پیشنهاد سریال: جداسازی یا Severance با ایدهای کاملا نو
سریالها و فیلمهایی که ایده و خط داستانی تکراری دارند، درصد زیادی از محتواها را تشکیل میدهند. اصلا در ژانر علمی تخلی و فانتزی که ایدههای تکراری بیداد میکنند: سفرهای زمانی، کلون کردن، درگیری با مهاجمان فرازمینی و …
اما سریال جدیدی که میخواهم در اینجا به شما پیشنهاد کنم، ایدهای نو دارد یا دستکم من تصور میکنم این ایده را قبلا ندیدهام.
یک لپ تاپ ویندوزی که روی آن چند کاربر معرفی شده را در نظر آورید. هر کاربر میتواند با رمز خودش وارد شود و ویندوز را با تنظیمات اختصاصی خود ببیند و تا حد زیادی از کارهای شخص دیگری که از همان لپ تاپ استفاده میکند، سر درنیاورد. حالا تصور کنید که مغز و کالبد هم حالتی مشابه داشته باشد.
چطور؟
تصور کنید که کار و زندگی خصوصی ما کاملا از هم جدا شوند. یعنی وقتی از کار به خانه میرویم و برعکس، خاطرات سوی دیگر زندگیمان کاملا پاک شود. سر کار ندانیم که در خانه چه گذشته و چه مشکلاتی داشتهایم و هنگامی که در خانه هستیم، اصلا ندانیم کار ما چیست و چه مسئولیتی داشتهایم.
سریال «جداسازی» (Severance) که از اپل تی وی پلاس پخش میشود، همین ایده را با بیانی تخیلی و پررنگ روایت میکند.
تهیهکنندگی و کارگردانی سریال «جداسازی» به عهدۀ بن استیلر است، کسی که انتظار داریم بیشتر اثر کمدی بسازد.
دن اریکسون نویسنده فیلمنامۀ این سریال است. این سریال مثل مطالعهای عمیق دربارۀ شخصیت آدمها و همینطور نگاهی نقادانه به نظام سرمایهداری است؛ نگاهی به اینکه چطور کار میتواند روی زندگی ما اثر بگذارد و شرکتها و نهادهای اقتصادی تا کجا حاضرند برای رسیدن به اهدافشان پیش بروند.
هشدار میدهم که قسمت اول این سریال کمی کشدار است و تا اواخر آن پی نمیبرید که اصلا داستان چیست و ممکن است وسط آن حوصلهتان سر برود و پخش سریال را متوقف کنید. اما بهتر است تا پایان قسمت اول شکیبا باشد.
داستان از این قرار است که یک شرکت عظیم و پرسابقه به اسم صنایع لامون تکنولوژی جدیدی اختراع کرده که میتواند خاطرات یک آدم را جداسازی کند (یعنی میتواند خاطرات او را به بخشهای جداگانهای تقسیم کند). این شرکت کارمندانی را استخدام کرده است که داوطلب این جداسازی هستند. یک تراشه در مغز آنها کار گذاشته میشود و ذهن آنها به دو بخش تقسیم میشود.
شخصیت اصلی سریال یکی از کارمندان لامون به اسم مارک است. مارک در زندگی شخصیاش دچار غم و اندوه بزرگی شده و تصمیم گرفته خودش را داوطلبانه در معرض جداسازی قرار دهد تا حداقل در طول هشت ساعتی که مشغول کار است از رنج یادآوری غمهایش رها باشد.
شخصیت کاری مارک اصلا خواب و استراحت ندارد، چون خوابیدن و استراحت کردن بر عهدۀ شخصیت «خارجی» است. شخصیت خارجی مارک هم به همین صورت هیچ چیز از زندگی شخصیت «داخلی» (یا شخصیت کاری) نمیداند.
مارک به خاطر خلاصی از رنج تن به این وضع داده، اما همکارانش چه؟ این چیزی است که ما را ترغیب میکند، ادامه سریال را ببینیم.
محیط ظاهری سریال ما را یاد شرکتهای قدیمی فناوری میاندازد یا یاد فضاهای علمی تخیلی دهه گذشته. نیمی از سریال در یک بخش کوچک به نام MacroData Technology ، زیرمجموعه شرکت لامون اتفاق میافتد. هیچ پنجرهای وجود ندارد. هیچ پوستری روی دیوارها نیست. چهار اتاقک در مرکز اتاق قرار دارند، که در آن چهار کارمند دادهها را استخراج میکنند، فرآیندی که شامل نگاه کردن به اعداد و انتظار برای احساسی در مورد آنهاست تا روشن شود که آن اعداد باید در یک پوشه ریخته شوند. این یک کار داده کسلکننده است، اما کارمندان نسبتاً خوشحال به نظر میرسند و در مورد مزایای بالقوه موفقیت خود مانند مهمانیها بحث میکنند.
آدمهایی که روی کار این افراد نظارت میکنند خودشان جداسازی نشدهاند. رئیس مارک در شرکت شخصی به اسم خانم کوبل است که پاتریشیا آرکت نقش او را ایفا کرده است. خشکی و خونسردی و دروغ در میمیک چهره او هویدا است.
در قسمت اول میبینیم که قرار است زنی به نام هلی ( بریت لوور )، استخدام شود. او یک سری میپرسد که نشان میدهد او هیچ ایدهای ندارد که کیست یا چرا آنجاست. ظاهرا همه کارمندان شرکت، روزی همین مرحله را طی کردهاند.
«جداسازی» هر چقدر جلوتر میرود و هر چقدر بیشتر به ما اطلاعات میدهد، رازآمیزتر و معماگونهتر میشود. دو قسمت آخر فصل به قدری هیجانآور و پر کشش است که واقعا صبر کردن برای دیدن فصل بعدی را دشوار میکند.
موسیقی زیبا (و در عین حال به نوعی شوم) توسط تئودور شاپیرو (آهنگساز همیشگی استیلر در فیلمهایش) بهگونهای در «Severance» جریان مییابد که غرق شدن در مفاهیم این سریال را آسانتر میکند.
کارگردان: بن استیلر (Ben Stiller)
فیلمنامهنویس: دن اریکسون (Dan Erickson)
بازیگران: آدام اسکات (Adam Scott)، پاتریشیا آرکت (Patricia Arquette)، دیکن لاچمن (Dichen Lachman)
سلام.
دکتر اسپل صحیح عنوان سریال Severance هست.
عالی بود ممنونم
عالی بود داستان جالبی داشت من فصل اولش رو دیدم و محشره