روزنوشت: شما هم در ذهنتان برای خودتان داستان کوتاه می‌سازید؟

3

شاید به خاطر آن ناهارهایی بود که با پدر و خواهرم، در ایام کودکی صرف می‌کردیم. پدرم عادت داشت برای سرگرم کردن خواهر، داستان‌هایی بسیار ساده خلق کند و برای خواهر تعریف کند. من هم با اینکه بزرگ‌تر بودم، بعد از مدتی به آن داستان‌های ساده عادت کرده بودم!

بعدها تلاش می‌کدم به سبک نویسندگان نامدار داستان‌های علمی تخیلی، داستان‌هایی خلق کنم.

زمان گذشت و این بار بعد از سال‌های محدود رونق روزنامه‌ها و مجله‌ها، در ذهن تمرین می‌کردم که مقاله‌هایی جامع‌تر و دقیق‌تر و جذاب‌تر از ژورنالیست‌های مشهور آن دوران بنویسم! این عادت و تکاپو و علاقه سرانجام منجر به متولد شدن وبلاگ کنونی شد.

اما چیزی که ارضا و برآورده نشد، نوشتن داستان کوتاه بود. هنوز هم عادت دارم که وقتی مسیر نسبتا کوتاه خانه تا محل کار را پیاده می‌روم و وقتی بیماران و همراهان را می‌بینم، در ذهنم داستان‌هایی کوتاه بعد از دیدن مردم و حوادث کوچک بنویسم.

گاهی یک شات و یک صحنه کوتاه چند ثانیه‌ای، کافی است تا سوژه نوشتن داستان دو سه هزار کلمه‌ای به ذهنم خطور کند.

حالا که اینترنت قطع شده که امیدوارم موقت باشد و دیگر تکرار نشود، حس می‌کنم که این تمایل بار دیگر به ذهنم فشار می‌آورد.

مثال عرض می‌کنم:

1- هر صبح که پیاده‌روی می‌کنم، در مسیر راه دخترخانمی را می‌بینم که او از سمت مخالف ظاهرا به محل کار می‌رود. ایشان جمالی آنچنان که باید ندارند. امروز دیدم که جوانکی با تمسخر، خودرویش را پیش او متوقف کرده و چیزهایی به او می‌گوید که نمی‌شنوم. یک آن به خودم گفتم باید داستان تخیلی زندگی این دختر را بنویسی.

از کودکی‌اش شروع کنی و اینکه پدر و مادرش او را پرنسس زندگی خطاب می‌کردند تا زمانی که متوجه شده، زیبایی ظاهری خاصی ندارد و بعد ادامه بدهی که چطور استعدادهای دیگرش را پرورش را داده تا خط بطلانی بر روی این ظاهر متفاوت‌اش بکشد و با این همه هنوز گاه و بیگاه آزار می‌بیند.


2- داستان دوم کوتاه امروز را در ذهنم را برای یک ژورنالیست زبر و زرنگ نوشتم. این سوژه وقتی به ذهنم رسید که امروز با رفتن به سایت خبرگزاری ایکس، متوجه شدم موزیک ویدئویی که این خبرگزاری در بخش سرگرمی‌های خود قرار داده بود و در آن موسیقی متن یک فیلم مشهور به همراه گلیچینی از صحنه‌های دراماتیک آن گنجانده شده بود، به ناگاه حذف شده است!

همان دیروز هم متوجه ناپرهیزی گذارنده آن موزیک ویدئو شدم و راستش شگفت‌زده که چنین ریسکی کرده است، آن هم با توجه به شرایط زمانه.

در ذهنم دارم داستان یک جوان ژورنالیست را می‌نویسم …از نوجوانی و آرمان‌خواهی‌اش و اینکه به رندی را در عین کار در یک مکان کار خشک و عبوس از دست نداده!


عکس شاخص این پست هم که پیداست تقریبا بی‌ربط است. فی الواقع بدون گوگل، نمی‌شود به سادگی عکس متناسب با یک پست یا عکس زینتی خوب پیدا کرد.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

واکسن گارداسیل چیست؟ چه وقت و چه کسانی باید آن را تزریق کنند؟

گارداسیل واکسنی است که به محافظت در برابر انواع خاصی از ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) کمک می‌کند، که یک عفونت شایع مقاربتی است که می‌تواند منجر به مشکلات سلامتی مختلف از جمله زگیل تناسلی و برخی از انواع سرطان شود. این واکسن برای جلوگیری از…

چند بار می توانید یک تکه کاغذ را از وسط تا کنید؟

به راحتی می‌توان یک تکه کاغذ را یک، دو بار یا حتی سه یا چهار بار از وسط تا کرد. اما بیشترین تعداد دفعاتی که یک تکه کاغذ را می‌توان از وسط تا کرد چقدر است؟بر اساس یک ادعای رایج، یک ورق کاغذ را نمی‌توان بیش از هفت بار از وسط تا کرد. اما…

قسمت دیگری از عکس‌های تاریخی کمتر دیده شده: یک عکس ارزش هزار کلمه را دارد!

شاید این گفتار مشهور فرنگی‌ها که می‌گویند که یک عکس به اندازه هزار کلمه سخن می‌گوید، غلو باشد. گاهی در یک عکس فقط زیبایی می‌بینیم. گاهی هم داخل آن چیزی نیست. بدتر از همه، گاهی چون یک عکس برش محدودی از زمان و مکان است، به نوعی حاوی دروغ است…

اگر نسخه پنجابی سریال بریکینگ بد ساخته می‌شد!

بریکینگ بد یک سریال تلویزیونی درام تلویزیونی بسیار محبوب آمریکایی است که از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ از شبکه AMC پخش می‌شد. این سریال توسط وینس گیلیگان ساخته شد و برایان کرانستون در نقش والتر وایت، معلم شیمی دبیرستانی که به سرطان ریه مبتلا است و…

چگونه از نشخوار فکری یعنی زیاد فکر کردن به چیزی تنش‌زا، رهایی پیدا کنیم؟

بعضی‌ها درگیر یک نوع نشخوار فکری می‌شوند. مثلا خاطرات بد گذشته، از دوران کودکی یا رابطه بد با شریک زندگی سابقشان را مرتب ناخواسته به هر بهانه‌ای مرور می‌کنند یا در مورد یک کار جزئی که می‌دانند انجام دادنش سخت نیست و از عهده‌اش برمی‌آیند،…

عکس‌هایی که جادوی پرسپکتیو را نشان می‌دهند

عکاسی به نام هوگو سوئیساس، یک عکاس خلاق مستقر در لیسبون پرتغال است. او از دوربین و مغزش برای فریب چشم بینندگان عکس‌هایش استفاده می‌کند. او کاملاً خودآموخته، اشیاء روزمره را در صحنه‌هایی که به نظر نمی‌رسد متعلق به آن‌ها هستند، قرار می‌دهد، و…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
3 نظرات
  1. ژاله می گوید

    بله. من هم به خصوص وقتی مسیرم دوره، گاهی چیزهایی رو که می‌بینم یا می‌شنوم، در کنار هم می‌گذارم و برای خودم داستانهای ذهنی می‌سازم.

  2. محسن برجی می گوید

    همین داستان‌های ذهنی، می‌توانند تحمل واقعیت‌ها را کمی راحت‌تر کنند و دنیا را برایمان به جایی بزرگ‌تر و قابل زیست‌تر تبدیل کنند.

  3. آرزو می گوید

    شاید بتونم بگم دو سه بار در روز سناریو های مختلفی به ذهنم میرسه و من نا خودآگاه اونا رو اجرا می کنم ولی هنوزم نمیدونم چرا انقدر در برابر نوشتن مقاومت می کنم بااین که عاشق نوشتنم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5