فیلم ژول و جیم – Jules and Jim (1962) – خلاصه داستان، نقد و بررسی
کارگردان: فرانسوا تروفو
نویسندگان فیلمنامه: فرانسوا تروفو، ژان گرونو؛ بر اساس رمان هانری پیپر روش Henri-Pierre Roché
بازیگران: ژان مورو (کاترین)، اسکار ورنر (ژول)، هانری سر (جیم)، وانا اور بینو (ژیلبرت)، بوریس بسیاک (آلبر)
پاریس، ۱۹۱۳ – ژول آلمانیتبار (اسکار ورنر) و جیم فرانسوی تبار (هانری سر) دوستانی صمیمی هستند که از لحاظ هنری و فکری نیز وجه اشتراک زیادی دارند. آنها از همنشینی یکدیگر هیچ وقت خسته نمیشوند.
اما یک روز هر دو شیفته تصویر سنگی باستانی زنی میشوند که دوستی به نام آلبرت با اسلاید برایشان نمایش میدهد. مدتی بعد آنها با کاترین آشنا می شوند که گویی تجسم آن تصویر سنگی است و همین آشنایی سبب دگرگون شدن رابطه و زندگیشان می شود. برای مدتی پیوندی دوستانه بین آنها به وجود میآید ولی کاترین زنی است غیرقابل پیشبینی.
وقتی جیم متوجه میشود که کاترین به ژول علاقه دارد، بزرگوارانه کنار میکشد. درست پس از ازدواج کاترین و ژول، جنگ جهانی اول آغاز میشود و ژول و جیم از این واهمه دارند مبادا در دو جبهه مقابل قرار بگیرند و مجبور شوند به طرف هم شلیک کنند.
پس از پایان جنگ، جیم به عنوان خبرنگار ویژه به آلمان فرستاده میشود و در آنجا به سراغ دوستاناش میرود که حالا در خانهای ویلایی به اتفاق دخترشان زندگی میکنند. در همانجاست که ژول و جیم پی میبرند که زندگی کولیوار گذشتهشان به پایان رسیده. ولی کاترین همچنان همان شخصیت یاغی و ناراضی گذشته باقی مانده است.
فرانسوا تروفو زمانی گفت: «میخواهم فیلمی که تماشا میکنم لذت فیلمسازی را به من منتقل کند و یا هیجان و اضطراباش را فیلمهایی که نبضشان نمیتپد برایم جالب نیستند.
ژول و جیم نمونهی بارز چیزی است که تروفو و دوستاناش از موج نو انتظار داشتند و بیشک در کنار چهارصد ضربه بهترین کار اوست
آن زن اغواگر، که محور اصلی داستان است، چه به ما میگوید؟ از شادی و لذت زندگی کولیوار میگوید یا از غم و مصیبتاش؟ آیا حس و حال متغیر کاترین از زنی پرانرژی و جذاب تا زنی مستبد و نومیدکننده،نمادی است از حس و حال حاکم بر اروپای بین جنگ جهانی اول و دوم؟
ژول و جیم حالت چرخ و فلکی را دارد که با حرفهای خوب، رفاقتی رویایی، آرزوهای عقیم، شور و بیکلگی و مفاهیمی غلط، میچرخد.
در این رابطه غیر ممکن بین شخصیتهای داستان، فقط یک نکته واضح و آشکار است: این قصهی پریان پرشور و گاه بدبینانه، به خاطر شاعرانگی تصویری و موسیقایی و ابتکارات تکنیکی و نگرش بشردوستانه و دلچسباش به زندگی، به هیجان میآورد و مسحور میکند، قلبتان را در مشت میگیرد و ول نمیکند.
هدف تروفو از اشاره به جنگ جهانی اول و ارائه تصاویری مستند از این واقعه چیست و چه ارتباطی است بین آن و رابطه سه سویه ژول و ژیم و کاترین؟
ژول و جیم پیش از اینکه به عنوان نمایندگان جبهه آلمان و فرانسه رودرروی هم قرار بگیرند، دوستانی جدانشدنی بودند اما با شروع جنگ فاصلهای میانشان به وجود میآید که کم کردنش برای همیشه به امر محالی تبدیل میشود.
فاصله و گسستی که کاترین مسبب آن است. یک زن، استعاره ای میشود ازتمام امتیازات و نعمتهایی که دو کشوربرای به دست آوردنش بر دوستی و همسایگی مسالمتآمیزشان چشم میبندند و جنگی خانمانبرانداز را آغاز میکنند. جنگ پنهان ژول وژیم هم علیرغم تعارفات و فداکاریهای گاه و بیگاهشان تا پایان ادامه مییابد.
در سال ۲۰۱۰ فیلم ژول و جیم از طرف ماهنامه امپایر در رتبه چهل و ششم فهرست ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما انتخاب شد.
همچنین موسیقی این فیلم ساخته جورجس دلور Georges Delerue از طرف هفته نامه تایم به عنوان یکی از ۱۰ ترانه برتر تاریخ سینما انتخاب شد.
ردپای فیلم ژول و جیم در برخی از مهمترین فیلم های تاریخ سینما به وضوح دیده میشود. به طور ویژه میتوان به فیلم های «بانی و کلاید» (1967) و «تلما و لوئیس» (1991) اشاره کرد.
فرانسوا تروفو، که هم به خاطر نظریههای سینمایی و هم به خاطر فیلمهای خودش، شهرت و محبوبیت دارد، با ساختن فیلمهای کوتاه و دستیاری روبرتو روسلینی کارش را در عالم سینما آغاز کرد. ولی مرشد و استاد اصلیاش ژان رنوار بود. نخستین فیلم بلند تروفو چهارصد ضربه، فیلمی اتوبیوگرافیک، حکایت دوران نوجوانیاش بود. تروفو یکی از مهمترین پیشگامان موج نوی سینمای فرانسه بود.
تروفو پس از ژول و جیم، تعدادی دیگر فیلم ساخت از جمله کودک وحشی (۱۹۶۹)، دختر خوشگلی مثل من (۱۹۷۳)، شب آمریکایی (۱۹۷۳)، پول تو جیبی (۱۹۷۶)، مردی که زنها را دوست داشت (۱۹۷۷)، جانمی یکشنبه (۱۹۸۳). تعدادی دیگر از فیلمهای تروفو، تیره و تار در مایههای فیلمهای هیچکاک بودند از جمله: عروس سیاهپوش (۱۹۶۸)، دو دختر انگلیسی و قاره (۱۹۷۲)، داستان آدل اش (۱۹۷۵)، اتاق سبز (۱۹۷۸) و زن خانهی بغلی (۱۹۸۱).
آخرین مترو که آن را در سال ۱۹۸۰ ساخت، آمیزهای است از آن دو سبک فیلمسازی. تروفو در سال ۱۹۸۴ درگذشت.
مهمترین نقش ژان مورو در تمامی دوران بازیگریاش، نقش کاترین، زن پرمعمای ژول و جیم بود. او که در سنین ۲۰ سالگی کارش را در تئاتر و بازی در کمدی فرانسز آغاز کرده بود، با آسانسور اعدام (۱۹۵۸) و سپس عشاق (۱۹۵۹) هر دو ساختهی لویی مال، وارد عالم سینما شد. از همان ابتدا آشکار بود که مورو مانند کاترین شخصیتی پرقدرت دارد و میتواند لحظهای زشت و لحظهای زیبا و جذاب به نظر برسد.