فیلم رمز ناشناخته، خلاصه داستان، نقد و بررسی – Code Unknown 2000
کارگردان: میشائل هانکه
بازیگران: ژولیت بینوش، تیری نوویک، ژوزف بیربیشلر، الکساندر حمیدی، میمونا هلن دیارا و اونا لو ینکه
«ژان» (حمیدی) که در مزرعهای کار میکند، میخواهد از پدر عبوس و ساکتش بگریزد. او به پاریس، نزد برادر بزرگترش، خبرنگاری به نام «ژرژ» (نوویک) میرود؛ ولی «ژرژ» برای پوشش خبری جنگ به کوسوو رفته است. «ژان»، خشمگین، بستهای شیرینی نیم خورده را به دامن گدایی پرتاب میکند. «آمادو» (ینکه)، جوان فرانسوی افریقایی الاصل، او را سرزنش میکند. پلیس سر میرسد و «آمادر» را دستگیر و از کشور اخراج میکند.
«آن» (بینوش)، نامزد «ژرژ»، عصبی و ناراحت است و همین پریشان حالیاش، رابطه او را با «ژرژ» که از جبهه جنگ برگشته، تحت تاثیر قرار میدهد.
رمز ناشناخته در مسیر کارنامه هانکه، نقطه عطفی بود؛ از جمله به این خاطر که یکی از ویژگیهای اساسی فیلم ساز، «معاصر» بودن و شناختی ژرف از دغدغههای معاصر، را برجسته کرد.
این تلاشی است برای گشودن افق جدید که ثمرهاش فیلمهایی مثل معلم پیانو (۲۰۰۱)، زمان گرگ (۲۰۰۳) و پنهان (۲۰۰۵) هستند و این آخری کاملا ادامه منطقی بینش و استراتژیهای رمز ناشناخته به نظر میرسد). خود فیلم نیز حاصل یک «گشایش» بود: هانکه به رغم موفقیت تجاری و انتقادی بازیهای مضحک (۱۹۹۷)، نتوانسته بود سرمایهگذاری برای طرح زمان گرگ پیدا کند، تا این که بینوش – ستاره سینمای هنری اروپا در دهه ۱۹۹۰. او را دعوت به همکاری و ساخت فیلمی در فرانسه کرد و این معنایش خروج از حصار اتریش و به دست آوردن آزادیهای «اروپایی» بود.
کارگردان که قبلا کار با چهرههای نا آشنا را ترجیح میداد، با حضور بینوش گسستی دیگر را نیز تجربه کرد (که بعدا با بازیهای ایزابل هوپر دنبال شد. از همه مهمتر، موقعیت بسیار تکان دهنده و خشونتآمیزی که در بازیهای مضحک تماشا را دشوار میکرد، جای خود را به صحنههایی از زندگی روزمره داد و آرامش رمز ناشناخته پس از تلاطم بازیهای مضحک، منتقدان را گیج کرد. فیلم، مشاهده کنجکاوانه پاریس چند ملیتی را در دستور کار قرار میدهد و از بیست و هفت صحنه که از نقطه نظر آدمهای مختلفی چون یک بازیگر زن، یک مهاجر افریقایی، یک خبرنگار جنگی بازگشته از بوسنی و یک زن رومانیایی مهاجر غیرقانونی میگذرد تشکیل شده است.
در همان قطعه اول، برخوردی میان چهار شخصیت در خیابانی از پاریس جدایی درونی و تضاد اجتماعی اعضای جامعه معاصر و چندفرهنگی شهر را به صورت نقطه عزیمت در میآورد. قطعههای بعدی بیشتر مسیرهای متفاوت و مشغلههای ناهمگون شخصیتها را پی میگیرند و روی انواع فاصلههای جغرافیایی، طبقاتی و روحی انگشت میگذارند. و نیز روی فاصله میان خود تصویر و واقعیت، چراکه هانکه گاه تماشاگر را در صحنههای بینوش گول میزند بچهای از لبه یک ساختمان بلند میافتد و بینوش حاضر در صحنه را پریشان میکند،اما این تصویری است که روی پرده پخش میشود و بازیگران در حال صداگذاری روی آن هستند. جایی دیگر هنگام بازدید بینوش از یک خانه، جلوهای مخوف و کلاستروفوبیک خلق میشود که خاطره بازی بیرحمانه هانکه با تماشاگر در بازیهای مضحک را زنده میکند، اما این هم تمرین برای صحنهای از یک فیلم است.
میتوان رمز ناشناخته را فیلمی در مورد بحران عدم ارتباط با دقیقتر، نداشتن فرصت و علاقهای برای ارتباط دانست و نیز مجموعه مشاهدههایی بر اروپای بدون مرز با مشکلات اقتصادی و مهاجرتیاش. اما در واقع این فیلم، تمرینی است عالی در سبک و برای یافتن سبک ایده آل و معاصر نمایش جداییها. هانکه هر قطعه را – که ارتباط زمانی و پیوستگی مکانی مشخصی با قبل و بعد از خود ندارد. در یک برداشت بلند استادانه ساخته است ولی این صحنهها طوری پرداخت شدهاند و کانون توجه تماشاگر را هدایت میکنند که «برداشت بلند»، حواس را معطوف خود نکند و یک فرم طبیعی باشد.
از آن جا که نتیجهگیری و ختم کلامی در کار نیست، نقطه قطع صحنهها را نمیشود حدس زد (گاهی وسط گفت وگوهاست) و این فکر که هر قطعه کجا تمام میشود نوعی تعلیق ساختاری به وجود میآورد. روش اصلی نقطهگذاری فید آوتهای انتقالی طولانی است که انگار فرصتهایی برای استراحتاند. هانکه، فاصلهها را با فاصلهگذاری مداوم خود نگاه میکند و نمیگذارد فکر کنیم که با هم دلی احساسی، راه حلی برای دفع تنشها و سوء تفاهمها پیدا کردهایم. این درسی است که او از فیلمهای سنگدل نمایانه قبلیاش گرفته و به کار میبندد و به ویژه در قطعهای که دو جوان در اتوبوس به آزار و اذیت بینوش میپردازند، آشکار میشود.
رمز ناشناخته شبیه یک معماست، مثل معمای زبان اشاره که بچههای کر و لال آغاز فیلم بازی میکنند و آخرین چهار قطعهاش، بدون کلام و با هم راهی درخشان ریتم ضربی ای که دانشآموزان کر و لال موسیقی در فضای باز اجرا میکنند، نه تنها بازگشتی است به شکلهای بدوی ارتباط و هم صدایی در دنیایی که آدمها درها را به روی هم میبندند،بلکه پاسخی است به انتظار ما برای موسیقی متنی که صداهای طبیعی محیط و سکوت دردناک عاطفی را که هر دو از حد تحملمان گذشتهاند – بپوشاند. این فیلم یکی از بیادعاترین و قدرندیدہترین شاهکارهای معاصر است که تا به پایان ما را در انتظار چیزی که نمیدانیم چیست نگه میدارد و سپس از ما میپرسد که منتظر چه بودهایم.
این نوشتهها را هم بخوانید