پیشنهاد سریال: جداسازی یا Severance با ایده‌ای کاملا نو

3

سریال‌ها و فیلم‌هایی که ایده و خط داستانی تکراری دارند، درصد زیادی از محتواها را تشکیل می‌دهند. اصلا در ژانر علمی تخلی و فانتزی که ایده‌های تکراری بیداد می‌کنند: سفرهای زمانی، کلون کردن، درگیری با مهاجمان فرازمینی و …

اما سریال جدیدی که می‌خواهم در اینجا به شما پیشنهاد کنم، ایده‌ای نو دارد یا دست‌کم من تصور می‌کنم این ایده را قبلا ندیده‌ام.

یک لپ تاپ ویندوزی که روی آن چند کاربر معرفی شده را در نظر آورید. هر کاربر می‌تواند با رمز خودش وارد شود و ویندوز را با تنظیمات اختصاصی خود ببیند و تا حد زیادی از کارهای شخص دیگری که از همان لپ تاپ استفاده می‌کند، سر درنیاورد. حالا تصور کنید که مغز و کالبد هم حالتی مشابه داشته باشد.

چطور؟

تصور کنید که کار و زندگی خصوصی ما کاملا از هم جدا شوند. یعنی وقتی از کار به خانه می‌رویم و برعکس، خاطرات سوی دیگر زندگی‌مان کاملا پاک شود. سر کار ندانیم که در خانه چه گذشته و چه مشکلاتی داشته‌ایم و هنگامی که در خانه هستیم، اصلا ندانیم کار ما چیست و چه مسئولیتی داشته‌ایم.

سریال «جداسازی» (Severance) که از اپل تی وی پلاس پخش می‌شود، همین ایده را با بیانی تخیلی و پررنگ روایت می‌کند.

تهیه‌کنندگی و کارگردانی سریال «جداسازی» به عهدۀ بن استیلر است، کسی که انتظار داریم بیشتر اثر کمدی بسازد.

دن اریکسون نویسنده فیلمنامۀ این سریال است. این سریال مثل مطالعه‌ای عمیق دربارۀ شخصیت آدم‌ها و همینطور نگاهی نقادانه به نظام سرمایه‌داری است؛ نگاهی به اینکه چطور کار می‌تواند روی زندگی ما اثر بگذارد و شرکت‌ها و نهاد‌های اقتصادی تا کجا حاضرند برای رسیدن به اهدافشان پیش بروند.

هشدار می‌دهم که قسمت اول این سریال کمی کشدار است و تا اواخر آن پی نمی‌برید که اصلا داستان چیست و ممکن است وسط آن حوصله‌تان سر برود و پخش سریال را متوقف کنید. اما بهتر است تا پایان قسمت اول شکیبا باشد.

داستان از این قرار است که یک شرکت عظیم و پرسابقه به اسم صنایع لامون تکنولوژی جدیدی اختراع کرده که می‌تواند خاطرات یک آدم را جداسازی کند (یعنی می‌تواند خاطرات او را به بخش‌های جداگانه‌ای تقسیم کند). این شرکت کارمندانی را استخدام کرده است که داوطلب این جداسازی هستند. یک تراشه در مغز آن‌ها کار گذاشته می‌شود و ذهن آن‌ها به دو بخش تقسیم می‌شود.

شخصیت اصلی سریال یکی از کارمندان لامون به اسم مارک است. مارک در زندگی شخصی‌اش دچار غم و اندوه بزرگی شده و تصمیم گرفته خودش را داوطلبانه در معرض جداسازی قرار دهد تا حداقل در طول هشت ساعتی که مشغول کار است از رنج یادآوری غم‌هایش ر‌ها باشد.

شخصیت کاری مارک اصلا خواب و استراحت ندارد، چون خوابیدن و استراحت کردن بر عهدۀ شخصیت «خارجی» است. شخصیت خارجی مارک هم به همین صورت هیچ چیز از زندگی شخصیت «داخلی» (یا شخصیت کاری) نمی‌داند.

مارک به خاطر خلاصی از رنج تن به این وضع داده، اما همکارانش چه؟ این چیزی است که ما را ترغیب می‌کند، ادامه سریال را ببینیم.

محیط ظاهری سریال ما را یاد شرکت‌های قدیمی فناوری می‌اندازد یا یاد فضاهای علمی تخیلی دهه گذشته. نیمی از سریال در یک بخش کوچک به نام MacroData Technology ، زیرمجموعه شرکت لامون اتفاق می‌افتد. هیچ پنجره‌ای وجود ندارد. هیچ پوستری روی دیوار‌ها نیست. چهار اتاقک در مرکز اتاق قرار دارند، که در آن چهار کارمند داده‌ها را استخراج می‌کنند، فرآیندی که شامل نگاه کردن به اعداد و انتظار برای احساسی در مورد آنهاست تا روشن شود که آن اعداد باید در یک پوشه ریخته شوند. این یک کار داده کسل‌کننده است، اما کارمندان نسبتاً خوشحال به نظر می‌رسند و در مورد مزایای بالقوه موفقیت خود مانند مهمانی‌ها بحث می‌کنند.

آدم‌هایی که روی کار این افراد نظارت می‌کنند خودشان جداسازی نشده‌اند. رئیس مارک در شرکت شخصی به اسم خانم کوبل است که پاتریشیا آرکت نقش او را  ایفا کرده است. خشکی و خونسردی و دروغ در میمیک چهره او هویدا است.

در قسمت اول می‌بینیم که قرار است زنی به نام هلی ( بریت لوور )، استخدام شود. او یک سری می‌پرسد که نشان می‌دهد او هیچ ایده‌ای ندارد که  کیست یا چرا آنجاست. ظاهرا همه کارمندان شرکت، روزی همین مرحله را طی کرده‌اند.

«جداسازی» هر چقدر جلوتر می‌رود و هر چقدر بیشتر به ما اطلاعات می‌دهد، رازآمیزتر و معماگونه‌تر می‌شود. دو قسمت آخر فصل به قدری هیجان‌آور و پر کشش است که واقعا صبر کردن برای دیدن فصل بعدی را دشوار می‌کند.

موسیقی زیبا (و در عین حال به نوعی شوم) توسط تئودور شاپیرو (آهنگساز همیشگی استیلر در فیلم‌هایش) به‌گونه‌ای در «Severance» جریان می‌یابد که غرق شدن در مفاهیم این سریال را آسان‌تر می‌کند.

کارگردان: بن استیلر (Ben Stiller)

فیلمنامه‌نویس: دن اریکسون (Dan Erickson)

بازیگران: آدام اسکات (Adam Scott)، پاتریشیا آرکت (Patricia Arquette)، دیکن لاچمن (Dichen Lachman)


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

قسمت دیگری از عکس‌های تاریخی کمتر دیده شده‌اند و نگرش جدیدی نسبت به تاریخ در ما ایجاد می‌کنند

عکس‌های تاریخی بسیار هستند. برخی از آنها از فرط تکرارِ دیگر روتین می‌شوند و نکته جدیدی به ما نمی‌افزایند. متاسفانه برخی از آنها در بایگانی‌های فراموش می‌شوندو کسی متوجه نکته‌شان نمی‌شود و به تدریج نابود می‌شوند و برخی هم کمتر از بقیه بها…

ژاک شارل: کسی که اولین بالون هیدروژنی تاریخ را به پرواز درآورد

در 4 ژوئن 1783، برادران مون‌گلفیه اولین بار یک بالون هوای گرم را در جنوب فرانسه به نمایش گذاشتند. این بالون که از گونی محکمی پوشیده شده با کاغذ ساخته شده بود و تا نزدیک به 2 کیلومتر بالا رفت و به مدت 10 دقیقه در هوا باقی ماند.خبر موفقیت…

مجموعه عکس‌های پرتره زیبا هیلاری گولد از افراد مسن سندرم داون، پیش‌فرض‌های ذهنی ما را به چالش می‌کشد

یک مجموعه عکس با معنا و زیبا گرفته شده توسط هیلاری گولد، با عنوان «من اینجا هستم» این تصور نادرست مردم را به چالش می کشد که افراد مبتلا به سندرم داون تا سنین پیری نمی‌توانند زندگی گنند.برای مثال هیلاری گولد، عکس پرتره جوآن، زنی 84 ساله…

10 شهید دنیای فناوری!

هر کدام از ابزارها و دستگاه‌هایی که ما در زندگی عادی خود از آنها استفاده می‌کنیم، ثمره تلاش‌های بی‌وقفه دانشمندان و افراد زیادی بوده‌اند. اگر فداکاری، ریسک‌پذیری، شهامت و ماجراجویی این افراد نبود، ما هیچ کدام از این فناوری‌ها و ابزارها را…

ابر تورم آلمان در سال 1923 چه بر سر مردم آورد؟

به زمانی می‌رویم که یک آلمانی طبقه متوسط، ​​میلیاردها مارک در جیب خود حمل می‌کرد اما هنوز نمی‌توانست چیزی بخرد. یک قرص نان 200 میلیارد مارک قیمت داشت.با حقوق بازنشستگی یک هفته‌ای حتی یک فنجان قهوه را نمی‌شد خرید. سقوط آزاد ادامه داشت و…

این عکس‌های تاریخی را یا ندیده‌اید یا احتمالش کم است که دیده باشید!

پسرک «بانجو» نوا» با سگش -  تقریباً در اوایل دهه 1900جورج لوکاس قبل از تکامل جلوه‌های کامپیوتری، 1984فضای داخلی خطوط قطار اورینت اکسپرس،  سال 18831947. دختری در حال بازی با ماشین اسباب‌بازی، شهر نیویورک، عکس از فرد…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
3 نظرات
  1. سعید می گوید

    سلام.
    دکتر اسپل صحیح عنوان سریال Severance هست.

  2. ایلیا می گوید

    عالی بود ممنونم

  3. ایلیا ‌‌ت می گوید

    عالی بود داستان جالبی داشت من فصل اولش رو دیدم و محشره

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.