مرور فیلمهای شاخص جرمی آیرونز به مناسبت زادروز او

جرمی جان آیرونز در ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۸ در جزیره وایت انگلستان به دنیا آمد. پدرش حسابدار بود. در آغاز قصد داشت دامپزشک شود. پس از ترک دانشگاه شربورن، وارد مدرسه هنرهای نمایشی اولد ویک بریستول شد و پس از دو سال آموزش، به این گروه تئاتری پیوست و در نمایشهای متعددی از آثار ویلیام شکسپیر گرفته تا کارهای جو اورتن ظاهر شد.
در سال ۱۹۷۱ به لندن رفت و در آن جا به کارهای مختلفی مثل باغبانی، کفشویی و نصب کاشی دستشویی پرداخت با این حال تلاش برای کسب نقش در تئاتر را کنار نگذاشت. در نمایش موزیکال جذبه الهی با ایفای نقش «یحیای تعمید دهنده»، مورد ستایش قرار گرفت. در سالهای بعد فعالیتش را در دو حیطه تئاتر و تلویزیون بهطور موازی ادامه داد. نخستین حضور سینمایی او ایفای نقش فرعی یک طراح رقص در نیژینسکی بود. پس از آن در مجموعهای از اقتباسهای ادبی-تئاتری ظاهر شد.
شاید جرمی آیرونز را نتوان هنرپیشهای دانست که عکاسها روی فرش قرمز دنیای سینما مصرانه به دنبال عکس گرفتن از او باشند، اما بیتردید او در میان همنسلانش یکی از بهترین هنرپیشهها به حساب میآید. او با ایفای نقشهایی متفاوت از ضد قهرمان گرفته تا بیماری با اختلال روانی توانسته نگاه مثبت منتقدان را به تواناییهایش جلب کند.
فیلم زن ستوان فرانسوی – The French Lieutenant’s Woman
سال تولید : ۱۹۸۱
کارگردان : کارل رایتس
هنرپیشگان : مریل استریپ، جرمی آیرونز، هیلتن مکری، امیلی مورگان، ژرار فالکونتی، شارلوت میچل، لینسی باکستر، لیو مکرن و پیتر وان.
لیم رجیس، سال 1867. «چارلز اسمیتسن» (آیرونز) مرد آدابدان موقری است که با «ارنستینا فریمن» (باکستر)، دختر یک تاجر ثروتمند، نامزد کرده است. «چارلز» در حین گردش با نامزدش، جذب «سارا وودروف» (استریپ) میشود، معلمه سرخانهای که محبوب فرانسویاش او را فریب داده و رفته است و محلیها به او «بدکاره ستوان فرانسوی» میگویند. «سارا» هر روز خیره به دریا در انتظار بازگشت محبوب بیوفایش است. (1980. در جریان فیلمبرداری فیمل همین قصه، بازیگر نقش «چارلز»، «مایک» / آیرونز و بازیگر نقش «سارا»، «آن» / استریپ، به هم علاقهمند میشوند). روزی «چارلز» با «سارا» برخورد میکند و در مییابد که او اگرچه هیچ تصوری از بازگشت احتمالی اغفالگر فرانسویاش ندارد، ولی حاضر به ترک محل نیست و با اصرار فراوان خود ار یک بدکاره میداند. «چارلز» که دیگر دلمشغول «سارا» شده، از دوستش، «دکتر گروگن» (مکرن)، برای درمان او کمک میگیرد. «دکتر گروگن» میگوید که مشکل «سارا» نوعی مالیخولیاست و باید برای درمان در یک آسایشگاه خصوصی بستری شود. اما به جای آن «چارلز»، «سارا» را به ترک شهر ترغیب میکند و او را به اکستر میفرستد. (در تعطیلی حین فیلمبرداری، «آن» به لندن نزد همسر فرانسوی)اش، «داوید» / «فالکونتی، برمیگردد، اما به «مایک» قول میدهد که دوباره او را ببیند.) «چارلز» و «سارا» شبی را هم میگذرانند و در کمال تعجب «چارلز» متوجه میشود که او با کره است. «چارلز» به لیم برمیگردد تا با چشمپوشی از همهچیز، نامزدیاش را با «ارنستینا» به هم زند. سپس نزد «سارا» باز میگردد تا با هم ازدواج کنند، اما او ناپدید شده است. (همسر «مایک» تمام گروه را به مهمانی شام دعوت میکند و در طول آن، «آن» مدام در جواب درخواست «مایک» برای صحبت جدی، زیر لب میگوید: «ویندرمیر» – لوکیشن آخرین صحنه فیلم). «چارلز» پس از سه سال جستوجوی بیحاصل، بالاخره خبری از «سارا»، از شهر ویندرمیر، دریافت میکند. «سارا» در آنجا نقاش شده است و از آزادیای که در قبل به خاطر موقعیت اجتماعیاش از آن محروم بوده، لذت میبرد. (در پایان مهمانی، «آن» همراه «دیوید» میرود و «مایک» تنها میماند).
موفقیت سریال تلویزیونی “دیدار مجدد از برایدزهد” محصول سال ۱۹۸۲بریتانیا که جرمی آیرونز در نقش چارلز رایدر در آن ظاهر شده بود، به حدی بود که پای موجی از سریالهای تلویزیونی به آمریکا را باز کرد. این سریال برای سازندگانش هفت جایزه بفتا، جایزه آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی بریتانیا را به همراه داشت.
فیلم شغل دوم – Moonlighting
سال تولید : ۱۹۸۲
کارگردان : اسکولیموفسکی
فیلمنامهنویس : اسکولیموفسکی
هنرپیشگان : جرمی آیرونزز، یوجین لیپینسکی، پیری استانیسلاف، یوجنیوس هاچیکهویچ، دوروتی ژنچیوفسکا، جنی سیگروو و ادوارد آرتور.
پنجم دسامبر سال 1981. «نوواک» (آیرونز)، کارگر لهستانی با اجازه اقامت یک ماهه توریستی و هزار و دویست لیره استرلینگ به همراه سه همکار غیر انگلیسیزبانش – «کودای» (هاچیکهویچ)، «وولسکی» (استانیسلاف) و «باناشاک» (لیپینسکی) – وارد لندن میشود و در فرودگاه میگوید که برای خرید اتوموبیل دست دوم آمدهاند؛ در حالی که کار اصلی آنان نوسازی خانه رئیسشان است (تا با یک ماه کار به اندازه یک سال کارشان در لهستان درآمد داشته باشند). آنان بلافاصله پس از ورد، مخفیانه کار را شروع میکنند. در این بین «نوواک» که نگران بیوفائی محبوبهاش، «آنا» (سیگروو) است، با ورشو تماس میگیرد و متوجه میشود که در آنجا حکومت نظامی برقرار شده و تصمیم میگیرد در این باره به دیگران چیزی نگوید و بعدتر نیز نامهای را که همسر «کودای» برایش فرستاده، از بین میبرد. هجده ساعت کار در روز، بیپولی و بیخبری از ورشو باعث میشود تا سه کارگر دیگر طغیان کنند. با این همه، سرانجام کار تمام میشود. در پنجم ژانویه 1982، همگی برای بازگشت به لهستان، پیاده راهی فرودگاه میشوند… در راه رسیدن به فرودگاه سه نفر دیگر واقعیت را درباره وضعیت لهستان میفهمند و به «نوواک» حمله میکنند.
فیلم قرارگاه مذهبی – The Mission
سال تولید : ۱۹۸۶
کارگردان : رولند جافی
هنرپیشگان : رابرت دنیرو، جرمی آیرونز، ری مکآنالی، ایدان کوئین، چری لونگی، رانلد پیکاپ، چاپ لو و لیام نیسن.
آمریکای جنوبی، دهه 1750. یک کشیش ژزوئیت به نام «گابریل» (آیرونز) وارد جنگلی بالای آبشارهای ایگوآتسو میشود و به سرخپوستان گوآرانی برمیخورد که قبلتر یکی از همکاران او را کشتهاند. با این حال قرارگاه هیأت مبلغان مذهبی سان کارلوس را راه میاندازد. ژزوئیتها، علاوه بر تبلیغ مسیحیت، به سرخپوستانی که در مستعمرههای اسپانیا و پرتغال زندگی میکنند نیز برای خودکفائی، راه و روش کشاورزی را میآموزند. طبق عهدنامه رُم، اداره این هیأتهای تبلیغی از حوزه قضائی اسپانیا (که بردهداری را ممنوع اعلام کرده است) خارج و به پرتغال واگذار میشود که موافق بردهداری است. «کاردینال آلتامیرانو» (مکآنالی) نیز از سوی واتیکان برای تصمیمگیری درباره انحلال این قرارگاهها، اعزام میشود. در این بین «کاپیتان رودریگو مندوزا» (دنیرو) بر سر زنی بهنام «کارلوتا» (لونگی) با برادرش «فلیپه» (کوئین)، مشاجره میکند و او را میکشد. سپس برای خلاصی از عذاب وجدانش، در حالی که به جبران گناهش تعداد زیادی سپر را با خود حمل میکند، بهدنبال «گابریل» راه میافتد و بهعنوان یک ژزوئیت در آن قرارگاه پذیرفته میشود. «آلتامیرانو» که به شدت از سوی پرتغالیها تحت فشار قرار گرفته، از سوی کارلوس بازدید میکند و تحت تأثیر زندگی سعادتمندانه بومیان آنجا قرار میگیرد، با این حال به «گابریل» میگوید که باید این قرارگاه را بهپرتغالیها واگذار کنند و مقاومتی از خود نشان ندهند، وگرنه تکفیر خواهند شد. در حالی که «گابریل»، به خدا روی میآورد. «مندوزا» با کمک دیگر کشیشها، یک گروه مقاومت تشکیل میدهد؛ با این حال نیروهای مسلح سر میرسند و سرانجام «گابریل» و «مندوزا» کشته میشوند.
فیلم شباهت کامل – Dead Ringers
سال تولید : ۱۹۸۸
کارگردان : کراننبرگ
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، ژنهویو بوژو، هایدی وان پالسکه، باربارا گوردون، شرلی داگلاس، استیون لَک، نیک نیکولز و لین کورمک
کمبریجِ ماساچوستنس، سال 1968. «بِورلی» و «الیوت مِنتل» (آیرونز)، دوقلوههای یکسان و هوشمند اهل تورنتو، بهعنوان متخصصان زنان فارغالتحصیل میشوند تورنتو، 1988. «کلرنیوو» (بوژو)، بازیگر مشهوری که فرزند ندارد، به کلینیک باروری «منتل» مراجعه میکند. «دکتر الیوت» مغرور که از این بازیگران آزار طلب خوشش آمده با او ارتباط برقرار میکند و بدون اطلاع «کلر»، «دکتر بورلی» را تشویق میکند جای او را بگیرد «بورلی» خجالتی دلباخته کلر میشود و بر خلاف سابق از فاش ساختن جزئیات رابطه خود برای «الیوت» سرباز میزند. «کلر» با فهمیده ماجرا با عصبانیت با آندو درگیر میشود. «بورلی» ناراحت و آشفته به میگساری و موادمخدر روی میآورد. بعدها در حالی که زندگی حرفهائی الیوت اوج گرفته، «بورلی» دوباره «کلر» را میبیند و آن شبی را هم میگذرانند. در حالی که الیوت در واشینگتن در حال سخنرانی است، «بورلی» نیز زندگی مشترکی را با «کلر» آغاز میکند. وقتی «کلر» برای ده هفته به جرجیا میرود، «بورلی» دیوانهوار حسادت میکند و حالش بدتر میشود «الیوت» میخواهد مسئله اعتیاد «بورلی» پنهان نگه دارد، تصمیم میگیرد خودش ترک اعتیاد او را در کلینیک در نظر بگیرد در حالی که شرایط روحی بورلی بدتر شده و معقولهائی که اسمش را «زنان تغییر شکل یافته» گذاشته ذهنش را به شدت مشغول کرده به «آندرس وولک» طراح (لک) سفارش ساخت مجموعهائی از ابزارهای گروتسک پزشکی را میدهد تا موقع جراحی بیماران از آنان استفاده کند. در نتیجه، هر دو برادر از امتیازاتی که در بیمارستان آن بهره میبرند، محور میشوند. «الیوت» که مطمئن است میتواند برادرش را به حال عادی برگرداند او را در کلینیک زندانی میکند «کلر» به خانه برمیگردد و با «بورلی» تماس میگیرد «بورلی» سرآیدار را به باز کردن در راضی میکند و نزد «کلر» میرود پس از گذشت یک هفته وقتی از «الیوت» هیچ خبری نمیشود، «بورلی» به کلینیک برمیگردد در اینجا دو برادر در لابراتوا پر از آتاشغال خود، رفته رفته سیل قحقرائی طی میکند تا اینکه «بورلی» ضربهائی محلک به برادرش وارد میکند و سپس با «کلر» تماس میگیرد و نمیتواند لب از لب بگشاید او به کلینیک باز میگردد، کنار جسد «الیور» دراز میگشد و خودکشی میکند.
فیلم بخت برگشتگی – REVERSAL OF FORTUNE
سال تولید : ۱۹۹۰
کارگردان : باربت شرودر
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، گلن کلوز، ران سیلور، آنابلا اسکیورا، یوتا هیگن، فیشر استیونز، کریستین بارانسکی
سانی (کلوز)، بر اثر تزریق مشکوک انسولین ـ در یک وضعیت مستمر گیاهی به سر میبرد. همسرش، ̎کلاوس (آیرونز) به اتهام قتل همسر، محاکمه و محکوم میشود. کلاوس در فاصلهٔ تشکیل دادگاه تجدیدنظر از پروفسور درشوویتس (سیلور)، وکیل زبردست کمک میگیرد تا پیگیر پرونده باشد. درشوویتس با کمک تعدادی از دانشجویان حقوق ـ که از بین دانشجوهای خودش انتخاب کرده ـ آنقدر شواهد و مدرک جمعآوری میکند تا گناهکار بودن ̎کلاوس و صحبتهای شاهد اصلی، خدمتکار سانی (هیگن)، را زیر سئوال ببرد.
فبلم کافکا – KAFKA
سال تولید : ۱۹۹۱
کارگردان : استیون سودربرگ
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، ترزا راسل، جوئل گری، ایان هولم، یروئن کرابه، آرمین مولر اشتال، الک گینس، برایان گلاور
پراگ، سال ۱۹۱۹، پیادهروهای باریک و برجهای قرون وسطائی، سایهٔ ترسناک خود را بر گوشه و کنار شهر انداختهاند. ̎قصر̎ آن عمارت یک پارچه و با عظمت، که اقتدار و وحشت را در دلها میاندازد، بر فراز شهر دیده میشود. این، دنیای کافکا (آیرونز) است؛ مردی با یک زندگی دوگانه: او طی روز، یک کارمند سادهٔ ادارهٔ بیمه است و شبها نویسنده. کافکا تبدیل به یکی از شخصیتهای کتابش میشود. او زیر بار رمز و راز آن ̎قصر̎ با ابهت [عنوان یکی از کتابهای خودش] نمیرود و تصمیم میگیرد به داخل دیوارهای بلند و غیر قابل نفوذش رخنه کند. ̎کافکا ̎ هنوز نمیداند که قربانی آن چه خلق کرده، خواهد شد.
فیلم خسارت – DAMAGE
سال تولید : ۱۹۹۲
کارگردان : مال
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، ژولیت بینوش، میراندا ریچاردسن، روپرت گریوز، لسلی کارون، ایان بانن، جما کلارک و جولیان فلوز
استیون فلمینگ (آیرونز) بیست و پنج سال است که با اینگرید (ریچاردسن) ازدواج کرده و با او رابطهٔ پر مهر و عاطفهای دارد. استیون در مهمانی سفارت فرانسه با آنا بارتن (بینوش)، محبوبهٔ پسرش، مارتین (گریوز) آشنا میشود و رابطهای بین آن دو شکل میگیرد که خیلی زود از کنترل استیون خارج میشود. رابطهای که سرانجامش مرگ دلخراش پسر، فروپاشی خانواده، بدنامی و پناه جستن به انزوائی در سرزمین بیگانه است.
فیلم م. باتر فلای – M. BUTTERFLY
سال تولید : ۱۹۹۳
کارگردان : دیوبد کراننبرگ
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، جان لون، باربارا سوکووا، ایان ریچاردسن، آنابل لونتن، شیزوکو هوشی، ریچارد مک میلان
پکن. ̎رنه گالیمار̎ ( آیرونز)، کارمند میان هیأتی فرانسوی در چین، در یک مهمانی دیپلماتیک، به شدت از اجرای ̎ آریا ̎ئی از مادام باترفلای پوچینی که توسط یکی از هنرمندان اپرای پکن اجرا میشود، خوشش میآید. سپس ̎سونگ لیلینگ̎ (لون)، خوانندهٔ آن قطعه را ملاقات و از او تعریف میکند. ̎سونگ̎ از او دعوت میکند تا اجراهای اپرای پکن شرکت میکند و به خانهاش میرود و به هم نامه مینویسند. سر کار، کارمندان دیگر تحقیرش میکنند ولی جدیت و پشتکار ̎گالیمار̎ باعث میشود سمتی در سفارت به او محول میشود. ارتقایش او را در پیگیری رباطه با ̎سونگ̎ جسورتر میکند. از طرف دیگر، مأموران امنیتی چینی رابطهٔ آن دو را تحت نظر دارند و از کلکی که ̎سونگ̎ به ̎گالیمار̎ میزند، اظهار نارضایتی میکنند. در بحبوحهٔ انقلاب فرهنگی، ̎گالیمار̎ به فرانسه بر میگردد و ̎سونگ̎ را به یک اردوگاه ̎بازآموزی̎ میفرستند.
اقتباسی بحثانگیز، باور نکردنی، جسورانه و فوقالعاده از اپرای مادام باترفلای پوچینی و نمایشنامهٔ هوانگ که بیش از هر چیز اثری است از گراننبرگ. آیرونز در نمایش سیر تغییرات یک دیپلمات به یک دلباخته، به یک بازی خورده و در پایان به یک مجنون به غایت موفق است و لون نیز باری خیرهکنندهای در نقش یک جاسوس مرد زننما ارائه میدهد. عنوانبندی فیلم تأثیرگذار و پرمعناست، اما هیچچیز به اندازهٔ این مایه که دو مرد ناخواسته به خصلتها و تمایلاتی در وجودشان پی میبرند که پیش از آن فکرش را هم نمیکردهاند، جذاب نیست. تمایلاتی که یکی (لون) قادر به پذیرش آن است و دیگری ( آیرونز) را به جنون میکشاند. صحنهٔ خودکشی آیرونز در حال اجرای نمایش مادام باترفلای در زندان یادآور شکوه تراژدیهای ویلیام شکسپیر است.
فیلم خانهٔ ارواح – THE HOUSE OF THE SPIRITS
سال تولید : ۱۹۹۳
کارگردان : بیله اوگوست، بر مبنای رمانی نوشتهٔ ایزابل آلنده
فیلمنامهنویس : بیله اوگوست، بر مبنای رمانی نوشتهٔ ایزابل آلنده
آهنگساز(موسیقی متن) : هانس زیمر
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، مریل استریپ، گلن کلوز، وینونا رایدر، آنتونیو باندراس، وینسنت گالو
شیلی، سال ۱۹۷۳. زنی جوان به نام ̎بلانکا ̎ (رایدر)، پدر پیر و فرتوتش، ̎استبان تورئبا ̎ ( آیرونز) را به دهکدهای دور و متروک میبرد. ̎بلانکا ̎ با مطالعهٔ خاطرات مادر فقیدش، ̎کلارا ̎ (استریپ) از او یاد میکند. سال ۱۹۲۶. ̎کلارا ̎ دارای نیروئی ماوراءالطبیعه است، میتواند اشیاء را با نیروی چشمهایش جابهجا و آینده را پیشبینی کند. پدر ̎کلارا ̎ ̎سهورو̎ (مولر اشتال) دارای جاه و منزلت و زندگی سیاسی است و خواهرش، ̎رزا ̎ (پولو) مورد توجه و دلباختهٔ ̎استبان̎ است و ̎استبان̎ در معدن، طلا استخراج میکند تا پولدار شده و بتواند با ̎رزا ̎ ازدواج کند. در روز جشنی که به مناسبت اعلام کاندیداتوری ̎سهورو̎ بر پاست، ̎کلارا ̎ مرگ یکی از نزدیکانش را پیشگوئی میکند و همان شب ̎رزا ̎ از مسمومیت میمیرد. ̎کلارا ̎ که خود را گناهکار میداند، از آن پس دیگر حرف نمیزند و سکوت اختیار میکند. ̎ استبان̎ پولدار بر میگردد و از مرگ ̎رزا ̎ باخبر میشود. خواهر او، ̎فرولا ̎ (کلوز) که از مادر بیمارشان مراقبت میکند، از ̎استبان̎ میخواهد که بماند اما ̎استبان̎ مزرعه و خانهای در دامنهٔ کوهها بنا میکند. او سخت کار میکند و خیلی زود به ثروت میرسد. در ۱۹۴۴، زمانی که ̎استبان ̎ پس از سالها به شهر بازگشته تا در مراسم تدفین مادرش شرکت کند. ̎کلارا ̎ را میبیند و به رغم مخالفت خواهرش از او خواستگاری میکند. در مراسم خواستگاری، ̎کلارا ̎ پس از سالها زبان باز میکند و حرف میزند. ̎فرولا ̎ نیز به زن و شوهر میپیوندد. دو زن با هم بسیار دوست میشوند. ̎کلارا ̎ باردار میشود و مرگ والدینش را در یک حادثهٔ رانندگی پیشگوئی میکند. دختری به نام ̎بلانکا ̎ به دنیا میآورد. ̎استبان̎ به شخصیتی سیاسی و دست راستی بدل میشود. روزی زنی، پسر بچهای را که ادعا میکند فرزند نامشروع ̎استبان̎ است، میآورد. ̎استبان̎ به او پول میدهد و روانهاش میکند. ̎استبان̎ کوچک (گالو) حالا به افراد خانواده میپیوندد و ̎بلانکا ̎ را آزار میدهد. ̎بلانکا ̎ی کوچک با پسر مباشر مزرعه، ̎پدرو̎ (باندراس) دوست میشود. ̎استبان̎ دخترش را به شهر میفرستد. سالها بعد ̎بلانکا ̎ باز میگردد در حالیکه هنوز عشق او و ̎پدرو̎ فراموش نشده است.
رمان پر آوازهٔ آلنده، خانم نویسندهٔ امریکای لاتینی دریارهٔ بزرگ پر از نشیب و فراز یک خانوادهٔ لاتینی و عشقها و رنجها و یک رمان بلند سینمائی و دربارهٔ شیلی و کودتای پینوشه و دوران سالوادور آلنده و تمثیلی از زندگی اجتماعی و سیاسی کشورهای قارهٔ لاتین و فیلمی که میکوشد یک فیلم حماسی ردهٔ ̎ب̎ باشد؛ چیزی شبیه قصر یخ (وینسنت شرمن، ۱۹۶۰) مثلاً با همهٔ جذابیتهای ادبی نوع ادبیات ر آلیسم جادوئی امریکای لاتین و برگردان سینمائی موفق آن، با نامهای بزرگ بازیگران و نوع صحنهپردازی و اجرا و بازیها و موسیقی و نگرش سینمای حماسی هالیوود، بازیگران بینالمللی از ملیتهای گوناگون و شخصیتپردازی قابل درک و جذاب (و اینبار البته محکم و بینقص و پیچیده از متن یک رمان موفق) و از برخوردهای عاطفی جذاب و سبک و نه چندان پیچیدهٔ آدمها و شخصیتها و برای ورود به حیطهٔ فیلمساز حرفهای و تولیدی آمریکا و اینبار اما موفق در شخصیتپردازی آدمهای اصلی و انسانی ساختن برخوردهای درون یک خانواده و موفقیتی برای این فیلم ساز تازه از راه رسیدهٔ اروپائی برای جذب سینمای حرفهای هالیوود.
فیلم جان سخت با تمام نیرو – DIE HARD WITH A VENGEANCE
سال تولید : ۱۹۹۵
کارگردان : تیرنان
هنرپیشگان : بروس ویلیس، جرمی آیرونز، ساموئل ل. جکسن، گراهام گرین، کالین کمپ، لاری بریگمن و سام فیلیپس
بمبگذاری مرموز به نام ̎سایمن̎ ( آیرونز) در تماس با ادارهٔ پلیس نیویورک، معماهائی پیچیده طرح میکند و حل آنها را به ̎جان مکلین̎ (ویلیس) میسپارد. در واقع هر یک از این معماها ̎مکلین̎ را به محل اختفای یکی از بمبهای ̎سایمن̎ راهنمائی میکند و اگر او موفق به حل معما نشود، گروه کثیری از شهروندان بیگناه به کام مرگ کشیده میشوند. نخستین دستور ̎سایمن̎ به ̎مکلین̎ این است که با پلاکاردهائی که بر رویشان شعارهای نژادپرستانه نوشته شده، به محله هارلم برود. در آنجا مغازهداری سیاهپوست به نام ̎زییوس̎ (جکسن)، ̎مکلین̎ را از دست گروهی از جوانان سیاهپوست خشمگین میرهاتند. با وجود اینکه برخوردهای اولیهٔ این دو چندان دوستانه نیست، اما به دستور ̎سایمن̎ مجبور میشوند معماهای مرگبار او را از این پس با هم حل کنند. پس از مدتی ̎مکلین̎ در مییابد که ̎سایمن̎ در واقع برادر ̎هانس گروبر̎ تبهکار آلمانی است که پیش از این توسط او از پا در آمده بود. و تمام این بمبگذاریها تنها وسیلهای برای گمراه ساختن پلیس از هدف اصلی او که انجام سرقتی محیرالعقول است، بوده، بنابراین با کمک ̎زییوس̎ به تعقیب او میپردازد.
جرمی آیرونز در سالهای فعالیتش تنها در جلوی دوربین حضور نداشته است. در سال ۱۹۹۶ او چند محصول تلویزیونی را کارگردانی کرد. در سال ۱۹۹۴ وی صداپیشه شخصیت اسکار در انمیشین تقدیر شده “شاه شیر”، محصول کمپانی والت دیزنی، بود. جرمی آیرونز با صدای آرام و گرمش تاکنون به عنوان گوینده و راوی نیز پشت میکروفون حضور داشته است.
فیلم دزدیدن زیبایی – STEALING BEAUTY
سال تولید : ۱۹۹۶
کارگردان : برنادو برتولوچی
فیلمبردار : داریوش خنجی
هنرپیشگان : کارلو چکی، سینید کیوساک، جوزف فاینز، جیسن فلمینگ، آنا ماریا گراردی، جرمی آیرونز، ژان ماره، استفانیا ساندرلی، ریچل وایس، دانال مکان، روبرتو تسیبتی، آیگناتسیو اولیوا و لیو تایلر
̎لوسی̎ (تایلر)، دختر بیست سالهٔ امریکائی، به خانهٔ دوستان قدیمی مادرش، ̎ایان گریسن̎ (مکان)، مجسمهساز و همسرش، ̎دایانا̎ (کیوساک)، در منطقهای ییلاقی در ایتالیا میرود؛ به امید یافتن عاشقی که پنج سال پیش به او دل بسته بود و احتمالاً نامهٔ دعوت ̎لوسی̎ به ایتالیا را هم او نوشته؛ و کنجکاو پیدا کردن پدر واقعیاش. مادر ̎لوسی̎، ̎سارا̎، شاعرهای بود که بیست سال پیش زمان کوتاهی را در همین ییلاق گذرانده و ̎ایان̎ از او مجسمههائی ساخته؛ او پس از به دنیا آوردن ̎لوسی̎ مرده بود. در ییلاق، ̎لوسی̎ با ̎میراندا̎ (وایس)، دختر ̎گریسنها̎، خانوادهٔ ̎دوناتی̎، یک دلال عتیقهٔ پیر، ̎گیوم̎ (ماره)، و نویسندهای به نام ̎الکس̎ (آیرونز)، آشنا میشود. ̎لوسی̎ که فکر میکند ̎نیکولو دوناتی̎ (تسیبتی) همان عاشق قدیمی است، به او نزدیک میشود اما بعد که میفهمد ̎نیکولو̎ با دختران دیگر هم رابطه دارد، غمگین میشود. پس از یک مهمانی در خانهٔ ̎دوناتی̎ها، حال ̎الکس̎ بد میشود و او را به بیمارستان میبرند. ̎لوسی̎ ناامید، با دیدن یکی از مجسمههای ̎ایان̎ حدس میزند که ̎ایان̎ پدر واقعیاش باشد و با یک دسته گل به کارگاه او که در آن مشغول ساختن مجسمهٔ ̎لوسی̎ است، میرود. پدر و دختر تصمیم میگیرند این راز را بین خود نگه دارند. سرانجام، وقتی ̎ازوالدو دوناتی̎ (اولیوا)، برادر خجالتی و پاکدل ̎نیکولو̎، به ̎لوسی̎ میگوید که نامهٔ دعوت بیامضاء را او نوشته، ̎لوسی̎ میفهمد که عاشق گمشدهٔ او ̎ازوالدو̎ است.
فیلم لولیتا – lolita
سال تولید : ۱۹۹۷
کارگردان : ایدریان لین
هنرپیشگان : جرمی آیرونز، ملانی گریفیث، فرانک لانگلا، دامینیک سوین، سوزان شپرد، کیت ردین و جون گلاور.
نیوانگلند، سال ۱۹۴۷. ̎پروفسور هامبرت̎ (آیزونر)، محقق انگلیسی میان سالی که دنبال اتاقی برای اجاره میگردد، به خانه ̎شارلوت هیز̎ بیوه (گریفیث) میرود و با دیدن دختر دوازده سالهٔ او ̎لولیتا̎ (سوین)، به یاد دختری میافتد که در چهارده سالگی دلباختهاش شده و از دستش داده بود. اتاق را اجاره میکند و نزد آنان میماند. کمکم ̎هامبرت̎ که عشق گمشدهاش را در ̎لولیتا̎ بازیافته،درگیر هوسی آتشین به دخترک میشود و از آن طرف هم ̎شارلوت̎ به ̎هامبرت̎ دل میبندد. وقتی ̎لولیتا̎ به اردو میرود، ̎شارلوت̎ علاقهاش را به ̎هامبرت̎ اعتراف میکند و ̎هامبرت̎ نیز فقط به خاطر این که به ̎لولیتا̎ دسترسی داشته باشد با او ازدواج میکند. وقتی ̎شارلوت̎ در تصادفی کشته میشود، ̎لولیتا̎ دیگر هیچ کس را ندارد جز ̎هامبرت̎ . ̎ هامبرت̎ او را از اردو بر میدارد، به او نزدیک میشود، و برای اینکه راز ممنوعشان فاش نشود، دخترک را از این شهر به آن شهر، و از این هتل به آن یکی میکشاند. اما سرانجام ̎لولیتا̎ به کمک ̎کیلتی̎ (لانگلا)، نمایشنامهنویسی که به راز آنان پی برده و در تعقیبشان است، از دست ̎هامبرت̎ میگریزد و جستوجوی دیوانهوار او برای یافتن ̎لولیتا̎، بهجائی نمیرسد. سه سال بعد ̎هامبرت̎ در هم شکسته نامهای از ̎لولیتا̎، به جائی نمیرسد. سه سال بعد، ̎هامبرت̎ در هم شکسته نامهای از ̎لولیتا̎ دریافت میکند و میفهمد که او با جوان فقیری عروسی کرده، آبستن است و حالا از او کمک مالی میخواهد. ̎هامبرت̎ به دیدن ̎لولیتا̎ میرود، نام ربایندهاش را از زبانش میکشد، و وقتی ̎لولیتا̎ حاضر نمیشود دوباره با او زندگی کند، همه پولهایش را به او میدهد و سراغ ̎کیلتی̎ میرود و او را میکشد. کمی بعد، ̎هامبرت̎ در زندان و ̎لولیتا̎ وقت زایمان میمیرند.
فیلم مردی با نقاب آهنین – THE MEN IN THE IRON MASK
سال تولید : ۱۹۹۸
کارگردان : والاس
فیلمنامهنویس : والاس، بر مبنای رمانهائی نوشتهٔ الکساندر دومای پدر
هنرپیشگان : لیوناردو دیکاپریو، جرمی آیرونز، جان مالکوویچ، ژرار دوپاردیو، گابریل برن، آنی پاریلو و ادوارد اترتن
در پیِ توطئهای دربارهٔ، شاه آتیِ فرانسه (دیکاپریو) را در نوجوانی میربایند و نقابی فلزی بر چهرهاش میزنند و زندانیاش میکنند، سپس برادر دوقلویش را بهعنوان ̎لوئی چهاردهم̎ (دیکاپریو) بر تخت مینشانند. ده سال بعد، ملکه (پاریلو) در بستر مرگ به این توطئه اعتراف میکند و واقعیت را به ̎پدر آرامیس̎ (آیرونز) میگوید. ̎آرامیس̎ سه تفنگدار (مالکوویچ، دوپاردیو و برن) را به کار میگیرد تا مسببان را تحویل عدالت دهند و حق را به حقدار بسپارند…
فیلم ماشین زمان – THE TIME MACHINE
سال تولید : ۲۰۰۲
کارگردان : سایمن ولز
هنرپیشگان : گای پیرس، سامانتا مامبا، اورلاندو جونز، جرمی آیرونز، مارک ادی، لورا کرک، سینا گیلروی، برایان فرایدی و جرمی فیتسجرالد
سال ۱۸۹۵. ̎الکساندر̎ (پیرس) ،دانشمند، استاد دانشگاه و مخترعی نیویورکی است که به سفر زمان اعتقاد دارد. مرگ نامنتظر و ناغافلِ نامزدش، او را ترغیب میکند ماشین زمانی بسازد که امیدوار است به کمک آن گذشته را تغییر دهد. اما وقتی نمیتواند در گذشته تغییری به وجود آورد، در جستوجوی یافتن پاسخهائی در باب ماهیت زمان، خود را هشتصد هزار سال به آینده پرتاب میکند؛ اما در عوض با برهوتی روبهرو میشود که در آن، بشریت به دو نوع تقسیم شده: ̎الوی̎های صلحطلب و ̎مورلاک̎هائی که در زیرزمین زندگی میکنند. ̎الکساندر̎ با ̎مارا̎ (مامبا) زنی از نوع ̎الوی̎ آشنا میشود و بعد تلاش میکند او را از چنگ ̎مورولاکها̎ که اسیرش کردهاند، آزاد کند. ̎واکس̎ (جونز)، موجودی نیمانسان/ نیمماشین از قرن بیست و یکم، در این راه به ̎الکساندر̎ کمک میکند. در نهایت، ̎الکساندر̎ به حقیقت تکاندهندهای در باب ماهیت واقعیت ̎الویها̎ و ̎مورولاکها̎ پی میبرد و به این نتیجه میرسد که تنها راه تغییر آینده، تغییر دادن زمان حال است.
فیلم تاجر ونیزی – THE MERCHANT OF VENICE
سال تولید : ۲۰۰۴
کارگردان : مایکل رادفورد
هنرپیشگان : آل پاچینو، جرمی آیرونز، جوزف فاینز، لین کالینز، زلیخا رابینسن، کریس مارشال و چارلی کاکس
ونیز، سال ۱۵۹۶. ̎آنتونیو̎ی افسردهحال (آیرونز)، علاقهٔ زیادی به دوست جوانش، ̎باسانیو̎ی زندهدل (فاینز) دارد. از اینرو، وقتی ̎باسانیو̎ به سه هزار سکه نیاز پیدا میکند، ̎آنتونیو̎، بیآنکه بداند دوستش این پول را برای خواستگاری از ̎پورشیا̎ (کالینز) میخواهد، میپذیرد هرطور که شده این مبلغ را برایش فراهم کند. ̎آنتونیو̎ تمامی سرمایهاش را پای اجناسی داده که در حال حاضر بار کشتیهای نزولخواری در وسط دریاست. از اینرو، چون پولی در بساط ندارد، به ̎شایلاک̎ (پاچینو)، نزولخواری یهودی رو میاندازد که پیش از این به شدت تحقیرش میکرده است. ̎شایلاک̎ کینهاش را در زرورق مهر و محبت میپوشاند و قرضی سهماهه و بدون بهره در اختیار ̎آنتونیو̎ میگذارد، با این شرط که در صورت بازپرداخت نشدن وام در تاریخ مقرر، ̎آنتونیو̎ باید بهجایش تکهای از گوشت بدنش را تقدیم کند.
فیلم جولیا بودن – BEING JULIA
سال تولید : ۲۰۰۴
کارگردان : ایشتوان سابو
هنرپیشگان : آنت بنینگ، مایکل گامبن، لی لوسن، شون اوانز، مری کیس، جرمی آیرونز، لوسی پانچ و میریام ماگولیس
جولیا لمبرت (بینگ) بازیگر معروف و معتبری است که همه چیز زندگی حرفهایاش پرزرقوبرق و کامل به نظر میرسد، اما اوضاع زندگی خصوصیاش بر وفق مراد پیش نمیرود. شوهر ̎جولیا̎ (آیرونز) به او بیوفائی میکند، پسرش، دلخوریهائی از او دارد و خودش نیز با بالا رفتن سن و سال و فرا رسیدن میانسالی، نگرانیِ از دست دادن سر و شکلش است. در میانهٔ همهٔ اینها، ̎جولیا̎ با ̎تام̎ (اوانز)، جوانِ آمریکائیِ خوشسیمائی آشنا میشود که از دوستان صمیمی پسرش است. ̎تام̎، احساساتش را نسبت به ̎جولیا̎ پنهان نمیدارد و این عشق و علاقه ظاهراً دوطرفه نیز هست. اما دیری نگذشته که ̎جولیا̎ پی میبرد ̎تام̎ با بازیگر جوان دیگری (پانچ) حشر و نشر دارد و در واقع از او برای پیشرفت در زندگی حرفهایاش سوءاستفاده کرده است. ̎جولیا̎ برای انتقام از تام نقشهای پیچیده سر هم میکند تا غرور و اعتمادبهنفسی را که از دست داده، دوباره به چنگ آورد.
فیلم ملکوت آسمان – KINGDOM OF HEAVEN
سال تولید : ۲۰۰۵
کارگردان : اسکات
فیلمنامهنویس : ویلیام ماناهان
هنرپیشگان : اورلاندو بلوم، لیام نیسن، دیوید تیولیس، اوا گرین، برندان گلیسن، ادوارد نورتن، غسان مسعود، ناتالی کاکس و جرمی آیرونز
بلیان̎ (بلوم) که ماتم خودکشی همسرش (کاکس) را پس از درگذشت بچهاش، به دل گرفته، با از راه رسیدن ̎گادفری̎ (نیسن)، شوالیهای با ابهت، از رخوت و سکون زندگیاش در دهکدهای فرانسوی بیرون میآید. شوالیه به او میگوید پدرش است و او را به عزیمت بهسوی مشرقزمین ترغیب میکند. بین راه، ̎گادفری̎ به بلیان̎ راه و رسم شمشیرزنی یاد میدهد و در حملهای غافلگیرانه جان میبازد. ̎بلیان̎ به تنهائی راهش را به سوی اورشلیم ادامه میدهد و دیری نگذشته که جای پدرش را میگیرد و قدرت دستههای متخاصمی را سبکسنگین میکند که بر مهمترین مکان مذهبی مورد مجادلهٔ دنیا تسلط دارند. اورشلیم را ̎بالدوین چهارم̎ (نورتن)، سلطان مسیحی خردمند اداره میکند که بیماری جذام او را تحلیل برده و از شکل انداخته است. از او گذشته، خواهرش، ̎شاهزاده خانم سیسیلا دولوزینیان̎ (گرین) و مشاور نظامیاش، ̎رینالد̎ (گلیسن) بر آن خطّه حکومت میکنند. ̎بلیان̎ بهمحض ورود به اورشلیم به جلجتا میرود و در جائی که حضرت مسیح را به صلیب کشیدهاند، شب را به تفکر و تأمل صبح میکند و امید دارد رحمت الهی شامل حال خودش و همسر متوفیاش شود. ̎بلیان̎ خود را همپیمان ̎بالدوین چهارم̎ معرفی میکند و روابط صمیمانهی با ̎سیسیلا̎ برقرار میکند. و این همه در حالی است که ̎صلاحالدین ایوبی̎ (مسعود)، رهبر اعراب مسلمان در تلاش است تا ارتشی دویست هزار نفری را برای بازپس گرفتن اورشلیم از دست مسیحیان ـ که آن را حدود صد سالی در اشغال داشتهاند ـ فراهم و تجهیز کند.
فیلم کازانووا – CASANOVA
سال تولید : ۲۰۰۵
کارگردان : لاسه هالستروم
هنرپیشگان : هیت لجر، سیئنا میلر، جرمی آیرونز، آلیور پلات، لنا اولین، امید جلیلی، استیون گریف، چارلی کاکس، ناتالی دورمر، تیم مکاینرنی و کن استات
سال ۱۷۵۳. ̎جاکومو کازانووا̎ (لجر) خوشگذران معروفی است که وقتی مچش را هنگام خروج از اتاق راهبهای میگیرند، تشخیص میدهند که دیگر خیلی زیادهروی کرده است. ̎دالفونسو̎ (استات) یکی از قاضیهای معروف دوران تفتیش عقاید، ̎کازانووا̎ را به محاکمه میکشد. ̎داج̎ (مکاینرنی)، دوست ̎کازانووا̎ که سیاستمدار بانفوذی است، طوری پشت پرده زمینهچینی میکند که او را از مخمصه میرهاند. در نهایت، به یک شرط به ̎کازانووا̎ اجازه میدهند در شهر بماند: باید همسری اختیار کند و به او وفادار بماند. بدینمنظور، ̎کازانووا̎، ̎ویکتوریا̎ (دورمر) را انتخاب کند؛ دوشیزهای جوان، که آشکارا از ̎کازانووا̎ خوشش آمده است اما ̎کازانووا̎ تنها کسی نیست که در پی بهدست آوردن دل ̎ویکتوریا̎ست. ̎جووانی برونی̎ (کاکس) مردی جوان، از خواستگاران ̎ویکتوریا̎ست و ̎کازانووا̎ برای خارج کردنش از میدان، او را به دوئل دعوت میکند. اما وقتی ̎کازانووا̎ در رویاروئیاش شکست میخورد، پی میبرد که در واقع، بیشتر قلبش برای ̎فرانچسکا̎ (میلر)، خواهر ̎جووانی̎ میتپد. در حالیکه ̎کازانووا̎ بیشتر با ̎فرانچسکا̎ آشنا میشود، پی میبرد که او، نویسندهای باقریحه و زنی هوشمند و آزادمنش و ضمناً شمشیرزنی قهار است و متوجه میشود که زن زندگیاش، در واقع ̎فرانچسکا̎ست. اما پیشاپیش، ̎فرانچسکا̎ را برای ̎پاپریتزیو̎ (پلات) مردی متکبر و چاق در نظر گرفتهاند؛ مردی که ̎فرانچسکا̎ قبلاً هرگز ملاقات نکرده و از آن گذشته، اینطور که پیداست، ̎فرانچسکا̎ اصولاً علاقهای هم به ̎کازانووا̎ ندارد.
فیلم اراگون – ERAGON
سال تولید : ۲۰۰۶
کارگردان : استفن فانگمایر
هنرپیشگان : ادوارد اسپلیرز، جرمی آیرونز، سینا گیوری، رابرت کارلایل، جان مالکوویچ، گارت هدلاند، دجیمون هاونسوئو و ریچل وایس
سرنوشتِ ̎اراگون̎ (اسپلیرز)، بچهٔ یتیم روستائی وقتی رقم میخورد که سنگی جادوئی او را بهعنوان صاحبش انتخاب میکند؛ این سنگ، سنگی عادی نیست، این سنگ در واقع آخرین تخم اژدهائی است که بر روی زمین باقی مانده است. ̎اراگون̎ حالا، ̎اژدهاران̎ است: نوجوانی که مُنجی مردم سرکوبشده سرزمینی خواهد بود که ̎شاه گالباتوریکس̎ خبیث (مالکوویچ) و جادوگر شرورش، ̎دورزا̎ (کارلایل) بر آنجا حکم یرانند. ̎اراگون̎ همراه با مرشد و مربیاش، ̎بروم̎ (آیرونز) و اژدهای باوقارش، ̎سفیرا̎ (با صدای وایس) در دل آن سرزمین میرانند و مبارزه میکنند و مخفی میشوند و سپس به اتفاق شاهزاده خانم ̎آریا̎ (گیوری)، بیش از پیش خود را میشناسد و با وظایف و مسئولیتهایشان آشنا میشوند و میفهمند که چه سرنوشتی در انتظارشان است. در پایان چه کسی پیروز خواهد شد؟ آیا خیر بر شر غلبه خواهد شد؟
در سال ۲۰۱۲ جرمی آیرونز با ساخت یک فیلم مستند به نام “زباله” پیامدهای زبالههای پلاستیکی و تأثیر مخرب آن بر محیط زیست و سلامتی انسان را به تصویر کشید. کمیسیون اتحادیه اروپا که مسئول برنامهریزی مالیات زیستمحیطی بر تولیدات پلاستیکی به ویژه کیسههای زباله است، از آیرونز برای سخنرانی در یکی از نشستهای این کمیسیون دعوت کرد.
فیلم قطار شبانه لیسبون – Night Train to Lisbon
کارگردان: بیله آگوست
بازیگران: جرمی آیرونز – شارلوت رمپلینگ
سال تولید: ۲۰۱۳
قطار شبانه لیسبون با حادثه آغازین مهیج، متشکل از داستان دو زندگی است. ریموند (با بازی جرمی آیرونز) مردی مطلقه، معلم زبان و مطالعات کلاسیک دبیرستانی در سوییس، که در برزخی از یکنواختی – و در ذهنش: تنها – زندگی میکند و پس از نجات زنی از خودکشی، با کتابی به زبان پرتغالی آشنا میشود و با خواندن گوشهای از کتاب همهچیز را به حال خود وامینهد و تصمیم میگیرد به لیسبون سفر کند و نویسنده این کتاب آمادئو پرادو (با بازی جک هاستن) پزشک حاذق و مبارز پرتغالی را پیدا کند: سفری بیرونی و عینی به لیسبون و سفری درونی و ذهنی به زندگی خودش. این کتاب که زن مرموز از خود بهجا گذاشته، مجموعهای از یادداشتهای روزانه آمادئو پرادو است که به دلیل نجات جان یک عضو پلیس مخفی پرتغال و شکنجهگری بدنام، مردم او را طرد کردهاند.
او در راه اصول اخلاقی خود و برای بازیابی اعتبارش، به جنبش مقاومت علیه دیکتاتور سالازار (دیکتاتور پرتغالی سالهای ۱۹۶۸-۱۹۳۲) میپیوندد. آمادئو در این کتاب با زبانی فلسفی به درهمآمیزی افکار و احساسات و رویاهای خود دست میزند. او معتقد است ما در لحظه زندگی میکنیم و با سفرکردن به سوی خود با تنهایی مواجه میشویم؛ و از ترس تنهایی است که کارهایی میکنیم که تا پایان عمر از آنها پشیمانیم! اما ریموند، با سفر به لیسبون، باقی آنچه را که در زندگی تجربه نکرده، بازمییابد که درواقع جستوجوی خویشتن است یعنی به یک معنا بهدنبال ردپایی از خودیابی و آگاهی است هرچند کوتاه و مختصر.
جرمی آیرونز تا کنون جوایز بسیاری را دریافت کرده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به جایزه اسکار در سال ۱۹۹۰ برای فیلم “سرنگونی ” (Reversal of Fortune)، جایزه تونی در سال ۱۹۸۴ و نیز یک جایزه امی در سال ۱۹۹۶ اشاره کرد.
سریال بورجیاها The Borgias
یک مجموعهٔ تلویزیونی داستان تاریخی عالی است. نیل جردن خالق این مجموعه است که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و در سال ۲۰۱۳ ساخت ادامهٔ آن لغو شد. مجموعه انتخاب رودریگو بورجیا با بازی جرمی آیرونز به عنوان پاپ و به قدرت رسیدن خانوادهٔ او را به تصویر میکشد.