چگونه میتوان توجه شاگرد را به درس جلب کرد؟

سرور و نشاط رمز ترقی و تکامل ملتهاست و ظهور این حقیقت در اکثر شئون بشر هویدا. نتیجهٔ حظ و سرور باطنی حتی در تدریس محقق و مبرهن است. باید دانست که مقصود از درس فقط معلومات و افکار نظری نیست، بلکه بهطور کلی آموختن اموری است از راه حس و تجربه و مشاهده و تفکر، با هرگونه وسایل ساده و مفید. برای آموختن یک درس، آموزگار باید در خود احساس سروری باطنی بکند و فقط از این راه است که آموزگار میتواند جلب توجه شاگردان را بنماید. پس برای جلب نظر شاگرد به درس، باید در او ایجاد علاقه کرد و برای ایجاد علاقه باید در وی تولید سرور و نشاط نمود. آموزگاری که میخواهد در شاگرد خویش تولید نشاط کند، باید روش آن را بداند.
روش ایجاد حظ و سرور
طریقهٔ ایجاد حظ و سرور منوط به برانگیختن احساسات شاگردان است. پس باید بدانیم در آنها چه احساساتی بیشتر جلوهگر است که ایشان را به اعماق سوق میدهد.
موافق تحقیقات روانشناسی تربیتی 1، در شاگردان (تا دوازده و سیزده سالگی) چهار حس بیشتر متجلی نیست:
1-حس رقابت و همچشمی 2-حس برتری جستن 3-تملک و استفاده 4-علاقه به محسوسات.
استفاده از احساسات
از وجود احساسات فوق در شاگرد باید استفاده کرد و بدین طریق در او اشتهایی ایجاد نمود. حس رقابت را با تحسین شاگردان ساعی به مقدم نشانیدن آنها در کلاس، ارائهٔ بهترین تکلیفها و نوشتن اسامی صاحبان آنها در لوحهٔ افتخارات باید تحریک نمود. بدین وجه، شاگردان دیگر در صدد تقلید از محصلین کار کن خواهند برآمد تا موردپاداش آموزگرا قرار بگیرند.
به علاوه در شاگرد حس غرور و عزت نفس موجود است. شاگردان کوچک مایلند هرکه آنها را میبیند شاد شود یا دوستشان بدارد. آنها را به سوی خویش بخواند و در آغوششان بگیرد. آنها مایلند رفتاری که نسبت به شخص بزرگتر میکنند با آنها نیز همانگونه رفتار شود. یعنی آنها را مرد حساب کنند. در دبستان باید از این حس استفاده نمود و عزت نفس محصلان را تحریک کرد. اگر شاگردی کار یا تکلیفی را انجام نداد، نباید بدو گفت: «تو از عهدهٔ این کار برنیامدی، تو استعداد نداری، تو تنبلی، تو بدبختی، برو گم شو» زیرا به جای تحریک عزت نفس این حس شریف را در او خفه خواهید کرد و شاید دیگر موفق به احیای آن نشوید، بلکه به عکس باید بدو بگویید: «من بیش از این از تو امیدوار بودم. من گمان میکردم که اکنون مردی بزرگ شدهای، اما امروز میفهمم که تو هنوز کودکی. میبینی آقای جعفر و آقای تقی چه خوب کار میکنند. آنها بزرگ شدهاند و مرد شدهاند و تو کودک ماندهای.میخواهم بار دیگر تو را هم مثل آنها بلکه بهتر از آنها ببینم.»
دیگر حس تملک و استفاده در اطفال موجود است. این حس فی الحقیقه عبارت است از گرسنگی قوا و احساسات، یعنی کودکان مایلند به زودی نتیجهٔ زحمات خود را کسب کنند و لذایذ اعمال خویش را دریابند و مثل مردان بزرگ نمیتوانند مدتها متنظر نتیجه باشند. پس تعلیمات ایشان را طوری باید قرار داد که عملا و فورا از آنها فایده بر دارند.
برای نقاشی صورتها بکشند، برای جغرافی نقشههای ساده ترسیم کنند. اشیاء دستی از قبیل قوطی، سبد، دفتر، اشکال هندسی و جلد کتاب بسازند، آنها را به خانه ببرند، به پدر و مادر خود نشان بدهند یا مانند بعضی ممالک اروپا از طرف دبستان دولابچهای به هر طفل اختصاص بدهند تا اشیائی را که خود میسازد در آنها جمع کند و خویش را مسئول محافظت آنها بداند.
چهارم آنکه کودک به محسوسات بسیار ذیعلاقه است، از اینرو درسها از دایرهٔ محسوسات او نباید خارج باشد. یعنی فقط مطالبی را که میتواند حس کند به او باید آموخت. بدیهی است چیزی را که ما میبینیم بهتر از آنچه که میشنویم به خاطر میسپاریم و چیزی را که حواس ظاهر ما حس میکند بهتر از آنچه که قوای فکری درک میکند درمییابیم. از اینرو توصیف زبانی اشیاء فقط کافی نیست؛ هزار تعریف به یک نشان دادن نمیارزد. اگر اسم «ساعت» را بردید، ساعت خود را از جیب درآورده و به شاگردان نشان بدهید و لفظ «ساعت» را به روی تخته بنویسید. بار دیگر اگر «ساعت» نوشتید و یا تلفظ کردید (به قانون تداعی معانی) آن طفل به فکر ساعت شما خواهد افتاد.
پس در اینجا نتیجه میگیریم که همواره اطلاعات و معلومات را بر محسوسات باید تطبیق کرد. از این انطباق دو فایدهٔ ذیل حاصل میآید:
1-رفع خستگی و تولید لذت و نشاط
2-آسان شدن حفظ معلومات.
نکات لازم
پس از دقت در ملاحظات فوق میگوییم برای جلب توجه شاگردان اصول ذیل را باید به کار برد:
1-حتی المقدور، موضوعات درس را بعینه در کلاس باید حاضر کرد. اتاقهای مخصوص نقاشی، طبیعی، حغرافی و زمینشناسی با آلات و لوازم مخصوص دایر کرد. نباتات و گلها و سبزیها را در باغ دبستان جمع نمود و چون اکنون هر دبستان نمیتواند چنین وسیلهای را دارا باشد، ممکن است که در تحت توجه وزارت معارف و ادارهٔ فلاحت در هر شهر باغچهٔ نباتاتی تشکیل شود و هر هفته، به نوبت شاگردان به کمک آموزگاران برای تطبیق معلومات خود با مشاهدات بدانجا روند، و نیز باید دانست که محصلان بیش از هر چیز میل به گردش دارند. از اینرو، در تمام مدارس مترقی گردشهای علمی و تفریحی معمول است. مثلا برای تعلیم جغرافیا شاگردان را باید به گردش برده کوه، دره، تپه، ماهور و رودخانه را در بیرون شهر بدانها نشان دهید و نیز ممکن است در باغ مدرسه نمونهٔ کوچکی از عوارض طبیعت را شاگردان، خود، با نظرات آموزگاران بسازند.
2-استعمال پرده سینما 2 که مانند سینماهای معمولی عکسها را روی شیشه نشان میدهد و بسیاری از اطلاعات و معلومات را، که عین آنها در دسترس شاگردان نمیباشد، میتوانیم بدین وسیله ارائه دهیم. این امر تولید انقلابی در جهان تعلیم و تربیت کرده است. خوشبختانه قیمت آنها ارزان میباشد و اقلا وزارت معارف میتواند در هر شهریک عدد از آنها را به معرض استفاده شاگردان بگذارد.
3-استعمال نقشه و کشیدن صورت اشیا در روی تخته سیاه و یا روی کاغذ برای جلب نظر شاگردان و نشان دادن انواع حیوانات و ماشینها و اختراعهای مختلف. نقشههای گوناگون در اروپا به طبع رسیده است. ممکن است وزارت معارف آنها را ترجمه کند و به معرض استفادهٔ شاگردان بگذارد.
4-در تدریس حساب و هندسه که به وسیلهٔ اختراعهای مذکور نمیتوان آنها را آموخت. باید مثالها مربوط به امور نزدیک و محسوس باشد و امثلهٔ آنها از خانه و پول و حساب جاری و دیگر امور وابسته به زندگانی سادهٔ معمول انتخاب شود و نیز تمام مسائل از محیط خود بچه اخذ شود و مغایر با وضع حیاتی او نباشد. از این جهت، ترجمهٔ ساده از کتب اروپایی دارای این نقص مهم خواهد بود، مگر آنکه آنها را به صبغهٔ محیط 3 آرایش دهند.
5-تدریس باید تعادل ترقی و تکامل قوای دماغی و بدنی را توام داشته باشد. معلم باید قسمتی از درس را خود حرف بزند. در این صورت، گوش محصل کار خواهد کرد. بعد مقداری بپرسد. در این موقع قوای فکری و حافظهٔ محصل به کار میافتد و زبان او در نتیجهٔ بیان افکار خود در جواب پرسشهای آموزگار باز میشود. پس یک ساعت وقت شاگردان با اعمال مختلف از سؤال و جواب و نوشتن و خواندن و توضیح باید بگذرد. به عبارت دیگر، درس آموزگار باید متنوع باشد، نه یکنواخت. این نکته را هم باید توجه داشت که صدای آموزگار خود نیز نباید یکنواخت باشد. در موقع صحبت در یک موضوع با تناسب و اقتضای مقام آموزگار میتواند آهنگهای متناسب انتخاب کند.
6-خود شاگردان را در درس باید شریک کرد، یعنی مناظره و مباحثه بین آنها تشکیل داد و اگر یک نفر اشتباهی کرد، دیگران را به انتقاد او واداشت و اگر موضوعی باعث اشتباه همه یا اکثر واقع شده معلم خود دخالت کرده، جواب آن را باز به روش استفهامی از آنها بخواهد.
7-افکار و معلومات هر قدر بیشتر تحریک قوای دماغی کند و هر قدر بیشتر به معلومات قبلی وابسته باشد همان اندازه بیشتر جلب توجه کرده و بهتر در حافظه میماند. مثلا وقایع بزرگ هول انگیز و تعجبآور زودتر جلب توجه شاگرد میکند، نقلهای دیو و جن و پری و رستم و حسین کرد را زودتر از وقایع تاریخی یاد میگیرند. از این حیث نیز باید استفاده کرد، یعنی مثالهای مشهور آورد و نمونههای مهیج و مؤثر تاریخی را برای شاگردان حکایت کرد. در سایر دروس نیز از طریق تمثیل به همین نکات باید وارد شد.
8-چون بشر همیشه در پی مقایسه و تشبیه است، در یاد دادن معلومات نیز باید مقایسه و تشبیه را دخالت داد. مثلا برای یاد گرفتن یک زبان خارجی، محصل سعی میکند شبیه آن را در تلفظ از زبان مادری پیدا کند و به این سبب (به قاعدهٔ تداعی معانی به واسطهٔ مشابهت) آن را زودتر یاد میگیرد. mouche در زبان فرانسه به معنی مگس است. محصل آن را با موش (مقابل گربه) قیاس میکند. llabile به معنی «قابل» است آن را به قیاس هابیل و قابیل، پسران آدم، یاد میگیرد. به همین وجه مربوط کردن معلومات تاریخی و جغرافیایی و به عکس، ارتباط حساب با هندسه، قوانین سادهٔ شرعی با امور عادی عرفی بهتر در ذهن شاگرد جایگیر میشود و جلب توجه او را میکند.
اهواز، محمد معین
رئیس دانشسرای مقدماتی
منبع: نشریه آموزش و پرورش – مهر 57