سریال تاج The Crown – معرفی و بررسی و تحلیل
سریال تاج درباره به قدرت رسیدن الیزابت دوم، ملکه بریتانیاست. کسی که از سن بیست و پنج سالگی تا به امروز که نود و سه ساله است، بر مسند سلطنت این کشور نشسته و زندگی پرفراز و نشیبی داشته است. تاج بر خلاف سریالها و فیلمهای تاریخی این چنینی به آرامی و با طمأنینه سویههای پنهان شخصیتها را به شکلی آشکار میکند که ما از یاد ببریم این شخصیتها و رویدادها در تاریخ وجود داشتهاند و به تبع قصه دراماتیزه شدهاند. در این مطلب به شخصیتهای چهار زن اصلی سریال و وجوه رفتاریشان با رویکرد روانشناسانه پرداختهام.
ملکه مری: حافظ ارزشهای پدرسالارانه
ملکه مری پاسدار سنتها و نگهبان ارزشهای پدرسالارانه است. یکی از بنمایههای سریال تقابل کهنه و نوست. تقابلی که بسیاری از شخصیتها از ملکه الیزابت دوم گرفته تا شوهرش شاهزاده فیلیپ، وینستون چرچیل و کل ساختار نظام سلطنتی / پارلمانی بریتانیا را در برگرفته است. ملکه مری در این میان با درک و زیرکی یک فرد باتجربه دریافته که تغییرها ناگزیر هستند و اما سنت باید پابرچا بماند. چرا که سنت باعث میشود خانوادهاش در مسند قدرت باقی بماند. به همین خاطر از ادوارد پسر ناخلفش که به خاطر عشقش به همسرش پشت به سنتها کرده، رویگردان است و سعی میکند با خرد زنانهاش الیزابت دوم جوان را با این ساختار سنتی آشنا کند. رشد الیزابت دوم هم همزمان با مرگ ملکه مری همراه میشود. به قول چرچیل انگار دیگر چیزی نیست که ملکهٔ جوان یاد نگرفته باشد. چرا که دختر جوان برای بقای قدرتش اهمیت سنتها و آیینها را دریافته است.
ملکه الیزابت: فردیت از دست رفته
او یک مادر تیپیکال است. از خود قدرتی ندارد و به همین خاطر قدرت ملکه الیزابت دوم را تحسین میکند. اما در نهان خود به شاهدخت مارگارت شبیه است. او هم دوست داشته بر طبق میل و احساسات خود زندگی کند و به هیچ عنوان طرفدار سنتها نیست. اما مجبور است در جایگاه خود این سنتها را رعایت کند. او نه اقتدار ملکه مری و ملکه الیزابت دوم را دارد و نه سنش اجازه میدهد سبکسری جوانانهٔ شاهدخت مارگارت را زندگی کند. او مادری است که زندگیاش را برای فرزندانش فدا کرده و فردیتش به یغما رفته است. به همین خاطر در اسکاتلند قصری میخرد تا در تنهایی و انزوا این فردیت از دست رفته را بازیابد.
شاهدخت مارگارت: احساسات پایمال شده
شاهدخت مارگارت طرفدار امروز و رسیدن به فرداهاست. به یاد بیاوریم در غیاب ملکه الیزابت دوم چگونه توجه رسانهها را با رفتارهای شوخ و شنگ و سبکسرانهاش جلب میکند. او میخواهد زنگی کند و با عشق ممنوعهاش پیتر علیه سنتها بشورد. او اصلیترین سلاح برای مبارزه را ندارد؛ عقلانیت. به همین خاطر او از نظر شخصیتی درست روبهروی خواهرش قرار میگیرد. خواهری که ملکه انگلستان میشود و از یک شخصیت حقیقی به یک تصویر و جایگاه حقوقی میرسد. شاهدخت مارگارت شخصیتی احساساتی، وابسته با تمایلاتی عمیقا زنانه است. به همین خاطر نمیتواند در نظام پدرسالار دوام بیاورد و جایگاه واقعیاش را به دست آورد و در این حالت میان عشق هم از دست میرود.
ملکه الیزابت دوم: حفظ سنت برای ابقای قدرت
ملکه الیزابت دوم پیچیدهترین شخصیت سریال است. او در ابتدا به دخترکی خام و بیتجربه میماند که به ناگهان جانشین پدر از دست رفتهاش میشود. اما با وجود این خامی نه سرگشتگی مادرش را دارد و نه سبکسری خواهرش را. او شبیهترین شخصیت به ملکه مری است. چرا که او هم قدرت را از هر چیزی بیشتر دوست دارد. پس با عقلانیت و طمأنینه قدم به قدم پیش میرود و حتی جلوی شخصیت زیرکی مثل چرچیل هم قد علم میکند. مشکل اصلی شوهر سر به هوایی است که نمیخواهد ببیند زنش از او قدرتمندتر است. پس الیزابت دوم با هوشمندی کاری میکند که مردش جلوی او زانو بزند و تحت امرش باشد. نکته جالب شخصیت ملکه الیزابت طنز و یک جور کودک مآبی است که سعی میکند پنهانش کند. لبخندها و شیوه اُه گفتنش از همین وجه شخصیتش بر میآید. او زنی است که با مردها احساس راحتی بیشتری میکند و در مقام و جایگاهی قرار گرفته که یک مدیریت مردانه نیاز دارد. پس او کمکم وجوه مردانهاش را احضار میکند تا میل و عطش شدیدش به قدرت خدشهدار نشود.
نتیجهگیری
با دقت در پرداخت این چهار شخصیت زن متوجه میشویم که این درام چگونه توانسته حالات و شخصیتهای گوناگون زنانه را در کنار هم قرار دهد. رنگآمیزی شخصیتها و تضادهایشان به آنها عمق میبخشد. ما در مقام تماشاگر به درونشان نفوذ میکنیم و با مقایسه کردن آنها با یکدیگر به کنه ساختار نظام بریتانیا پی ببریم. از این جهت سریال تاج را میتوان یک سریال زنانه موفق نامید که توانسته با شخصیتپردازی پرداخت شده و صحیح به اجتماع، سیاست و رفتارشناسی مردم بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم بپردازد و مثل هر اثر تاریخی ساختارمند با امروز ما مکالمه کند.
منبع: نشریه دنیای تصویر