تاریخچه سازمان مخوف «کا گ ب»
ترجمه یوسف اسفندیاری| در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی، سازمان امنیتی «کا گ ب» نقش بسیار مهمی در سرکوب مخالفان و حفظ حکومت داشت. افراد این سازمان برای سر پا نگه داشتن شوروی، همه کاری انجام میدادند؛ از شکنجه و زندانی کردن مخالفان در داخل کشور گرفته تا انواع و اقسام ترورها در کشورهای مختلف جهان. میخواهیم بدانیم چنین سازمانی چگونه به این جایگاه رسید و در روسیهٔ امروز، افسران «کا گ ب» چه موقعیتی در سیاست دارند؟
بعد از فروپاشی شوروی، یک افسر سابق «کا گ ب»(KGB) به نام «واسیلی میتروخین»(Vasili Mitrokhin) وارد سفارت بریتانیا در کشور لتونی شد. پناهنده شدن فراریان سیاسی از شوروی به کشورهای غربی، که ادعا میکردند اسرار این کشور را میدانند، در آن دوران به امری عادی تبدیل شده بود. اما «میتروخین» با لباسهای کهنهاش و حرفهایی که میزد، توجهٔ تمام کارمندان سفارت را به خود جلب کرد. آنها به او چای تعارف کردند و میتروخین هم یک کیف پر از اسناد محرمانه را باز کرد. به عنوان رئیس آرشیو کا گ ب، میتروخین دسترسی بیسابقهای به اسناد محرمانهٔ این سازمان داشت. مرکز «لوبیانکا»(Lubyanca) به منطقهٔ «یاسنو»(Yasenevo) به او واگذار شد، کاری که 12 سال طاقتفرسا زمان برد. او که از همان موقع از سازمان سرخورده شده بود، یادداشتهای مفصلی از اسناد محرمانه مینوشت و این نوشتهها را به طور مخفیانه به کلبهاش منتقل و در زیر زمین پنهان میکرد. در ماههای بعد از وارد شدن میتروخین به سفارت بریتانیا، او بیش از 200 هزار سند محرمانهٔ مربوط به سال 1918(1297) به بعد را، تحویل «سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا»(MI6) داد. نتیجهٔ چنین افشاگری گستردهای، دو کتابی بود که پیش از مرگ میتروخین منتشر شد. در این دو کتاب، نحوهٔ عملکرد یکی از مخفیترین سازمانهای جهان به طور کامل شرح داده شد، غربیها به چشم خود دیدند صلح در جنگ سرد به مویی بند بوده است. با همین یادداشتها بود که آنها متوجه شدند شوروی بارها به جنگ اتمی نزدیک شده بود. در زمانی که میتروخین این یادداشتها را جمع میکرد، میدانست چه خطری او را تهدید میکند؛ مجازات افرادی که به سازمان «کا گ ب» خیانت میکردند، اعدام در ساختمان لوبیانکا و دفن در قبری بی نام و نشان بود.
خون بر سپر
ریشهٔ سازمان کا گ ب به سازمان «چکا»(Cheka) بر میگردد که کمی بعد از انقلاب بلشویکها در 20 دسامبر 1917(29 آذر 1296) تاسیس شد. اولین رئیس چکا یک لهستانی تبار به نام «فلیکس زرژینسکی»(Felix Dzerzhinsky) معروف به «فلیکس آهنین»(Felix Iron) بود. همان طور که بلشویکها در راه تاسیس حزب کمونیست پیش میرفتند، نیاز به وجود یک سازمان امنیتی را هم احساس کردند. وظیفهٔ اصلی این سازمان سر بهنیست کردن دشمنان حزب بود. سیستم امنیتی جدید باید شوروی را از تهدیدات افراد جامانده از نظام پادشاهی و دشمنان رژیم کمونیستی حفظ میکرد. روش این سازمان برای مقابله با اپوزیسیون، ایجاد رعب و وحشت بود. این رعب و وحشت با دستگیریهای گسترده، اعدامهای بدون محاکمه و شکنجههای مختلف ایجاد میشد. با وجود این همه خشونت، زرژینسکی ماموران چکا را افرادی همراه با «قلبی گرم، سری آرام و دستانی پاک» توصیف میکرد. بعدها این توصیف تبدیل به جملهای مشترک در آموزش افسران کا گ ب شد. افسران سازمان چکا، بیستم هر ماه حقوقشان را میگرفتند، دلیل این تاریخ عجیب این است که سازمان «چکا» روز بیستم ماه تاسیس شده بود. تا امروز هم 20 دسامبر (29) آذر در تقویم روسیه به عنوان «روز ملی کارمندان سازمان امنیت ملی» نامگذاری شده است. نمادی که زرژینسکی برای سازمانش انتخاب کرد، یعنی یک سپر و شمشیر، با کمی تغییر نماد سازمان کا گ ب باقی ماند. این نماد به معنی دفاع از وطن و شکست دشمنان بود. تا سال 1991(1370)، مجسمهٔ فلزی رئیس چکا جلوی مقر مرکزی کا گ ب قرار داشت. این سازمان هم مانند سازمان پیشینش، نهتنها وظیفهٔ محافظت از کشور در مقابل تهدیدهای خارجی را بر عهده داشت، بلکه ضامن بقای رژیم و ایدئولوژی این کشور در مقابل هر تهدیدی بود. نام این سازمان هفتبار تغییر کرد تا در نهایت بر سر نام کاگب به معنای «کمیتهٔ امنیت دولتی»(Committee for state security) در مارس 1954(اسفند 1332) به توافق رسیدند، وقتی دیکتاتوری «لنین»(Lenin) به «استالین»(Stalin) رسید، این سازمان امنیتی با هر تغییر نامی بزرگتر از قبل میشد. در دوران استالین، بازجوییهای فراوان، دادگاههای بیدلیل و حملات به خانهها به امری عادی تبدیل شده بود. در همین دوران بود که بسیاری از اعضای حزب کمونیست را از وفادار گرفته تا مخالف، یا به تبعید فرستادند یا کشتند. در همین دوران لطیفهای بین مردم مرتب تکرار میشد؛ با این مضمون که اعضای سازمان امنیتی در خانهای را میزنند و اعضای خانه به آنها میگویند؛ «افراد حزب همسایهٔ ما هستند، لطفا زنگ آنها را بزنید» در سال 1937(1315) در جشنی که به مناسبت انقلاب بلشویکی برگزار شده بود، استالین به طور خلاصه تمام سیاست سازمانهای امنیتی این کشور را تشریح کرد: «ما بدون هیچگونه رحم و مروتی، هر کسی را که فکر، بله، تنها فکر تضعیف اتحاد دولت سوسیالیستی را در سرش داشته باشد، نابود خواهیم کرد.»
همانطور که لنین سالها پیش گفته بود: «اعتماد خوب است، اما کنترل بهتر است» ترس موجب اطاعت میشود و این سازمان امنیتی با ایجاد ترس و وحشت و مقابله با کسانی که اعمال و افکار مورد نظر دولت را نداشتند، در ایجاد این فرمانبرداری تا حد زیادی موفق بود.
تحولات خروشچف
پس از مرگ استالین در 1953(1331)، «نیکیتا خروشچف»(Nikita Khrushchev) به عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد. او که سیاستمدار ماهری بود، نقش سازمان امنیتی به عنوان سازمان فرا قانونی را تقبیح کرد و قوانین ترسناک لنین و استالین را تا حدی تغییر داد. تاسیس سازمان کاگب در تاریخ 1954(1332) با تغییرات خروشچف در شوروی همزمان شد. هنرمندان ممنوع الفعالیت به کار بازگشتند، زندانیهای سیاسی آزاد شدند و روابط بین المللی هم بهبود پیدا کرد. خروشچف در سال 1954(1332) و در بیستمین جلسهٔ سراسری حزب کمونیست، در یک سخنرانی تاریخساز سیاستهای استالین را محکوم کرد. این تقبیح سیاستهای استالین و لیبرالسازیها تاثیری منفی بر موقعیت سازمانهای امنیتی در دوران خروشچف داشت. اولین رئیس کاگب در سال 1954(1332)، «ایوان سروف»(Ivan Serov) بود. او مسئول دیپورت افراد از اوکراین و کشورهای حوزهٔ دریایی بالتیک و از کسانی بود که در ایجاد سازمان امنیتی آلمان شرقی یعنی «اشتازی»(Stasi) نقش مهمی داشت. سروف از جمله افرادی بود که میتوانست بدون کشتن، تمام استخوانهای یک نفر را برای گرفتن اعتراف بشکند، همچنین او بود که واکنش خونین شوروی نسبت به تظاهرات مجارستان در سال 1956(1334) را سازماندهی کرد. با وجود این، به دلیل پناهنده شدن تعداد زیادی از افسران به کشورهای غربی و شهرت او به عنوان یک فرد شکنجهگر، ریاست سروف به یک شرمساری دیپلماتیک برای خروشچف تبدیل شد. خروشچف برای تغییر وجههٔ شوروی در جهان، میلیونها زندانی در اردوگاههای کار اجباری را آزاد کرد و قوانین برخورد سازمانهای امنیتی با مخالفان حکومت شوروی را تغییر داد. البته کاگب که در جهان به عنوان یک سازمان امنیتی شهرت زیادی پیدا کرده بود، همچنان کارهایی مانند سانسور در شوروی، رسیدگی به جرائم سیاسی و تبلیغات دولتی را انجام میداد. این سازمان متشکل از ادارات مختلفی بود که هر یک از این ادارات وظیفهای خاص بر عهده داشتند. برای نمونه یکی از این ادارات مسئول امنیت مرزهای شوروی بود و دیگری مسئول تامین محافظ برای مقامات دولتی را بر عهده داشت. ادارهٔ دیگر هم مسئول شنود تلفن و رادیو بود. بعد از برکناری سروف و انتخاب رئیس جدید «الکساندر شلپین»(Alexander Shelepin)، او تغییر و تحولات گستردهای را در این سازمان ایجاد کرد. از جملهٔ این تحولات میتوان به دور شدن از روشهای خشن در گذشته، اشاره کرد. در زمان ریاست او از 1958 تا 1961(1336 تا 1339)، گروه عظیمی از نخبههای دانشگاهی به عنوان افسران کاگب جایگزین نیروهای قدیمی این سازمان شدند.
شکنجههای روانی
تصویر انسان دوستانهای که خروشچف از خود نشان میداد، باعث شد که افسران کاگب مانند گذشته برای گرفتن اعتراف نتوانند از شکنجه استفاده کنند. این استفاده نکردن از شکنجه باعث این نگرانی افسران کاگب شده بود که احتمالا مردم مانند گذشته از آنها نترسند و آمار جرائم سیاسی بالا برود. راهحل البته ساده بود. هر مخالف حکومت، از طرف دولت مبتلا به بیماری «اسکیز فر نی خفیف»(Schizophernia Sluggish) تشخیص داده میشد. ایدهٔ این بیماری به وسیلهٔ روانشناسی در حکومت مطرح شد، با این مضمون که هر کس با رژیم شوروی مشکل دارد، به طور حتم مبتلا به یک بیماری روانی است. یکی از گزارشکران بریتانیایی به نام «فرانسیس وین»(Francis Wheen) در همین رابطه نوشت: «در قوانین شوروی ذکر شده است که یکی از نشانههای آگاهی، وفاداری به ارزشهای نظام شوروی است. به همین خاطر غیر ممکن است که در چنین نظامی، شخصی مخالف نظام باشد، زیرا چنین مخالفتی به منزلهٔ دیوانگی تلقی میشود.» هر کسی که مبتلا به اسکیزوفرنی تشخیص داده میشد، هیچ حقی برای اعتراض نداشت و برای درمان به یک بیمارستان روانی فرستاده میشد. «یوری آندروپوف»(Yuri Andropov)، رئیس وقت کاگب در سال 1969(1347) چنین روشی را به طور کامل اجرایی کرد و هزاران نفر را برای سالها و ماهها، به بیمارستان روانی فرستاد. نویسندهٔ برندهٔ نوبل روسی «الکساندر سولژنیتسین»(Alexander Solzhenitsyn) چنین روشی از برخورد را به عنوان «مرگ روحی» در کتابهایش توصیف کرده است. افرادی که در بیمارستان بستری میشدند، نمیتوانستند نسبت به وضعیت خود اعتراض کنند، زیرا به چنین اعتراضهایی به عنوان حرف یک فرد دیوانه ترتیب اثر داده نمیشد. حکومت با استفاده از بستری کردن مخالفانش در بیمارستانهای روانی و تجویز دارو و شوکهای الکتریکی، میخواست مخالفانش را چه از نظر روحی و جسمی، در هم بشکند. آزادیهای محدود در دوران خروشچف با آمدن «لئونید برژنف»(Leonid Brezhnev) به جای او، در سال 1964(1342) به پایان رسید. اما در سازمان کاگب همچنان استفاده از روشهای پیچیده جای خودش را به روشهای خشن در گذشته میداد. سیاستهای خروشچف در زمینهٔ ایجاد آزادیهای بیشتر در شوروی، با شورشهایی در آلمان شرقی و لهستان و مجارستان همزمان شده بود. هر بار این شورشها به وسیلهٔ نیروهای شوروی به طور خشونت باری سرکوب میشدند. حفظ برتری سوسیالیسم در بلوک شرقی، اولویت اول حکومت بود و در تمام این تغییر تحولات، کاگب نقش مهمی داشت.
«آندروپوف» و مسئلهٔ مجارستان
«آندروپوف» که در شورش 1956(1334) مجارستان سفیر شوروی در این کشور بود، متوجه شد که اقتدار شوروی با یک شورش بزرگ چقدر سریع متزلزل میشود؛ این مسئلهای بود که او تا آخر عمر درگیرش بود. آندروپوف، با 15 سال ریاست بر کاگب رکورد ریاست بر این سازمان را شکست و در سال 1982(1361) به عنوان جانشین برژنف به عنوان رهبر شوروی انتخاب شد. تجربهٔ مجارستان باعث شد که او کاگب را برای برخورد با هر گونه حرکتی در خارج از روسیه آماده کند. زیرا به اعتقاد او، در صورت برخورد نکردن با چنین حرکتهایی، این شورشها در روسیه هم آغاز میشدند. بخش زیادی از بودجه و نیروهای کاگب صرف عملیاتهایی در کشورهای خارجی میشد. ایالات متحدهٔ آمریکا به عنوان دشمن اصلی شوروی، هدف بسیاری از این عملیاتها بود. این عملیاتها کارهایی مانند ترور شخصیتهای سیاسی، دروغ پراکنی، تامین مالی گروهکهای تروریستی را شامل میشدند و هدف اصلی آنها، خراب کردن وجههٔ بینالمللی غربیها و تغییرات تصورات به نفع شوروی بود. از زمان سازمان چکا، نفوذ به دولتهای خارجی و دخالت در امور بینالمللی آنها برای حفاظت در مقابل دولتهای خارجی بود. موفقیتهای اولیه در عملیاتهای خارجی بیشتر مربوط به جاسوسی صنعتی و در زمان استالین، به دست آوردن اسرار اتمی از آمریکا بود. شوروی از تعداد زیادی از افسران کاگب در پوشش قانونی دیپلماتیک در کشورهای خارجی بهره میبرد. البته چنین افسرهایی هیچ وقت کارهای عملیاتی انجام نمیدادند و بیشتر، وظایف نظارتی بر عهده داشتند. با وجود این، این ماموران غیر قانونی کاگب بودند که شهرت این سازمان را در زمینهٔ جاسوسی افزایش دادند. این جاسوسان که زیر نظر مخفیترین ادارهٔ کاگب زندگیمیکردند، مهمترین ابزاری بودند که این سازمان در زمینهٔ جمعآوری اطلاعات در کشورهای خارجی از آنها بهره میبرد. تعداد زیادی ازاین ماموران سالهای زیادی تحت هویتهای جعلی، به خصوص در ایالات متحدهٔ آمریکا زندگی میکردند و زمانی که هویتشان لو میرفت، از آنها به عنوان ابزار ایجاد ترس استفاده میشد، با این عنوان که ماموران شوروی در تمام نقاط دنیا حضور فعال دارند. بسیاری از این ماموران که به آنها «ماموران خفته»(Sleeper Agents) میگفتند، سالهای زیادی زندگی معمولی خود را داشتند و منتظر روزی بودند که عملیاتی به آنها محول شود. قبل از شروع زندگی مخفیانهٔ این ماموران، آنها سوگند خورده بودند که در تمامی لحظات زندگی، به کشور و میهنشان وفادار باشند. افشای هویت «رودولف آبل»(Rudolf Abel) در آمریکا و معاوضهٔ او با یک خلبان آمریکایی که هواپیمایش در روسیه سقوط کرده بود، باعث شد یکی از خبرساز ترین معاوضهها در تاریخ کشورهای جهان شکل بگیرد. با همهٔ اینها، تمام این عملیاتهای موفق و غیر موفق کاگب در کشورهای خارجی، در نهایت هیچ فایدهای برای حل بی ثباتی در کشورش نداشت.
پایان تلخ
خیانت برای رسیدن به پست ومقام در حزب کمونیست به یک امر عادی تبدیل شده بود. بیشتر اعضا به هر نحوی که شده، میخواستند پست ومقام بهتری بدست آورند. در سال 1953(1331)، کمی پس از مرگ استالین، خروشچف به مقام رهبری حزب انتخاب شد. خروشچف که از قدرت رئیس سازمان امنیت، «لاورنتی بریا»(Lavrenti Beria)، میترسید کمی پس از برکناری او دستور تیر بارانش را داد. در شوروی با هر انتقال قدرت، سرنوشت خوبی در انتظار رئیسهای سازمانهای امنیتی نبود. پیش از انتخاب آندروپوف به عنوان رئیس حزب در 1982(1360)، بسیاری از روسای کاگب، برای رسیدن به چنین پستی تلاش کرده بودند. در کودتای 1991(1370) علیه «گورباچف»(Gorbachev)، این رئیس کاگب «ولادیمیر کریوچکوف»(Vladim
Ir Kryuchkov)، بود که فرمان کودتا را صادر کرد. او که از آزادیهای ایجاد شده در شوروی عصبانی بود، کودتایی را طراحی کرد که در نهایت شکست خورد. مفسران در آن زمان به طنز نوشتند که وقتی یک بلشویک نتواند یک کودتا را به درستی اجرا کند، پس کمونیستها کارشان تمام است. مخالفان سیاسی که در آن زمان رهبری برژنف یا استالین به طور کامل سرکوب شده بودند، در دوران رهبری گورباچف فضایی برای اظهار نظر پیدا کردند و درصد زیادی از مردم خواستار اصلاح سیاستهای کلی حکومت شدند. با آزاد شدن فضای سیاسی، شفافیت، اصلاحات اقتصادی و دموکراتیک شدن حکومت تا حد زیادی پیشرفت کرد. در روز کریسمس 1991(1370)، پرچم داس و چکش شوروی برای همیشه از کاخ کرملین پایین آمد. برای کسانی که در کاگب فعالیت میکردند، این تغییرات به این معنا بود که مخالفان به حد کافی سرکوب نشدند. گرچه، به دلیل دخالت این سازمان در کودتا، در ششم دسامبر 1991(15 آذر 1370) کاگب به دو سازمان امنیت فدرال و اطلاعات خارجی تبدیل شد. در اواسط دههٔ 90(70) شمسی، لغت «سیلوویک»(Silovik) به کرات در بین مردم استفاده میشد. این لغت مربوط به افسران سابق سازمانهای امنیتی و نظامی است که وارد عرصهٔ سیاست شدهاند. این افراد به یک سیستم مرکزی اعتقاد دارند که آزادیها را محدود و صدای مخالفان را خفه کند. از آن زمان، بسیاری از پستهای مهم در کشور روسیه به دست چنین افرادی افتاده است. حضور شمشیر و سپر همچنان به وضوح در صحنهٔ سیاست روسیهٔ امروزی احساس میشود.
این نوشتهها را هم بخوانید