فیلمهایی که بسیار خوب و عالی و احساسبرانگیز هستند، اما به خاطر تاثیرگذاری زیاد روی روح و روانمان، قدرت تماشای دوباره آنها را نداریم

وقتی در سایتهای دانلود هستیم و فهرست فیلمها را نگاه کنیم تا تصمیم بگیریم کدامشان را دانلود کنیم، نگاهی به اسم کارگردان و امتیاز فیلم و هنرپیشهها و داستان کلیشان میندازیم تا بتوانیم تصمیم بگیریم.
اما شمار زیادی از فیلمهایی که دانلود میکنیم، فقط در حد سرگرمی یک شب ما کفایت میکنند و تازه تعدادی به درد همان یک بار تماشا و ماندن در آرشیو هارد ما هم نمیخورند.
اما در این میان تعداد معدودی از فیلمها شاهکار از آب درمیآیند. انگار که داستان و تصاویر و بازیها و دیالوگها و ضربآهنگ و ریتم فیلم با نوای قلب ما کوک است. این طور فیلمها را تا آخر تماشا میکنیم و خاطرهای میشوند ابدی در ذهن ما.
اما جالب است که فیلمهای شاهکار دو دسته هستند:
- آنهایی که میتوانیم بعدها بارها و بارها تماشا کنیم.
- آنهایی که حتی یک بار تماشای مجدد آنها برای ما زجرآور و ناراحتکننده است.
تازه هر کس معیارهای نامشخصی برای این تقسیمبندی دارد. مثلا من واقعا تعداد دفعاتی که پدرخوانده یک یا پاپیون را دیدهام از دستم در رفته. کلا هر وقت میبینم که از تلویزیون پخش میشوند تا آخر تماشایشان میکنم.
اما برخی فیلمها هستند که فقط یک بار دیدهام. مثلا سینما پارادیزو را فقط و فقط یک بار دیدهام. بعدها با اینکه بلو ری آن را هم خریدم و فرصت تماشا با کیفیت عالی آن هم بود، حس کردم فیلم را به خاطر بار احساسی شدیدش نمیتوانم تماشا کنم.
ویژگیها کلی فیلمهایی خوبی که میتوان راحت بارهای دیدشان و آنهایی که تماشای مجدد آنها دشوار است، چیست؟
- فیلمهایی که راحت میشود دیدشان بار اکشن و ماجراییشان میچربد، مثلا رونین!
- بعضی فیلمهای خوب را به سبب صحنههای زجر قهرمانشان نمیتوانم دوباره ببینم: مثلا مصائب مسیح.
- بعضی فیلمها را یک زمانی شاید میشد دوباره دید، اما بعدها چون در زندگی تجاربی پیدا میکنیم که روی قضاوت ما تاثیر میگذارند، دیگر نمیتوانیم دوباره تماشایشان کنیم. فرض کنید که ماجرایی عاشقانه داشته باشید و بعد بخواهید نوت بوک یا فیلم لاو استوری را دوباره ببیند و احتمالا شهروندان برخی از فیلمهای دیکتاتورزده، برخی فیلمهای سیاسی خوب را!
- وجود برخی کاراکترهای سادیست یا ضداجتماعی در برخی فیلمها دیدنشان را دشوار میکند. مانند فیلم پرتقال کوکی
- برخی فیلمهای پایانبندی غمانگیزی دارند و دیدن کامل دوبارهشان دشوار میشود. مانند فیلم مسیر سبز
- گاهی اوقات خود اصلا احوالات درونی باعث میشود که ترجیح دهیم فیلم خنثی یا «الکی» حال خوب کن ببینیم تا بیشتر در افسردگی فرو نرویم!
- بعضی فیلمها کلا دشوار هستند و همان یک باری که زور زدهایم تا درکشان کنیم، سخت بوده و الان بعد مثلا یک دهه، فیلم تا حد زیادی یادمان رفته و نمیخواهیم دوباره درگیر رمزگشاییاش شویم!
فهرست برخی از فیلمهایی که تکرار تماشایشان برای برخی دشوار است. دیدن دوباره همین فیلمها برای برخی دیگر ممکن است ساده باشد.
- مرثیهای برای یک رؤیا Requiem For A Dream (2000)
- هتل رواندا Hotel Rwanda (2004)
- پسرها گریه نمیکنند – Boys Don’t Cry (1999)
- پیانیست – The Pianist (2002)
- غلاف تمام فلزی – Full Metal Jacket (1987)
- پسری در پیژامه راهراه – The Boy In The Striped Pajamas (2008)
- گورستان کرم های شب تاب – The Grave Of The Fireflies (1988)
- زندگی زیباست – Life Is Beautiful (1997)
- پلی بهسوی ترابیتیا – Bridge To Terabithia (2007)
- فهرست شیندلر – Schindler’s List (1993)
- هزارتوی پن – Pan’s Labyrinth (2006)
- شکار – The Hunt (2012)
- ترک لاس وگاش – Leaving Las Vegas (1995)
- باید درباره کوین صحبت کنیم- We Need To Talk About Kevin (2011)
- اولدبوی – Oldboy (2003)
- تاریخ مجهول آمریکا – American History X (1998)
- انجمن شعرای مرده – Dead Poets Society (1989)
- بیا و ببین – Come And See (1985)
- جوجو خرگوشه – Jojo Rabbit (2019)
- کوهستان بروکبک – Brokeback Mountain (2005)
- هاچی: داستان یک سگ – Hachi: A Dog’s Tale (2009)
- کنار من بمان – Stand By Me (1986)
- مسیر سبز – The Green Mile (1999)
- ملانکولی – Melancholia (2011)
- شبگرد – Nightcrawler (2014)
- مری و مکس – Mary And Max (2009)
- پرتقال کوکی – A Clockwork Orange (1971)
- چه رؤیاهایی میآیند؟ – What Dreams May Come (1998)
- رقصنده در تاریکی – Dancer In The Dark (2000)
- درخشش ابدی یک ذهن پاک – Eternal Sunshine Of The Spotless Mind (2004)
این پست عالی بود. لطفا نوشتن در این خط فکری رو ادامه بدید. بعضی از این فیلمها که اسم بردید رو دیده م و بعضی رو ندیده به لیست «نمی تونم ببینمش»اضافه کرده م (مثل مدفن کرم های شب تاب) ، ولی حس و حالم دقیقا همینه که نوشتید. خیلی حس خوبیه کسی رو پیدا کنی که حرف دلت رو میزنه.
یادمه یکبار داستان غلاف تمام فلزی رو با چنان حرارت و دقتی برای یک دوست تعریف کرده م که هنوزهم میگه اون فیلم رو از دریچه تعریف من دیده و این براش کافیه! ولی برام جالبه که خودم رغبتی به دوباره دیدنش ندارم. حالا تقریبا یه لیست درست و حسابی از این دست فیلمها دارم. فیلمهایی که باید دیدشون ولی نمیشه/نمیخوام. این فیلمهای فوق العاده عالی مال وقتی هستن که واقعا تمام حواسم رو بتونم جمع کنم، تمام روح و احساسم آماده باشن و بعد بتونم بهشون نزدیک بشم.
آره واقعا قدرتی میخواد که اینها رو ببینی یا دوباره ببینی. دارم فکر میکنم چطور ممکنه رفت سراغ این فیلمها؟ این قدرت چطور ممکنه بیاد سراغ آدم؟ آیا یه تلاطم روحی شدید این قدرت رو داره؟ یا ممکنه اجبار به خانه نشینی و هیچ کاری نکردن این قدرت رو به آدم میده؟ یا همراهی یک دوست؟ (فکر نمیکنم! این فیلمها مال تنها دیدن هستن!)
فکر کنم «نفس عمیق» پرویز شهبازی هم توی این لیست جا بشه یا «درخت گردو».
اون فیلم رو دوباره دیدن سخته ولی این پست رو بارها خواهم خواند.
لیستتون رو که دیدم درجا من هم این احساسا رو داشتم که به هیچ وجه حاضر نیستم بار دیگر فیلم فوق العاده boys don’t cry را ببینم . واقعا تصور دیدن دوباره رنج هیلاری سوانک دردناک است . پرتقال کوکی رو هم به همان دلیل شما دوست ندارم ببینم . اما از آن سو Eternal Sunshine را چندین بار دیده ام .
خیلی از فیلمها رو هم به خاطر دکترینی که سعی در القائش دارند نمیشه دید حتی برای یکبار. مثلا مدتهاست که فیلمهای زیادی با تم فیمنیستی ساخته میشه که در اکثرشون سعی دارند مردان رو انسانهایی بدطینت و وحشی یا خنگ و بی دست و پا نشون بدن. حتی به تاریخ و گذشته هم رحم نمی کنند و سعی دارند تاریخ جدیدی خلق کنند که در آن تمام اکتشافات، اختراعات و آثار هنری توسط زنان خلق شده ولی مردان به ناحق به اسم خودشون ثبت کرده اند. جالبه که بسیاری از این فیلمها حتی با وجود ضعف ساختاری و تکنیکی مورد استقبال و توجه زیاد رسانه ها و منتقدین واقع میشه.
کاملاً موافقم.
Incendies رو بهش اضافه کنید
درخشش رو هم به این لیست اضافه کنید
من بشخصه اصلا دوست ندارم فیلم های روانشناسی رو مجدد ببینم یا برخی فیلم های ترسناک
عالی نوشتید و احساسات من کاملا مشترکه و چندی پیش در جمغی حرف همینو میزدیم