فیلم زنگ، کتاب و شمع – خلاصه، تحلیل و نقد – Bell Book and Candle (1958)

ناشری به‌نام “شپرد هندرسن” (استوارت) در شب کریسمس، تحت تأثیر طلسم جادوگری به‌نام “گیلیان هالروید” (نوواک)، به او دل می‌بندد، برنامه ازدواجش با “مرل کیتریج” (رول) را به عقب می‌اندازد، و دنبال “گیلیان ” به راه می‌افتد. اما “گیلیان” که جادوگر است و توان عاشق شدن را ندارد، فقط از آزار دادن “مرل” و سر دواندن “شپرد” لذت می‌برد. موضوع وقتی پیچیده می‌شود که برادر “گیلیان”، “نیکی” (لمون) که او هم جادوگر است، همراه با دوست نوش‌خواری، “سیدنی” (کواکس)، کتابی درباره جادوگری می‌نویسند که قرار است “شپرد” ناشرش باشد. “شپرد” متوجه طلسمی که گرفتارش شده، می‌شود، و “نیکی” و سیدنی” او را پیش جادوگر دیگری به‌نام “خانم د پاس” (جینگلد) می‌برند و او هم معجونی سحرآمیز به “شپرد” می‌دهد که طلسم “گیلیان” را خنثی می‌کند. “شپرد” به هر مصیبتی که هست معجون را سر می‌کشد و به دیدار “گیلیان” می‌رود تا حقش را کف دستش بگذارد. طلسم شکسته شده و “گیلیان” دیگر قدرتی ندارد، اما اشک می‌ریزد ـ اشک‌های واقعی ـ او واقعاً دل باخته “شپرد” شده است. حالا “شپرد” به هر مصیبتی که هست معجون را سر می‌کشد و به دیدار “گیلیان” می‌رود تا حقش را کشف دستش بگذارد. طلسم شکسته شده و “گیلیان” می‌رود تا حقش را کف دستش بگذارد. طلسم شکسته شده و “گیلیان” دیگر قدرتی ندارد، اما اشک می‌ریزد ـ اشک‌های واقعی ـ او واقعاً دل‌باخته “شپرد” شده است. حالا “شپرد” هم بی‌هیچ طلسمی دل‌باخته او است.

هجویه مفرحی بر مضمون جادوگری که به‌دنبال گل کردن زوج استوارت و نوواک در سرگیجه (آلفرد هیچکاک، ۱۹۵۷) ساخته شد و البته این‌جا لمون در نقش برادر تخس و موذی نوواک هم اضافه شده است. یکی از خنده‌دارترین صحنه‌های فیلم جائی است که استوارت مجبور می‌شود برای شکستن طلسمی که نوواک او را دچارش کرده، معجون تهیه شده به وسیله ساحره نفرت‌انگیز دیگری را بنوشد. در نهایت نوواک عشق را بر “حرفه‌”اش ترجیح می‌دهد و تمرین جادو می‌ماند برای لمون و دوستان بازیگوش او که موتور اتوموبیل‌های در حال حرکت را متوقف و چراغ‌های خیابان‌های سن فرانسیسکو را خاموش می‌کنند!