بهترین فیلم های دهه ۹۰ میلادی – معرفی و بررسی و خلاصه داستان

۱- قصههای عامه پسند PULPFICTION
کوئنتین تارانتینو ۱۹۹۴
بزرگیاش محدود به دههٔ نود نیست؛ یک تجربهٔ استثنایی که در عین نادیده انگاشتن قواعد تثبیت شدهٔ سینما، از برخی قواعد مشهور استفاده میکند تا اصول جدید را وضع کند. انباشته از ایدههای فوق العاده و لحظات بدیع که شبیه به هیچ فیلم دیگری نیستند. فیلمنامهای شگفتانگیز که وقتی میشنویم بیست روزه نوشته شده مطمئن میشویم با نوابغ سروکار داریم. شیوه استفاده از موسیقی درخشان است، بازیها عالی و در برخی لحظات بینظیر است، شوخیها در بیستمین دفعهٔ تماشا هم به اندازهٔ اولینبار خندهدارند.
بهترین سکانس: همهٔ سکانسها! هرکدام را جدا کنید و در یک فیلم بد بگذارید، آن فیلم را تماشایی میکند! برای خالی نبودن عریضه: وینسنت وگا در شبی که به خودش وعدههای زیادی داده، مجبور میشود پیکر بیرمق میا را به خانهٔ لانس ببرد. در خانهٔ لانس ولولهای برپا میشود.
بهترین دیالوگ: همهٔ دیالوگها! یک مجموعه جملههای کمنظیر که با نهایت ظرافت نوشته و ادا شدهاند. یکی محض نمونه: گفتوگوی وینسنت و جولز در هنگام جمعآوری قطعات جمجمهٔ ماروین از صندلی عقب ماشین.
بهترین بازیگر: خودتان در مورد انتخاب میان جان تراولتا، ساموئل جکسون و اوماتورمن تصمیم بگیرید!
یک انتخاب ویژه: ساعت طلا
۲- فارگو FARGO
برادران کوئن ۱۹۹۶/ یک فیلم تیرهوتار، اما به شدت دلچسب دربارهٔ سرما، طمع، درماندگی و حماقت! کوئنها واقعا صاحب «سبک» شدهاند. یک داستان ساده و چند خطی را با ظاهری ساده به شاهکاری بزرگ تبدیل کردهاند. تمام جزئیات کنترل شده و حساب شده شکل گرفتهاند. فیلمنامه فوق العاده است و موسیقی کارتر بورول و فیلمبرداری راجر دیکینز استادانه.
بهترین سکانس: کارل با چمدان پولی که در دست دارد درحالیکه دست دیگرش را روی فک گلولهخوردهاش فشار میدهد به قصد مخفی کردن چمدان وارد محوطهٔ وسیع کنار جاده میشود که از برف پوشیده شده. خودش را به کنار میلههای حفاظ میرساند و چمدان را زیر برف دفن میکند. بلند میشود و دنبال نشانهای میگردد تا محل دفن چمدان را به خاطر بسپارد؛ به راست نگاه میکند: تا انتها سفید است. به چپ نگاه میکند: تا انتها سفید است.
بهترین دیالوگ: مارج در وضعیتی کموبیش تصادفی موفق شده مخفیگاه گنگسترها را پیدا کند و تنها آدم زندهمانده در آن کلبه (گریمسرود) را دستگیر کرده و در صندلی عقب ماشینش نشانده: «فکر میکنم اون شریکت بود که تو دستگاه برش بود…و او سه نفر توی برینرد…برای چه؟ برای یک کم پول…میدونی، زندگی خیلی بیشتر از پول ارزش داره… نمیدونی؟…حالا هم اینجا نشستی، درحالیکه اون بیرون روز قشنگیه…»
بهترین بازیگر: خب، البته فرانسیس مکدورماند، اما استیو بوشمی هم عالی است.
یک انتخاب ویژه: کارل هفتتیر میکشد و به شکم پدرچین (زنی که دزدیدهاند) شلیک میکند و میگوید: «مگه باهات شوخی دارم؟»
۳- محرمانهٔ لسآنجلس L.A.CONFIDENTIAL
کرتیس هنسان ۱۹۹۷
یک مجموعهٔ کامل از هرآنچه در «فیلم نوار» دوست داشتنی است. قصهای پیچیده، عالی و به یادماندنی، با انبوهی آدم و حادثه و شاخوبرگ که از درون لسآنجلس دههٔ پنجاه و شصت سربرآوردهاند. یک فیلمنامهٔ درجه یک، با اجرایی درجه یک و با حضور یک تیم بازیگری درجه یک. شخصیتها و وقایع علیرغم تعلق به سالهای دور به نحو درخشانی زنده و مؤثرند. یک فیلم کامل و بینقص.
بهترین سکانس: دادلی اسمیت در فاصلهٔ یک سربرگرداندن تصمیمش را میگیرد؛ هفتتیر میکشد و از فاصلهٔ چندقدمی مهمان ناخواندهٔ شبانهاش را میکشد.
جک وینسنس در چند ثانیهٔ باقیمانده از عمرش به شکل غریبی جان میدهد و درحالیکه لبخند بر لب دارد میگوید:
«رولو توماسی».
بهترین دیالوگ: دادلی به جک میگوید: «پسر، لازم نیست ناگهان درستکاری رو شروع کنی. برای این کار تمرین کافی نداری».
بهترین بازیگر: کوپن اسپیسی. کیم بیسینگر و راسل کراو هم دست کمی ندارند.
یک انتخاب ویژه: یک لحظه تکاندهنده: دادلی پس از آن که افراد پلیس را برای یافتن قاتل جک وینسنس توجیه میکند، رو به اکسلی میکند و میپرسد وینسنس هیچوقت نام رولوتوماسی را بر زبان آورده بود؟
اکسلی از حیرت و وحشت یخ میکند! ایدهٔ «رولوتوماسی» واقعا درخشان است.
۴- سکوت برهها The Silence of The Lambs
جاناتان دمی ۱۹۹۲
یک داستان عجیب و غریب و مخوف با فضایی سرد و سنگین. بهترین فعالیت عمر همهٔ دستاندرکاران فیلم از فیلمنامهنویس و کارگردان تا بازیگران و تدوینگر و آهنگساز. فیلم به موفقیتی عظیم و همهجانبه دست یافت؛ از دریافت مهمترین جوایز اسکار تا تأثیرگذاری بر دیگر فیلمهای دههٔ خود.
بهترین سکانس: همهٔ سکانسهایی که به گفتوگوی کلاریس استارلینگ و دکتر لکتر اختصاص دارند، واقعا بینظیرند! خصوصا آخرین گفتوگو دربارهٔ سلاخی برهها در بهار.
بهترین دیالوگ: دکتر لکتر با خونسردی میگوید: «یه بار دیگه هم یه آمارگیر سعی کرد منو وادار به پر کردن پرسشنامه بکنه…جیگرشو با کمی شراب خوردم…»
بهترین بازیگر: آنتونی هاپکینز بهتر است یا جودی فاستر؟!
یک انتخاب ویژه: نمای پایانی فیلم؛ لکتر در میان جمیعت گم میشود و یکی از ترسناکترین لحظات تاریخ سینما شکل میگیرد.
۵- هفت Se7en
دیوید فینچر ۱۹۹۵
یک نمونه برای آنکه بدانید فیلمسازی عالی یعنی چه. ترکیب موزون و مسحورکنندهای از ایدههای جذاب، بازیهای عالی، کارگردانی باطراوت و فیلمبرداری استادانه. باورپذیر کردن چنین قصهٔ نامتعارف و قابل قبول از کار در آوردن دنیای سیاه و نمور فیلم، از آن کارهای شاقی است که عوامل فیلم به نحو تحسینبرانگیزی از پس انجام دادنش برآمدهاند.
بهترین سکانس: سکانس ماقبل آخر؛ جان دو در صندلی عقب ماشین در پشت میلهها نشسته و به نظر میرسد کارش تمام است و دیگر به موجود بیآزاری تبدیل شده، اما هنوز حیرتانگیزترین ترفندش در راه است. به زودی جهنمی برپا خواهد کرد.
بهترین دیالوگ: همهٔ دیالوگهای همان سکانس؛ دیوید میلز به جان دو میگوید: «یه چیزی رو خیلی دوست دارم بدونم، دیوونهها می دونن دیوونه هستن یا نه؟ تا حالا شده وقتی خودت را توی آینه نگاه میکنی بگی خدایا من چقدر دیوونم؟»
بهترین بازیگر: مورگان فریمن. کوین اسپیسی هم واقعا عین جنس است!
یک انتخاب ویژه: سربریدهٔ زنی زیبا درون یک کارتن مقوایی در وسط بیابان!
۶- ترمیناتور ۲، روز داوری TERMINATOR 2: THE Judgement Day
جیمز کامرون ۱۹۹۱
نمونهای جذاب و دلپذیر از یک اکشن درست و حسابی با قصهای بدیع که مفاهیم چند لایهای را ارائه میدهد. بهترین فیلم کارگردانی که قبلا تسلطش بر داستانگویی و جلوههای ویژهٔ تجربه نشده را نشان داده بود. نمونهای برای اثبات این نکته که هر داستان عجیب و غیر قابل تصوری را میتوان با اجرای اصولی و محکم برای تماشاگر باورپذیر جلوه داد.
بهترین سکانس: از اولین رویارویی دو روبوت تا لحظهای که تی.۱۰۰۰از میان آتش بیرون میآید و از نوساخته میشود! تعقیب و گریز در آبراهه عالی ساخته شده و همیشه تماشایی است.
بهترین دیالوگ: همان جملهٔ معروف ترمیناتور: «باز خواهم گشت».
بهترین بازیگر: آرنولد شوارتزنگر
یک انتخاب ویژه: خود جیمز کامرون! فیلم واقعا بیش از هر کس دیگر متعلق به اوست.
۷- رهایی شاوشنک THE SHAWSHANK REDEMPTION
فرانک دارابونت ۱۹۹۴
یک قصهٔ پریان دربارهٔ آدمها و محیطی که اصلا این حرفها را برنمیدارد! کل داستان استیفن کینگ در اصل و فرع چیز چندان تازهای دربر ندارد، اما دارابونت آنقدر خوب تعریف میکند که با همین یک فیلم در فهرست بهترین قصهگویان تاریخ سینما قرار میگیرد. فیلمی متکی بر همهٔ عناصر سینمای کلاسیک که تمیز و درست و کامل ساخته شده است، بدون مبالغه، بدون شارلاتانبازی، بدون اشتباه.
بهترین سکانس: کاملا نگران وضعیت اندی دوفرین شدهایم. صبح میشود و میبینیم در سلول نیست! چطور ممکن است؟ همهٔ راز در پشت پوستر بزرگ راکوئل ولش است؛ دوربین درون حفرهٔ عظیم حرکت شیطنتبازی را آغاز میکند و از صورت حیرتزدهٔ رییس زندان دور میشود. موسیقی هم طنز آمیز است. یک لحظهٔ طربناک!
بهترین دیالوگ: الیس بوید (رد) پس از آزادی در یک سوپر مارکت کار میکند و همیشه برای رفتن به توالت از صاحب کارش اجازه میگیرد. صاحبکار میگوید اینقدر برای توالت رفتن اجازه نگیر! بوید میگوید چهل سال است برای ادرار کردن اجازه گرفتهام، بدون اجازه یک قطره هم نمیآید!
بهترین بازیگر: مورگان فریمن. تیم رابینز هم خیلی خوب است.
یک انتخاب ویژه: اندی دوفرین سالها برای مجلس ایالتی نامه مینویسد و صدها نامه پست میکند تا به خواستهاش برسد!
۸- بتمن بازمیگردد Batman Returns
تیم برتون ۱۹۹۲
یک فانتزی سیاه با المانهای تیم برتونی که بیش از دیگر فیلمهایش کامل و پخته است. هیچکس به اندازهٔ او توانایی تأسیس دنیای شخصیاش را در میان چهرههای کلیشهشده و داستانهای تکراری ندارد. کاراکتر مالیخولیایی زن گربهای با آن دیالوگهای هذیانآلود و جذاب، فوق العاده است. موسیقی دنی الفمن عالی است.
بهترین سکانس: سلینا کایل از ساختمانی مرتفع به پایین انداخته شده و گربهها دورش جمع شدهاند. هنوز نفهمیدهایم دقیقا چه اتفاقی افتاده که قطع میشود به خانهٔ سلینا، وارد میشود، به شوهری که هرگز نداشته و ندارد اطلاع میدهد به خانه آمده، همهچیز را خردوخمیر میکند، با اسپری روی دیوار چیزهایی مینویسد و لباس زن گربهای را میدوزد!
بهترین دیالوگ: ماکس شرک، بهتزده از دیدن زنی که شب قبل کشته: «سلینا؟!…سلینا… سلینا..» سلینا حرفش را قطع میکند: «اسمم همینه، ولی فرسودهاش نکن عزیزم، وگرنه مجبورت میکنم یهدونه تازهشو برام بخری».
بهترین بازیگر: میشل فایفر. دنی دوویتو هم بینقص است.
یک انتخاب ویژه: زن گربهای فروشگاه را آماده انفجار کرده، با حرکات آکروباتیک خودش را به وسط خیابان میرساند، میایستد: «میو»! پشت سرش آتش شعله میکشد.
۹- مخمصه (التهاب) Heat
مایکل مان ۱۹۹۵
داستان گرم و جذاب فیلم با شخصیتهای گیرا و مؤثرش هر سلیقهای را مجاب میکند. ایدهٔ رویارویی دزد و پلیس جذاب است، آدمهای فیلم هیچکدام خوشبخت نیستند، چه قهرمان، چه ضد قهرمان. هر دو گروه در چالههایی که خودشان کندهاند گرفتار شدهاند و با مرگ بازی میکنند. فیلمنامه و کارگردانی و بازیها بینقص است و فیلمبرداری دانته اسپینوتی عالی.
بهترین سکانس: سرقت از بانک
بهترین دیالوگ: همان جملهٔ معروف مک کالی: «به هر چیز آنقدر دلبستگی پیدا کن که بتوانی ظرف سی ثانیه ترکش کنی».
بهترین بازیگر: رابرت دونیرو. نگاههایش بینظیرند.
یک انتخاب ویژه: وقتی وال کیلمر از ماشین پیاده میشود و به بالکن خانهاش نگاه میکند، اشلی جاد به او میفهماند که بهتر است دوباره سوار ماشین شود و فرار کند: بازی اشلی جاد کیفیتی غیر عادی دارد؛ مایکل مان سر صحنه، اجرای این لحظهٔ جادویی را چطور توضیح داده است؟!
۱۰- مظنونین همیشگی The Usual Suspects
برایان سینگر ۱۹۹۶
عجیبترین و جسورانهترین داستان سینمایی دههٔ نود. قهرمان قصه، خود شیطان است و کارگردانی فیلم راهم خودش به عهده دارد! فیلم محصول ذهن آدمهایی است که برای نوآوری حدومرزی قائل نیستند. برای لذت بردن از فیلم باید حداقل سهبار تماشایش کرد!
بهترین سکانس: سکانس آخر با غافلگیری تکاندهنده و غنای صوتی و تصویریاش.
بهترین دیالوگ: کایزر سوزه میگوید: «بزرگترین نیرنگ شیطان این بود که همه را متقاعد کرد که وجود ندارد!»
بهترین بازیگر: کوین اسپیسی
یک انتخاب ویژه: وقتی دیوید کویان در حال قدم زدن پشت سر وربال مشغول نظریهپردازی دربارهٔ ماهیت کایزر سوزه است، وربال پنهانی لبخند میزند. معرکه است!
یک فهرست جانشین:
ده فیلمی که به دشواری توانستیم از فهرست اول خارج کنیم!
۱-ژنرال (جان بورمن)
۲-سگهای انباری (کوئنتین تارانتینو)
۳-جی اف کی (الیور استون)
۴-غریزه اصلی (پل ورهوون)
۵-خودی (مایکل مان)
۶-ماه تلخ (رومن پولانسکی)
۷-دالان سبز (فرانک دارا بونت) ۸-دراکولای برام استوکر (فرانسیس فورد کاپولا)
۹-برشهای کوتاه (رابرت آلتمن)
۰۱-ماتریکس (برادران واچوفسکی)
یک فهرست دیگر: ده فیلمی که نمیتوان به راحتی کنار گذاشت!
۱-رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی)
۲-تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی)
۳-تلما و لوییز (ریدلی اسکات)
-چشمان کاملا بسته (اسنلی کوبریک)
۵-جکی براون (وئنتین تارانتینو)
۶-باشگاه مبارزه (دیوید فینچر)
۷-بارتون فینک (برادران کوئن)
۸-مریخ حمله میکند (تیم برتون)
۹-عصر معصومیت (مارتین اسکورسیزی)
۱۰-فارست گامپ (رابرت زمه کیس)
۱۰- فیلم برگزیده سایت سینمایی IMDB
۱-رهایی شاوشنک
۲-فهرست شیندلر
۳-مظنونین همیشگی
۴-زیبای آمریکایی
۵-باشگاه مبارزه
۶-زندگی زیباست
۷-قصههای بازاری
۸-ماتریکس
۹-رفقای خوب
۱۰-سکوت برهها
شاید پرمدعا، شاید هم خوب
۱-فهرست شیندلر (استیون اسپیلبرگ): حتی با صرف نظر از حواشی سیاسی فیلم که گاه غیر قابل تحمل میشود، سانتی مانتالیسم بیرمقش اعصاب خردکن است؛ در آخرین سکانس حضور اسکار شیندلر، لیام نیسن کممانده استریپ تیز کند تا تماشاگر متقاعد شود او انسان دوست بینظیری است که اگر میتوانست زندگیاش را فدا میکرد تا یک یهودی دیگر را هم نجات دهد.
۲-بیمار انگلیسی (آنتونی مینگلا): انواع تزیینات جمع شده تا فیلم مکانی را در میان فیلمهای بزرگ به خودش اختصاص دهد، اما همهٔ اینها باعث نمیشود ساختار سست فیلم به چشم نیاید.
۳-با گرگها میرقصد (کوین کاستنر): نمونهٔ همان چیزی که میگویند هالیوودی! در میان هیاهو استقبال شد، اما به سرعت از یادها رفت و بازیگر و کارگردانش به یک آدم درجه دو تبدیل شد.
۴-قاتلین بالفطره (الیوراستون): از آن فیلمهایی که سازندگانشان دست به هر کاری میزنند تا ثابت کنند متفاوتند، اما در واقع هیچ کار مهمی انجام ندادهاند.
۵-گوست داگ: سلوک سامورایی (جیم جارموش): خیلی متظاهرانه است واقعا اینقدرها که میگویند فیلم مهمی نیست؛ آن سامورایی/گنگستر کفترباز با بازی غلوآمیز فارست ویتاکر و موسیقی خوب اما نچسب. اجزای فیلم برخلاف نظر دوستدارانش هرکدام ساز خود را میزنند و خوب ترکیب نشدهاند.
۶-شکستن امواج (لارس فون ترییر): این یکی دیگر وحشتناک است؛ یکی از پرمدعاترین و مهملترین فیلمهای تاریخ سینما.
۷-پلهای مدیسن کانتی (کلینت ایستوود): حتی معدود لحظات جذابش به دلیل اشکالات بنیانی قصه نابود میشود. کاراکترهایش زیادی بیشرمند!
۸-زندگی زیباست (روبرتو بنینی): یک کمدی معمولی با برخی شوخیهای بامزه و بسیاری شوخیهای بیمزه؛ چه خبر است اینقدر شلوغش میکنید؟!
۹-گام معلق لکلک (تئو آنجلو پولوس): به همان دلایل قدیمی! به دلیل اینکه امثال آنجلو پولوس در تظاهر و جلوه فروشی و جا زدن خودشان به جای اساتید بزرگ تخصص دارند و بعضیها هم عاشق این نوع اداواطوارها هستند.
۱۰-زندگی دوگانهٔ ورونیک (کریشتف کیشلوفسکی): یک فیلم کاملا معمولی و در لحظاتی پیشپاافتاده. خیلی از لحظات و ایدههایی که در فیلم تحسین شدند دست دوم و تکراریاند.
۱۰ فیلم برگزیده انجمن ملی منتقدان آمریکا از دههٔ نود:
۱-فهرست شیندلر
۲-نجات سرباز رایان
۳-محرمانه لسآنجلس
۴-فارست گامپ
۵-سکوت برهها
۶-فارگو
۷-رهایی شاوشنک
۸-نابخشوده
۹-رفقای بد
۰۱-با گرگها میرقصد
۱۰- فیلم برگزیده راجرابرت:
۱- Hoop Dreams
۲-قصههای بازاری
۳-رفقای بد
۴-فارگو
۵-سه رنگ: آبی، سفید، قرمز
۶-فهرست شیندلر
۷-شکست امواج
۸-ترک لاسوگاس
۹-مالکوم ایکس
۱۰-جی.اف.کی