زندگی محمد زکریای رازی
فیلسوفی بزرگ با اندیشهای شگرف
تهیه و تنظیم: احمد علوی
دانشمندی که کتابهایش قرنها در دانشگاههای جهان تدریس میشد.
دانشمندی که در اواخر حیات کور شد و نپذیرفت که مورد عمل جراحی قرار گیرد. عذرش این بود که نمیخواهد دیگر چشم به این جهان که بسیار آنرا دیده و ناپایداریش را دریافته بگشاید.
فیلسوفی که به واسطه عقاید فلسفی و و آلی خاص وی را ملحد و نادان خواندند. در شمار پزشکان به نام خاور زمین در قرون وسطی و یکی از ارکان طب جهانی است که دارای زندگی پر ماجراییست.
نام کامل او ابوبکر محمد بن زکریای رازی است که تازہ او را الرازی و به لاتین رازس Razes خوانند.
مسقط الراس او (ری) از شهرهای قدیمی ایران است. وی در آغاز جوانی به فلسفه موسیقی پرداخت و عود را نیکو مینواخت.
رازی در نتیجه مصاحبت با یکی از دوستانش که داروگر بیمارستان بود به دانش دلبستگی پیدا کرد. او روزگار نوجوانیاش را پشت سر گذاشته بود که تصمیم گرفت زندگیاش را مصروف شفای بیماران کند. بزودی در پزشکی پیشرفتهای شایانی نصیب (رازی) گردید و شهرتی بسزا یافت.
در نخستین گامهای ترقی به ریاست بیمارستان شهر خویش منصوب شد و شماره بسیاری دانشجو به دور او گرد آمدند.
پس از چندی به بغداد فرا خوانده شد تا درباره ساختمان بیمارستانی که میبایست در آنجا ساخته شود نظر دهد.
گویند: «رازی» دستور داد تا قطعاتی از گوشت در محلههای مختلف شهر بیاویزند و آن محلی را برگزینند که در آن علائم فساد در گوشت دیرتر ظاهر گردد. » زیرا به عقیده وی در چنین محلی هوا سالمتر و برای بیمارستان مناسبتر بوده است.
در همه سر گذشتهای رازی نوشته شده است که در اواخر حیات کور شد. در سر گذشتی سبب کوری او را چنین گفتهاند:
«رازی کوشش فراوان در راه شیمی مبذول داشت (وی را کاشف الکل و اسید سولفوریک میدانند) و صاحب تألیفی شامل دوازده مقاله در کیمیاست و یکی از آنها را به نام مردی بزرگ گردانید و به او تقدیم کرده است و در مقابل مبلغی دریافت داشت. آن شخص از او خواست که علم خود را جهت تهیه و ساختن طلا بکار اندازد و رازی چون از این کار سرباز زد سرانجام آن مرد بزرگ خشمگین شد و او را به فریب و خدعه متهم ساخت و ضربهای بر سر وی زد که منجر به نابینایی او گردید.
برخی از مؤلفین داستان را اینگونه آوردهاند که به علت عدم کامیابی در ساختن زر در پنهان او را خفه کردند. ولی این افسانهها را کمتر میتوان طرف توجه قرارداد و برای آنها ارزشی قابل گردید.
رازی بزرگترین و مبتکرترین پزشکان ایران و عالم اسلام است. کتابهای او را متجاوز از صد و برخی تا حدود دویست دانستهاند.
در قرون وسطی در اروپا برای کتابی که رازی به جهت فرمانروای خراسان «منصور بن اسحاق» نوشته و کتاب المنصوری نامیده شده اهمیت فراوانی قائل شدند. کتاب طب منصوری شرح جامعی است از علم پزشکی که در ضمن ارزش رساله علمی پزشکی را نیز دار است.
در عصر ما پزشکان برای رساله بسیار مشهوری که رازی: تحت عنوان «آبله و سرخک» نگاشته اهمیت فراوانی قائلند.
این کتاب از این نظر مورد توجه بسیار قرار گرفته است که برای نخستنی بار در تاریخ پزشکی رساله مهمی پیرامون موضوع خاصی تدوین گردیده است.
نوربوگر میگوید:
این رساله بسیار ممتاز و در تاریخ شناخت بیماریهای واگیردار قدیمترین رساله است که راجع به آبله نوشته شده است. این رساله یکی از آثار کلاسیک علم طب است. که در آن توصیف درخشان بالینی به چشم میخورد و روح عمیق و پر معنای مشاهده سراسر سطور آن حکمفرماست.»
شهرت رازی گذشته از تالیفات زیاد در آنست که دانش پزشکی زمان خود را به صورت نوعی گنجینه همانند «دائرهالمعارف» فراهم ساخته است که زیر عنوان کتاب «الحاوی» بنام لاتینی ContinentS و در نوع خود بی نظیر است. حاوی پس از مرگ رازی توسط شاگردانش از یاد داشتها و کاغذهای تکمیل نشده او گردآوری شد و آن ترتیب و تألیفی که خاص دستهای مؤلف است در مورد آن به عمل نیامده است.
پروفسور ادوارد برون در کتاب طب اسلامیبه یکی از مشاهدات بالینی رازی اشاره میکند که خلاصه آن ذیلاً درج میشود:
«عبد الله بن سواده دچار تبهای نامنظمی بود که گاهی هر روزه و زمانی یک در میان و بعضی مواقع هر چهار روز و شش روز عارضش میشد. قبل از تب لرز مختصری به او دست میداد و به دفعات بسیار ادرار میکرد. من این نظر را ابراز داشتم که این تبها باید هر چهار روز یک بار عارض شود و الا تب از زخم کلیه است. پس از اندک مدتی چرک در ادرار دیده شد، لذا من به او اطلاع دادم که دیگر تب عارض وی نخواهد شد و واقعاً هم چنان شد. ماهیت موضوع نسبتاً روشن است. بیمار دچار تبی نامنظم بود که قبل از آن با لرز همراه بوده است. این علائم در یک سر زمین نو به خیز احتمال ابتلای مالاریا را در پزشک ایجاد میکند کما اینکه رازی در ابتدا چنین نظری پیدا کرد ولی به مجرد مشاهد چرک در ادرار عراضه را از قرحه کلیه دانسته و معالجات با کامیابی مواجه شده است.
دیگر از آثار مشهور رازی در علم پزشکی میتوان کتاب و طب الفقراء و کتاب «الشکوک و دفع مضار الاغذیه) را نام برد.
خلاصه تعداد تالیفات او در جهان پزشکی زیاد و شمارش و توصیفی آنها در این صفحات میسر نیست.
رازی موشکافی تئوریپردازان را سخت مورد حمله قرار داده و پیش بینیهای ناروا و ابهام آمیز آینده بیماری را مخصوصاً بی مورد شمرده است.
پیش بینی کورکورانه آینده بیماریها به ویژه در میان پزشکان قدیم رواج داشت و بسیاری از پزشکان به دستاویز همین پیشگوییها به دنبال شهرت و ثروت روانه میشدند و دوست داشند که مردی طرف اعتماد توده مردم باشند.
باید دانست که نوشتههای رازی منحصر به پزشکی نیست وی رسالههای متعددی در زمینههای فلسفی، شیمی، ریاضی، ستاره شناسی و فیزیک دارد.
به منظور ایکه روح بیشتری به این گرد آورد داده شود جا دارد مختصری نیز در خصوص عقاید فلسفی و اخلاقی رازی و تالیفات وی سخن رانده شود.
آثار فلسفی وی متعدد و از آن جمله است. الطب الروحانی، العم الالهی، السیره الفلسفیه.
(ناگفته نماند که این نابغه بزرگ در نگارش آثار خویش اغلب زبان تازی را اختیار کرده است)
اهمیت رازی در فلسفه بیشتر از آن جهت است که او بر خلاف بیشتر معاصران خود در فلسفه عقاید خاصی که غالباً مخلف با آراء (ارسطو) بود داشته است. وی در ماوراء الطبیعه معتقد به وجود پنج قدیم بود یعنی: خالق، نفس کلی، هیولی اولی، مکان مطلق یا خلاء، زمان مطلق یا دهر.
و ظاهراً (رازی) این عقیده را از ایرانیان گرفته بود زیرا دانشمندان ایران هم به پنج قدیم معتقد بودند که عبارت است از:
اورمزد و اهرمن (خالق)، گاه (زمان)، جای (مکان)، توم (جوهر یا سرنوشت و خمیره)، خلاء
از این پنج قدیم به عقیده رازی دو قدیم حی و فاعلند و آن دو خالق و نفس کلی آن دو یکی فاقد حیات و منفعل آن هیولی اولی است و دو قدیم دیگر یعنی خلاء و دهر نه حی و نه فاعلاند و نه مفعول.
(رازی) در اخلاق معتقد به زهد و ترک دنیا و انزوا نیست و میگوید فرد باید در حیات اجتماعی شرکت جوید و از فرو رفتن در شهوات خودداری کند و از هر چیز به مقداری که حاجت جسم است و ایجاد المی بیشتر از لذت حاصل از آن نکند بهره بر گیرد.
لذت به عقیده رازی امری وجودی نیست و عبارتست از بازگشت به حالت طبیعی و بعد از خروج از آن و یا رهایی از الم.
رازی معتقد است که:
باید از لذات جسمانی بیش از آنکه حاجت جسم بدانها چشم بپوشیم و بایدم خود را مصروف تشبه به خداوند از طریق علم و عدل کنیم و سیرت فاضلهای که باید مورد اتباع هر جوینده کمال باشد آنست که با مردم به عدل و عفت و رحمت رفتار کند و در حفظ منافع عموم مگر بدکاران و ظالمان بگوشد تا جالب صلح و سلامت اکثر آنان گردد و محبت آنان را بر انگیزد.
برخی افکار مذهبی رازی و مخالفت او با فکر ارسطو موجب مناقشات سخت متکلمین و اهل ادیان با او گردیده است. چنانکه او را ملحد و نادان و غافل خواندهاند. بسیاری از حکما و متکلمین بزرگ چون ابو نصر فارابی، ابو علی سینا، ناصر خسرو و علوی و شهید بلخی هر یک به طریقی با عقاید او به مخالفت برخاستند که توجیه آن از گنج این مقاله خارج است.
این بود شرح مختصری از زندگی و عقاید و آثار نابغه بزرگی که به واسطه دارا بودن علو همت و مناعت طبع با وجود دعوت امرای عصر خویش و بزرگداشت وی در هیچ یک از دربارها نماند و قسمت بزرگی از حیات خود را در ری گذراند و در همین شهر بود که در سن 63 سالگی در شعبان 313 هجری دیده از جهان فرو بست و در همانجا به خاک سپرده شد.