برای نخستین بار عکس استیو جابز از اتاق خوابش در سال 1976 و جعبه‌های کامپیوتر اپل 1 منتشر شد

اپل در سال 1976، فاصله زیادی با شرکتی داشت که هم‌اینک برندی با ارزش 60 میلیارد دلار است.

در حال حاضر تنها 11 کامپیوتر اپل یک وجود دارند، استیو جابز و استیو وزنیاک در قدم اول خود، در سال 1976 به سفارش یک فروشگاه محلی کامپیوتر به نام فروشگاه «بایت»، 50 کامپیوتر اپل 1 را ساخته بودند و آنها را داخل جعبه‌هایی سفید قرار داده بودند.

در آن زمان کامپیوترها هنوز به صورت کیت فروخته می‌شدند و به صورت مونتاژشده در اختیار مشتری‌ها قرار داده نمی‌شدند، اما جابز و وزنیاک تصمیم گرفتند که کامپیوترها را اسمبل کنند و همه 60 تراشه کامپیوتر اپل یک را به صورت آماده روی بورد قرار بدهند.

حاصل کار، یک کامپیوتر محبوب شد، البته مشتری‌های هنوز هم برای استفاده باید پاور و کیبورد و کابل رابط گرافیکی را خودشان به بورد متصل می‌کردند.

10-17-2013 05-28-39 PM

قیمت کامپیوتر اپل 1، در آن زمان 666.66 دلار بود، جابز به تکرار ارقام علاقه زیادی داشت و علت این قیمت‌گذاری همین بود.

تعداد کامپیوترهای اپل 1 که ساخته شده بودند، 50 دستگاه بود، جابز و وزنیاک این کامپیوترها را شماره‌گذاری کرده بودند.

در اینجا یک جعبه کامپیوتر اپل 1 را می‌بینید که توسط وزنیاک امضا هم شده است.

10-17-2013 05-29-01 PM

اما عکس جدید که در عنوان پست، به آن اشاره شد و در جریان مراحل برگزاری حراج یکی از کامپیوترهای اپل 1 منتشر شده است، عکسی است که توسط خود جابز از اتاق خوابش گرفته شده بود.

استیو جابز

در عکس جعبه‌های کامپیوتر اپل 1 را می‌بینید که روی هم قرار گرفته‌اند و در سوی دیگر هم یک نمایشگر ابتدایی دیده می‌شود.

در حراج پیش رو، قرار است، اپل 1 شماره 46 به فروش برسد، برآورد اولیه قیمت فروش 350 هزار دلار است، اما ممکن است این کامپیوتر با قیمت بیش از 500 هزار دلار هم فروخته شود و رکوردشکنی کند.

منبع

15 دیدگاه

  1. چطوری روزها و دقایق زندگی ما به خاطراتی تامل برانگیز تبدیل میشن !
    یک لحظه ساده از یک زندگی …
    لحظه ایی که دیگه بر نمی گرده

  2. الان تفاوت استیو جابز پرستی با شاه پرستی یا نظایر دیگر آن چیست؟
    واقعیت رو همه میدونن وزنیاک هم گفته که استیو حتی کد نویسی هم بلد نبوده و از الکترونیک هم چیز خاصی نمی دونست و اون اپل یک رو ساخته. بدجور اسیر تبلیغات و بازاریابی های اپل شدن همه انگار. درست مثل مسیر بازاریابی ای که برای الماس طی شد و همه رو شیفته کرد. چنان که هنوز که هنوزه الماس معنی خاص داره! در صورتی که همش تحت تاثیر تبلیغات بوده.
    استیو جابز نه مخترع نه نابغه نه هیچ ربطی به دانش و مغز هوشمند (علمی) نداشت. یک تاجر قوی بود. کسی که تونست به خوبی از حاصل کار دیگران استفاده کنه و از اولین روزهاش هم اینطور بود. از بازی ای که می داد دیگری براش بنویسه و خودش به چند برابر قیمت قراردادش رو بسته بود. اینا ینی دلالی ینی آدمی که دیگران رو استثمار می کنه. بسه دیگه هی جابز جابز جابز.

    1. کاملاً موافقم! والا ما به هرکی گفتیم جابز فنی نبود زیر بار نرفت! جابز دقیقاً یک بازاریاب و مبلغ خوب بود، نه چیز دیگه…

    2. متاسف ام برات…
      تو خیلی موندی تا استیو رو بشناسی برو کتاب زندگی نامه اش رو مطالعه کن برات خوبه…

    3. دوست عزیز استیو جابز یه رهبر فوق العاده بود که ایده هاش باعث شد تا منو شما زندگى بهتر و راحتترى داشته باشیم. درسته استیو جابز کدنویسى بلد نبوده ( هیچ وقتم خودش ادعا نکرده که بلد بوده ) ولى با رهبرى و قدرت مدیریتى فوق العادش تونسته یک شرکتو از این عکسى که میبینى پایه گذارى کنه و به ارزشمندترین برند جهان تبدیل کنه. جابز نمونه یک انسان موفقه و با دستاوردا و محصولات شرکتش دنیا رو به جاى بهترى براى زندگى تبدیل کرده. شما هم سعى کن به جاى اینکه سنگ بقیه رو که به قولت توسط جابز استثمار شدنو به سینه بزنى و کاسه داغتر از آش بشى سعى کن حداقل اندازه یک صدم جابز واسه مردم دنیا فایده داشته باشى و بتونى یک خدمتى به بقیه بکنى!

    4. هم رده نظر می دم که به هر سه تا نظر اخیر جواب داده باشم.
      دوستان، جدای از متاسف بودن و نبودن و برخوردای احساسی لب کلامتون این بود که جابز «رهبر» بزرگی بود!
      رهبر؟ خب اینجا باید نگاهی بندازیم به شیوه ی تولید در سیستم سرمایه و اینکه تکنولوژی و دانش در دست صاحبان ابزار تولید(ینی کارخانه ها و کارگرایی که توش کار می کنن) چطوریه. این بحث مفصل و طولانی ای است. ول نتایج سیستم رو لازم نیست من و شما خودمون به تنهایی کشف کنیم یا منتظر دستگاه تبلیغاتی عظیم سیستم و یا خود اپل بمونیم تا به ما بگه. مطالعه ی تاریخ سرمایه به خوبی نشون می ده که دستاورد های این «سیستم» چیه.
      شاید بالاتر از هر چیز تقسیم کار اجتماعی حاصل از طبیعت تولید صنعتی رو بشه بزرگترین دستاورد سیستم دونست. تقسیم کار اجتماعی چیزی است که باعث شد ما در طی دو قرن اخیر این همه پیشرفت کنیم و البته جنگ و کشتار هم در پی داشته که بدون شک نمی شه بخاطر این موضوع کلا ردش کرد. اما چه کسانی این تقسیم کار اجتماعی رو کنترل و کانالیزه می کنن؟ «مدیران» و «رهبران» صاحب ابزار تولید. در واقع جابز در قامت یک بازاریاب ماهر و یک مدیر جاه طلب به خوبی عمل کرده و بهره ی زیادی از حاصل کار افراد دیگه به دست آورده.
      انباشت سرمایه ناشی از حاصل کار دیگرانی که در کارخانه های زنجیره ای (چه متعلق به اپل و شرکت های همکار و معادن استخراج و … ) نقاله ای عظیم هستش که ثروت رو از جهان جمع آوری می کنه و در گوشه ای از حساب ها و بانک ها و ویلاها و کارخانه های مردمان کشورهای توسعه یافته انباشت می کنه. این نقاله ی عظیم در راه خود وقعی به انسانیت نمیذاره. هدفش سوده و این تنها صدای رسای سیستم است.
      اینکه من (یا کسانی مثل من) کاسه ی داغ تر از آش شده باشیم، کوته نظرانه است. ما تحت کنترل و فشار همین سیستم (در ابعاد جهانیش چنان که امروز چند ده سالی است صحبت از گلوبالیزم هستش) زندگی می کنیم.
      بگذریم حتی اگر این سیستم به همین خوبی امروزش به کارش ادامه بده پارادوکسی بنیادین در تار و پود داره که جامعه شناسان و اقتصاددانان بهش اشاره کردن. سرمایه به دنبال سود بیشتر جستجو کنان در کار هستش. ولی بحث اینه که برای کسب سود بیشتر باید سرمایه ی بیشتری وارد کسب و کار کرد و این یعنی تولید هزینه بردارتر. در رقابت با سایر رقبا کم کردن نرخ سود تنها راه برای کسب سود هستش. پارادوکسی که هست دقیقا اینجاست. سیستم تا کجا می تونه نرخ سود رو در رقابت کم کنه؟ مگه نه اینکه با کم شدن نرخ سود، میزان سود کاسته می شه؟ به عبارتی قدرت سود دهی سرمایه در ابعاد هر چه کلانتر کمتر و کمتر می شه. پس سیستم برای بقا چه باید بکنه؟ راه حلش غیر منتظره و البته بسیار بسیار هوشمندانه است. بحران.
      اندیشمندان بزرگی نشون دادن که چطور سیستم سرمایه در ابتدا بسیار سریع و پیشرونده حرکت می کنه و زندگی انسان رو ترقی می بخشه اما بعدش. بعد سیستم به ضد بشر تبدیل می شه و برای حفظ بازار ها انسان و انسانیت و حتی امروز کره ی زمین رو هم قربانی می کنه.
      بحران ها از جنگ گرفته تا بلایای طبیعی یا بحران اقتصادی به سیستم کمک می کنه هر از گاهی( به طور میانگین در طول سال های بعد از جنگ جهانی دوم هر دهه یک بحران بزرگ) قواعد رو بر هم بزنه و بازارهای جدید برای خودش درست کنه. لشکر کشی به کشور های دیگه هم در همین اشل باید دید. ویرانی بازار «آبادگران» رو آباد می کنه.
      وقتی شما طبیعت و ذات سیستم رو می شناسید دیگه شخصی مثل استیو جابز یا بیل گیتس یا لری پیج؛ فرقی با هم ندارن. اونها بازاریاب های توانایی هستن که می تونن مصرف کننده رو قانع کنند، شما به این چیز نیاز دارید. مگه این خودش یکی از جملات «درخشان» جابز نیست که “مصرف کننده نمی دونه چی می خواد، ما باید بهش بگیم که چی می خواد!” دیگه از این عیان تر؟ وقتی از بت وارگی کالا صحبت می شه. چقدر روشن و شفاف می شه تمام گفته های والتر بنیامین رو در صف های بلند بالای آیفون دید. مردمانی که حتی کلیه شون رو حاضرن بفروشن که آی فون داشته باشن! نه این از نبوغ و پیشرو بودن آیفون نیست. این از قدرت تحمیق دستگاه عظیم تبلیغات و مصرف گرایی است.
      استیو جابز بدون شک مردمانی رو می پسنده که هر سال یه آیفون جدید بخرن اگه یه مک هم روش که چه بهتر. آروم آروم ساعت و عینک و لباس و هزار چیزه دیگه هم به این لیست اضافه می شه. اشتباه نشه اینا پیشرفت های اندک و اندکی توی هر کودومشون هست من خودم شدیدا دنبال می کنم و علاقه مندم به این تکنولوژی ها شاید بیشتر از شما حتی ولی واقعا دوستان تفاوت آی فون 5 و 5اس چیه؟ ینی می شه آیا این تفاوت رو برای یه عابر توی خیابون توضیح داد یا باید رفت اول کلی دوره دید تا بعد بشه فهمید که اوه خدای من این چند مگا پیکسل بیشتره! یا مثلا از ای7 استفاده کرده! البته سایر کمپانی ها هم همینن ها نه که من فقط درباره ی اپل بخوام بگم و حتی نه فقط درباره ی موبایل یا وسایل دیجیتال.
      این رو هم بگم، اگر همه ی مردم زمین بخوان مانند مردم امریکا مصرف کنند(که اونهام البته فقیر و غنی دارن و این متوسطه) ما تا پیش از پایان قرن 21 به سه کره ی زمین برای مصرف کردن نیازمندیم. :|

      اگر ما از گوش دادن به «تصور کن» جان لنون لذت می بریم، اگر از دیدن «رمئو و ژولیت» اشک در چشمانمون حلقه می زنه، اگر با دیدن کودکی که پشت چراغ قرمز دستفروشه قلبمون فشرده می شه. اگر دیدن عکس های فحطی سودان گلومون رو به درد میاره. این سیستم حاصلش این هاست. حالا چرا باید افرادی مثل جابز یا هر کس دیگه ای رو اینطور بپرستیم؟ آیا ما این ویران کنندگان همه چیز رو می پرستیم؟

      ببخشید خیلی پر حرفی کردم.
      دکتر جان شمام مرسی که کامنت دونیتون ایــــــن همه جا داره :))
      خوشحال می شم نظرتون رو در ادامه بدونم.

  3. جابز یک مخترع بود ، اون شیوه ای نوین از تعامل انسان با ماشین رو ابدا کرد . جابز یک دانشمند و نابغه بود ، اون دقیقا میدونست که بازار و مشتری ها به چه چیزی احتیاج دارن و اونرو در بهترین شکل و زمان ممکن به اون ها عرضه می کرد .
    و طبیعی هم هست هر محصولی که به بازار عرضه میشه حاصل تلاش عده زیادی هستش ولی تمامی این تلاش ها بدون حضور یک طرز فکر و مدیریت صحیح هیچ نتیجه ای نخواهد داشت ، برتری جابز در نوع طرز فکرش بود و خیلی کوته بینانه هستش که از لفظ دلال برای چنین نقشی استفاده کنیم ( آیا مدیران تمام شرکت ها و کارخانه های تولیدی دنیا چون آچار به دست نمی گیرند و لباسشون روغنی نمیشه عده ای دلال هستند ؟! )

    (لازم به گفتن هست که طرفدار محصولات اپل و شخصیت جابز به اونصورت نیستم ولی واقعیت موجود رو قبول دارم و خوشبختانه از بند تعصب آزادم )

  4. اینطور که معلومه کسی حوصله نکرده حتی بخونه نوشته رو و فقط در حال تخلیه انرژی هستن! چه بد.

  5. دوستمون که میگه جابز نابغه نبوده وقتی جابز رو از شرکتی که خودش ساخته بود بیرونش کردن اپل چند ماه نتونس دوام بیاره رسماً داشت سوقط میکرد تا استیو برگشت imac رو معرفی کرد بعدش که مدیر عامل اپل شد تو یه مدت خیلی کوتاهی ipod رو معرفی کرد همچنین iphon رو وقتی فهمید قراره بزودی از دنیا بره میدونستین برا سال ٢٠٢٠هم طرح های ساخت imac iphon ipod ipad نوشت.
    عزیزانی هستن که ١سال پیش فکر میکردن iphon همون ایفون زنگ خونشونه برا افرادی که جابز رو نمیشناسن متاسفم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]