فیلم به گلوله ببندشان – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Shoot ‘Em Up 2007
کارگردان: مایکل دیویس. بازیگران: کلایو اوون. پال جیاماتی، مونیکا بلوچی، دانیل پیلون و استیون مک هانی. 85 دقیقه.
من قبل از تماشای فیلم به گلوله ببندشان صحنههایی از این فیلم را در تبلیغ تلویزیونیاش دیده بودم. از این صحنهها میشد به درستی حدس زد که به گلوله ببندشان باید فیلم خوب و متفاوتی باشد. فیلم به ژانر «اکشن افراطی» تعلق دارد؛ از آن فیلمهاست که در پی توسعه دادن مرزهای ژانر است. این نوع فیلمها به خاطر همین تلاششان هم شده که شایسته توجه و احتراماند.
من هرگز هیچ فیلم اکشنی ندیدهام که این چنین سرخوشانه، بی محابا، افراطی و سوپر پر انرژی باشد. شروع فیلم در نوع خودش خیلی جالب، عجیب و غیر منتظره است. مرد ولگردی که وی را با نام آقای اسمیت (کلایو اوون) میشناسیم روی نیمکتی نشسته و دارد هویج میخورد. همزمان زن حاملهای در حال فرار از دست کسانی است که قصد کشتن وی را دارند. آقای اسمیت به منظور دفاع از زن وارد معرکه میشود. او در زیر رگبار گلولهها به زن کمک میکند که بچهاش را به دنیا بیاورد. وی همچنین با شلیک گلوله اقدام به پاره کردن بند ناف بچه میکند و سپس با همان هویج خام یکی از مهاجمان را به قتل میرساند به این ترتیب وظیفهٔ محافظت از کودک تازه به دنیا آمده به گردن آقای اسمیت میافتد.
در همین حال مرد خبیثی به اسم آقای هرتز (پال جیاماتی) به دنبال بچه است. آقای اسمیت نیاز به کمک دارد و به همین دلیل به سراغ تنها زنی میرود که میشناسد. این زن روسپی مهربان و خوش قلبی است به اسم دونا کوئینتانو (مونیکا بلوچی). از این مرحله به بعد آقای اسمیت و دونا در حالی که بچهٔ نوزاد را به همراه دارند فرار خود را از دست لشکر مهاجمان (که نیروهای دولتی هم داخل آنهاست) آغاز میکنند. در اواخر فیلم دلیل مهم بودن این بچه را میفهمیم. سناتور راتلیج (دانیل پیلون) قصد دارد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. اما سناتور پی برده که به یک بیماری مهلک مبتلا شده است. ظاهراً اطبا گفتهاند که تنها راه علاج سناتور استفاده از مغز استخوان کودک نوزاد است. لذا جناب سناتور به عامل خود، آقای هرتز، دستور داده هر طوری که هست بچهٔ نوزاد مورد نظر را دستگیر و سپس مغز استخواناش را بیرون کشیده و خدمت وی بیاورند. اما خب، آقای اسمیت کسی نیست که اجازهٔ چنین کاری را بدهد …
سخن گفتن از طرح داستانی در چنین فیلمی بی معناست. طرح داستانی به گلوله ببندشان عامدانه پوشالی است. این پوشالی بودن بخشی از شوخی بزرگ فیلم با سینمای اکشن است. سبک بصری و افراط در اکشن دو مشخصهٔ اصلی فیلم است. فیلمساز نه تنها از زیاده روی و افراط در فصلهای اکشن فیلماش ابایی ندارد بلکه بعضاً از شکستن برخی قواعد ضروری فیلمهای اکشن/ کمدی نیز هراسی به خود راه نمیدهد. برای مثال فیلم دارای دو فصل شکنجه است که در تضاد با روح سرخوشانه و پر نشاط فیلم است. حتی مضمون «کودک در خطر» هم بالقوه در تضاد با فضای کلی فیلم است.
با این حال، این کلیشه شکنیها نوعی رنگ و لون متفاوت بودن به بازیهای فیلم فوق العادهاند. کلایو اوون نشان میدهد که یکی از بهترین بازیگران اکشن سینمای جهان است. اوون یکی از نامزدهای ایفای نقش جیمز باند بود اما این رقابت را به دانیل کریگ باخت. حالا با فیلم به گلوله ببندشان فرصتی به همه ارایه شده تا به چشم خود ببینند که کلایو اوون میتوانست جیمز باندی به مراتب بهتر از دانیل کریگ باشد. به گلوله ببندشان اکشن تر و تازه و متفاوتی است. با اینکه بیش از صد نفر در این فیلم به قتل میرسند اما هدف اول و آخر فیلمساز ایجاد طنز و شوخی و خنده است. ا
کشن فیلم بفهمی نفهمی از نوع تارانتینویی است. دوستداران اکشن بیشترین لذت ممکن را از این فیلم خواهند برد. خوشبختانه مدت زمان فیلم طولانی نیست. با این حال باید اذعان کرد که یک سوم نخست فیلم خیلی خوب، یک سوم دوم خوب و یک سوم پایانی اندکی کمتر از خوب است و در پایان باید به همهٔ آنهایی که در فیلمهای سینمایی دنبال چیزهای «منطقی» و «باور پذیر» میگردند توصیه کنم که به دیدن این فیلم نروند زیرا این فیلم عامدانه حتی یک لحظهٔ «باور پذیر» و «منطقی» هم ندارد. هر منتقدی که برای انتقاد از این فیلم به کلماتی مثل «غیرواقعی» و «غیرمنطقی» متوسل شود، یعنی اینکه ماهیت اصلی چنین فیلمی را درک نکرده است.