معرفی فیلم آینده – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Next 2007

کارگردان: لی تاماهوری، بایگران: نیکلاس کیج، جولین مور، جسیکا بیل، توماس کرچمان و توری کپتلز، 96 دقیقه.
فیلمنامهٔ آینده از روی قصهٔ کوتاه مرد طلایی نوشتهٔ فیلیپ ک.دیک اقتباس شده است. سال گذشته نیز فیلم یک اسکنر تاریکنگر به روی پرده آمد که از روی داستان کوتاهی نوشتهٔ فیلیپ ک.دیک ساخته شده بود. واقعیت آن است که اکثر فیلمهایی که هالیوود از روی آثار این نویسندهٔ ژانر ادبی علمی/تخیلی ساخته، آثاری آشفته و نامنسجم از کار درآمدهاند. آینده نیز از همین مشکل عدم انسجام رنج میبرد. نیم ساعت نخست آینده بسیار امیدبخش به نظر میرسد اما به سرعت همه چیز از هم فرو میپاشد و فیلم و اصطلاح زیر سنگینی خودش کمر خم میکند. در دو سوم پایانی فیلم گاو و ضرباهنگ کُند، فصلهای اکشن کم رمق و افههای تصویری نازل آزاردهنده است؛ و از همه بدتر هرپیس (موهای مصنوعی) نیکلاس کیج است که بدجوری توی چشم میزند!
نیکلاس کیج در فیلم آینده در قالب یک شعبده باز لاس و گاسی به اسم کریس جانسون ظاهر میشود. کریس دارای یک توانایی خارق العاده است، او میتواند دو دقیقه از آیندههای خوئد را ببیند، این توانایی به کریس امکان میدهد که در برابر حوادث آسیبناپذیر باشد و از رویدادها به به نفع خودش استفاده کند. کریس همچنین توانایی این را دارد که زندگی آیندهٔ یک فرد دیگر را ببیند، آن هم بیشتر از دو دقیقه. این فرد زن جوانی است به اسم لیز (جسیکا بیل) که کریس تاکنون وی را ملاقات نکرده است. کریس درصدد است تا لیز را پیدا کند و دلیل آینده بینی او را بداند. همزمان کالی فریس (جولین مور)، مأمور FBI، در پی کریس است و قصد دارد ذات و ماهیت واقعی وی را کشف کند. در ادامهٔ ماجرا خبر میرسد که یک تروریست فرانسوی (؟) قصد دارد یک بمب اتمی را در لس آنجلس منفجر کند. FBI معتقد است که گریس توانایی این را دارد که جلوی وقوع این حادثهٔ مهیب را بگیرد…
سازندگان آینده نتوانستهاند کم و کیف قدرت خارق العادهٔ قهرمان فیلم را به درستی معرفی و تبیین کنند. فیلم هر چند که با مجموعهای از صحنههای عالی (در یک کازینوی لاس وگاس) شروع میشود اما قادر نیست این سطح بالای سبک و ضرباهنگ را تا به آخر حفظ کند. زمانی که کریس با لیز ملاقات میکند و این دو به سوی گرندکانیون فرار میکنند، فیلم همهٔ تأثیر بالقوهٔ خود را از دست میدهد. لی تاماهوری (کارگردان روزی دیگر بمیر) به همراه سه فیلمنامه نویساش نتوانستهاند ریشهها و نحوهٔ کارکرد تواناییهای خارق العادهٔ کریس را به صورتی دقیق و منسجم تشریح کنند. برای مثال کریس در صحنهای همچون موجودی معصوم و لغزشناپذیر ارایه شده و در صحنهای دیگر همچون موجودی خطاپذیر. این نحوهٔ پرداخت باعث گیج شدن تماشاگر میشود. پایان بندی فیلم نیز اصلاً هوشمندانه نیست، احتمالاً بسیاری از تماشاگران پس از تماشای این پایان بندی به این نتیجه میرسند که سازندگان فیلم برای مدت یک ساعت و نیم آنها را سرکار گذاشتهاند.
آینده بعد از روح سوار دومین فیلم سوپر قهرمانی نیکلاس کیج است. کیج این روزها سرش حسابی شلوغ است و ظاهراً هیچ اهمیتی به ارتقای سبک بازیگریاش نمیدهد. جولین مورد هم جز ادای پرتنش و عصبی دیالوگهایش کاری در این فیلم نکرده؛ هر چند که عیب از فیلمنامه است زیرا اکثر کاراکترهای فیلم را عملاً ناقص و ناتمام باقی گذاشته است.
طرح داستانی آینده دارای ظرفیتهای بالقوهای است. کاراکتر اصلی فیلم و توانایی خارق العادهٔ او نیز در نوع خودش جالب و تماشایی است. اما فیلم به رغم همهٔ این ویژگیها توانایی این را ندارد که به عنوان یک اثر سوپر قهرمانی تماشاگران پرتعدادی را به سالنهای سینما جذب کند.