فیلم زن مرگبار – نقد، بررسی و خلاصه داستان – Femme Fatale 2002
فیلمی از برایان دی پالما. این فیلم بیست و چهارمین فیلم این کارگردان است.
زن مرگبار، جلا و زرق و برق چشم نوازی دارد. سرشار از شوک و تکاندهنده است یک لحظه وظیفه اصلیاش را فراموش نمیکند و آن غافلگیر ساختن تماشاگر به شکلی مدام و پیاپی است. این فیلم همچنین از عشق بی پایان دی پالما به سینمای واقعی و استاد بزرگاش آلفرد هیچکاک نیز حکایت میکند.
وام گیریهای دیپالما از هیچکاک، تنها در بهرهگیری او از حرکتهای رانشی و ناگهانی دوربین و یا استفاده از موسیقی برنارد هرمن وار خلاصه نمیشود. او فراتر از این دغدغه همیشگی استاد نسبت به کاراکترهای زن و گره روانی اش در دیدن ممنوعات محرمات، و مارپیچ دوگانه ترس و اشتیاق او را نیز به ارث برده است. دیپالما، همچون هیچکاک، شیفته تماشا کردن زنهاست و حالا او در فیلم زن مرگبار، در قالب بازیگر توانایی به نام ربکا رومین استاموس، فرصت بی بدیلی برای پرسه زدن در هزارتوی زنانه هیچکاکیاش پیدا کرده است. رومین استاموس انگ کاراکتر محوری زن مرگبار است، با آن چشمان گربه آسا و فیزیک بدنی حاکی از اعتماد به نفساش، و بیخود نیست که اولین بار این زن رابرروی پرده در حالی میبینیم که مشغول تماشای باربارا استانویک در صحنهای کلیدی از فیلم غرامت مضاعف بیلی وایلدر است.
رومین استاموس در قالب یک سارق جواهرات به نام ((لوری اش)) ظاهر میشود، قصه فیلم در شهر جنوبی کن و سپس پاریس در کشور فرانسه روی میدهد. لوری در قالب بدلی یک عکاس در جشنواره فیلم کن ۲۰۰۱ شرکت کرده است. هدف او به دام انداختن زنی (ری راسموسن) است که جواهرات گران قیمتی را به خود آویخته است. لوری نهایتاً موفق به سرقت جواهرات میشود و آنگاه راه گریزرا پیش میگیرد تایک قصه هیچکاکی/ دیپالمایی دیگر درباره یک زن گریزپا و جذاب شکل بگیرد.
سپس در ادامه داستان بار دیگر لوری را میبینیم که یک کلاه گیس خرمایی رنگ بر سرش گذاشته است (گره روانی دیگر از استاد و شاگرد که زنان فیلمهایشان را به ظاهرهای گوناگون در میآورند.) او حالا بعد از آن سرقت ده میلیون دلاری در مقابل کلیسایی واقع در پاریس ایستاده است. با ورود یک پاپاراتزی (یا عکاس مخفی) که نقش او را آنتونیو باندراس بازی میکند، فیلم وارد مرحله تازه ای میشود، عکاس دوربین اش را بیرون میکشد و آغاز به گرفتن عکس از لوری میکند. لوری به ناچار به داخل کلیسا میرود و در آنجا وی را بازن دیگری به نام لیلی عوضی میگیرند. لوری این هویت تازه را میپذیرد و قصه وارد مرحله تازهای میشود.
فیلم در طرح داستانی خود، غافلگیریهای دیگری نیز دارد اما ارزشهای فیلم تنها در طرح داستانی یا دیالوگهایش نیست. زن مرگبار فیلمی است درباره ((نگاه کردن))، این فیلم میخواهد تمامی توجه تماشاگر را معطوف جزئیات موجود در تک تک کادرهایش بکند و ما را به این نتیجه برساند که معانی و مفاهیم برآمده از خود تصویرهاست و نه از طرح داستانی و دیالوگ صرف. هیچ نمای خالی و خنثیای در این فیلم وجود ندارد همه چیز بسیار حساب شده و دقیق طراحی شده است بازگشت مکرر دیپالما به فیلمهای سرگیجه و پنجره عقبی هیچکاک، نشانگر تأکید او بر اهمیت ((نگاه کردن)) است. سبک تا حدودی خشماکین دی پالما در زن مرگبار – کار دوربینی بسیار متحرک و رانشی تدوین تند و نمایشی- تماما با این هدف طراحی و اجرا شده تا تماشاگر را به اجبار هم که شده وادار به تماشای آن چیزی کند که خود او به تماشای آن علاقمند است.
دی پالما در فیلمهای خودش همواره تماشاگر را با نمایش نوعی نفسانیات و خشونت آکنده با سبک، هیجان زده کرده است. دیپالما با فیلم مصمم برای کشتن، سوسپانس هیچکاکی دهههای قبل را به درون فیلمهای تعلیقی معاصر آورد. اما تلاشهای بعدی وی (همچون Body Double) ناکام باقی ماند، دیپالما حالا با زن مرگبار تمها و مایههای دیگری از استاد خود را به سینمای تریلر معاصر آورده تا ثابت کند که هیچکاک فیلمسازی است برای تمامی دورهها و نسلها.