فیلم جری مگوایر – معرفی و بررسی و تحلیل – Jerry Maguire (1996)
«جری مگوایر»
کارگردان و فیلمنامهنویس: کامرون کرو
سال تولید: 1996
جری مگوایر یک عامل ورزشی 35 ساله است که برای مدیریت ورزشی بینالمللی (SMI) کار میکند. پس از اینکه انتقاد پسر یک بازیکن آسیب دیده باعث تغییر زندگی میشود، او بیانیهای در مورد عدم صداقت درک شده در تجارت مدیریت ورزشی و تمایلش به همکاری با مشتریان کمتر برای ایجاد یک رابطه شخصی بهتر و دلسوزتر با آنها مینویسد. به نوبه خود، مدیریت SMI، باب شوگر، دستیار جری را میفرستد تا او را اخراج کند. این امر جری و شکر را تحریک میکند تا هر یک از مشتریان جری تماس بگیرند تا آنها را متقاعد کنند که خدمات دیگری را استخدام نکنند. جری با راد تیدول، گیرنده گسترده آریزونا کاردینالز، یکی از مشتریانش که از قراردادش ناراضی است، صحبت میکند. او برای زندگی خانوادهاش به یک قرارداد ۱۰ میلیون دلاری نیاز دارد. جری به او اطلاع میدهد که اگر برای فصل مصدوم شود، هیچ پولی از کاردینالها دریافت نخواهد کرد. راد عزم جری را از طریق یک مکالمه تلفنی بسیار طولانی آزمایش میکند، در حالی که شوگر بقیه مشتریان جری را متقاعد میکند که به SMI پایبند باشند.
جری با خروج از دفتر، اعلام میکند که آژانس خود را راهاندازی خواهد کرد و از او میپرسد که آیا کسی به او ملحق خواهد شد، که تنها دوروتی بوید، مادر مجرد 26 ساله، با آن موافقت کرد. فرانک “کوش” کوشمن، یک بازیکن فوق ستاره بالقوه که انتظار دارد در لیست اولیه NFL انتخاب شماره یک باشد، در ابتدا پس از بازدید از خانه کوشمن، جری نیز در کنار او میماند. با این حال، شوگر کوشمن و پدرش را متقاعد میکند که شب قبل از پیشنویس با SMI بر سر جری قرارداد ببندند.
جری پس از یک مشاجره از نامزد ناراضی خود اوری جدا میشود. سپس به دوروتی روی میآورد و به پسر کوچکش، ری نزدیکتر میشود و با او رابطه برقرار میکند. دوروتی به دلیل داشتن یک پیشنهاد شغلی مطمئن در سن دیگو فکر میکند. با این حال، او و جری ازدواج میکنند. جری تمام تلاش خود را روی راد متمرکز میکند، اکنون تنها مشتری او، که به نظر میرسد راضی کردن او بسیار دشوار است. در طی چند ماه آینده، این دو انتقادات شدید را نسبت به یکدیگر مستقیماً انجام میدهند و راد ادعا میکند که جری به اندازه کافی تلاش نمیکند تا با او قرارداد ببندد، در حالی که جری ادعا میکند که راد ارزش پولی را که او میخواهد ثابت کند. یکی از موارد اختلاف این است که راد چندان دوست داشتنی نیست و در مقابل هواداران دور از انتظار است. راد از توصیههای جری استفاده میکند تا ثابت کند که شایسته قراردادش است. راد خوب بازی میکند و تیمش پیروز میشود. ازدواج جری با دوروتی خراب میشود و آنها از هم جدا میشوند.
در جریان بازی دوشنبه شب فوتبال دسامبر بین کاردینالها و دالاس کابویها، راد خوب بازی میکند اما به نظر میرسد که هنگام گرفتن یک تاچ داون برنده، آسیب جدی دیده است، و جایگاهی را برای کاردینالها در پلی آف تضمین میکند. او بهبود مییابد و برای جمعیت وحشیانه تشویق میکند. پس از آن، جری و راد در مقابل سایر ورزشکاران و عوامل ورزشی در آغوش میگیرند و نشان میدهند که چگونه رابطه آنها از یک رابطه کاملاً تجاری به یک رابطه شخصی نزدیک شده است، که یکی از نکاتی بود که جری در بیانیه ماموریت خود به آن اشاره کرد. او سپس به خانه برمی گردد تا دوروتی را ملاقات کند و به او بگوید که او را دوست دارد و او را در زندگیاش میخواهد، که او نیز متقابلاً پاسخ میدهد. راد در شوی ورزشی روی فایرستون ظاهر میشود. جری بدون اینکه بداند، قراردادی 11.2 میلیون دلاری با کاردینالها برای او بسته است و به او اجازه میدهد فوتبال حرفهای خود را در آریزونا به پایان برساند. راد احساسی از همه تشکر میکند و از جری تشکر میکند. جری با چند ورزشکار حرفهای دیگر صحبت میکند که برخی از آنها بیانیه ماموریت قبلی او را خواندهاند و به کار او با راد احترام میگذارند.
فیلم با پرتاب توپ بیسبال به هوا توسط ری به پایان میرسد که جری را شگفتزده میکند. جری از آینده حرفهای احتمالی ری در صنعت ورزش با دوروتی صحبت میکند.
دیالوگ
جری مگوایر (تام کروز):
خیلی خب … اصلاً نگران نباشید، خیالتون راحت … اتفاقی که تو فکرتونه رو انجام نمیدم … مثلاً یههو نمیافتم (با سر و صدا ادای افتادن را درمیآورد، اطرافیان با ترس دورش را خالی میکنند) اجازه بدید … فقط اجازه بدید بگم حالا که دارم این دفتر رو ترک میکنم در حالی که از بانیان تأسیسش هم بودم … ببخشید ولی واقعیت اینه (با انگشت رئیس دفتر را نشان میدهد) … چیزی که تو این قضیه مهمه … معرفته … یا جوری که با آدم برخورد میشه … (به اطراف نگاه میکند و چشماش به آکواریوم ماهیها میافتد) این ماهیها معرفت دارن … حتا این ماهیها هم معرفت دارن … راستش اینا رو با خودم میبرم چون میخوام یه شرکت جدید تأسیس کنم و درست شنیدین این ماهیها هم با من میان … ممکنه پشت سرم بگین از این آدم احساساتیام ولی این ماهیها با من میان … (مشمعی برمیدارد و بهسختی یکی از ماهیها را با تور میگیرد و در آن میاندازد و در مشمع را میبندد) این از این … کسی هست که … بخواد باهام بیاد … این لحظه، لحظه شروع یه چیز واقعی، مفرح و الهامبخش توی این کار نکبته … و ما میتونیم با هم از پسش بر بیایم … (صدایش را پایین میآورد و کمی التماس در لحناش اضافه میکند) کی باهام مییاد؟ (با هیجانی بیشتر) کی باهام مییاد؟ … بهجز این (ماهی را بالا میگیرد و کمی فکر میکند تا نام مناسبی بخاطرش برسد) “فلیپر” که این توئه دیگه کی باهام مییاد؟ (کسی جواب نمیدهد) واقعاً تأسفآوره.
این نوشتهها را هم بخوانید