جامعهستیزها (سایکوپاتها) بیشتر در کدام مشاغل دیده میشوند؟ و در کدام مشاغل کمتر هستند؟
پیش از هر چیز، قبل از شروع به خواندن این مطلب، شما باید تصوری از جامعهستیزی و افراد دچار سایکوپاتی داشته باشید.
بعضیها تصور میکنند که اینها آدمهایی هستند با قیافههای خاص و نگاههای خیره که هر شب آدم خفه میکنند و به وضوح از بقیه متمایز هستند. در صورتی که بسیاری از آدمهای موفق، حتی در جایگاههای بالای جامعه هم میتوانند سایکوپات باشند.
به صورت خلاصه:
سایکوپاتی یک اختلال شخصیتی است که در آن فرد رفتار ضداجتماعی دارد، یا ظرفیتاش برای یکدلی با جمع یا پشیمانی از کارهایش کاهش یافته است و کنترل کمی روی رفتارهایش دارد و بیمهابا میل به سلطهگری یا تجاوز به حقوق دیگران دارد.
ما در «یک پزشک»، پیش از این سه مقاله خوب در مورد سایکوپاتی منتشر کردهایم.
دانشمند عصبشناسی که متوجه شد خودش یک سایکوپات است!
مرز نامشخص دیوانگی و عاقلی، سخنرانی جان رانسون
اگر فرصت داشتید، از شما دعوت میکنم این مقالات را بخوانید.
اما در این پست میخواهیم روی چیز دیگری متمرکز بشیوم:
در سال 2012 نویسندهای به نام «کوین داتن»، کتابی جامعی با عنوان «خرد سایکوپاتها: قدیسین، جاسوسها، قاتلان سریالی درباره موفقیت چه میتوانند به ما بیاموزند؟» منتشر کرد.
«داتن» در این کتاب همان چیزی را به صورت مفصل مورد بحث قرار داده که من در آغاز این پست به صورت گذرا به آناشاره کردم. اینکه ما سایکوپاتهای موفق هم داریم. سایکوپاتهایی که تبدیل به رهبران کاریزماتیک، مدیران موفق، افراد محبوب رسانهای و … میشوند.
در بخشی از این کتاب نویسنده بر اساس تحقیقات خود، شغلهایی را که در آن بیشترین و کمترین میزان سایکوپاتها دیده میشوند، فهرست کرده است.
مشاغلی که در آنها امکان وجود سایکوپاتها بیشتر است:
-رؤسای شرکتها
– قاضیها
-چهرههای رسانهای رادیو و تلویزیون
– فروشندگان
– جراحان
– روزنامهنگاران
– افسران پلیس
-آموزگاران مذهبی
-سرآشپزها
– کارمندان دولت
فهرست مشاغلی که در آن سایکوپاتها کمتر دیده میشوند:
-پرستارها و بهیارها
-درمانگرها
-پزشکان غیرجراح
-زیباییشناس و استایلیستها
– آموزگاران
-هنرمندان خلاق
-حسابدارها
– کسانی که در صنایع دستی مشغول هستند
این دو فهرست عجیب به نظر میرسند. چرا در یک دسته سایکوپاتها بیشتر هستند و در دسته دیگر کمتر؟!
اگر به شغلهای دسته دوم نگاه کنید، میبینید که لازمه کار و موفقیت در آنها برقراری ارتباط انسانی است. کسانی که در دسته دوم قرار میگیرند، باید به احساسات خود بها بدهند و ماهیت این شغلها هم طوری است که فرد را به نهایت شهرت یا ثروت یا قدرت نمیرساند. پس سایکوپاتها اصلا جذب این مشاغل نمیشوند.
اما در دسته اول، شما با مشاغلی سر و کار دارید که بالقوه میتوانند به فرد قدرت زیادی بدهند. فردی که در آنها مشغول میشود در جایگاهی قرار میگیرد که سرنوشت افراد به تصمیمهای آنی او بستگی پیدا میکند. اگر در این دسته از مشاغل، شخصی بتواند بسیار خونسرد، چشم بر روی احساس خود ببندد و تصمیمهایی محکم بگیرد، به قله موفقیت میرسد. سایکوپاتها هم ذاتا چنین مهارتی را دارند.
نمره بیست داره وبسایتتون سپاس از یک پزشک