فیلم رویاپرداز – نقد، بررسی و خلاصه داستان – Dreamer
قصهٔ رویاپرداز ملهم از ((یک داستان واقعی)) است. چند سال پیش ویلیام نک، یکی از ورزشی نویسان بزرگ آمریکا، مقالهای در نشریهای معتبر ((اسپورتز ایلوستریتدا)) به چاپ رساند و طی آن پرده از یک راز بزرگ برداشت. نک که دوران کودکی و نوجوانی خود را در حول و حوش میادین اسب سواری گذرانده بود. بعد از بازگشت از ویتنام متوجه شد که روز به روز بر تعداد مرگ و میر اسبهای مسابقه افزوده میشود. او عاقبت از زبان یک دامپزشک شنید که صاحبان اسبها برای برطرف کردن دردهای اسبهایشان به آنها کورتیزون تزریق میکنند و همین امر در بلندمدت باعث شکستگی دست و پای اسبها میشود و به طور معمول هنگامی که یک اسب مسابقه دچار شکستگی استخوان میشود، مالک اسب دستور کشتن او را صادر میکند چرا که نگهداری چنین اسب مجروحی کاملا بی فایده است.
ویلیام مک همچنین داستان واقعی اسبی به نام ((طوفان ماریا)) را نوشت که بعد از شکستگی استخوان پایش بهبود یافت، دوباره به میدان مسابقه برگشت و توانست برندهٔ ((جام بریدرز)) در سال ۱۹۹۵ شود. فیلم رویاپرداز بر اساس قصهٔ واقعی این اسب استثنایی ساخته و ارایه شده است، در ابتدای فیلم با خانوادهی کرین آشنا میشویم، بن (کرت راسل) پدر خانواده است. او صاحب ((تنها مزرعهٔ پرورش اسب در کنتاکی است که هیچ اسمی در آن وجود ندارد. من از راه تعلیم اسبهای مسابقه در مزرعهاش زندگی خود و خانوادهاش را اداره میکند.
لیلی (الیزابت شو)، همسر بن در رستوران محل به عنوان گارسون و به صورت نیمه وقت کار میکند. این زن و شوهر دختر ده یازده سالهای به اسم کیل (داکوتا فانینگ) دارند، علاوه بر این، پدربن (کریس کریستوفرسن) نیز در نزدیکی خانوادهٔ پسرش، به صورت مجرا و تنها زندگی میکند، بن سالهاست که ارتباط نردیک و صمیمانهای با پدر خود ندارد. همچنین رابطه میان بن و دخترش کیل خیلی نزدیک و رو به راه نیست. در ادامهٔ داستان، وظیفهٔ تعلیم یک کره اسب زیبا به اسم ((سونادورا)) -که در زبان اسپانیایی به معنای ((رویایی)) است. به بن محول میشود، مالک این اسب مرد طماعی به الاسم بالمر (دیوید مورس) است. پالمربه من دستور میدهد که ((سونادور)) را بدواند اما بن میگوید الان است در وضعیت مناسبی برای دویدن نیست، اما بی نهایتا مجبور به اطاعت از دستور پالمر میشود، سونادور در میانه راه دویدن ناگهان بر زمین میافتد.
کمی بعد مشخص میشود که پای جلویی سونادور شکسته است. پالمر بلافاصله دستور اخراج بن و کشتن سونادور را صادر میکند، این در حالی است که کیل نیز همراه پدرش است و از نزدیک شاهد ماجراست. من به خاطر علاقهٔ کیل به سونادور به پالمر پیشنهاد میکند که در ازای دریافت حقوقاش، اسب (سونادور) را به وی بدهد. پالمر قبول میکند چون این طوری هم از شر اسب مجروح خلاص میشود و هم از دادی حقوق بن معاف میگردد، بن در این خیال است که اسب مجروح را تیمار و مراقبت کند و سپس با جفت کردن او با یک اسب نر، کردهای اصیل و گرانبهایی از این دو به دست آورد. این خیال باعث میشود که من و پدرش که سالهاست حرفی با هم نزدهاند، به هم نزدیک شوند و در این مورد با هم مذاکره و مشورت کنند. من به همراه دخترش کار مراقبت از سونادور مجروح را آغاز میکنند بن کمی بعد پی میبرد که سونادور عقیم است و بنابراین پروژهٔ زاد و ولد از ذهناش پاک میشود. اما من حالا تحت تاثیر دخترش به این نتیجه رسیده که میتواند سونادور را درباره به میدان مسابقه برگرداند و حتی پیروز هم بشود و…
رویاپرداز فیلم سمت راست و خوش بینی است که قصهٔ خود را به روانی تعریف میکند. هر چند که این فیلم بیشتر در سبک و سیاق فیلمهای کلیشه ای شکست خورده عاقبت با تلاش و کوشش پیروز میشود)) قرار دارد اما به خاطر برخی ویژگیهایش حائز اعتناست بازیهای خوب داکوتا فانینگ و کرت راسل در رویاپرداز واقعا دیدنی است به ویژه بازی فانینگ از هر حیث شایستگی تحسین است، رویاپرداز فیلمی است که به شدت مورد رضایت خانوادهها و به ویژه بچهها قرار میگیرد پیامهای فیلم برای بچهها بسیار مفید و آموزنده است و این چیزی است که بزرگترها را هم جوش میآید. رویاپرداز را جان گیمز کارگردانی کرده است.