بهترین فیلم های تاریخ سینما – معرفی و خلاصه 40 عنوان برتر – قسمت سوم

قسمت اول و دوم بهترین فیلم های تاریخ سینما، خیلی وقت پیش در «یک پزشک» منتشر شده بود. در مجموع 200 فیلم برتر برای شما انتخاب شده که با انتشار قسمت سوم، شمار فیلمهای پیشنهادی و معرفی شده، به 120 خواهد رسید.
مشاهده قسمت اول نوشته بهترین فیلم های تاریخ سینما
مشاهده قسمت دوم نوشته بهترین فیلم های تاریخ سینما
بهترین فیلمهای تاریخ سینما – قسمت چهارم
81- فیلم کشتن یک مرغ مقلد – To Kill A Mockingbird
سال تولید: ۱۹۶۲
کارگردان: رابرت مالیگان
فیلمنامهنویس: هورتن فوت، برمبنای رمانی نوشته هارپر لی.
هنرپیشگان: گریگوری پک، مری بدهم، فیلیپ آلفورد، فرانک اورتن، رزمری مورفی، براک پیترز، رابرت دووال، کالین ویلکاکس، جیمز آندرسن و روت وایت.
آلاباما، سال ۱۹۳۲. وکیلی بهنام آتیکوس فینچ (پک) با وجود اعتراض مردم شهر، دفاع از مرد سیاهپوستی بهنام تام رابینسن (پیترز) را که متهم به هتک حرمت به دختری سفیدپوست ـ مایلا یوئل (ویلکاکس) ـ است، قبول میکند. بچههای آتیکوس ـ اسکات (بدم) و جم (آلفورد) ـ از مرد عقبافتادهای بهنام بو رادلی (دووال) که در همسایگیشان زندگی میکند (و او را ندیدهاند) میترسند.
شب پیش از محاکمه، پرچانگی معصومانه اسکات جلوی لینچ شدن تام را میگیرد، اما با وجود دفاع جانانه آتیکوس ـ که ثابت میکند مجرم واقعی، پدر دخترک، باب یوئل (آندرسن) است ـ تام محکوم میشود و در تلاش برای فرار به قتل میرسد. باب برای انتقام گرفتن از آتیکوس، در جنگل به اسکات و جم حمله میکند، اما بهدست رادلی کشته میشود. کلانتر (اورتن) مرگ را تصادفی گزارش میکند و اینبار محاکمهای در کار نیست.
82- فیلم بیا و ببین – Come And See
سال تولید: ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده: شوروی
کارگردان: الم کلیموف
هنرپیشگان: الکسی کرافچنکو، اولگا میرونووا، لیوبومیراس لوسهویچیوس، ولاداس باگدوناس و ویکتور لورنتس.
بیلوروسی، نزدیک مرز لهستان، سال 1943. پسر نوجوانی بهنام «فلوریا» (کرافچینکو) تفنگی را از زیر خاک بیرون میآورد تا به پارتیزانهائی که، بهرهبری «کوزاچ»، در جنگل مخفی شدهاند، بپیوندد. نیروهای نازی به منطقه یورش میبرند و پارتیزانها عقب میکشند تا خود را برای یک ضد حمله آماده سازند. در اینجا «فلوریا» با دختری به نام «گلاشا» (میرونووا) همراه میشود که او هم از پاتیزانها جدا مانده است. به خاطر بمبارانهای شدید، آن دو تصمیم میگیرند به خانه «فلوریا» بروند. اما در بازگشت میبینند که دهکده خالی از سکنه است و بهزودی «فلوریا» با خبر میشود که خانوادهاش به دست نازیها قتل عام شدهاند.
سپس او به یک گروه گشتی کوچک ملحق میشود تا برای نازیها قتل عام شدهاند. سپس او به یک گروه گشتی کوچک ملحق میشود تا برای زنان و بچههائی که در باتلاقها پنهان شدهاند، غذا تهیه کنند. آنان یک گاو را نزدیک دهکده پرجودی پیدا میکنند، اما آتش دشمن و مینها مانع رفتن گروه به منطقه امن باتلاقی میشود. «فلوریا» که بار دیگر سرگردان شده با یک کشاورز دوست میشود. در حالی که نازیها دهکده را محاصره کردهاند. پس از چندی «فلوریا» شاهد کشتار فجیع مردم بیدفاع به دست نازیها میشود. تا اینکه «کوزاچ» و پارتیزانها سر میرسند و نازیها را تارومار میکنند. در انتها «فلوریا»، که دیگر حالا یک پسربچه نیست، به پارتیزانها ملحق میشود.
83- فیلم غرامت مضاعف – Double Indemnity
سال تولید: ۱۹۴۴
کارگردان: بیلی وایلدر
هنرپیشگان: فرد مکمورای، باربارا استانویک، ادواردگ. رابینسن، پورتر هال، جین هیتر و تام پاورز.
والترنف (مکمورای) زخمی وارد دفتر کارش میشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجرای خود را تعریف میکند: اینکه چطور بهعنوان مأمور بیمه به خانه آقای دیتریکسن رفت و به خانم خانه، فیلیس (استانویک) دل باخت، طوری که قبول کرد در نقشه قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او همدستی کند. آن دو با صحنهسازی نامحتملی برای مرگ شوهر، درصدد گرفتن غرامت مضاعف قید شده در قرارداد بیمه برآمدند و سپس مجبور شدند فشار بدگمانی مافوق نف، بارتن کیز (رابینسن) را تحمل کنند. در عین حال تزلزل رابطه، کمکم خودش را نشان داد و نف و فیلیس در یک بازی مرگبار روبهروی هم قرار کرفتند…
84- فیلم آپارتمان – The Apartment
سال تولید: ۱۹۶۰
کارگردان: بیلی وایلدر
هنرپیشگان: جک لمون، شرلی مکلین، فرد مکمورای، ری والستن، دیوید لوئیس و جک کروشن.
باکستر (لمون)، کارمند دون پایه یک شرکت بزرگ بیمه در نیویورک است. او آرام آرام، در مییابد که اگر کلید آپارتمانش را در اختیار بعضی از رؤسل، برای رابطههای مخفی با محبوبههایشان، بگذرد در کارش ترقی خواهد کرد. بهزودی جریان پیش رفت باکستر توجه رئیس کل، شلدریک (مکمورای)، را جلب میکند و او هم خواستار خدمت ویژه زیردست خود میشود. ابتدا، باکستر از این مشتری جدید آپارتمانش استقبال میکند، اما پس از چندی متوجه میشود که لطمه جدید رئیس، همان دختر رویائی او، آسانسورچی اداره، فران کوبلیک (مکلین) است…
85- فیلم متروپولیس – METROPOLIS
سال تولید: ۱۹۲۷
کشور تولیدکننده: آلمان
کارگردان: فریتس لانگ
هنرپیشگان: بریگیته هلم، آلفرد آبل، گوستاف فرولیخ، رودولف کلاین روگه و فریتس راسپ
در شهری در قرن بیست و یکم، کارگران در زیرزمین زندگی میکنند و حاکمان از روی زمین کنترل اوضاع را در دست دارند. فردر (فرولیخ)، پسر حاکم اصلی، علایقی به کارگران دارد و در واقع عاشق ماریا (هلم)، یکی از رهبران کارگران است. آن دو میکوشند راهحلی برای همزیستی مسالمتآمیز مظلومان و ظالمان پیدا کنند…
86- فیلم دغلبازی – The Sting
سال تولید: ۱۹۷۳
کارگردان: جرج روی هیل
هنرپیشگان: پل نیومن، رابرت ردفورد، رابرت شا، چارلز دورنینگ، ری والستن، آیلین برنان، رابرت ارل جونز، هارولد گولد، جان هفرنان و دیمیترا آرلیس.
«لوتر کولمن» (ارل جونز) با جلب اعتماد «دویل لونگن» (شا) مبلغ کلانی کلاهبرداری میکند، اما به دست افراد او کشته میشود. «جانی هوکر» (ردفورد)، شریک «لوتر»، بهسراغ رفیق سابق او در شیکاگو، «هنری گوندورف» (نیومن) میرود تا هم رسم و راه کارهای بزرگتر را بیاموزد و هم سهمی در انتقام گرفتن «هنری» از «دویل» داشته باشد. «هنری» که میداند «دویل» عاشق اسب و پوکر است، برای «سرکیسه کردن» او، یک کلوب شرطبندی ساختگی در شیکاگو برپا میکند. «هنری» در قطاری که از نیویورک به شیکاگو میرود، با «دویل» پوکر بازی میکند و با تقلب مبلغ کلانی از او میبرد. «دویل» برای اعاده و جبران باخت خود، با ترغیب «جانی» – که وانمود میکند از «هنری» بریده و قصد همکاری با «دویل» را دارد – و گرفتن اطلاعات به اصطلاح مخفی، تمام پولش را در کلوب «هنری» شرطبندی میکند. لحظه بزرگ فرا میرسد و همه چیز ظاهراً روال عادی دارد، اما ناگهان سرو کله «ستوان اسنایدر» (دورنینگ) و افرادش از FBI پیدا میشود. «جانی» قصد دارد فرار کند که «هنری» با شلیک گلولهای او را نقش بر زمین میکند؛ «اسنایدر» هم به «هنری» شلیک میکند و «دویل»، که مات و متحیر مانده توسط افراد او از کلوب بیرون برده میشود. اما همه اینها حقهای بیش نیست…
87- فیلم لارنس عربستان – Lawrence Of Arabia
سال تولید: ۱۹۶۲
کارگردان: دیوید لین
هنرپیشگان: پیتر اوتول، الک گینس، آنتونی کوئین، جک هاوکینز، عمر شریف، خوزه فرر، آنتونی کوآیل، کلود رینز، آرتور کندی و ضیاء محیالدین.
جنگ جهانی اول. لارنس (اوتول)، گروهبان انگلیسی جوان، ژولیده و ناراضی مستقر در قاهره، تنها در انتظار رفتن به صحراست. آقای درایدن (رینز) او را برای ملاقات با ملک فیصل (گینس) و بررسی پیش رفت شورش عربها علیه ترکها میفرستد. در صحرا، شریف علی (شریف) راهنمای لارنس را میکشد و خود بعدها استوارترین همراه او در تلاشش برای متحد کردن اعراب میشود.
فیصل قبول میکند که ارتش چریکیاش به نیروهای انگلستان ملحق شود. برای حفظ روی مستقل شورش عربها یک معجزه لازم است و لارنس این کار را میکند: از صحرا میگذرد و با نیروئی اندک، بندر عقبه عثمانیها را فتح میکند. سپس برای جلوگیری از یک درگیری طایفهای، یکی از مردانش را میکشد و سرخورده از این کار، به قاهره برمیگردد. اما ژنرال آلنبی (هاوکینز) به او پول و افراد لازم را میدهد تا روزهای پرافتخار جنگهای چریکیاش را ادامه میدهد. تا اینکه در حمله به شهر درا، ترکها او را اسیر و به شدت مضروب میکنند. این واقعه (تسلیم زیر شکنجه) او را ناامید میکند و تصمیم میگیرد کارش را رها کند، اما ژنرال آلنبی دوباره او را به صحرا میفرستند.
لارنس به نیروهای ترک حمله میکند و پس از قتل عام آنان وارد دمشق میشود و هیأتی از اعراب را برای اداره شهر تشکیل میدهد. با این همه تفرقه قبایل این هیأت را با شکست مواجه میکند. آلنبی و فیصل سرمیز مذاکره مینشینند و لارنس آرمانگرا، دمشق را ترک میکند.
88- فیلم سرنوشت شگفتانگیز املی پولن – LA FABULEUX DESTIN D’AMELIE POULAIN
سال تولید: ۲۰۰۱
کارگردان: ژانپییر ژونه
هنرپیشگان: اودری توتو، لورلا کراووتا، روفوس، ایزابل نانتی، دومینیک پینون، موریس بنیشو، سرژ مرلن و ماتیو کاسوویتس
آملی (توتو) زن جوانی است که دوران کودکی غیرمتعارفی داشته: پدرش به اشتباه تشخیص میدهد که قلبش مشکل دارد و بنابراین مثل بچههای دیگر به مدرسه نرفته و در عوض بیشتر اوقاتش را در اتاق خود گذرانده و در همانجا قدرت تخیل خویش را پروبال داده و یک زندگی فعال برای خود تدارک دیده است. وقتی هشت ساله بوده، مادرش، آماندین (کراووتا) در حادثهای غیرعادی مرده و پدرش رافائل (روفوس) رابطهٔ زیادی با او نداشته چون حضورش باعث افزایش ضربان قلب آملی میشده است.
با وجود همهٔ اینها، آملی تبدیل به زن جوان ملیح و سالمی شده که در یک کافه کار میکند و طبیعت رُمانتیک و پُرشوری دارد. وقتی پرنسس دایانا در تابستان ۱۹۹۷ در تصادف اتوموبیلی میمیرد، این حادثه به آملی گوشزد میکند که زندگی گذراست و تصمیم میگیرد که وقتش رسیده تا در زندگی اطرافیان خود نقشی ایفا کند و امید دارد بدینترتیب قدری امید به زندگی همسایهها و مشتریهای کافه بدهد. آملی کارش را با پیوند دادن دو آدم تنها شروع میکند: ژرژت (نانتی) سیگارفروشی که به ترس از بیماری مبتلاست و ژوزف (پینون)، یکی از مشتریهای بدخلق کافه. وقتی آملی جعبهای پر از اسباببازیهای قدیمی را در آپارتمانش مییابد، آنها را به صاحب اصلیشان، آقای بروتو دو (بنیشو) برمیگرداند و بدینگونه مقدار زیادی از رویاهای کودکی را در آن مرد زنده میکند.
آملی با دوفایل (مرلن) دوست میشود ـ نقاش پیری که در همان نزدیکی زندگی میکند و به علت بیماری، استخوانهای ظریف و شکنندهای دارد. در ضمن، آملی تصمیم میگیرد که کسی هم باید وارد زندگی نینو (کاسوویتس) شود ـ متصدی یک فروشگاه نوارهای ویدئویی که عکسهای فوری آدمها را جمع میکند، عکسهائی که مشتریها در کیوسکِ عکسهای فوری جا گذاشتهاند…
89- فیلم زیستن – Ikiru
سال تولید: ۱۹۵۲
کارگردان: آکیر اکوروساوا
هنرپیشگان: تاکاشی شیمورا، نوبوئو کانکو، کیکوکو سکی، ماکاتو کوبوری و میکی اوداگیری.
کنجی واتانابه (شیمورا)، کارمند قدیمی بخش بایگانی شهرداری، با مراجعه به پزشک در مییابد که به سرطان معده مبتلا شده و بیش از شش ماه دیگر زنده نمیماند. واتانابه ابتدا میگرید، بعد سعی میکند به پسرش (کانکو) ـ تنها کسی که پس از مرگ زنش برایش مانده ـ پناه ببرد، اما او مدتهاست غریبه شده. پس تمام پساندازش را از بانک میگیرد تا از آخرین روزهای زندگیاش لذت ببرد، اما اینهم بیفایده است و تلاشش برای دوستی با یکی از دختران ادارهاش (اوداگیری) هم کمکی نمیکند. واتانابه میمیرد و در نیمه دوم فیلم، در مراسم یادبودش، با رجعت به گذشته میفهمیم که پیش از مرگ یک زمین بازی برای بچههای محلی ساخته است.
90- فیلم راننده تاکسی – Taxi Driver
سال تولید: ۱۹۷۶
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
هنرپیشگان: رابرت دنیرو، سیبیل شپرد، جودی فاستر، لنرد هریس، هاروی کایتل، آلبرت بروکس، استیون پرینس، فرانک آدو و اسکورسیزی.
«تراویس بیکل» (دنیرو) که سابقاً در ویتنام تفنگدار دریائی بوده، در نیویورک راننده تاکسی میشود و چون دچار بیخوابی مزمن است فقط شبها کار میکند. تباهی و فسادی که دور و برش در شهر میبیند، مایه ناآرامیو آشفتگی او است «تراویس» اوقات فراغتش را به تماشای فیلمهای هرزهنگار یا نوشتن خاطراتش میگذارند. مدتی نیز میکوشد با «بتسی» (شپرد)، کارمندی در ستاد انتخاباتی یک کاندیدای ریاست جمهوری به نام «چارلز پالانتاین» (هریس)، رابطه برقرار کند که به جائی نمیرسد.
سپس اسلحهای میخرد و تمرین تیراندازی و آمادگی بدنی میکند و در تلاش است تا دختر خیابانگرد دوازدهسالهای بهنام «آیریس» (فاستر) را ترغیب به بازگشت به خانه و خانواده کند. او که اینک مطمئن شده باید مأموریتی اصطلاحطلبانه را به انجام برساند با اسلحه به میتینگ عمومی «پالانتاین» میرود اما پیش از انجام هر عملی جلویش را میگیرند. او در عوض سراغ «اسپورت» (کایتل)، پاانداز «آیریس» میرود، او و دو نفر دیگر را به قتل میرساند. اما وقتی میخواهد خودش را بکشد، متوجه میشود اسلحه خالی است. «تراویس» اینک قهرمان تلقی میشود…
91- فیلم صورت زخمی – Scarface
سال تولید: ۱۹۸۳
کارگردان: برایان دِ پالما
هنرپیشگان: آل پاچینو، استیون باوئر، میشل فایفر، مری الیزابت مسترآنتونیو، رابرت لوجیا، میریام کالن، ف. مورای ایبراهم و پل شنار.
«تونی مونتانا» (پاچینو)، تبهکارمشهور به «صورت زخمی» و دوستش، «مانی» (بائر) کوبا را به مقصد فلوریدا ترک میکنند. «تونی» در آنجا آرامآرام به سازمان تبهکاران نفوذ میکند و مورد توجه «آلخاندرو سوسا» (شنار)، عمدهفروش موادمخدر قرار میگیرد. او پس از سوءقصدی که به جانش میشود، سردستههای تبهکاران را میکشد و خود رهبری سازمان را به دست میگیرد. سپس با مظهر آرزوهایش، «آلویرا» (فایفر) ازدواج میکند. اما او و همسرش به دام اعتیاد میافتند و روزبهروز بیشتر به انزوا کشیده میشوند «سوسا»، «تونی» را که به دام پلیس افتاده میرهاند و در مقابل از او میخواهد یک مأمور مبارزه با قاچاق را به قتل برساند. «تونی» که با این کار مخالف است، مأمور قتل را میکشد. تا اینکه طی خشمی ناگهانی از رابطه «مانی» با خواهرش، «جینا» (مستر آنتونیو)، او را از پا در میآورد و خود سرانجام به دست افراد «سوسا» کشته میشود.
92- فیلم ربودن – SNATCH
سال تولید: ۲۰۰۰
کارگردان: گای ریچی
هنرپیشگان: بنیسیو دلتورو، دنیس فارینا، وینی جونز، براد پیت، جیسن استیتم، آلن فورد، رابی گی، لنی جیمز، استیون گراهام، راده سربجییا و جیسن فلمینگ
تورکیش (استیتم) و تامی (گراهام) که با هم دوست و همکار هستند، از میکی (پیت)، بوکسور ایرلندی برای شرکت در یک مسابقهٔ مشتزنی که رهبر دیوانهٔ یک گروه گنگستری بهنام بریک تاپ (فورد) ترتیب داده، دعوت میکنند و از او میخواهند شکست بخورد. از طرف دیگر یک گنگستر روسی دیوانه بهنام بوریس (سربجییا) از یک گنگستر یهودی بهنام فرانکی چهار انگشتی (دِلتورو) میخواهد که از طرف او روی مسابقه شرطبندی کند و در عین حال از سول (جیمز) صاحب یک مغازهٔ گِروئی نیز میخواهد با کمک تعدادی از همدستان کودنش، پولهای شرطبندی بدُزدند. در همین زمان، آوی (فارینا) که تازه از نیویورک به لندن برگشته، تونی دَندون فِشنگی (جونز) را استخدام میکند تا فرانکی را که گمشده، پیدا کند؛ چراکه در اصل قرار بوده فرانکی یک الماس دزدیده شده را به نیویورک ببرد…
93- فیلم آواز در باران – Singin’ In The Rain
سال تولید: ۱۹۵۲
کارگردان: جین کلی و استنلی دانن.
هنرپیشگان: کلی، دانلد اوکانر، دبی رنولدز، جین هیگن، میلارد میچل، ریتا مورهنو، داگلاس فالی، سید چریس، مجبلیک و کینگ دانوون.
سال ۱۹۲۷. دان لاکوود (کلی) و لینا لامونت (هیگن)، یکی از محبوبترین زوجهای هالیوود هستند؛ هر چند که لینا به اشتباه تصور میکند که ماجراهای عاشقانه روی پردهشان، واقعیت هم دارد. دان و همکار گمنامترش، کازمو براون (اوکانر) راه سختی را برای رسیدن به موفقیت پشتسر گذاشتهاند، وقتی فیلم خواننده جاز، دوران سینمای ناطق را شروع میکند و صدای خوب یکی از شرایط لازم بازیگری میشود، دان مشکلی ندارد، اما صدای زیر و ناراحت کننده لینا تمام تلاشهای دان و کازمو را در نخستین فیلم موزیکالشان بر باد میدهد. باوجود این، وقتی از صدای کیت سلدن (رنولدز) ـ بازیگری جدی که بهطور تصادفی با دان آشنا و دلباختهاش شده ـ بهجای صدای لینا استفاده میکنند، فیلم نجات مییابد. بهنظر میرسد که کتی باید تا ابد در سایه لینا بماند، با این همه سرانجام حق به حقدار میرسد و عشق پیروز میشود.
94- فیلم شمال به شمال غربی – North By Northwest
سال تولید: ۱۹۵۹
کارگردان: آلفرد هیچکاک
هنرپیشگان: کاری گرانت، اوا مری سینت، جیمز میسن، جسی رویس لندیس، لیو کارول، جوزفین هاچینسن، مارتین لندا و آدام ویلیامز.
راجر تورنهیل (گرانت) مدیر تبلیغاتی موفق اما خود خواه، روزی با مأموری مخفی بهنام جرج کاپلان اشتباه گرفته میشود. اشتباهی که منجر به کشانده شدنش به دنیائی از مخاطرات و دسیسهها میشود و او را وا میدارد برای حفظ جان خود ـ در حالی که به پلیس هم نمیتواند متوسل شود ـ کشور را زیر پا بگذارد. در طول این مسیر رهآورد او عشقی تازه به زنی بهنام ایوکندال (سینت) است…
95- فیلم پرتقال کوکی – A Clockwork Orange
سال تولید: ۱۹۷۱
کارگردان: کوبریک، برمبنای رمانی نوشته آنتونی برجس.
فیلمنامهنویس: کوبریک، برمبنای رمانی نوشته آنتونی برجس.
هنرپیشگان: مالکوم مکداول، پاتریک مگی، مایکل بیتس، وارن کلارک، جان کلایو، ایدریان کوری، پل فارل و کلایو فرانسیس.
انگلستانِ آینده. چند جوان خلافکار، بهرهبری «الکس» (مک داول)، شبها را به فسق و فجور و اعمال غیرقانونی میگذرانند. آنان با گروهی دیگر درگیر میشوند و بعد به خانه نویسندهای، «آقای الکساندر» (مگی) یورش میبرند، به همسرش هتک حرمت میکنند و او را میکشند. پس از چندی میان اعضاء گروه اختلاف پیش میآید و دوستان «الکس» به او خیانت میکنند. «الکس» به او خیانت میکنند. «الکس» در زندان، برای کوتاه شدن مدت اسارت، حاضر میشود مورد آزمایشهای روحی و روانی قرار گیرد؛ بهطوری که پس از چندی خشونت و جسارتش را از دست میدهد. سرانجام نیز در حالی که آدمها سربهراهی شده از زندان آزاد میشود. اما اینجا قربانیان قدیمی یکی، یکی انتقام خواهند گرفت…
96- فیلم پسر بچه – THE KID
سال تولید: ۱۹۲۱
کارگردان: چاپلین
هنرپیشگان: چاپلین، ادنا پورواینس، جکی کوگان، کارل میلر، تام ویلسن، هنری برگمن و چارلز رایسنر
ـ چارلی (چاپلین)، شیشهبر دورهگرد، با پسربچهای (کوگان) که مادرش (پورواینس) او را رها کرده زندگی میکند. پسربچه، شیشه پنجرههای خانهها و مغازههای مردم را با پرتاب سنگ میشکند و برای ناپدری خود کار جور میکند. تا اینکه سرانجام، مادر که خواننده مشهور و ثروتمندی شده به فرزندش برمیخورد. اما حالا چارلی و پسربچه حاضر به جدائی از یکدیگر نیستند…
97- فیلم غلاف تمام فلزی – Full Metal Jacket
سال تولید: ۱۹۸۷
کارگردان: کوبریک
هنرپیشگان: ماتیو موداین آدام بالدوین، وینسنت دونوفریو، لی ارمی، دوریان هروود، آرلیس هوارد، کیران جکینیز، کوین میجر هوارد، اد اوراس، جان تری و جان استفورد.
واحد جذب نیرویِ نیروی دریائی ایالات متحد، کارولینای جنوبی. گروهبان توپخانه، «هارتمن» (ارمی) گروهی داوطلب تازه کار را میپذیرد و برای آنان نامهای جدید انتخاب میکند، مثلاً به یکی از آنان، «سرباز جوکر» (موداین) و دیگر «سرباز کابوی» (آرلیس هوارد) میگوید، و با خشونت و بددهنی به آنان میفهماند که باید هشت هفته آموزشی را به همین ترتیب سر کنند. یکی از داوطلبان، سرباز چاقی به نام «لارنس» که «هارتمن» او را «گومر پایل» کمک کند، اما در مقابل خشم و نفرت دیگر همقطارانش نسبت به «پایل»، تسلیم میشود. تا اینکه یک شب همه گروه «پایل» را کتک میزنند. از این پس او مثل مردههای متحرک از دستورات «هارتمن» اطاعت میکند و با اسلحهاش (که همه دستور دارند نامی دخترانه بر روی آن بگذارند) صحبت میکند. در اینجا، «هارتمن» عصبانی مداخله میکند، «پایل» ابتدا به او شلیک میکند و بعد اسلحه را سمت خودش میگیرد.
1968. «جوکر» بهعنوان گزارشگر مجله «استارز اند استرایپس»، همراه با عکاس مبتدیاش، «رافترمن» (کوین میجر هوارد) به ویتنام میرود. بعد از حمله ویتکنگها و ویتنام شمالیها، آن دو به شهر هوئه میروند و در آنجا، «جوکر» دوباره «کابوی» را میبیند که اکنون در یکی از جوخههای نیروی دریائی مشغول خدمت است. فرمانده جوخه، «ستوان تاچداون» (اوراس) کشته میشود و بعدتر وقتی خبر میرسد که اطراف رود پرفیوم از ویتنام شمالیها پاکسازی شده، جوخه برای شناسائی به آنجا میرود. اما سردستهشان، «ارل دیوانه» (جکینیز) با یک تله انفجاری کشته میشود و «کابوی» کنترل اوضاع را در دست میگیرد اما تیراندازهای کمین کرده به جوخه حمله میکنند و دو نفر از افراد گروه به دشت مجروح میشوند. بعدتر خود او هدف حمله یک تیرانداز یک زن قرار میگیرد و کشته میشود. اما سرانجام زن به دام میافتد و «رافترمن» به او شلیک میکند. زن که به شدت زخمی شده، التماس میکند تا او را بکشند و بالاخره «جوکر» این کار را میکند.
98- فیلم همشهری کین – Citizen Kane
سال تولید: ۱۹۴۱
کارگردان: اورسن ولز.
هنرپیشگان: ولز، جوزف کاتن، آگنس مورهد، دوروتی کامینگور، اورت اسلوان، ری کالینز، جرج کولوریس، پل استوارت و روت واریک.
چارلز فاستر کین (ولز)، سلطان مطبوعات و میلیاردر معروف در قصرش به تنهائی، در حالی که زیر لب کلمه رزباد را زمزمه میکند، میمیرد. او با مرگش مورد توجه رسانههای گروهی و بهخصو خبرنگار کنجاوی قرار میگیرد که مایل است رمز رزباد را کشف کند. خبرنگار اعتقاد دارد کلماتی که انسان پیش از مرگ بر زبان میآورد، بیانگر زندگیاش هستند. بنابراین پای صحبت پنج نفر، یک روایت از زندگی کین میگویند که با دیگری متفاوت است. خبرنگار به یک نتیجه قطعی دست پیدا نمیکند و حتی موفق به کشف رزباد نمیشود. اما روایتی از زندگی کین با کل روایتهائی که تماشاگر میبیند و میشنود روشن میشود. همچنان که معمای رزباد. رزبادنام سورتمهای است که کین در کودکی بر آن سوار میشده…
99- فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک- ETERNAL SUSHINE OF THE SPOTLESS MIND
سال تولید: ۲۰۰۴
کارگردان: میشل گوندری
هنرپیشگان: جیم کری، کیت وینسلت، تام ویلکینسن، کرستن دانست، مارک رافالو، ایلایجا وود، جین آدامز و دیوید کراس
̎جوئل (کری) حیرت میکند وقتی درمییابد محبوبهاش، کلمانتاین (وینسلت) خاطرهٔ رابطهٔ پُرهیاهویشان را از ذهن خود پاک کرده است. او نیز از سر استیصال با ابداعگرِ این فرایند، دکتر هوارد میرزویاک (ویلکینسن) تماس میگیرد و از او میخواهد تا خاطرهٔ کلمانتاین را از ذهناش بزداید. اما در حالی که خاطرههای جوئل آرامآرام ناپدید میشوند، تازه عشقاش را به کلمانتاین دوباره کشف میکند. جوئل از اعماق مغز خود سعی میکند از این فرایند بگریزد. در حالی که دکتر میرزویاک و همکارانش (دانست، رافالو، وود) او را در هزار توی خاطراتش تحت تعقیب قرار دادهاند. پیداست که جوئل̎، خیلی ساده، نمیتواند کلمانتاین را از ذهن خود خارج کند…
100- فیلم M
سال تولید: ۱۹۳۱
کارگردان: فریتس لانگ
هنرپیشگان: پتر لوره، اوتو ورنیکه، گوستاف گروندگنس و تئودور لوس
ـ برلین در هراس از قاتلی (لوره) است که دختران کوچک را بیرحمانه میکشد و پلیس هیچ سرنخی از او ندارد. خبرچینی و بدگمانی در شهر شایع شده و سران خلافکاران شهر که پیگرد پلیس را باعث محدود شدن فعالیت خویش مییابند، تصمیم میگیرند خود نیز دست بهکار یافتن قاتل شوند. آنان پس از جستوجوئی پردامنه او را مییابند و به محکمهای که برپا کردهاند میکشانند، هر چند پلیس به مخفیگاهشان حمله میکند و بساط آنان را برمیچیند.
101- فیلم سرگیجه – Vertigo
سال تولید: ۱۹۵۷
کارگردان: آلفرد هیچکاک
هنرپیشگان: جیمز استوارت، کیم نوواک، باربارا بل گدس، تام هملور، هنری جونز، ریموند بیلی، الن کوربی و لی پاتریک.
مأمور پلیسی بهنام اسکاتی (استوارت) که بهدلیل ترس از ارتفاع از کارش استعفا داده، از طرف یکی از دوستان قدیمیاش مأمور تعقیب همسر او، مادلین (نوواک) میشود که رفتار مشکوکی دارد. در جریان این تعقیبها و اقدام به خودکشی مادلین در خلیج سن فرانسیسکو، رابطهای عاطفی بین این دو پیش میآید، اما مادلین خودش را از بالای برج کلیسائی پائین میآندازد و اسکاتی بهدلیل بیماریاش نمیتواند به او کمک کند. چندی بعد، اسکاتی به دختری بهنام جودی برمیخورد که بسیار شبیه مادلین است. جودی در واقع همان دختری است که با ایفای نقش مادلین ـ همسر مقتول دوست اسکاتی ـ او را فریب داده است. اسکاتی تلاش میکند تا جودی را کاملاً به قیافه مادلین در آورد و بالاخره با بازسازی صحنه بالای برج، به واقعیت پی میبرد…
102- فیلم مرثیه برای یک رویا – requiem for a dream
سال تولید: ۲۰۰۰
کارگردان: دارن آرونوفسکی
هنرپیشگان: الن برستین، جارد لتو، جنیفر کانلی، مارلون وینز، کریس مکدانلد، لوییز لاسر و کیت دیوید.
هاری (لتو) و دوست صمیمیاش تایرون (وینز)، معتادان فقیری هستند که در کانی آیلند نیویورک زندگی میکنند؛ ماریون (کانلی)، دوست هاری نیز که اعتیاد دارد، در تلاش است تا از پدر ثروتمندش فاصله بگیرد. هاری رویای فروش نیم کیلو هروئین را در سر میپروراند تا با پول آن بتواند به اتفاق ماریون بوتیک لباسی باز کند. به سارا (برستین)، مادر هاری ـ که روز و شبش را به تماشای تلویزیون میگذراند ـ خبر میرسد که میتواند در برنامهٔ مورد علاقهٔ تلویزیونیاش شرکت کند. سارا که حالا میخواهد رژیم بگیرد تا بتواند لباس قرمز مورد علاقهاش را بپوشد، به سراغ پزشک بیوجدانی میرود که نسخهٔ آمفتامین برایش میپیچد. کمی بعد سارا نیز اعتیاد خاص خودش را پیدا میکند که بیش از پیش غیر قابل کنترل بهنظر میرسد…
103- فیلم ویل هانتینگ خوب – Good Will Hunting
سال تولید: ۱۹۹۷
کارگردان: گاس وان سانت
هنرپیشگان: رابین ویلیامز، دیمن، بن افلک، استلان اسکارسگارد، مینی درایور، کیسی افلک و کول هوزر.
ویل هانتینگ (دیمن)، مستخدم بیستسالهٔ انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوقالعاده خلاق دارد. بهترین دوستش، چاکی (بن افلک) است و با یک دختر انگلیسی بهنام اسکایلار (درایور) هم رابطهای صمیمانه دارد، اما زندگیاش بیدردسر نیست و با پلیس مشکلاتی دارد. روزی پروفسور لامبو (اسکارسگارد)، استاد ریاضیات کالج، معادلهای روی تخته مینویسد که همه دانشجویان از حل آن در میمانند. اما ویل هانتینگ جواب معادله را روی تخته مینویسد و همین موضوع باعث میشود تا پروفسور به نبوغ او پی ببرد. پروفسور میپذیرد که ویل را از دردسر پلیس نجات دهد، اما به دو شرط: به روانپزشک مراجعه کند و هر هفته در کلاسهای ریاضی شرکت کند. ویل شرط دوم را قبول میکند، اما زیر بار اولی نمیرود. پروفسور با شان مکگوایر (ویلیامز) که روانپزشک و از دوستان قدیمیاش است، تماس میگیرد و ویل را نزد او میفرستد. ویل و شان̎، هر دو کلهشق هستند، اما سرانجام با هم کنار میآیند…
104- فیلم سگهای سگدانی – RESERVOIR DOGS
سال تولید: ۱۹۹۲
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
هنرپیشگان: هاروی کایتل، تیم رات، مایکل مادسن، کریستوفر پن، استیو بوسکمی، لارنس تیرنی، رندی بروکس، کرک بالتس، ادی بانکر و تارانتینو
ـ جو کابوت مافیائی (تیرنی) و پسرش، نایس گای ادی (پن) شش نفر گنگستر را استخدام میکنند تا به یک صرافی الماس دستبرد بزنند. برای سارقها ـ که هیچ یک آن یکی را نمیشناسد ـ اسم مستعار انتخاب شده: آقای سفید (کایتل)، آقای نارنجی (رات)، آقای بور (مادسن)، آقای صورتی (بوسکمی)، آقای آبی (بانکر) و آقای قهوهای (تارانتینو). اما سرقت با مشکل مواجه میشود چرا که آقای بور به تعدادی از گروگانها تیراندازی میکند، از طرفی پلیسهائی که خبردار شدهاند نیز به طرف آقای آبی و آقای قهوهای تیراندازی میکنند. آقای سفید̎، آقای نارنجی را که در جریان سرقت مجروح شده، به انباری که در آنجا قرار ملاقات دارند، میبرد. آقای صورتی نیز که اموال دزدی را پنهان کرده پیدایش میشود و با گروه جر و بحث میکند که حتماً به خاطر وجود یک خبرچین در میانشان، لو رفتهاند. آقای بو همراه با ماروین نش (بالتس)، پلیسی که به گروگان گرفته از راه میرسد و به دنبالش همراه با ماروین نش (بالتس)، پلیسی که به گروگان گرفته از راه میرسد و به دنبالش هم ادی وارد میشود.
در حالیکه آقای سفید و صورتی همراه با ادی به سراغ الماسهای دزدی رفتهاند، آقای بور ، گوش نش را میبرد ودر پی جمعآوری مدرک علیه کابوت بوده، به طرف آقای بور شلیک میکند، او را میکشد. دسته بر میگردد و حرفهای آقای نارنجی را که مدعی است آقای بور آنان را لو داده، باور نمیکنند. کابوت سر میرسد و همراه با ادی̎، علیه آقای نارنجی جبهه میگیرد. آقای سفید که نسبت به آقای نارنجی احساس مسئولیت و همدردی میکند، از او دفاع میکند. در زد و خوردی که پیش میآید کابوت و پسرش کشته میشوند و آقای سفید و نیز آقای نارنجی احساس مسئولیت و همدردی میکند، از او دفاع میکند. در زد و خوردی که پیش میآید کابوت و پسرش کشته میشوند و آقای سفید و نیز آقای نارنجی مجروح میشوند. آقای صورتی فرار میکند و در بیرون توسط پلیس گلوله میخورد. آقای نارنجی به آقای سفید اعتراف میکند که پلیس است و او هم آقای نارنجی را میکشد و خودش نیز توسط پلیس به قتل میرسد.
105- فیلم بازگشت جدای -Star Wars: Episode VI – Return of the Jedi
سال تولید: ۱۹۸۳
کارگردان: ریچارد مارکواند
هنرپیشگان: مارک هامیل، هریسن فورد، کاری فیشر، بیلی دی ویلیامز، آنتونی دانیلز، پیتر میهیو، دیوید پروس، جیمز ارل جونز، فرانک، آز کنی بیکر، ایان و مکدیار مید و الک گینس.
در حالی که «دارت ویدر» (پروس) مشغول ساختن یک ستاره مرگ جدید و اصلاح شده در مدار سیاره «اِندور» است، «لوکاسکای واکر» (هامیل)، R2D2 (دانیلز) و C3PO (بیکر) را با پیغامی برای مذاکره به کاخ «جابا دِ هات» در سیاره تاتوئین میفرستد که «هان سولو» (فورد) را اسیر کرده است. از طرفی «پرنسس لیا» (فیشر) نیز در هیبت یک جایزهبگیر حرفهای به کمک «چوباکا» (میهیو) برای نجات «هان» میرود. «لیا» موفق به نجات «هان» میشود اما «جابا دِ هات»، همه از جمله «لوک» را به دام میاندازد. با این حال آنان با کمک «لاندو کالریسیان» (ویلیامز) موفق به فرار میشوند و «لیا»، «جابا دِ هات» را میکشد.
در بازگشت، «لوک» به دیدن «یودا» استاد قدیمیاش میرود که فاش میکند «دارت ویدر» پدر واقعی او است و این که «لیا» نیز خواهر دو قلویش است. او، «لیا» و بقیه با مأموریت تخریب سپر حفاظتی ستاره مرگ به اِندور میروند. «لوک» میگذارد تا «دارت ویدر» او را اسیر کند و نزد «امپراتور پالپاتاین» (مکدیار مید) ببرد که برای کشاندن «لوک» به جنبه تاریک نیرو، او را به دوئل با پدرش ترغیب میکند. در حین دوئل، «لوک» خشمگین نزدیک است «دارت ویدر» را بکشد که ناگهان به خود میآید و به جای «دارت ویدر»، امپراتور را میکشد. با کمک «ایووکها»، بومیان ساکن اندور، «لیا» و «هان» موفق به انجام مأموریتشان میشوند و «کالریسیان» و دیگر نیروهای شورشی نیز ستاره مرگ را نابود میکنند. در اینجا «لیا» و «هان» که متوجه احساس هم به یکدیگر شدهاند، نزد «لوک» میروند و با دوستانشان در جشن «ایووکها» شرکت میکنند.
106- فیلم آمائوس – Amadeus
سال تولید: ۱۹۸۳
کارگردان: میلوش فورمن
هنرپیشگان: ف. مورای ایبراهم، تام هالسی، الیزابت بریج، سایمن کالو، ریچارد فرانک، جفری جونز، روی دوتریس و کریستین ابرسول.
دهه 1820. آهنگساز پابهسن گذاشته، «آنتونیو سالییری» (ایبراهم) پس از اقدام به خودکشی در یک آسایشگاه بستری است و حالا انتظار مرگ را میکشد. کشیش جوانی بهنام «پدر فولگر» (فرانک) اعترافات او را میشنود: سی سال پیش. «سالییری» آهنگساز مخصوص دربار امپراتور اتریش، «یوزف دوم» (جونز) است. در همین هنگام او با «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» (هالسی)، نابغه جوان آشنا میشود و بینزاکتی و مسخرهبازیهای او را نسبت به موسیقیاش هرگز نمیبخشد و خیلی زود از او متنفر میشود. «سالییری» سعی میکند در کارهای «موتسارت» خرابکاری کند و از شهرت و موفقیت دور نگهش دارد و البته بهعنوان رهبر ارکستر دربار، در حالی که امپراتور نیز تحت تأثیر او است، فرصت مناسبی برای توطئه خود در اختیار دارد.
با این همه موسیقی «موتسارت» بسیار مورد استقبال قرار میگیرد و خیلی زود مشهور میشود. اما «سالییری» که استعداد درخشان او را میشناسد، همچنان میکوشد امپراتور را نسبت به این نابغه جوان بدبین کند. وقتی پدر «موتسارت»، «لئوپولد» (دوتریس) میمیرد، «سالییری» با نقابی بر صورت، بر در خانه او ظاهر میشود و سفارش نوشتن یک رکوئیم را میدهد. «موتسارت» با وجودی که بیمار است، بهعلت نیاز به پول، این پیشنهاد را قبول میکند. با شدیدتر شدن بیماریاش، او سعی میکند هرچه زودتر کارش را تمام کند، اما مرگ مهلتش نمیدهد…
107- فیلم بالا و پائین – High And Low
سال تولید: ۱۹۶۳
کارگردان: آکیرا کوروساوا
هنرپیشگان: توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادائی، کیوکو کاگاوا، تاتسویا میهاشی، تسوتومو یامازاکی و یوتاکا سادا
گوندو (میفونه) مدیر تولید یک کمپانی کفشسازی است که با گرو گذاشتن تمام اموالش، پول کافی برای در دست گرفتن کمپانی را فراهم کرده است. فرزند گوندو را میدزدند و در قبالش تقاضای پول هنگفتی میکنند؛ اما بهزودی معلوم میشود که به اشتباه فرزند راننده گوندو را دزدیدهاند. پلیس بالاخره گوندو را متقاعد میکند که پول را بپردازد. بچه را پس میگیرند و سپس، جستوجوی پلیس آغاز میشود. هر سرنخ به سرنخ تازهای میرسد و انترن جوانی بهنام تاکهیوچی (یامازاکی) دستگیر میشود و اعتراف میکند. حکم اعدام تاکهیوچی صادی میشود اما پیش از مرگ، تقاضا میکند تا گوندو را ببیند و با او حرف بزند.
108- فیلم داستان اسباببازی – TOY STORY
سال تولید: ۱۹۹۵
کارگردان: جان لاسهتر
صدا: تام هنکس، تیم آلن، دان ریکلز، جان موریس، والاس شاون و جیم وارنی
رنجر فضائی، باز (آلن)، اسباببازی جدیدی است که وارد مجموعه اسباببازیهای جورواجور و از همه رنگ پسر بچهٔ شش سال، اندی (موریس) میشود. حسادت کابوی عروسکی، وودی (هنکس) به محبوبیت او باعث میشود هردو ماجراهای پردردسری را پشت سر بگذارند تا اینکه در نهایت بتوانند، در حالیکه دوست شدهاند، شب کریسمس را در خانه گرم اندی بگذرانند.
109- فیلم زیردریایی – Das Boot
سال تولید: ۱۹۸۱
کارگردان: ولفگانگ پترسن
هنرپیشگان: یورگن پروخنو، هربرت گرونهمایر، کلاوس ونهمان، هوبرتوس بنگش، مارتین زمرلوگه و اروین لدر
سال 1941. «ستوان ورنر» (کرونهمایر) بهعنوان خبرنگار جنگی، در مأموریت زیردریائی آلمانی «یو – 96» به فرماندهی «کاپیتان» (پروخنو) شرکت میکند. اندکی پس از ترک بندر لاروشل در نورماندی، زیردریائی مورد حمله قرار میگیرد و مجبور به فرو رفتن به اعماق ناشناخته میشود. پس از بالا آمدن مجدد، «کاپیتان» قصد دارد زیردریائی آسیبدیده را به لا روشل برساند، اما دستور میگیرد که به طرف بندر لا سپتسیا در ایتالیا پیش برود. لیکن این بار نیز، توسط هواپیماهای جنگی دشمن، مورد حمله قرار میگیرد و به گِل مینشیند. سرانجام با تلاش سرمهندس (ونهمان) و سرمکانیک (لدر)، زیردریائی نجات مییابد و به لاروشل باز میگردد، اما هواپیماهای متفقین طی یک حمله موفقیتآمیز، زیردریائی را نابود میکنند و بیشتر سرنشینان کشته میشوند. حالا «ورنر» کنار جسد «کاپیتان» زانو میزند.
110- فیلم شجاعدل – Braveheart
سال تولید: ۱۹۹۵
کارگردان: گیبسن
هنرپیشگان: گیبسن، سوفی مارسو، پاتریک مکگوهان، کاترین مکورمک، برندان گلیسن، جیمز کازمو، دیوید اوهارا، انگوس مکفادین و جیمز رابینسن
اواخر قرن سیزدهم. ادوارد اول (مکگوهان)، شاه انگلستان نسبت به سرزمین اسکاتلند ادعای مالکیت دارد. ویلیام والاس (گیبسن) که نسبت به زادگاهش تعصب نشان میدهد، پس از اینکه سربازان انگلیسی طی حملهای همسر تازه عروسش را به قتل میرسانند، برای خونخواهی و نیز آزادی اسکاتلند به مبارزه برمیخیزد و سپاه پرشماری گرد میآورد ادوارد شاهزاده خانمی فرانسوی به نام ایزابل (مارسو) را برای مصالحه نزد والاس میفرستد. در اینجا برخی از همراهان والاس او را تنها میگذارند…
111- فیلم زیبای آمریکائی – AMERICAN BEAUTY
سال تولید: ۱۹۹۹
کارگردان: سام مندس
هنرپیشگان: کوین اسپیسی، آنت بنینگ، تورا برچ، وس بنتلی، منا سوواری، کریس کوپر، پیتر گالاگر، آلیسن جانی، اسکات باکولا و سام روباردز
̎لستر برنهام (اسپیسی) مردی حدوداً چهل و پنج ساله و اسیر دوران گریزناپذیر بحران در زندگی است. او بدبین و بدگمان بار آمده و دلیلی برای ادامهٔ زندگی نمییابد. رابطهٔ او با همسرش، کارولین (بنینگ) نیز گرم و صمیمانه نیست. کارولین هم بهرغم آن که وانمود میکند نبض زندگی را کاملاً در اختیار دارد، در درون احساس پوچی و سرخوردگی میکند. جین (برچ)، دختر نوجوان آنان، همیشه دلمرده و افسرده است، اعتماد به نفس ندارد و به این نتیجه رسیده که از حداقل زیبائی هم برخوردار نیست. بهترین دوست جین̎، آنجلا (سووای)، بهعنوان یک مدل از زیبائی کامل بهره دارد و معتقد است زیبائی اصل بسیار مهمی است. جین تنها کسی نیست که به زیبا بودن آنجلا ایمان راسخ دارد؛ لستر هم شیفتهٔ زیبائی او است و علاقهٔ کنترل ناپذیری نسبت به او پیدا کرده، تا آن حد که قصد دارد تغییری اساسی در وضعیت جسمانی خود بدهد و تحولی در زندگیاش به وجود آورد. همزمان، سرهنگ فیتس (کوپر)، همسایهٔ آنان، که عمری را به خدمت در نیروی دریائی گذرانده و هیچ شیوهٔ دیگری را در زندگی برنمیتابد، با پایبندی به زندگی خشک و منضبط، روزگار را برای پسرش، ریکی (بنتلی)، تلخ و غیرقابل تحمل کرده است. ریکی فیلمسازی آماتور و با استعداد است که زیبائی در هر شکل و نوعی که باشد، او را مفتون و بیاختیار میکند…
112- فیلم بیگانهها – Aliens
سال تولید: ۱۹۸۶
کارگردان: جیمز کامرون، برمبنای داستانی نوشته دیوید گیلر، والتر هیل و کامرون از شخصیتهائی خلق شده توسط دان اوبانن و رانلد شوست.
هنرپیشگان: سیگورنی ویور، کاری هن، مایکل بین، پل رایزر، لنس هنریکسن، بیل پاکستن، ویلیام هوپ و جنت گُلدستاین.
یک گروه اکتشاف فضائی، «ریپلی» (ویور) را که مدتی در حالت بیهوشی در سفینهای سرگردان در اعماق فضاگذرانده، نجات میدهند و به یک ایستگاه فضائی میبرند. در آنجا «برک» (رایزر)، نماینده «شرکت» به او میگوید که بیهوشاش پنجاه و هفت سال طول کشیده و در این مدت اوضاع تا حد زیادی به شکل سابق بازگشته، اختیارات «شرکت» محدود شده، ایالات متحد اقتدارش را بازیافته و نیروئی موسوم به «تفنگداران استعماری آمریکا» حافظ این اقتدار است. «ریپلی» وقتی درمییابد گروهی از مهاجران در سیارهای که پیشتر او و دوستانش «بیگانه» را در آن یافته بودند ساکن شدهاند، سخت به هراس میافتد. اما رؤسای شرکت هشدارهای «ریپلی» را جدی نمیگیرند. تا اینکه «برک» به آنان میگوید ارتباطشان با ساکنان سیاره قطع شده است. «برگ» از «ریپلی» میخواهد تا بهعنوان راهنمای گروهی از تفنگداران برای نجات جان اهالی سیاره به آنجا برود. در سیاره تکتک اعضای گروه در مصاف با «بیگانهها» به هلاکت میرسند، تنها «ریپلی» که موفق به نجات جان دختری بهنام «نیوت» (هن) از دست هیولا شده، با یاری روباتی بهنام «بیشاپ» (هنریکسن) از جدال نهائی پیروز بیرون میآید.
113- فیلم روزی روزگاری در آمریکا – Once Upon A Time In America
سال تولید: ۱۹۸۴
کارگردان: سرجو لئونه
هنرپیشگان: رابرت دنیرو، جیمز وودز، الیزابت مکگاورن، تریت ویلیامز، تیوزدی ولد، برت یانگ، جو پسکی، دانی آیلو، ویلیام فورسایت، جیمز هیدن، لاری راپ، رابرت هارپر، اسکات تیلر، راستی جیکوبز، برایان بلوم، ایدریان کوران، نوآ موآززی، مایک مونتی و جیمز روسو.
سال 1968. «نودلز» (دنیرو) پس از سیوپنج سال زندگی در خفا به نیویورک باز میگردد در نامهائی بیامضاء از او دعوت شده تا قور شرکای سابق گنگسترش دیدن کند. تعدادی عکس قدیمی، «نودلز» را به یاد دوران کودکیاش میاندازد… 1922. «نودلژ» (تیلر)، «هتسی» (بلوم)، «کاکال» (کوران)، «دامینیک» (مواززی) نوجوانانی هستند که در کتوی یهودیهای نیویورک زندگی میکنند. هر چهار نفر از بزهکاران خردهپا هستند. درگیری سر یک ساعت دزدی، آنان را با «ماکس» (جیکوبز) که خانوادهشان تازه به آن محله اسبابکشی کردهاند، آشنا میکند و او هم به دارودسته میپیوندد. «نودلز» با ترفندی صندوقهای مشروب قاچاق را از بندر بار میزند و میفروشد.
این پنج نوجوان که حالا برای نخستین بار در پول غرق شدهاند به یکدیگر قول وفاداری میدهند و توافق میکنند سود درآمدشان را در صندوق اماناتی بگذراند که کلیدش در اختیار دوست دیگرشان، «فت مو» (مونتی) است. گندهلات محله، «باگزی» (روسو) به آنان حمله میکند و پیش از آنکه «نودلز» بتواند او را با چاقو بزند، «دامینیک» را میکشد. «نودلز» را به جرم آدمکشی دستگیر میکنند. 1968. «نودلز» سرگور چهار رفیق خودکلیدی صندوق امانات را پیدا میکند، همراه با دویست و پنجاه هزار پول و یادداشتی با این مضمون: «پیشپرداخت مأموریت بعدیات». «نودلز» حس میکند که تعقیبش میکنند. 1932. «نودلز» از زندان بیرون میآید و «ماکس»، «پتسی» و «کاکای» از او استقبال میکنند.
در اینجا با خبر میشود که «ماکس» سردستگی گروه را به عهده گرفته و حال به خلافکاریهای بزرگ مشغولند. کار تازه آنان دزدی جواهر در دیترویت به سفارش دو گنگستر به نامهای «فرانکی» (پسکی) و «جو» (یانگ) است. 1968. در خانه «فت مو» (راپ)، «نودلز» نگاهش به خبرهای تلویزیون میافتد: «سناتوربیلی» به خاطر فساد مالی تحت تعقیب است؛ او با «جیمی اودانل» (ویلیامز)، رهبر اتحادیه کارگران حمل و نقل، در ارتباط بوده است. خاطرات بیشتری به ذهن «نودلز» هجوم میآورند.
1932. «نودلز»، «ماکس»، «پتسی» و «کاکای» را استخدام کردهاند تا از «اودانل»، یکی از مبارزان جنبش کارگری، حفاظت کنند. «اودانل» ابتدا کمک این گنگسترها را پس میزند ولی بعدتر رضایت میدهد. وقتی «اودانل» در یک حمله غافلگیرانه مجروح میشود و از آنان کمک میخواهد، «شارکی» (هارپر)، سیاستمدار فاسد، پیشنهاد میکند یک اتحادیه کارگری بنیان بگذارند و «اودانل» را رئیس، و دارودسته «ماکس» را به محافظت از آن بگمارند. این نقشه گرچه مورد پسند «ماکس» است ولی باعث انزجار «نودلز» میشود. 1933. «ماکس» میخواهد به بانک ذخایر فدرال دستبرد بزند. «نودلز» این کار را دیوانگی میداند و تصمیم میگیرد «ماکس» را به پلیس لو دهد. 1968. «نودلز» پی میبرد. این خود «ماکس» بوده که از ترس، نقشه لو رفتن به پلیس را چیدهد. «نودلز» پی میبرد این خود «ماکس» بوده که از ترس نقشه لو رفتن به پلیس را چیده. «نودلز» به خانه «سنتاتور بیلی» دعوت میشود. دوست سناتور به «نودلز» در مییابد. «بیلی» در واقع همان «ماکس» است. «ماکس» توضیح میدهد که چطور در 1933 با یک نقشه مرگ ساختگی، با پول دارودسته فرار کرده است. و حالا که با مسئله اتهام فساد مالی روبهرو شده، میخواهد به زندگی خود پایان دهد و برای این کار «نودلز» را انتخاب کرده است.
114- فیلم دکتر استرنجلاو – Dr. Strangelove
سال تولید: ۱۹۶۴
کارگردان: استنلی کوبریک
هنرپیشگان: پیتر سلرز، جرج ک. اسکات، استرلینگ هیدن، کینان وین، اسلیم پیکنز، پیتر بول، تریسی رید و جیمز ارل جونز.
ژنرال جک د. ریپر (هیدن)، یکی از فرماندهان نیروی هوائی آمریکا، از ترس حمله احتمالی روسها، دچار جنون میشود و بمبافکنهای ب ۵۲ تحت فرماندهیاش را برای حمله اتمی به طرف شوروی میفرستد. رئیسجمهور آمریکا، مافلی (سلرز) سراسیمه مشاورانش را فرا میخواند؛ از جمله
ژنرال ترگیدسن تندمزاج (اسکات) و دانشمند اسبق نازی، دکتر استرنج لاو (باز هم سلرز). آنان از ترس حمله متقابل، با روسها تماس میگیرند و همکاری میکنند تا بتوانند جلوی بمبافکنهای آمریکائی را بگیرند. عملیات تقریباً موفقیتآمیز است اما سرانجام یکی از بمبافکنها به هدف میرسد…
115- فیلم پیرپسر – OLDBOY
سال تولید: ۲۰۰۳
کارگردان: پارک چان ـ ووک
هنرپیشگان: چوی مین ـ سیک، یو جی ـ تائه، کانگ هایه ـ جئوگ، جی دائه ـ اوه دال، سو و کیم بیئونگ ـ اوک
̎اوه دائه ـ سو (مین ـ سیک) پدر خانوادهای است که به زنبارگی شهرت دارد. یک روز، به دلیلی که از آن سردرنمیآورد، او خود را در سلولی زندانی مییابد. اوه دائه ـ سو نمیداند به چه جرمی زندانی شده و زندانبانهایش چه کسانی هستند. تنها ارتباطش با دنیای بیرون، تلویزیونی کوچک است و جیرهٔ روزانهاش، مقداری پیراشکی گوشت. اوه دائه ـ سو تلاش دارد ذهن و جسمش را سالم نگه دارد؛ ولی یک روز وقتی از طریق گزارش تلویزیونی باخبر میشود که همسرش به قتل رسیده، نقشه میکشد تا پروژهٔ طولانی و دشوارِ کندنِ تونل به پایان برسد، اوه دائه ـ سو با همان چند کلام توضیحِ موقعِ زندانی شدن آزاد میشود و دیری نگذشته که مردکی توی خیابان، دستهای اسکناس و تلفنی سیّار در اختیارش میگذارد. اوه دائه ـ سو که پس از پانزده سال حبس، از لحاظ عاطفی درهم شکسته ولی از نظر جسمی هنوز پرقدرت است، ایندر و آندر میزند تا دریابد چهکسی مسئول محبوس کردنش بوده، چه اتفاقی برای همسر و دخترش افتاده و از چه راهی بهتر میتواند از اسیرکنندههایش انتقام بگیرد…
116- فیلم شاهزاده خانم مونونوکه – princess mononoke
سال تولید: ۱۹۹۷
کارگردان: هایائو میازاکی
هنرپیشگان: صداها: یوجی ماتسودا، یوریکو ایشیدا، یوکو تاناکا، کائورو کوبایاشی، ماساهیکو نیشیمورا، تسونهیکو کامیجو، آکیهیرو میوا و سومی شیماموتو.
قرن چهاردهم میلادی، ژاپن. شاهزاده خانم مونونوکه نبردی شگفتانگیز میان خدایان حیوانات در جنگل و انسانها را شرح میدهد… شاهزاده آشیتاکا̎ی جوان (ماتسودا)، پس از حمله یک گراز اهریمنی دچار بیماری لاعلاجی میشود و تنها راه نجاتش یافتن پادزهر است. او باید به شرق سفر کند و از شیشیگامی̎، خدای گوزنگون کمک بگیرد، ولی وقتی به مقصد میرسد، در مییابد که میان انسانها و حیوانات جنگل بر سر غارت مدام زمین جنگ در گرفته است…
117- فیلم شاهد برای تعقیب کیفری – Witness For The Prosecution
سال تولید: ۱۹۵۷
کارگردان: بیلی وایلدر
هنرپیشگان: تیرون پاور، مارلنه دیتریش، چارلز لاتن، السا لنچستر، جان ویلیامز، هنری دانیل، ایان وولف، یونا اوکانر و تورین تاچر.
سرویلفرید روبارتس (لاتن)، وکیل سرشناس، از یک حمله قلبی جان سالم بهدر برده است و با مراقبت پرستاری، دوشیزه پلیمسول (لنچستر)، دوران نقاهت را میگذراند. پزشکان او را از ادامه کار در محاکم جنائی منع کردهاند، با این همه، روبارتس دفاع از مردی بهنام لنرد وول (پاور) را که متهم به قتل بیوهزنی (واردن) شده قبول میکند. تنها شاهد وول برای اثبات نبودنش در لحظه جنایت، همسر آلمانیاش، کریستین (دیتریش) است. اما برخلاف انتظار وول، کریستین علیه او وارد صحنه میشود…
118- فیلم سانست بولوارد – Sunset Boulevard
سال تولید: ۱۹۵۰
کارگردان: بیلی وایلدر
هنرپیشگان: ویلیام هولدن، گلوریا سوانسن، ایک فورن استروهایم، نانسی اولسن، فرد کلارک، جک وب، سسیل ب. دمیل، هدا هاپر، هـ. ب. وارنر و باستر کیتن.
نورما دزموند (سوانسن) ستاره سابق فیلمهای صامت، در خانه باشکوهی در سانست بولوارد زندگی میکند و تنها همدمش کارگردان دیروز و پیشخدمت امروز، ماکس فون مایرلینگ (فون استروهایم) است. نورما روزی اتفاقی با نویسندهای جوان و سرخورده بهنام جوگیلیس (هولدن) آشنا میشود و از او میخواهد تا روی فیلمنامهای کار کند که شهرت از دست رفتهاش را باز گرداند. جو که علاقه چندانی به نورما ندارد کنار او زیاد دوام نمیآورد و ترکش میکند تا با دختری که دوستش دارد (اولسن) زندگی جدیدی را آغاز کند. اما سرانجام نورما او را به ضرب گلوله میکشد…
119- فیلم وال-ئی WALL·E
کارگردان: اندرو استانتون.
بازیگران (فقط صدا): بن برت [وال-ئی/ام. او]، الیزا نایت [ایو]، جف گارلین [فرمانده]، فرد ویلارد [شلبای فورترایت-رئیس BnL]، مک این تالک [اتو]، جان راتزنبرگر [جان]، کتی ناجیمی [مری]، سیگورنی ویور [کامپیوتر سفینه].▪ ۹۸ دقیقه.
محصول ۲۰۰۸ آمریکا.
قرن بیست و دوم. ابر شرکت Buy n Large که کنترل اقتصادی و سیاسی کره زمین را به دست گرفته، بعد از پوشانیده شدن سطح تمامی سیاره از زباله های به جا مانده از فراورده های همین شرکت، سفینه ای را با تعدادی از انسان ها روانه فضا کرده تا زیستگاهی مناسب بیابند. چون زباله ها باعث شده رویش گیاه در سطح زمین از میان رفته و ادامه حیات غیر ممکن شود.
تنها موجودات باقیمانده روی زمین زباله جمع کن های مکانیکی بودند که همگی یکی بعد از دیگری از کار افتاده اند و تنها یکی از آنها که هوشمندتر از بقیه به نظر می رسد، با تعمیر خود نجات یافته و به کار جمع آوری و فشرده کردن زباله ها ادامه می دهد.
این روبات زباله جمع کن وال-ئی نام دارد و روزهای یکنواختی را در تنهایی سپری می کند. تنها مونس او یک سوسک و اشیای یافته شده از میان زباله ها هستند که وال-ئی آنها را چون گنجینه ای در مخفی گاه خود گرد آورده است. تا اینکه یک روز به گیاهی که تازه سر از خاک بیرون آورده برخورد کرده و آن را به مجموعه اشیای خود اضافه می کند. مدتی کوتاه بعد سفینه ای به زمین نشسته و روبات فوق مدرن و مونثی به نام ایو را در آنجا رها می کند.
وال-ئی که ابتدا از قدرت تخریب ایو ترسیده، اندک اندک خود را به او نزدیک کرده و دوستی او را به دست می آورد. اما زمانی که ایو را به مخفی گاه خود برده و گیاه را به او نشان می دهد، اتفاقی غریب می افتد. سفینه بازگشته و ایو را با خود می برد. اما وال-ئی که شیفته ایو شده، حاضر به از دست دادن وی نیست و خود را به سفینه چسبانده و راهی فضا میشود…
120- فیلم درخشش – The Shining
سال تولید: ۱۹۸۰
کارگردان: کوبریک
هنرپیشگان: جک نیکلسن، شلی دووال، دانی لوید، اسکاتمن کرادرز، باری نلسن، فیلیپپ استون و جو تورکل.
یک نویسنده به نام «جک تورنس» (نیکلسن) برای گفتوگو جهت تصدی شغل نگهداری از هتل دورافتاده «اُوِرلوک» که در زمستان خالی از مشتری است، به آنجا میرود. هنگام گفتوگو، مدیر هتل، «اولمن» (نلسن)، به او میگوید که «گریدی» (استون)، نگهبان قبلی، ظاهراً به دلیل انزوای طولانی مدت دچار جنون شده و همسر و دو دختر دو قلویش را کشته است. در خانه، «دانی» (لوید)، پسر کوچک «جک» به مادرش، «وندی» (دووال)، میگوید که «دوست» کوچکش، «تونی»، مایل نیست به این هتل برود و «دانی» بعدها تصاویر هولناکی از دوقلوها میبیند. در روز تعطیلی هتل، خانواده «تورنس» از راه میرسند، در حالی که کارکنان هتل آماده میشوند تا آنجا را ترک کنند. آشپز سیاهپوست هتل، «هالوران» (کرادرز)، در مییابد که «دانی» هم مثل خود او نیروی ادراک فراحسی (تلألو) دارد که او را از وقایع خشونتآمیز گذشته هتل آگاه میکند. او به «دانی» هشدار میدهد که به اتاق دویست و سی و هفت نرود. یک ماه بعد «جک» که هر روز آشفتهتر میشود، توانائیاش را برای نوشتن از دست میدهد و با همسرش با خشونت رفتار میکند…