معرفی بهترین فیلمهای جودی فاستر به همراه نقد و خلاصه داستان هر یک
آلیشیا کریستین فاستر معروف به جودی فاستر (زادهٔ ۱۹ نوامبر ۱۹۶۲) بازیگر، کارگردان و تهیهکنندهٔ آمریکایی، برندهٔ دو جایزهٔ اسکار، سه جایزهٔ بَفتا و یک جایزه گلدن گلوب است.
جودی فاستر برندهٔ چندین جایزهٔ معتبر از جشنوارههای جهانی، همچون دو جایزهٔ اسکار، سه جایزهٔ بَفتا، دو گُلدِن گلوب، یک جایزهٔ بازیگران انجمن و جایزهٔ انتخاب مردمی شدهاست.
فیلم آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند – Alice Doesn’t Live Here Anymore
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : مارتین اسکورسیزی
فیلمنامهنویس : رابرت گچل.
فیلمبردار : کنت ویکفورد.
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد لاسال
هنرپیشگان : اِلن برستین، کریس کریستو فرسن، آلفرد لوتر، بیلی &#۱۷۱;گرین&#۱۸۷; بوش، دایان لد، للیا گُلدونی، هاروی کایتل، لین برادبری و جودی فاستر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.
در مانتریِ کالیفرنیا، «آلیس گراهامِ» هشت ساله رویای خواننده شدن در سر دارد. بیستوهفت سال بعد، در ساکوروی نیومکزیکو، «آلیس» (برستین) بیشتر وقتش را به میانجیگری میان شوهر عبوسش، «دانلد هایات» (بوش)، و پسر یازده ساله بازیگوششان، «تام» (لوتر) میگذراند. تا اینکه «دانلد» در سانحهای کشته میشود و «آلیس» تصمیم میگیرد بهدنبال آروزی دیرینش برود. او خانه و وسایلش را میفروشد و همراه «تام» به مانتری میرود. آن دو در فینیکس توقف میکنند، در متلی اتاق میگیرند، و پس از دوندگی زیاد، «آلیس» در کافهای بهعنوان خواننده استخدام میشود. «تام» که بیشتر وقتها در متل تنهاست، بهشدت کسل میشود؛ در کافه، «آلیس» با «بن اورهارت» (کایتل) آشنا میشود، ولی وقتی سروکله همسرش، «ریتا» (برادبری) پیدا میشود و برای کنترل همسر بیبندوبارش از «آلیس» کمک میخواهد، چهره خشن «بن» بروز میکند. «آلیس» و «تام» شهر را ترک میکنند، بالاخره به توسکان میرسند. متلی دیگر و کافهای دیگر، و اینبار بهعنوان پیشخدمت (و ابتدا «آلیس» با نفرت پیشخدمت دیگر کافه، زن بددهنی بهنام «فلو» / کد، روبهرو میشود). «تام» هم خودش را با درس گیتار و دوستی با «آدری» (فاستر) سرگرم میکند؛ «آلیس» با کشاورزی بیوه بهنام «دیوید بری» (کریستوفرسن) آشنا میشود و پس از مدتی، دودلی، به او دل میبازد، اما مشاجرهای میان «تام» و «دیوید» باعث میشود «آلیس» محبوبش را ترک کند؛ با این همه بعدتر «تام» را هم که مدام توی رویش میایستد، از خود میراند. سپس تمام شب را دنبالش میگردد، در حالی که «تام» با «آدری» نوشخواری کرده کرده است. صبح روز بعد، «آلیس» پسرش را از پاسگاه پلیس بیرون میآورد، دیر به سرکار میرسد و از وابستگیاش به مردان با «فلو» درد دل میکند. وقتی «دیوید» وارد کافه میشود، «آلیس» ابتدا روی خوش نشان میدهد؛ «دیوید» پیشنهاد میکند که اگر واقعاً «آلیس» قصد خواننده شدن دارد، او مزرعهاش را بگذارد و با «آلیس» به مانتری بیاید؛ اما «آلیس» ترجیح میدهد که فعلاً در توسکان بماند.
فیلمی که در اوج دوره رواج نظریه زن – آزاد – خواهی در سینمای آمریکا ساخته میشود. شخصیتپردازی «آلیس» بهعنوان زنی که بهرغم فشارهای خانواده و اجتماع به سرنوشت خود تن نمیدهد کاملاً موفق است. همچنین فیلمنامه گچل که تصویری فوقالعاده از رفاقت زنانه «آلیس» و همکارش ارائه میدهد و با وجود پایان خوشِ تچسبی که دارد، بهدلیل تفاوتش با دیگر آثار اسکورسیزی و نیز سرزندگی بازی برستین و حضور کایتل و فاستر (در نقشهائی کوتاه) هنوز تماشائی است.
فیلم راننده تاکسی – Taxi Driver
سال تولید : ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایکل فیلیپس و جولیا فیلیپس
کارگردان : مارتین اسکورسیزی
فیلمنامهنویس : پل شریدر.
فیلمبردار : مایکل چاپمن.
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان
هنرپیشگان : رابرت دنیرو، سیبیل شپرد، جودی فاستر، لنرد هریس، هاروی کایتل، آلبرت بروکس، استیون پرینس، فرانک آدو و اسکورسیزی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه.
«تراویس بیکل» (دنیرو) که سابقاً در ویتنام تفنگدار دریائی بوده، در نیویورک راننده تاکسی میشود و چون دچار بیخوابی مزمن است فقط شبها کار میکند. تباهی و فسادی که دور و برش در شهر میبیند، مایه ناآرامیو آشفتگی او است «تراویس» اوقات فراغتش را به تماشای فیلمهای هرزهنگار یا نوشتن خاطراتش میگذارند. مدتی نیز میکوشد با «بتسی» (شپرد)، کارمندی در ستاد انتخاباتی یک کاندیدای ریاست جمهوری به نام «چارلز پالانتاین» (هریس)، رابطه برقرار کند که به جائی نمیرسد. سپس اسلحهای میخرد و تمرین تیراندازی و آمادگی بدنی میکند و در تلاش است تا دختر خیابانگرد دوازدهسالهای بهنام «آیریس» (فاستر) را ترغیب به بازگشت به خانه و خانواده کند. او که اینک مطمئن شده باید مأموریتی اصطلاحطلبانه را به انجام برساند با اسلحه به میتینگ عمومی «پالانتاین» میرود اما پیش از انجام هر عملی جلویش را میگیرند. او در عوض سراغ «اسپورت» (کایتل)، پاانداز «آیریس» میرود، او و دو نفر دیگر را به قتل میرساند. اما وقتی میخواهد خودش را بکشد، متوجه میشود اسلحه خالی است. «تراویس» اینک قهرمان تلقی میشود…
فیلم کلیدی سینمای آمریکا در دهه 1970، صاحب نقشی تعیین کننده در سینمای معاصر آمریکا، نقطه عطفی در تصویر خشونت اجتماعی، اوجی در کارنامه اسکورسیزی و شریدرِ فیلمنامهنویس، دنیروی بازیگر (که بحران روحی «تراویس بیکل» را لحظه به لحظه قوت میبخشد) و پایان شگرفی بر کارنامه هرمانِ آهنگساز که تصنیفهایش برای این فیلم – با پیوند دادن نغمههائی عاشقانه به پژواکهائی از جنون – بسیار شنیدنی است. راننده تاکسی کابوسی است که در بیداری میگذرد، در خیابانهای شلوغ و یکنواخت نیویورک – قلمروی پُرآشوب اسکورسیزی – و قهرمانش، مردی که از تنهائیاش سپری ساخته برابر ناهنجاریها و ناکامیها.
فیلم بازگزی مالون – Bugsy Malone
سال تولید : ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : دیوید پوتنام و آلن مارشال
کارگردان : آلن پارکر
فیلمنامهنویس : آلن پارکر
فیلمبردار : مایکل سرسین و پیتر بیزیو.
آهنگساز(موسیقی متن) : پل ویلیامز.
هنرپیشگان : اسکات بایو، جودی فاستر، فلوری داگر، مارتین لِو و جان کاسیسی.
نوع فیلم : رنگی، ۹۳ دقیقه.
نیویورک، سال 1929. دم و دستگاه گسترده «سام خیکی» (کاسیسی) مورد حملات رقیبش، «دون ژیگولو» (لِو) قرار میگیرد و دارودسته مهاجم از سلاح جدیدی بهنام «تفنگ ریختوپاش» استفاده میکنند. در همین حال «باگزی مالون» (بایو) که از مشتریان پاتوق «سام خیکی» است با «بلوزی براون» (داگر) که میخواهد هنرپیشه سینما بشود آشنا میشود و به او دل میبازد و این در حالی است که محبوبه «سام»، «تالولا» (فاستر)، هم به «باگزی» نظر دارد. «باگزی» به خدمت «سام خیکی» درمیآید که حالا دیگر دارودسته «دون ژیگولو» همه چیزش را به یغما بردهاند یا نابود کردهاند. پس از مقابله نهائی تبهکاران در کافه «سام»، همه به این نتیجه میرسند که دوستی بهتر از هرچیز است.
* نخستین فیلم بلند پارکر بهدنبال تجربههائی در تلویزیون و ساخت فیلمهای کوتاه تبلیغاتی. فکر اصلی جذاب است؛ ساختن یک فیلم گنگستری با بازیگرانی تماماً کودک و نوجوان که ادای مابهازاهای اصلی را خیلی خوب درمیآورند، با حذف خون و گلولههای واقعی و استفاده از کیک خامهای. اما این فکر برای سرپانگهداشتن کل فیلم کفایت نمیکند و هجو دنیای بزرگسالان هم بهزودی تأثیرش را از دست میدهد. موسیقی و آوازهای ویلیامز (که بهوسیله خوانندگان بزرگسال دوبله شده است) اگرچه گاه قطعاتی دیدنی را خلق میکنند، اما بیشتر تصنع دست مایه را رو میکند. جلوه بصری استیلیزه فیلم برای زمان خودش جالب توجه بوده است. فاستر چهارده ساله در نقش «تالولا» دیدنی بازی میکند.
فیلم متهم – The Accused
سال تولید : ۱۹۸۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : جاناتان کاپلان
فیلمنامهنویس : تام توپور
فیلمبردار : رالف د. باد.
آهنگساز(موسیقی متن) : براد فیدل.
هنرپیشگان : جودی فاستر، کلی مکگیلیس، برنی کولسن، آن هرن، استیو آنتین و لیو روسی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه.
زنی جوانی به نام «سارا توبیاس» (فاستر) در یک نوشگاه مورد هتک حرمت چند مرد قرار میگیرد. هنگامی که همه شهود ماجرا لب فرو میبندند، او به کمک «کاترین مورفی» (مکگیلیس)، یک وکیل زن در صدد گرفتن حق خود برمیآید و سرانجام در دادگاه پیروز میشود.
با الهام از یک ماجرای واقعی و یکی از عجیبترین نمونههای فیلمهای دادگاهی. در عین نشان دادن مظلومیت پیش خدمت زن در جامعهای مردسالار، مقصر بودن او را بهعنوان زنی که اجازه داده «کنترل» از دستش خارج شود، نادیده نمیگیرد. اما آنچه بیش از خود پرونده اهمیت پیدا میکند، شکلگیری رابطه میان پیش خدمت (زنی عامی) و وکیلش (زنی روشن فکر) است. رابطهای که برای هر دو پیروزی به همراه میآورد.
فیلم سکوت برهها – THE SILENCE OF THE LAMBS
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : ادوارد ساکسن، کنت یوت و ران بوزمن
کارگردان : جاناتان دمی
فیلمنامهنویس : تد تالی، بر مبنای رمانی نوشتهٔ توماس هریس
فیلمبردار : تاک فوجیموتو
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور
هنرپیشگان : جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، اسکات گلن، تد لوین، آنتونی هیلد، لارنس ا.بانی و دان براکت
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۸ دقیقه
̎ کلاریس استارلینگ̎ (فاستر)، دانشجوی جوان آکادمی پلیس، مأموریت مییابد در مورد قتلهای زنجیرهای و فجیع دختران جوانی که پوستشان پس از قتل کنده شده، از دکتر روانپزشک آدمخواری به نام ̎هانیبال لکتر̎ (هاپکینز) که در زندان است، اطلاعاتی کسب کند. ̎دکتر لکتر̎ اطلاعات سربسته و ناقصی به ̎کلاریس̎ میدهد و بعد با کشتن دو پلیس محافظش و جا زدن خودش به جای یکی از آنان میگریزد. ̎کلاریس̎ نیز با کنار هم گذاشتن اطلاعات و تجزیه و تحلیلشان، تقریباً به هویت قاتل پی میبرد و در رویاروئی نهائی او را میکشد.
اقتباسی وفادار ـ و البته خلاق ـ از رمان هریس، که هر چند یک شاهکار ادبی به شمار نمیآید، اما اثری خواندنی است، و فیلم داستان پرپیچ و خم و شخصیتپردازی فوقالعادهاش را مدیون آن است. شخصیت جذاب ̎دکتر لکتر̎، همراه خود جنبههای روانشناختی زیادی را به اثر تزریق میکند که شاید به یاد ماندنیترینشان، ماجرای خواب آزاردهندهٔ ̎کلاریس̎ و صدای برهها باشد (که به کمک ̎لکتر̎ درمان میشود.) انتخاب هوشمندانهٔ فاستر برای این نقش (که به دلیل ریز نقشی و معصومیت چهرهاش، آسیبپذیری این دخترک تنها را ملموستر میکند)، بازی عالی هاپکینز، فصل نهائی به یاد ماندنی فیلم با تدوین موازی تکاندهندهاش (که اصولاً شگردی سینمائی است و در رمان وجود ندارد) و حس خشونت نهفته در تک تک نماها (بدون تأکید بر صحنههای خشن) سکوت بردهها را از فیلمهای مشابه خود متمایز میکند.
فیلم کوچک مرد تیت – LITTLE MAN TATE
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : اسکات رودین و پگی راجسکی
کارگردان : جودی فاستر
فیلمنامهنویس : اسکات فرانک
فیلمبردار : مایک ساودن
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک ایشم
هنرپیشگان : فاستر، دایان ویست، آدام هان برد، هاری کانیک جونیر، الکس لی، مایکل شولمن، نیتان لی
نوع فیلم : رنگی، ۹۹ دقیقه
فرد تیت̎ (هان برد) پسری نابغه است. اما، مادر مجردش، ̎دده تیت̎ (فاستر) که پیشخدمت رستوان است، قادر به درک موقعیت استثنائی او نیست. وقتی ̎دکتر جین گریرسن̎ (ویست) از ̎فرد̎ دعوت میکند تا در المپیاد هوش شرکت کند، مادرش ابتدا مخالفت میکند اما بالاخره میپذیرد. در بازگشت از این سفر، ̎فرد̎ مدرسه و خانه را کسالتبار میبیند و ̎جین̎ مجدداً از او میخواهد که تابستان به دانشکده برود تا ضمن تحصیل، برای نوشتن کتابی به نام ̎کوچک مرد تیت̎ مورد مطالعهٔ او قرار گیرد.
نخستین تجربهٔ کارگردانی فاستر، یک شرح حال نگاری توأم با خودستائی دربارهٔ کودکی خود او است ـ با این تفاوت که به جای دختربچه، پسر بچهای را با عنوان قهرمان انتخاب میکند. دو نکتهٔ مثبت فیلم، بازی خود فاستر در نقش زنی عامی و ویست است. اما در کل اثری است که از خلاقیت بهرهای ندارد و فیلمنامهٔ فرانک، کاملاً سرد و تخت است. با این همه موسیقی متن اغلب جاز ایشم شنیدنی است. باب بالابان فیلمساز نیز در نقش مجری مسابقهٔ هوش حضوری کوتاه دارد.
این نوشته را هم بخوانید:
انیمههای خوبی که شما را به یاد سریالهای تلویزیونی مورد علاقهتان میاندازند: از گیم آو ترونز تا…
فیلم سایهها و مه – SHADOWS AND FOG
سال تولید : ۱۹۹۲
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : رابرت گرینهوت
کارگردان : وودی آلن
فیلمنامهنویس : وودی آلن
فیلمبردار : کارلو دی پالما
آهنگساز(موسیقی متن) : کورت وایل
هنرپیشگان : آلن، میا فارو، جان کیوساک، مادونا، جان مالکوویچ، دانلد پلیزنس، مایکل کربی، کتی بیتس، جودی فاستر، آن لانگ، لیلی تاملین
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۶ دقیقه
دههٔ ۱۹۲۰، در شهری بینام، تاخت و تاز آزادانهٔ یک قاتل بیرحم وحشتی عمومی برانگیخته و باعث شده مردم از رفت و آمد شبانه منع شوند. یک شب مهآلود ̎کلایتمن̎ ( آلن)، کارمند دون پایه به رغم خواست خودش همراه گروهی از مردم میشود که در پییافتن قاتلاند. همزمان ̎ایرمی̎ (فارو) که در یک سیرک کار میکند، سرخورده از بیوفائی دوستش، دلقک سیرک (مالکوویچ) بارش را میبندد و در خیابانها سرگردان میشود. دکتری (پلیزنس) که ̎کلاینمن̎ با او ملاقات کرده، کشته میشود و همه به ̎کلاینمن̎ مظنون میشوند، در این بین طی حملهٔ پلیس به یک خانهٔ بدنام، ̎ایرمی̎ که آنجا پناه گرفته، دستگیر میشود. ̎کلاینمن̎ و ̎ایرمی̎ آزاد میشوند و تا مدتی همراه یکدیگرند ولی خود زود ̎کلاینمن̎ هدف تعقیب مردم بدگمان قرار میگیرد و ̎ایرمی̎ نیز با دلقک برخورد میکند و مراقبت از بچهای که مادرش را از دست داده، باعث پیوند مجدد آنان میشود. ̎کلاینمن̎ به یک سیرک میرسد و با کمک شعبدهباز، قاتل را اسیر میکنند که بعد ناپدید میشود. حالا ̎کلاینمن̎ که بیکار شده، پیشنهاد کار در سیرک را میپذیرد.
سایهها و مه که در بحبوحهٔ هیاهوی رسانهها بر سر شوهران و زنان (۱۹۹۲) و جدائی آلن و فارو، پخش و بازناب محدودی یافت، در ردهٔ آثار آلن که عنان جادو تخیل را رها میکنند، جای میگیرد (و به این ترتیب دنبالهٔ استیلیزهای برای رخدادهای غیرواقعی منهتن فیلم آلیس، ۱۹۹۰ به نظر میرسد). فیلمی پر از ارجاع و توسل به نشانههای آشنا در سرزمین عجایبی با جلوههائی از اکسپرسیونیسم آلمان دههٔ ۱۹۲۰، M فریتس لانگ (۱۹۳۱)، فیلمهای قدیمی اینگمار برگمان (مثل مهر هفتم، ۱۹۵۷ و خاک اره و پولک، ۱۹۵۳) و عالم داستانهای کافکا. فیلمبرداری سیاه و سفید دی پالما مکمل فضای تهدیدگر و آشکارا ساختگی شب و مه و ابهام است که در آن اضطراب و پارانویای همیشگی شخصیت آلن، مایهای کمیک را تأمین میکند. سایهها و مه بیش از هرچیز نشانگر تردیدهای جذاب آلن دربارهٔ نقش اجتماعی کنونی سینماست، سیرک به عنوان معادل درون متنی سینما، آخرین پناهگاه او است، جائی که شعبدهباز او را چنین دلداری میدهد: ̎مردم همانقدر به توهم نیاز دارند که به هوا ̎.
فیلم سامرزبی – SOMMERSBY
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا و فرانسه
محصول : آرنن میلکان و استیون رویتر
کارگردان : جان آمیل
فیلمنامهنویس : نیکلاس مهیر و سارا کرنوکان، بر مبنای داستانی نوشتهٔ آنتونی شیفر و مهیر از فیلمنامهٔ بازگشت مارتنگر، نوشتهٔ ژان کلود کارییر و دانیل وینی
فیلمبردار : فیلیپ روسهلو
آهنگساز(موسیقی متن) : دانی الفمن
هنرپیشگان : جودی فاستر، ریچارد گیر، بیل پولمن، جیمز ارل جونز، لانی فلاهرتی، وندل ولمن و موری چایکین
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه
جک سامرزبی̎ (گیر) پس از شش سال دوری از خانه و خانواده و در حالی که دو سال از پایان جنگهای انفصال گذشته، به زادگاهش باز میگردد. همسرش، ̎لورل̎ (فاستر) به هویت او مطمئن نیست، چون بر خلاف سابق مهربان و وفادار به نظر میرسد! تا اینکه جسدی کشف میشود که طبق شواهد از آن ̎سامرزبی̎ است که به عدم قتل رسیده است. زن از مرد میخواهد هویتش را انکار کند اما او نمیپذیرد و اعدام میشود.
بازسازی فیلم پرفروش فرانسوی بازگشت مارتین گر (وینی، ۱۹۸۲) و برگرفته از ماجرائی واقعی. با وجود بازی خوب بازیگران، موفق نمیشود تماشاگر را با شخصیتهایش درگیر کند. موضوع جذاب آن با مایهٔ بحران هویت (پذیرش بیهویتی، بقای مرد را تضمین میکند)، در لابهلای رمانتیسیم بیش از حد فیلم از دست میرود، اما در عوض در فضاسازی و باز آفرینی سالهای پایان قرن نوزدهم امریکا کاملاً موفق است.
فیلم ماوریک / تکرو – MAVERICK
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : ریچارد دانر و بروس دیوی
کارگردان : دانر
فیلمنامهنویس : ویلیام گلدمن، بر مبنای مجموعهٔ تلویزیونی ماوریک، کار روی هاگینز
فیلمبردار : ویلموش ژیگموند
آهنگساز(موسیقی متن) : رندی نیومن
هنرپیشگان : مل گیبسن، جودی فاستر، جیمز گارنر، گراهام گرین، آلفرد مولینا، جیمز کابرن، داب تیلر، جفری لوئیس، پل ل. اسمیت ودان هدایا
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه
برت ماوریک̎ (گیبسن)، قمارباز حرفهای به دنبال به دست آوردن سه هزار دلاری است که برای تکمیل بیست و پنج هزار دلار ورودیهٔ مسابقات قهرمانی پوکر ̎تری ریورز̎ لازم دارد. در شهر کریستال ریور، با ̎ آنابل برانسفورد̎ (فاستر)، زن ماجراجو و قمارباز آشنا میشود. او در این شهر پولی به دست نمیآورد پس همراه ̎ آنابل̎ سوار دلیجانی میشود که ̎مارشال زین کوپر̎ (گارنر) نیز مسافر آن است. آن سه در طول راه پولهای مسروقهٔ یک گروه مبلغ مذهبی را از راهزنان پس میگیرند ولی سپس به دست سرخپوستانی میافتند که رئیسشان دوست ̎ماوریک̎ و به او بدهکار است. به پیشنهاد او، ̎ماوریک̎ با وانمود کردن به اینکه یک سرخپوست است و قرار گرفتن در تیررس شکار یک ̎ آرشیدوک روس̎ (اسمیت)، هزار دلار نصیبش میشود و بقیه را در قایق محل مسابقهٔ بزرگ از آرشیدوک اخاذی میکند. با بروز تیراندازی و درگیریهائی که نظم بازی را مختل میکنند، ̎کوپر̎ در مقام حافظ نظم، پولها را با خود میبرد و پس از یک رشته کلکهای غیرمنتظرهٔ دیگر، ابتدا ̎ماوریک̎ آنرا تصاحب میکند و پس از اینکه معلوم میشود ̎کوپر̎ پدر او است، ̎ آنابل̎ میآید و نصف پولها را با تهدید اسلحه به چنگ میآورد.
مجموعهٔ تلویزیونی ماوریک که از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۲ پخش میشد (با بازی گارنر در نقش اصلی) از این نظر میان هم تایان معاصرش متمایز میشد که قهرمانش جز فراست و جاذبه هیچ ویژگی قابل دفاع دیگری نداشت! فیلم ماوریک از بهترین نمونههای به فیلم برگرداندن مجموعههای تلویزیونی قدیمی و از مفرحترین نتیجههای احیای ژانر وسترن در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ و اوایل دههٔ ۱۹۹۰ است. چرخ و فلکی از کلک و نیرنگ که همه در آن سهمی دارند، به هیچ گفتهای نمیشود اعتماد کرد، هیچ وعدهای را نمیتوان پذیرفت و قمار معمولی تنها جلوهٔ کوچکی از بازی قمار بسیار بزرگتر و عادتشدهٔ زندگی شخصیتهاست که در آن هر حیلهای مجاز است. به طور مداوم جذاب و پیشبینیناپذیر، بهرهمند از استعداد کمدی گیبسن (بامزهتر از همیشه)، حقههای متنوع فاستر برای جبران ضعف زنانهاش در دنیای مردان و حضور نیرومند گارنر در نهایت خونسردی و اطمینان. شاید بهترین فیلم دانر باشد.
فیلم نل – Nell
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جودی فاستر و رنه میسل
کارگردان : مایکل آپتد
فیلمنامهنویس : ویلیام نیکلسن و مارک هندلی، برمبنای نمایشنامهای نوشته هندلی.
فیلمبردار : دانته اسپینوتی.
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک ایشم.
هنرپیشگان : جودی فاستر، لیام نیسن، ناتاشا ریچارد لیبرتینی، نیک سیرسی، رابین مولینز، جرمی دیویز و اونیل کامپتن.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۱۳ دقیقه.
“دکتر لاول” (نیسن)، در شهری در کنار جنگلهای کارولاینای شمالی، “نل” (فاستر)، دختری سی سالهای را که سالهاست در قلب جنگلها، در کلبهای با مادر لالش زندگی میکرده، کشف میکند. مادر “نل” به تازگی مرده و همین باعث توجه دیگران به “ن” شده است. در نخستین برخوردها “دکتر لاول”، “نل” را وحشی، هراسان از انسان و نور و شهر و هر وجهی از تمدن میبیند. اما دخترک هوشمند است، هراسان از انسان و نور و شهر و هر وجهی از تمدن میبیند. اما دخترک هوشمند است، زبانی مخصوص به خود اختراع کرده و با آن صحبت میکند و دنیائی خاص خود را دارد. “لاول” از “دکتر پالا اولسن” (ریچاردسن)، دکتر روانشناس تقاضای کمک میکند. “دکتر اولسن” معتقد است که تنها روش درمانی و بازگرداندن این دختر به زندگی، بستری کردن او در بیمارستان است، اما “لاول” با این روش مخالف است و میگوید که “نل” باید در محیط طبیعی خودش، آرامآرام به دنیای امروزی عادت کند. آن دو سعی میکنند آرامآرام “نل” نزدیک شوند، سپس کمکم او را از کلبهاش بیرون میکشند و زبانش را میفهمند. اما روزی که خبرنگاران، پلیس و دیگر مزاحمان سر میرسند، آنان به ناچار “نل” را از منطقه خارج میکنند و به اصرار “دکتر اولسن” به بیمارستان میرسانند. در بیمارستان وضع “نل” وخیم میشود. انزوا میگیرد، سکوت اختیار میکند و غذا نمیخورد. “لاول” او را از بیمارستان بیرون میبرد و با کمک “دکتر اولسن” ـ در آپارتمان خودش ـ کمکم او را به دنیای امروزی عادت میدهند. پنج سال بعد، “نل” کاملاً سالم و شاداب در جشن تولدش در کوهستان محل زندگیاش در کنار دوستانش، “دکتر لاول” و همسرش، “دکتر اولسن” و دختر کوچک آنان لحظههای شادی را میگذراند.
بازسازی آمریکائی، شیک و تروتمیز کودک وحشی (فرانسوا تروفو، ۱۹۶۹) اما این بار یک زن و در آمریکا، درباره تقابل مدنیت و طبیعت، که برعکس تروفو (که جانب مدنیت را با روشنفکری و برجستگی میگیرد) میکوشد با دو قطره اشکی در انتهای فیلم، موضع نگیرد و در میانه نماند و اصلاً درباره و برای بازیگری خانم فاستر، بازیگر با هویت و برجسته هالیوود سالهای دهه ۱۹۹۰ و به قصد بردن اسکار بهترین بازیگر که همیشه عادت دارد برای نقش آفرینی دیوانهها و آدمهای عجیب جایزه اسکار بدهد و خوش ساخت، برای طرحی با کمترین میزان کار با یک موضوع (که از همان ابتدا پایان یافته به نظر میرسد و نتیجه انتهائی آن تفاوتی در پرداخت و اجرا ندارد) و با افزودنی یک مایه جنبی و اضافی ـ که زن دور از تمدن فیلم، “نل” سبب ایجاد رابطهای عاطفی بین مرد و زن به ظاهر دور از هم و متضاد با یکدیگر میشود ـ و فیلم خوش پرداخت و تروتمیزی از آپتد، که به یک حرفهای هالیوودی تمام و عیار بدل شده است. حالا فیلم میتواند بدل شود به اثری برای بیان انواع حرفهای پر طمطراق درباره طبیعت و انسان و مدنیت و گروه سبز و اندر فوائد طبیعت و سادگی و مضرات شهرنشینی و تمدن…
فیلم تماس – CONTACT
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت زمکیس، استیو استارکی و کارل ساگان
کارگردان : زمکیس
فیلمنامهنویس : جیم و. هارت و مایکل گلدنبرگ، بر مبنای رمانی نوشتهٔ ساگان
فیلمبردار : دان برجس
آهنگساز(موسیقی متن) : آلن سیلوستری
هنرپیشگان : جودی فاستر، ماتیو مکاناگی، جیمز وودز، جان هرت، تام اسکریت، دیوید مورس، آنجلا باست، راب لو و ویلیام فیشتنر
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۳ دقیقه
̎الی آرووی̎ (فاستر)، محققی دانشمند، که در کودکی مادر و پدر خود را از دست داده، همهٔ زندگیاش را صرف برقراری ارتباط رادیوئی با دیگر کرات آسمانی میکند. در پورتوریکو، او با محققی به نام ̎پالمر̎ (مکاناگی) آشنا میشود و رابطهای عاطفی میان آندو به وجود میآید. او به کمک یک حامی مالی (هرت) به نیومکزویکو میرود. پس از چهار سال، او و همکارانش امواجی را از ستارهٔ وگا دریافت میکنند. راستگرایان افراطی و بنیادگرایان مذهبی گروه را تحت فشار قرار میدهند. ̎آرووی̎ با یک کپسول فضائی با سرعت نور از زمین تا سیارهٔ وگا سفر میکند…
یک افسانه ـ علمی متفاوت و جدی که شعبدهبازیهای فنی را وسیلهای برای مرعوب کردن تماشاگر نکرده است. قضیهٔ ارتباط رادیوئی با دیگر سیارات در نهایت به پرسشهائی اساسی دربارهٔ علم، انسان و خدا منتهی میشود. از این نظر فیلم نوع تازهای در ژانر افسانه ـ علمی است. نوعی که ایمان و معنویت را در جایگاهی فراتر از علم قرار میدهد. ̎الی̎ در سفر فضائی خود به نقش دانشمند فیزیک، محور اصلی فیلم است. تصاویر فیلم زیبا و به یاد ماندنی است که با موسیقی زیبای سیلوستری همراه شده است.
فیلم آنا و سلطان – anina and the king
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لارنس بندر و اد البرت
کارگردان : اندی تنانت
فیلمنامهنویس : پیتر کرکس و استیو میرسن، بر مبنای کتاب خاطرات آنا لیونوونز
فیلمبردار : کیلب د شانل
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج فنتن
هنرپیشگان : جودی فاستر، چو یون فات، لینگ بائی، تام فلتن، سید علوی، رندال دوک کیم و کی سیولیم.
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۸ دقیقه.
قرن نوزدهم. ̎آنا لیونوونز̎ (فاستر) از سوی سلطان تایلند (یون فات) استخدام میشود تا به بزرگ کردن و آموزش بچههای او بپردازد. سلطان بهترین چیزها را برای فرزندانش میخواهد ولی ̎آنا̎ خیلی زود متوجه میشود که سلطان یک رهبر بااراده ولی بلند پرواز است و بنابراین اقامتش در تایلند ـ همراه با تهمایهای رمانتیک ـ به مبارزهای برای تعیین تربیت کنندهٔ واقعی بچهها تبدیل میشود…
داستان زندگی آنا لیونوونز همواره برای هالیوود نشینان داستان جذابی بوده است و نشان این موضوع دو اقتباس دیگر است که یک بار در ۱۹۴۶ با حضور رکس هریسن و آیرین دان (آنا و سلطان سیام، جان کرامول) جلوی دورین رفته و بار دیگر با فاصلهای ده ساله با بازی یول براینر و دبورا کار (سلطان و من، والتر لانگ) آنا و سلطان فعلی اما فراتر از یک بازسازی، نسخهای عظیم و پرخرج با نگاهی امروزی به داستان ن روزگار است و اصلاً شاید عمدهترین وسوسهٔ ساخت فیلم، حضور فاستر در نقش ̎آنا̎ بهعنوان تصویر زن مقتدر امروزی باشد. بازی فاستر هم در فیلم حاصل همین نگاه است. بازیگری که از نیمه دههٔ ۱۹۹۰، حضور مقابل دوربین را به هر دو سال یک فیلم تقلیل داده است، اما در این فیلم بهدلیل نوشته شدن فیلمنامه براساس شخصیتش بازی میکند. یون فات هم انتخابی دیگر در جهت حرکت به سمت واقع نمائی است. او نقشی را با تسلط مقابل فاستر ایفا میکند که پیشتر همواره مردان هالیوودی ایفاگرش بودند و البته پس از تماشای فیلم بهنظر میرسد یون فات بهترین انتخاب ممکن بوده است. آنا و سلطان جدید در استفاده از دستمایههای روز هم فیلم قابل تأملی است. نگاه زن ـ آزاد ـ خواهانهٔ حاکم بر کار، در کنار زاویهٔ دید شرقی شدهتر نسبت به گذشته، سبب میشود تماشاگر برای این ساختهٔ تنانت احترام زیادی قائل باشد.
فیلم اتاق وحشت – PANIC ROOM
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دیوید کوپ، گاوین پولون و جودی هافلاند
کارگردان : دیوید فینچر
فیلمنامهنویس : کوپ
فیلمبردار : داریوش خنجی و کانراد و. هال
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور
هنرپیشگان : جودی فاستر، کریستین استوارت، فارست ویتاکر، دوایت یوآکم، جارد لتو و ایان بیوکانان
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه
مگ آلتمن̎ (فاستر) زنی است که از همسرش جدا شده و دختر نوجوانی به نام ̎سارا̎ (استوارت) دارد که مبتلا به مرض قند است. ماجراهای تلخ جدائی و طلاق، او و ̎سارا̎ را مجبور میکند به خانهٔ جدیدی نقل مکان کنند. آنان یک عمارت سنگی و شیکِ نیویورکی را انتخاب میکنند که دست بر قضا به یکی از ویژگیهایش مینازد: ̎اتاق وحشت̎، فضائی مثل یک گاوصندوق بزرگ، که عملاً به کسانی که در درونش هستند اجازه میدهد خود را از سایر قسمتهای ساختمان جدا کنند. این اتاق، با آن دیوارهای ضخیم پولادی، دستگاه تهویهٔ جداگانه و سیستم ارتباطی مانیتورهای ویدئویی که به دوربینهای موجود در سراسر خانه وصل شده، حالت یک دژ غیرقابل نفوذ را دارد. وقتی سه سارق ـ ̎جونیر̎ (لتو)، ̎برنم̎ (ویتاکر) و ̎رائول̎ (یوآکم) ـ به اقامتگاه جدید ̎آلتمنها̎ هجوم میبرند، اتاق، کارآئی و مفید بودنش را ثابت میکند. پیش از آنکه دزدان صدمهای به آنان بزنند، ̎مگ̎ و ̎سارا̎ موفق میشوند داخل اتاق پناه بگیرند. اما بعد آشکار میشود که داروهای ̎سارا̎ بیرون از اتاق جا مانده، تلفن هنوز وصل نشده و غنیمتی که دزدان دنبالش هستند در ̎اتاق وحشت̎، نزد آنان قرار دارد. یک بازی موش و گربهٔ فکری بین طرفین ماجرا به راه میافتد که طی آن مگ، در شبی طولانی و در حالی که سلامت دخترش رو به وخامت گذاشته، سعی دارد به اسیرکنندههایش رودست بزند.
پس از اینکه باشگاه مبارزه (۱۹۹۹) غیرمتعارف و جسورانه قلمداد شد، فینچر بهجای پیش رفتن، قراردادیترین فیلم ممکن را ساخت. اتاق وحشت که فیلمی است دربارهٔ زنان گیر کرده در یک مخمصه و خانههای بزرگ و جادارِ وست ساید نیویورک، شاید فقط به خاطر القایِ چند حرکت دوربین باورنکردنی ـ مثلاً از درون یک سوراخ کلید ـ بتواند جالب توجه باشد. در واقع برای کارگردان نمایش معجزات تکنولوژی ـ که یکی از آنها خود همین ̎اتاق وحشت̎ است ـ اولویت اصلی شده و سیستم حفاظتی چند تصویری ویدئویی ضمناً بهعنوان دستیاری برای تدوین موازی انجام وظیفه میکند. انتخاب فاستر برای نقش مادر یعنی غایت محافظهکاری و تصمیمی بامعنا برای کارگردانی که اصلاً در کار با زنان راحت نیست (در مقابل این یکی، انتخاب مایکل داگلاس برای بازی، ۱۹۹۷، جسارت بزرگی به شمار میرود). همچنین، بلاهت و ناشیگری دزدان شبانه (ویتاکر، لتو و یوآکم) واقعاً کلافهکننده و خنثیکنندهٔ هرگونه احساس خطری است. فینچر دستکم در این یک مورد، تکنیسینی با دست کاملاً خالی است.
A very long engagement فیلم نامزدی طولانی
نامزدی طولانی روایت یک زن جوان (ماتیلدا) است که پس از سه سال با دریافت نامه ای از یکی از همرزمان نامزدش، به دنبال پیدا کردن گمشده خود ( نامزدش مَنچ) که در جبهه های جنگ بوده است، روان می شود. با وجود این که مدارک و شواهد حا کی از کشته شدن منچ در جنگ است، اما ماتیلدا با یک نوع احساس زنانه مطمئن است که وی نمرده است و با کمک یک کارآگاه خصوصی و به دست آوردن مدارکی ازشاهدین و حاضرین در آن جنگ نهایتا او را زنده پیدا می کند در حالی که با نام شخص دیگری در یک آسایشگاه روانی بستری شده وحافظه ی خودرااز دست داده است.
روایت این فیلم مربوط به جنگ جهانی اول می باشد.فیلم با تیلت شدن یک نما ازمتلاشی شدن مجسمه مصلوب مسیح به صورتی که احساس می شود یک بار دیگر مسیح را با وضعی فجیع تر به صلیب کشیده اند شروع می شود و با پن شدن بر روی صحنه ای از جبهه که ویرانی ها ی ناشی از جنگ به تصویر کشیده می شود ادامه می یابد.این فیلم داستان جنگی را تشریح می کند که در آن از حماسه و شهامت و شجاعت خبری نیست، بلکه سراسر نکبت، کشتار، ناجوانمردی، خیانت و ویرانی است و این در تمام سطوح افراد حاضر در این جنگ از سربازان خط مقدم و فرماندهان و حتی فرمانده اصلی جنگ یعنی مارشال پتن قابل مشاهده است. آنچنان که سربازانی که در خطوط مقدم هستند برای فرار از این جنگ وحشتناک حاضر به خودزنی شده و اعضای خود را ناقص نمایند تا از این معرکه فرار کنند برخی دیگر نیز حتی با اعمالی پست سعی می کنند خود را به پشت جبهه ها بکشانند. افرادی که پشت جبهه حضور دارند یعنی خانواده ی همین سربازان نیز در این مصیبت ها شریک اند.
در نهایت این فیلم را می توان در شمار فیلمهای ضد جنگ طبقه بندی کرد که به خوبی جلوه های سیاه جنگ را به نمایش می گذارد. اما با نجات نامزد ماتیلدا و یکی دیگر از کسانی که محکوم به مرگ بودند و بازگشتشان به زندگی می توان بارقه هایی از امید را نیز در این فیلم مشاهده نمود و آنچنان نتیجه گرفت که علی رغم همه کشتارها، مرگ و میرها و خرابی های جنگ، خیانتها و ناجوانمردی ها باید برای بازگشت به زندگی تلاش نمود و به آینده امیدوار بود.
نکته جالب و قابل توجه در این فیلم شیوه ی روایی است که سازنده از آن به شکل جالبی استفاده کرده است. اطلاعاتی که ماتیلدا از بازگویی یک حادثه، از هرکدام از حاضرین در آن موقعیت به دست می آورد متفاوت است و بدین ترتیب تکرار چندین باره ی یک حادثه نه تنها خسته کننده نیست بلکه ماجرا را جذاب تر می کند و هر بار قطعه ای از پازل گم شدن منچ پیدا می شود و ماتیلدا را یک قدم به پیدا کردن نامزدش نزدیک می کند.
از طرفی دیگر برداشتهای متفاوت از یک واقعه اصل عدم قطعیت را یادآوری می کند یعنی اینکه دیدن یک موضوع از زوایای متفاوت تاویل ها و قضاوت های متفاوت را به دنبال دارد.
فیلم رابط – INSIDE MAN
سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برایان گریزر
کارگردان : اسپایک لی
فیلمنامهنویس : راسل گیوورتس
فیلمبردار : ماتیو لیباتیک
آهنگساز(موسیقی متن) : ترنس بلانچارد
هنرپیشگان : دنزل واشینگتن، کلایو اوئن، جودی فاستر، کریستوفر پلامر، ویلم دافو، چِیوِتل اجیوفور و کارلوس گومس
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه
̎دالتن راسل̎ (اوئن) سارق بانک غیرمتعارفی است. ̎دالتن̎ برای انجام بیعیب و نقص سرقتش، وقوع هر حادثه و امکان به وجود آمدن هر مشکلی را پیشبینی کرده است. قابلیت حیرتآور ̎دالتن̎ در رودست زدن و یک گام جلو بودن از نیروهای پلیس، تمامی تلاشهای کارآگاه خونسرد پلیس، ̎کیت فریزر̎ (واشینگتن) را نیز با شکست روبهرو کرده است. اما عنصر دیگری نیز پایش در میان است. رئیس بانک (پلامر) از ̎مادلین وایت̎ (فاستر) یک میانجیگر سرشناس، درخواست کرده برای حل مشکل و پایان دادن به گروگانگیری در بانک، کمکش کند. اما ̎مادلین̎ با وجود پیشینهٔ درخور تحسینش، استقلال و خونسردیهای خودش را دارد و از اینرو است که پیش از فرا رسیدن شب، این سرقت بانک اندک اندک به یکی از پیچیدهترین و ماهرانهترین سرقتهای تاریخ تبدیل میشود.
الینور رینگل گیلسپی منتقد آتلانتا جورنال کانستیتیوشن در مقالهای که زمان شروع اکران رابط نوشت، این فیلم را مقدمهٔ ورود لی به هالیوود دانست؛ شورشی سیاه هالیوود که پس از خرق عادت در ساعت ۲۵ (۲۰۰۲) و نوشتن فیلمنامه از روی یک رمان پُرفروش، حال در اینجا پذیرفته بود که فیلمنامهٔ یک فیلمنامهنویس حرفهای را کار کند. کنار رفتن لی مؤلف و بهره گرفتن از اعتبار آن دوره برای جمع کردن شماری از ستارههای هالیوودی، رابط را به نقطهٔ عطف کارنامهٔ لی بدل میکند. نکتهٔ جالب این است که پیگیران سینمای لی هم آنقدر به او اعتماد دارند که از دل همین تریلر موش و گربهٔ هالیوودی هم نشانههای آشنای سینمایش را بیرون بکشند. چیزهائی از قبیل تصویر صریح یک جامعهٔ لجامگسیخته، سازمان پلیس درگیر با مسائل سنتی از قبیل نژادپرستی و فساد و البته گفتوگوها و صحنههای خشنی که مُهر لی را روی خود دارند. فیلم یک مثلث کمنظیر بازیگری دارد: واشینگتن، اوئن و فاستر که اولی پس از مالکوم ایکس (۱۹۹۲) دوباره کنار لی قرار گرفته، دومی پدیدهٔ بازیگری هزارهٔ تازه است و سومی هم از گزیده کارترین ستارههای هالیوود در این سالها. فیلم یک نقطهٔ اتکای سوم هم دارد؛ فیلمنامهٔ گیوورتس که نخستین فیلم سینمائیاش او را به چهرهٔ محبوب کمپانیها بدل میکند.
فیلم شجاع The Brave One
کارگردان: نیل جوردن.
بازیگران: جودی فاستر[اریکا بین]، نیکی کات[کارآگاه ویتاله]، ترنس هاوارد[کارآگاه مرسر]، نوین اندروز[دیوید کیرمانی]، مری اشتینبرگ[کارول]، انه الویا[جوسای]، لویس دا سیلوا جونیور[لی]، بلیز فاستر[کش]، رافایل ساردینا[رید]، جین آدامز[نیکول].
اریکا، گوینده موفق رادیو که در نیویورک زندگی می کند و در برنامه های خود این شهر را جایی فوق العاده تصویر می نماید، یک روز تبدیل به قربانی خشونت بی دلیل همین شهر می شود. چیزی که تا آن زمان از دید وی مخفی مانده بود. شبی با نامزدش دیوید هنگام پیاده روی مورد حمله اوباش خیابانی قرار می گیرند. زمانی که اریکا در بیمارستان-پس از اغمای طولانی- چشم می گشاید، عزیزترین چیز زندگی اش-یعنی نامزدش دیوید- را از دست داده است.
اتفاقی که ابتدا آن را باور ندارد، ولی به اجبار می پذیرد. او که انگار همه چیز خود را از دست داده، تبدیل به کسی می شود که از زندگی در این شهر هراسناک است. ابتدا سلاحی برای محافظت از خود خریداری می کند. اما زمانی که اولین و دومین نفر را به قصددفاع از خود می کشد، اندک اندک در خود احساسی را کشف می کند که تا آن زمان از وجودش بی خبر بوده است.
به زودی اداستان قاتلی که در نقش مامور خود گمارده قانون دست به نابودی اوباش خیابانی می زند، به گوش پلیس نیز می رسد. کارآگاه شون مرسر که مامور رسیدگی به این پرونده است به زودی با کنار هم گذاشتن شواهد به جای مردی با یک اسلحه، خود را با زنی مسلح روبرو می بیند که با انگیزه ای مرکب از حس انتقام خواهی و عدالت جویی دست به شکار اوباش زده است….
فیلم جزیره نیم Nims Island
کارگردان: جنییفر فلکت، مارک لوین.
ازیگران: ابیگیل برسلین[نیم روسو]، جودی فاستر[الکساندرا روور]، جرارد باتلر[جک روسو/الکس روور].
دختر کوچکی به نام نیم بعد از ناپدید شدن مادرش در دریا، به همراه پدرش جک روسو محقق و اقیانوس شناس در یک جزیره زندگی می کند. او روزها را اغلب با پدرش، حیوانات دست آموزش مارمولکی به نام فرد، پلیکانی به نام گالیله و یک فک به اسم سلکی یا خواندن کتاب ماجراهای الکس روور می گذراند.
نیم علاقه شدیدی به الکس روور دارد و او را مردی شبیه به پدرش تصور می کند.
اما نویسنده واقعی ماجراهای خوش رنگ و لعاب الکس روور کسی نیست جز زنی به نام الکساندرا روور که بر خلاف قهرمانش حتی ار خانه نیز خارج نمی شود. الکساندرا که در صدد نوشتن مجلد تازه ای از ماجراهای روور است ایمیلی به روسو نوشته و از او می خواهد تا اطلاعاتی در زمینه آتش فشان و اقیانوس در اختیار او بگذارد.
ایمیل توسط نیم دریافت می شود، چون پدرش جک این بار به تنهایی برای یافتن نمونه های از پلانکتون ها به دریا رفته است.
توفان آغاز می شود جک به دام آن افتاده و قایقش تخریب می شود. همزمان نیم که خود را با قهرمان رویاهایش در تماس می بیند، سعی می کند تا اطلاعات لازم را برای الکساندرا تهیه کند. اما این عمل وی منجر به زخمی شدن پایش شده و نتیجه را برای الکساندرا می نویسد.
الکساندرا بعد از فهمیدن سن و موقعیت نیم، راهی نمی بیند جز اینکه برای کمک به دختر کوچک راهی آن سوی دنیا شده و به جزیره نیم برود. اما این کار اصلاً راحت نیست، چون بر خلاف تصور نیم الکس[اندرا] روور یک زن و مبتلا به ترس از هوای باز است…