فرانتس ژوزف هایدن که بود؟ دستاوردهای هنری او
اولین آهنگسازی که در «سمفونی» یاسونات برای ارکستر استاد شد فرانتس ژوزف هایدن-1732) (1809 بود-اتریشی فروتنی که پیشتاز سبک کلاسیک لقب گرفت. سمفونیهای هایدن آثار طولانی و بزرگی که ما معمولا از «سمفونی» توقع داریم نیستند. بسیاری از آنها بیش از پانزده یا بیست دقیقه طول نمیکشند. و بسیاری از آنها سبک و محلی هستند-بیشتر برای اجرا در محفلهای کوچک اشراف ساخته شدهاند، نه برای اجرای عمومی. آنچه که شاید بیش از هر چیز شگفتانگیز باشد شمارهٔ سمفونیهای هایدن است. هایدن مجموعا بیش از 104 سمفونی دارد، درحالیکه سازندگان سمفونی در زمانهٔ ما معمولا بیش از ده سمفونی نمیسازند. شماره و طبیعت خارق العادهٔ سمفونیهای هایدن را بدون درنظر گرفتن شرایط اجرای آن سمفونیها نمیتوان دریافت. هایدن محصول نظام حمایت اشراف از موسیقیدانان بود- نظامی که در گذشته تأثیر شدیدی بر دنیای موسیقی داشت، ولی در زمان زندگی او رو به افول گذاشته بود.
خانوادههای اشراف سدهٔ هجدهم اتریش سرگرمیهایی داشتند که شاید برای ما عجیب و غریب باشد. در یک شب خوش تابستانی در ملک شخصیشان شاید دهها و حتی صدها مهمان جمع میشدند و برخی از آنان یک هفته یا در تمام طول فصل آنجا میماندند. برای سرگرم کردن این مهمانان، خانوادههای ثروتمند غالبا ارکسترهای کوچک و دستههای اپرا نگه میداشتند. نیکلاس استرهازی، پرنس اهل مجارستان، که در 1761 هایدن را استخدام کرد تا دستیار رهبر ارکسترش باشد، صاحب یکی از همین ملکهای شخصی بود. چون رهبر اصلی ارکستر پیر و فرتوت بود، هایدن عملا رهبری ارکستر و گروههای موزیکال دیگر را بعهده گرفت. مسئولیتهای او وسیع و متنوع بود و شامل کارهای بیربطی مثل پرداخت حقوق، رسیدگی به امور حملونقل، تدارک لباس و حتی تعلیم و تربیت نوازندگان و خوانندگان هم میشد.
از همه مهمتر، هایدن باید آزادانه به آهنگسازی میپرداخت. پرنس استرهازی با استخدام او امیدوار بود شهرت خودش را بعنوان یک حامی برجستهٔ هنر بیشتر کند. هایدن مجبور بود قطعههای اصیلی برای هر موقعیتی که ایجاب میکرد بسازد. درواقع، قراردادی که داشت حکم میکرد که او باید هر روزه، در یک ساعت معین، به حضور حامی خود برسد و دقیقا بداند که چه نوع قطعهای باید ساخته یا اجرا شود.
در جامعهٔ سدهٔ هجدهم، مقام هایدن درواقع از مقام باغبان، دربان یا هر مستخدم دیگری بالاتر نبود. ولی با اینهمه امتیازهایی برای او وجود داشت. اول این که گروه نخبهای از خوانندگان و نوازندگانی که پرنس استرهازی استخدام کرده بود در اختیار او بود. دوم- تسهیلاتی مثل سالن اجرا امکانات بسیاری برای او فراهم میکرد. سوم-از او میخواستند به آخرین سبک آهنگ بسازد؛ هایدن میتوانست با آهنگسازان دیگر در تماس مداوم باشد-همراه با خانوادهٔ پرنس سفرهایی به وین میرفت-و سپس به کاخ دور افتادهٔ استرهازی بازمیگشت با به تجربه کردن بپردازد. و سرانجام، نظام حمایت در زمانی که موقعیت مالی هنرمند در خطر بود امنیت مالی ایجاد میکرد. اگر ما از این فکر که یک هنرمند بزرگ مجبور بود در مقابل ارباب سر خم کند آزرده میشویم، باید این را هم درنظر داشته باشیم که در روزگار ما بندرت پیش میآید برای هنرمندی در همان اوایل زندگیاش شرایطی کاملا مناسب از نظر لوازم و امکانات فراهم شود تا بتواند همهٔ نیروی خلاقهاش را صرف کاری کند که بیش از همه برایش عزیز و گرانقدر است.
خوب یا بد، رابطهٔ حمایت بر طبیعت موسیقی هایدن تأثیر گذاشت. مثلا، شنوندگان طبقهٔ اشراف انتظار داشتند که هر گاه در کنسرتی حضور مییابند چیزی بجز قطعههای تازه نشنوند. در نتیجه، هایدن بناچار در طول فصل تعداد زیادی سمفونی میساخت. تنگ بودن مجال، او را بر آن میداشت که سمفونیهایش را کوتاه از آب درآورد و با مصالح آشنا و دمدست کار کند. گاهی تکههایی از اپراهای کوتاهش را برمیداشت و در یک سمفونی بکارشان میبرد و از قضا بخاطر کیفیت نمایشیشان خیلی هم خوب جا میفتادند. تا اندازهای بخاطر این تنگناها و تا اندازهای بخاطر تازگی سبک کلاسیک در موسیقی، سمفونیهای اولیهٔ هایدن ویژگیهای منحصربهفردی را که در آثار آخرش مییابیم ندارند.
نظام حمایت هرچند آنچنان شمار و تنوعی از هایدن میخواست که با هیچ استاندهای تناسب نداشت، انگیزهٔ مداومی نیز برای تجربه پیش رو میگذاشت. بعدها، هایدن، حتی در اوج شهرتش، از این روزها بخوبی یاد میکرد: «من نه تنها همیشه مورد ستایش قرار میگرفتم، بلکه بعنوان رهبر ارکستر، میتوانستم دست به تجربه بزنم و ببینم چه چیزی چه تأثیری بجا میگذارد و میتوانستم کارم را اصلاح کنم، تغییر بدهم، اضافه کنم، کم کنم و هر چقدر که بخواهم گستاخ باشم. من از دنیا بریده بودم و هیچکس نبود که برآشفتهام کند یا آزارم بدهد و مجبور بودم که اصل باشم».
*** هایدن اصیل بود. در میان معاصراتش، او قهرمان فرمهای تازه بود، در «مودولاسیون» نوآور بود و استاد برجستهٔ شگفتی بشمار میرفت. تلاشهای اولیه در زمینهٔ ملودیهای تازه، تونالیته و فرازبندی به دست هایدن بود که به توازن کامل سبک کلاسیک انجامید.
موسیقی هایدن از آوازهای محلیزاد بوم خودش- اتریش-و میراث رقصهای دورهٔ باروک مایه میگیرد. موسیقی او غالبا شوخ، سبک و حتی شگفتانگیز است. و جنبهٔ ژرفتر دیگری هم دارد: هایدن احتمالا نخستین آهنگسازیست که تم را به مفهوم کلاسیک بسط داد و نخستین آهنگسازیست که قدرت عظیم تونالیته را برای مقاصد دراماتیک بکار گرفت. شاید بزرگترین سهم او در تاریخ موسیقی، چنان که چارلز وسن میگوید، این است که دریافت «روند دراماتیک یک اثر را میتوان به تمامی در مصالح کار نهفته دید، و این که باید با مصالح موسیقی کاری کرد که نیروی بالقوهاش را آزاد کند. به این ترتیب موسیقی آنچنان که در دورهٔ باروک بود باز نمیشد، بلکه از درون مایه میگرفت.» در حقیقت، تمام آهنگسازان کلاسیک میخواستند نشان بدهند که بسط دراماتیک یک اثر بنحوی در پیوندهای موزیکالی که در فرازهای آغازین بیان شده وجود دارد.
اوج هنر سمفونیسازی هایدن هیچجا آشکارتر از سمفونیهای 92 تا 104 نیست-سمفونیهایی که بمناسبت سفرهایی که به لندن میکرده نوشته است. در 1791 یک مدیر ارکستر انگلیسی بنام یوهان پیتر سالومون به هایدن-که در آن زمان در سراسر اروپا سرشناس شده بود-سفارش تصنیف و اجرای یک سلسله سمفونی داد. هایدن، در این مرحله از کارش از قید استرهازی تا اندازهای آزاد شده و به وین نقل مکان کرده بود. آنجا با موتسارت و با بتهوون جوان تماس داشت. او دیگر بوضوح استاد مکتب جدیدی در موسیقی بود-منزلتی که سالومون را به ارائهء آن پیشنهاد ترغیب کرد. وقتی که هایدن اجرای ارکستر لندن را (همان ارکستری که باید آثار جدید او را به جهان معرفی میکرد) از آثار باروک شنید، سخت مجذوب شد. میگویند، درحالیکه بشدت دستخوش احساسات شده بود، گفت «هندل استاد همهٔ ماهاست.» تصادفی نیست که سفرهای لندن او را بر آن داشت سالهای بازپسین عمرش را وقف موسیقی مذهبی کند. «آفرینش»-اوراتوریویی که به اندازهٔ اثر بزرگ هندل، «مسیح»، اجرا شده است-یکی از آثار برجستهٔ این دوره از زندگی اوست. آخرین اثر عمدهٔ هایدن- «فصول»-براساس یک شعر انگلیسی ساخته شده. سفرهای انگلستان به همان اندازه در سالهای آخر زندگی هایدن اهمیت داشت که تجربهٔ استرهازی در سالهای میانهٔ زندگیاش.