بهترین فیلم های ترسناک تاریخ سینما – 71 عنوان برتر و تماشایی

با یک مجموعه معرفی فیلم دیگر در خدمت شما هستیم و این بار بهترین فیلم های ترسناک تاریخ سینما را مرور میکنیم. اما ما واقعا چرا از فیلمهای ژانر وحشت خوشمان میآید؟ چرا هر از چند گاهی تمایل پیدا میکنیم که مثلا به جای یک فیلم دلپذیر از یک ژانر خوشایندتر بنشینیم و تقلا و تکاپوی شخصیتهای داستانی را برای بقا ببینیم، شاهد باشیم که چطور شرورها، خونآشامان، روانیها، قاتلهای بالفطره، زامبیها، حیوانات یا چرخه حوادث زخمی و رنجورشان میکنند و از صحنه گیتی نیستشان میکنند؟
در این مورد باید در پست جدایی بنویسم. اما به طور خلاصه میشود اینها را فهرست کرد:
-هجوم آدرنالین
-احساس امنیت در حین تماشای وحشت که حس متضاد و پرادوکسی در ذهن ما ایجاد میکند
-کمک برای برخورد با بدترینهایی که شاید روزی گریبان ما را بگیرند
و حتی کشف سمت تاریک ذهنتان!
ژانر وحشت و فیلم های ترسناک ممکن است، ژانر مورد علاقه خیلیها نباشد، اصلا بعضی از ماها با شیطنت پیش آمده که شبهایی عمدا فیلم های ترسناک انتخاب کرده باشیم تا یکی از دوستان یا اعضای خانواده خود را که روحیه حساستری دارد و همه چیز را جدی میگیرد، بترسانیم! خدا ما را ببخشاید.
فهرست را زیر را ببینید. فیلمها به صورت متوازنی از دهههای دور تا همین یکی دو سال پیش انتخاب شدهاند و باز تاکید میکنم که هیچ فهرستی نمیتواند کامل باشد. به علاوه چون بخش ترسناک در برخی فیلمهایی که ما بیشتر جزو فیلمهای درام و پلیسی و تاریخی طبقهبندی میکنیم، وجود دارد، شما ممکن است پیشنهاد کنید که فیلمهای دیگری هم به این فهرست اضافه شوند.
1- فیلم نزول – The Descent
سال تولید : ۲۰۰۵
کارگردان : نیل مارشال
هنرپیشگان : شونا مکدانلد، ناتالی جکسن مندوسا، آلن رید، ساسکیا مالدر، مایانا برینگ، نورا ـ جین نون، آلیور میلبرن و کریگ کانوی
̎سارا̎ (مکدانلد) را که یک سال پیش تصادف اتوموبیل وحشتناکی داشته، دوستش، ̎بت̎ (رید)، تشویق میکند به آمریکا برگردد تا همراه با ̎جونو̎ (مندوسا) ـ زن جوانی که سر نترسی دارد و پس از تصادف ̎سارا̎، خیلی ناگهانی و به طرز مشکوکی از بریتانیا فرار کرده ـ به یک سفر غارپیمائی بروند. آنان به اتفاق دو تن از دوستان قدیمی و یکی از رفقای جدید ̎جونو̎، به یک سفر مکاشفهای در دل غارها میپردازند؛ ولی در همان ابتدای سفر، حادثهای پیشبینی نشده، حس و حال هولناکی به مکاشفهشان میبخشد: سقوط تختهسنگِ بزرگی دهانهٔ غار را مسدود میکند و آنان را در غاری رعبآور و ناشناخته و بدون نقشه و تنها با مقدار کمی ذخیرهٔ غذائی، سرگردان باقی میگذارد. در حالیکه تنش بین اعضاء گروه بالا گرفته، آنان با خطر دیگری روبهرو میشوند: جانوری هیولاصفت که همانقدر شیفتهٔ ظلمت و تاریکی است که شیفتهٔ خون…
2- فیلم نجات – Deliverance
سال تولید : ۱۹۷۲
کارگردان : جان بورمن
فیلمنامهنویس : جیمز دیکی، برمبنای رمانی نوشته خودش.
هنرپیشگان : جان وویت، برت رنولدز، ند بیتی، رانی کاکس، بیلی مکینی، هربرت &#۱۷۱;کابوی&#۱۸۷; کاوارد، جیمز دیکی، سایمن گلس و رندال دیل.
«لوئیس» (رنولدز) به اتفاق سه تن از دوستانش، «اِد» (وویت)، «بابی» (بیتی) و «درو» (کاکس) به دهکدهای کوهستانی سفر میکنند تا مسیر یک رودخانه وحشی را طی کنند، پیش از اینکه بهدلیل احداث یک سد زیر آب برود. در روز دوم سفر، هنگامی که «بابی» و «درو» به جنگل رفتهاند مورد هجوم مردانی ناشناس قرار میگیرند؛ در حالیکه یکی از آنان قصد هتک حرمت به «بابی» را دارد توسط «لوئیس» به قتل میرد، نفر دوم نیز موفق به فرار میشود. آنان تصمیم میگیرند تا از محل بگریزند تا اینکه «درو» به شکل مرموزی ناپدید میشود و پس از چندی جسدش پیدا میشود. سرانجام آنان خودشان را به شهر میرسانند. «لوئیس» به خاطر شکستگی پا در بیمارستان بستری میشود. کلانتر که به قضایا مشکوک شده از آنان بازجوئی میکند ولی حرفهایشان را باور نمیکند. با این حال آنان را رها میکند.
3- فیلم موجود – The Thing
سال تولید : ۱۹۸۲
کارگردان : جان کارپنتر
هنرپیشگان : کورت راسل، ا. ویلفرد بریملی، ت. ک. کارتر، دیوید کلنن، کیت دیوید، ریچارد دایسارت و چارلز هالاهان.
سگی که توسط هلیکوپتری تعقیب میشود، وارد یک ایستگاه تحقیقاتی قطبی میشود و سرنشینان هلیکوپتر نیز کشته میشوند. سگ را کنار سگهای دیگر ایستگاه قرار میدهند. همان شب، بدن سگ متلاشی میشود و به هیولائی هولناک بدل میشود. هیولا را میکشند، اما کمی بعد همین اتفاق برای یکی از کارکنان ایستگاه تکرار میشود و بعد، این فاجعه مثل یک بیماری مسری تکتک افراد را مبتلا میکند…
اقتباسی از داستان کامبل جونیر، که اول بار در 1951 فیلمی درخشان به همین نام به کارگردانی کریستیان نایبی بر مبنای آن ساخته شد. فیلم آشکارا تحت تأثیر بیگانه (ریدلی اسکات، 1979) است.
4- فیلم جنگیر – The Exorcist
سال تولید : ۱۹۷۳
کارگردان : ویلیام فریدکین
هنرپیشگان : اِلن برستین، ماکس فون سیدو، لی ج. کاب، جیسن میلر، لیندا بلر، ویلیام اومالی، بارتن هیمن، پیتر مسترسن، رودولف شوندلر و جینا پتروشکا.
جرج تاون آمریکا. «ریگن» (بلر)، دختر دوازده ساله یکی از بازیگران زن مشهور سینما «برستین» دچار حالتهای غریبی میشود که خبر از نوعی بیماری روانی میدهد. تمام تلاش پزشکان برای تشخیص و درمان بیماری «ریگن» بینتیجه میماند، تمام تلاش پزشکان برای تشخیص و درمان بیماری «ریگن» بینتیجه میماند، و در نهایت، تنها راه چاره، دعوت برای اجرای مراسم جنگیری است. دو کشیش، «پدر مرین» (فومن سیدو) و «پدرکاراس» (میلر) به خانه آنان میآیند و کارشان را شروع میکنند. «پدر مرین» در جریان کار میمیرد و «پدر کاراس» به قیمت جان خودش، جن را از جسم «ریگن» بیرون میکشد.
یکی از جریانسازترین آثار سینما ترسناک که در دهه 1970 موجی از آثار مشابه را بهدنبال داشت که هرگز به موفقیت آن نرسیدند. هرچند جنگیر پُر است از صحنههای چندشآور، اما هولناک بودنش را بیشتر به بدیهیترین اصل سینمای ترسناک مدیون است: ناشناختگی؛ چیزی که در صحنه درخشان اتاق زیر شیروانی کاملاً به چشم میآید.
5- فیلم توئین پیکز: آتش با من گام بردار – TWIN PEAKS: FIRE WALK WITH ME
سال تولید : ۱۹۹۲
کارگردان : دیوید لینچ
فیلمنامهنویس : رابرت انگلس و لینچ، بر مبنای مجموعه ٔ تلویزیونی توئین پیکز، کار انگلس و لینچ
هنرپیشگان : شریل لی، ری وایز، مادچن ایمیک، دانا اشبروک، فیبی اگوستین، دیوید بووی، پاملا گیدلی، کریس آیزاک، کیفر ساترلند، جیمز مارشال، مویرا کلی، والتر اولکه ویچ، کایل مک لاکلن
وقتی جسد ̎ترزا ̎ (گیدلی)، پیشخدمت رستورانی را در ایالت واشنگیتن پیدا میکنند، FBI، مأمور ویژهاش، ̎چستر دزموند̎ ( آیزاک) و همکار جوانش، ̎سام استنلی̎ (ساترلند) را برای تحقیق به آنجا میفرستد. به رغم جبههگیری کلانتر محلی، ̎دزموند̎ به سرنخهای مهمی دست پیدا میکند ولی خودش به طرز اسرارآمیزی ناپدید میشود. ̎مأمور دیل کوپر̎ (مک لاکلن) که از رویاهائی ̎پیش آگاهانه̎ رنج میبرد، از پدیدار شدن روح ̎فیلیپ جفریز̎ (بووی) ـ یک مأمور ناپدید شدهٔ دیگر ـ تکان میخورد. بعدها در توئین پیکز، ̎لارا پالمر̎ (لی) بر سر دوراهی ارتباطش با ̎بابی بریگز̎ (اشبروک) که مخدر او را تأمین میکند و ̎جیمز هرلی̎ (مارشال)، یک دوچرخهسوار عاشقگیر کرده است. ̎لارا ̎ نزد دوستش، ̎دانا هیوارد̎ (کلی) اعتراف میکند که مردی به نام ̎باب̎ مدام او را مورد اذیت و آزار قرار میدهد. ̎باب̎ در واقع همان ̎لیلند پالمر̎ (وایز) پدر ̎لارا ̎ست که یا عقلش را از دست داده یا روحش توسط موجوداتی ناملموس تسخیر شده است. ̎دانا ̎ اصرار دارد تا ̎لارا ̎ را در یکی از گردشهای شبانه، همراهی کند. در آنجاست که در مرز کانادا، در باشگاهی جهنمی با شخصیت ̎ژاک رنو̎ (اولکه ویچ) آشنا میشود.
6- فیلم جیغ – SCREAM
سال تولید : ۱۹۹۶
کارگردان : وس کریون
هنرپیشگان : نو کامبل، دیوید آرکت، کورتنی کاکس، ماتیو لیلارد، اسکیت اولریک، رز مکگاون، جیمی کندی و درو باریمور
ناشناسی با یکسری تلفنهای تهدیدآمیز، بذر وحشت و ناامنی را در شهری کوچک میپراکند. پس از اینکه ̎کیسی̎ (باریمور) قربانی میشود، ̎سیدنی پرسکات̎ (کامبل) هدف تهدید قتل قرار میگیرد و با این حال جان سالم به در میبرد. ̎سیدنی̎ که یک سال پیش مادرش به قتل رسیده، به محبوبش، ̎بیلی لومیس̎ (لولریک) شک میکند. هویت قاتل کمکم به معمائی پیچیده بدل میشود و مشغلهٔ گروهی از جوانان را هم تشکیل میدهد. سرانجام، پس از یک مهمانی شبانه که طی آن چندین نفر مورد حملهٔ قاتل نقابدار قرار میگیرند، ̎سیدنی̎ کشف میکند که در واقع دو نفر قاتل وجود دارد: ̎بیلی̎ که ̎سیدنی̎ تازه دوباره اعتمادش را به او بازیافته بود و یک پسر جوان دیگر …
7- فیلم جادوگران – The Witches
سال تولید : ۱۹۸۹
کارگردان : نیکلاس روگ
فیلمنامهنویس : آلن اسکات، برمبنای کتابی نوشته روآلد دال
هنرپیشگان : آنجلیکا هیوستن، مای زترلینگ، جیسن فیشر، روآن اتکینسن، بیل پاترسن، برندا بلتین و چارلی پاتر.
آلمان. پسربچهای به نام «لوک» (فیشر) پیش از خواب به قصه مادربزرگش، «هلگا» (زترلینگ) گوش میدهد. «هلگا» به «لوک» میگوید که در زمینه جادوگری تجربههائی دارد، و یک انگشتش را هم در این راه از دست داده است. او میخواهد نوهاش را برای رویاروئی با جادوگرانی آماده کند که مدام نقشه قتل بچهها را میکشند؛ جادوگرانی که همیشه چشمهای ارغوانی، کفشهای نوک پهن (چون انگشت شست ندارند) و دستکش و شامه تیزی دارند که جادوگران او را میربایند و پس از مدتی، به شکل یک تصویر در یکی از نقاشیهای خانهشان ظاهر میشود. در طول سالها، تصویر دخترک به پیرزنی تبدیل میشود و دست آخر هم از بین میرود. پس از این ماجرا، پدر و مادر «لوک» در یک تصادف رانندگی کشته میشوند و «لوک» با مادربزرگش تنها میماند. آنان به انگلستان سفر میکنند و «هلگا» یک جفت به یک تفریحگاه ساحلی میرود. همان زمان، تمام جادوگران انگلستان به این تفریحگان میآیند تا در سمینار «چگونه بچههای انگلستان را بریائیم» به ریاست «خانم ارنست» (هیوستن) شرکت کنند …
8- فیلم آبنبات فروش – CANDYMAN
سال تولید : ۱۹۹۲
کارگردان : برنارد رز
فیلمنامهنویس : برنارد رز، بر مبنای داستان کوتاه ممنوع نوشتهٔ کلایو بارکر
هنرپیشگان : ویرجینیا مادسن، کاسی لمونز، زاندر برکلی، د جوان گای، تونی تاد، ونسا ویلیامز، ماریانا الیوت، تد ریمی و گیلبرت لوئیس
نوع فیلم : رنگی، ۹۹ دقیقه
̎هلن لایل̎ (مادسن)، دانشجوی دکترای رشتهٔ مردمشناسی که پایاننامهٔ تحصیلیاش دربارهٔ افسانهٔ جانی مرموزی معروف به ̎ آبنبات فروش̎ و جنایتهای او در حدود سال ۱۸۹۰ است، با وقوع یک سری قتلهای همانند در ناحیهٔ جنایت خیز کابرینیگرین شیکاگو، به آنجا میرود و گفتههای اهالی منطقه مبنی بر اینکه این جنایات را ̎ آبنبات فروش̎ مرتکب شده، منطقی مییابد. در ادامهٔ پژوهشش چنان در این افسانه غرق میشود که توانائی تمیز بین افسانه و واقعیت را از دست میدهد. او را به جرم قتلهائی که به عقیدهٔ وی ̎ آبنبات فروش̎ مرتکب شده، دستگیر میکنند و به تیمارستان میفرستند. ادامهٔ این مسیر به فنای او میانجامد.
9- فیلم آروارهها – Jaws
سال تولید : ۱۹۷۵
کارگردان : استیون اسپیلبرگ
هنرپیشگان : روی شایدر، رابرت شا، ریچارد دریفوس، لورین گری، مورای هامیلتن، گاتلیب و جفری کریمر.
با پیدا شدن بقایای جسد دختری که مورد حمله کوسه قرار گرفته، «مارتین برودی» (شایدر) – رئیس پلیس شهرکی ساحلی – تصمیم به بستن ساحل میگیرد، اما زیر فشار مقامات شهر به گذاشتن پستهای نگهبانی و علامتهای هشدار دهنده رضایت میدهد. تا اینکه پسربچهای طعمه کوسه میشود و شکارچیان محلی برای شکار کوسه به دریا میروند. «مت هوپر» (دریفوس)، اقیانوسشناس، اعلام میکند که کوسه شکار شده، کوسه سفید بزرگ مورد نظر نیست، اقیانوسشناس، اعلام میکند که کوسه شکار شده، کوسه سفید بزرگ مورد نظر نیست، و انجمن شهر میپذیرد تا برای کشتن کوسه، دستمزد دههزار دلاری «کوئینت» (شا) را بپردازد و «برودی» و «هوپر» همراه «کوئینت» رهسپار شکار بزرگ میشوند. «هوپر» زیر آب، در قفسی، گیر میافتد و «کوئینت» طعمه کوسه میشود؛ اما در رویاروئی پایانی، «برودی» که تنها مانده به کمک کپسول اکسیژن کوسه را تکهتکه میکند و با «هوپر» به ساحل باز میگردد.
10- فیلم فرانکنشتاین – FRANKENSTEIN
سال تولید : ۱۹۳۱
کارگردان : جیمز ویل
فیلمنامهنویس : گارت فورت، فرانسیس ادواردز فاراگو، جان بالدرستن و روبر فلوره، بر مبنای رمانی نوشته مری شلی و نمایشنامهای نوشته پگی وبلینگ
هنرپیشگان : کالین کلایو، می کلارک، بوریس کارلوف، جان بولز، ادوارد وان اسلون، دوایت فرای و فردریک کار
دانشمند جوانی بهنام “دکتر هنری فرانکنستاین” (کلایو) مشغول آزمایشهائی برای حیات بخشیدن به رمردگان است. او تحقیقاتش را با استفاده از اجسادی که با کمک دستیار گوژپشتش، “فریتس” (فرای) از گورستانها میرباید، به انجام میرساند. نامزد “هنری”، “الیزابت” (کلارک) و نزدیکترین دوستش، “ویکتور” (بولز) که نگران عاقبت آزمایشهای پنهانی و خطرناک او هستند، همراه “پروفسور والدمن” (وان اسلون)، استاد سابق “هنری”، به آزمایشگاه او، در آسیائی مخروبه، میروند. در آنجا “هنری” مقابل چشمهای متعجب و شکاک آنان، آزمایشهای موردنظرش را به انجام میرساند و موفق به دمیدن روح در کالبد مخلوق بیجانش میشود. مشکل اصلی اینجا است که “فریتس” بدون اطلاع “هنری” از آزمایشگاه “والدمن”، مغز جنایتکار مردهای را برای او دزدیده، که اکنون در سر مخلوق (کارلوف) جا گرفته است. پس از مدتی مخلوق، “فریتس” را که با او بدرفتاری میکند از پا درمیآورد. “هنری” که قصد ازدواج با “الیزابت” را دارد، به “والدمن” اجازه میدهد که با کالبدشکافی دوباره مخلوق، آن را از میان ببرد. اما مخلوق میگریزد و بهطور ناخواسته باعث مرگ دختری کوچک میشود. در ادامه، گروهی از اهالی خشمگین منطقه به قصد نابود کردن مخلوق به تعقیب او میپردازند…
11- فیلم حالا نگاه نکن – Don’t Look Now
سال تولید : ۱۹۷۳
کارگردان : نیکلاس روگ
فیلمنامهنویس : آلن اسکات و کریس برایانت، بر مبنای داستانی کوتاهی نوشته دافنه دو موریه
هنرپیشگان : دانلد ساترلند، جولی کریستی، هیلاری میسن، چلیا ماتانیا، ماسیمو سراتو، آدلینا پوئریو، رنائو اسکارپا، جورجو ترستینی، لئوپولدو تریسته و دیوید تری.
«جان باکستر» (ساترلند) و همسرش، «لارا» (کریستی) داغدیده و پریشان از مرگ دختر کوچکشان، برای تسکین و فراموشی به ونیز میروند، و به پیر دختری انگلیسی (ماتانیا) و خواهر نابینایش (میسن) – که توانائیهای ذهنی ماوراءالطبیعهای دارد – برمیخورند که از طرف دختر مردهشان به آن دو از آینده و خطری نامعلوم هشدار میدهند. «جان» چندبار بچهای با بارانی قرمز را در کوچه پس کوچههای ونیز میبیند، و بالاخره زمانی که در کوچهای بنبست گیرش میاندازد، خود را با پیرزن کوتوله مخوفی (پوئریو) روبهرو میبیند که به ضرب چاقو جانش را میگیرد.
12- فیلم عجیبالخلقهها – FREAKS
سال تولید : ۱۹۳۲
کارگردان : تاد برانینگ
فیلمنامهنویس : ویلیس گلدبک، لیون گوردون، ادگار آلن وولف و آل بوازبرگ، بر مبنای داستان محرکها نوشته تاد رابینز
هنرپیشگان : والاس فورد، لیلا هایمز، هاری ارلز، دیزی ارلز، اولگا باکلانووا و هنری ویکتور
“هانس” (هاری ارلز)، کوتوله سیرکی سیار، با “فریدا” (دیزی ارلز)، یکی دیگر از کوتولههای سیرک رابطهای صمیمانه دارد، اما در واقع دلیاخته “کلئوپاترا” درمییابد “هانس” ثروت هنگفتی به ارث برده، با همفکری “هرکول”، نقشه ازدواج با او را طرح میکند، تا پس از ازدواج مسمومش کند و ارثیه را از آن خود کند. اما توطئه آن دو برملا میشود و جمع عجیبالخلقههای خشمگین سیرک به انتقام برمیخیزند. سرانجام، “کلئوپاترا” نیز به موجودی ناقص و کربهالمنظر بدل میشود.
عجیبالخلقهها قرار بود پاسخ مترو ـ گلدوین ـ مایر به دراکولا (تاد برانینگ، ۱۹۳۲) و فرانکنستاین (جیمز ویل، ۱۹۳۱)، هر دو محصول یونیورسال، باشد. اما استفاده برانینگ از هنرپیشههای دارای نقایص فیزیکی مادرزادی و ژنتیکی و نیز مضمون (هنوز نامتعارف) فیلم، خشم عمومی را برانگیخت و زمینه شکست توأمان تجاری/هنری آن را فراهم آورد (اصلاً بسیاری از سینماداران از نمایش فیلم خودداری کردند).
13- فیلم ۲۸ روز بعد – 28 DAYS LATER
سال تولید : ۲۰۰۲
کارگردان : دنی بویل
فیلمنامهنویس : الکس گارلند
هنرپیشگان : الکس پالمر، بیندو د استوپانی، جوکا هیتونن، دیوید اشنایدر، کیلیان مورفی، توبی سجویک، نیومی هریس و نوآ هانتلی
وقتی ̎جیم̎ (مورفی) پیک دوچرخهسوار، ۲۸ روز بعد در بیمارستانی سوت و کور از حالت اغما بیرون میآید، قدم به خیابانهای خالی از سکنهای میگذارد که حس و حالی مبهم و غریب بر آنها حکمفرماست. ̎جیم̎، پس از برخوردی وحشتناک در کلیسائی ظاهراً متروکه، به بازماندگان دیگری میپیوندد و خیلی زود از علت سوت و کور بودن خیابانەا و موجودات خطرناکی که در سایهها و گوشه و کنار میپلکند، باخبر میشود: آشکار میگردد که میمونها ناقل ویروس وحشتناکی هستند که قربانیانش را به جنایتکارانی دیوانه و خشمگین تبدیل میکند و پس از آنکه عدهای در معرض این بیماری قرار گرفتهاند، کل ساکنان شهرها نیز بر اثر تهاجم جنایتکارانهٔ مبتلایان، نابود شدهاند. آیا هنوز هم کورسوی امیدی برای بشریت باقی مانده یا اینکه ویروسِ مرگبار به کشورهای دیگر نیز راه یافته و تمامی کرهٔ زمین را آلوده کرده است؟
14- فیلم بیگانه – Alien
سال تولید : ۱۹۷۹
کارگردان : ریدلی اسکات
هنرپیشگان : تام اسکریت، سیگورنی ویور، جان هرت، ورونیکا کارترایت، هاری دین استنتن، ایان هولم و یافت کوتو.
زمانی در آینده. زندگی انسانها تحت کنترل «شرکت»ی است که تنها از طریق خرید سهام آن میتوان عنوان «شهروند» را به دست آورد. سفینه «نوسترومو» برای انجام پژوهشهای فضائی به کهکشان فرستاده میشود. یکی از سرنشینان آن، «کین» (هرت) ناخواسته باعث ورود موجودی ناشناخته به درون سفینه میشود. موجودی که خیلی سریع رشد میکند، به جای خون مایعی اسیدگونه در رگهایش جاری است و به نظر میرسد هدفی جزء کشتار و نابودی نداشته باشد. آرامآرام تکتک اعضای سفینه توسط «بیگانه» از پا در میآیند. «ریپلی» (ویور)، یکی از فضانوردان، درمییابد که ورود «بیگانه» به سفینه و عقیم گذاشتن هرگونه کوشش برای نابودی آن، بخشی از نقشه بخش تسلیحاتسازی «شرکت» برای استفاده از ارگانیسم پیچیده آن در تولید سلاحهای تازه است که توسط«اَش» (که قصد کشتن او را دارد) میشود و با فرستادن «بیگانه» به فضای لایتناهی از دست او رهائی مییابد.
15- فیلم مگس – The Fly
سال تولید : ۱۹۸۶
کارگردان : دیوید کراننبرگ
فیلمنامهنویس : چارلز ادوارد پوگیو و کراننبرگ، بر مبنای داستان کوتاهی نوشته جرج لانگلان
هنرپیشگان : جف گُلدبلوم، جینا دیویس، جان گتس، جوی بوشل، لس کارلسن، جرج چووالو، مایکل کوپمن و کراننبرگ
«ورونیکا» (دیویس)، خبرنگار نشریهای علمی در یک مهمانی با «ست براندل» (گُلدبلوم)، دانشمندی جوان آشنا میشود. «براندل» ماشنی ساخته که میتواند ماده را به اتمهای مجزا تجزیه کند و پس از انتقام به مکانی دیگر با سرعت جریان الکتریسیته، دوباره باا پیوند اتمها به همان ماده برسد. «ورونیکا» سعی میکند نظر «استاتیس بورانس» (گتس)، سردبیر نشریهای را به تحقیقا «براندل» جلب کند، اما «بورانس» که سابقاً دلباخته «ورونیکا» بوده تمایلی نشان نمیدهد. «براندل» با فهمیدن رابطه قدیمی «ورونیکا» و «بورانس» از شدت حسادت به الکل پناه میبرد و در حال مستی تصمیم میگیرد آزمایش ماشین را روی خودش هم انجام دهد، در حالی که آگاه نیست مگسی همراه او وارد دستگاه شده است. حالا کامپیوتری که روند انتقال را کنترل میکند، ساختار اتمی مگس و انسان را به اشتباه میگیرد و «براندل» استحالهای تدریجی را آغاز میکند…
16- فیلم کاری – Carrie
سال تولید : ۱۹۷۶
کارگردان : برایان دِ پالما
فیلمنامهنویس : لارنس د. کوئن، برمبنای رمانی نوشته استیون کینگ
هنرپیشگان : سیسی اسپیسک، پایپر لاری، ایمی اروینگ، ویلیام کت، جان تراولتا، نانسی آلن و بتی باکلی.
«کاری وایت» (اسپیسک)، دختری خجالتی و تودار که مورد نفرت همکلاسیهایش در دبیرستان است با دیدن خونریزیاش زیر دوش، دچار حمله عصبی میشود. «دوشیزه کالینز» (با کلی)، معلم ورزش مدرسه او را از دست همکلاسیهایش که مسخرهاش میکنند، نجات میدهد (او متوجه قدرتهای ذهنی عجیب «کاری» شده) و میگوید که این فقط نخستین قاعدگی او است و سپس بهدنبال مادر او، «مارگات» (لاری) میفرستد؛ زنی خرافاتی که دخترش را در ناآگاهی بارآورده است. «دوشیزه کالینز» یکی از همکلاسیها را بهنام «کریس هارگنسن» (آلن) تنبیه میکند و بلیتش را برای ورود به مجلس رقص مدرسه میگیرد. «کریس» با دوستش، «بیلی نولان» (تراولتا) برای انتقام از «کاری» نقشه میکشند. در این میان «سواسنل» (اروینگ) که از رفتارش با «کاری» نقشه میکشند. در این میان «سواسنل» (اروینگ) که از رفتارش با «کاری» عذاب وجدان گرفته، از دوستش، «تامی راس» (کت)، قهرمان ورزشی مدرسه میخواهد تا «کاری» را به مهمانی رقص دعوت کند. «کاری» که ابتدا مشکوک شده، در ضمن از مادرش هم میترسد. بالاخره قبول میکند …
17- فیلم شب شکارچی – The Nigh Of The Hunter
سال تولید : ۱۹۵۵
کارگردان : چارلز لاتن
فیلمنامهنویس : جیمز ایجی، برمبنای رمانی نوشته دیویس گراب
هنرپیشگان : رابرت میچم، شلی وینترز، لیلیان گیش، اولین واردن، پیتر گریوز، بیلی چاپین، سالی جین بروس و جیمز گلیسن
جنوب آمریکا، دوره بحران اقتصادی. واعظی روانپریش، “هاری پوئل” (میچم)، روی انگلشتهای دست راست خود کلمه “عشق” را خالکوبی کرده و روی انگشتهای دست چپش، کلمه “نفرت” را او بهدلیل رانندگی با یک ماشین دزدی به زندان میافتد و با سارقجوان، “بنهارپر” (گریوز) آشنا میشود. “هارپر” در جریان سرقت از یک بانک مردی را کشته و حالا انتظار اعدام را میکشد. پوئل” حدس میزند که “هارپر” پول سرقتی را در جائی مخفی کرده باشد، اما پیش از اعدام او نمیتواند محل پولها را از زیر زبانش بکشد. بهزودی “پوئل” آزاد میشود و خود را به خانواده “هارپر” میرساند. او مادر خانواده، “ویلا” (وینترز) را فریب میدهد و به همسری خود در میآورد. پس از چندی نیز او را به قتل میرساند. پسر کوچک خانواده، “جان” (چاپین) میداند که پدرش پولها را در عروسک خواهرش، “پرل” (بروس) مخفی کرده است. او حالا دست خواهرش را میگیرد و با عروسک فرار میکنند…
18- فیلم پروژهٔ جادوگر بلر – THE BLAIR WITCH PROJECT
سال تولید : ۱۹۹۹
کارگردان : دانیل مایریک و ادواردو سانچز
هنرپیشگان : هیتر داناهیو، مایکل ویلیامز، باب گریفین، جیم کینگ، ساندرا سانچز و جاشوآ لنرد
بر مبنای اظهارات اهالی سالخوردهٔ شهر، حادثهٔ ̎جادوگر بلر̎ یک افسانهٔ قدیمی دربارهٔ جادوگرانی است که در سالهای بسیار دور نوجوانان بسیاری را شکنجه کردند و کشتند. همهٔ اهالی شهر این ماجرا را با جزئیاتش میدانند. سه دانشجوی سینما که برای انجام پروژهشان به عمق جنگل رفتهاند، بهعلت گم کردن نقشه به سرنوشت شومی دچار میشوند. آنان که مجبور شدهاند برای پیداکردن راه چند روز بیشتر در جنگل بمانند، به ناگاه در نیمههای شب، صداهای رعبانگیزی را از بیرون چادرشان میشنوند. آنان اشیاء عجیب ساخت ̎جادوگران بلر̎ را که در جنگل زندگی میکنند، بهدست میآورند و در حالیکه به شدت وحشت کردهاند با کمال ناامیدی سعی میکنند راه خروج از جنگل را پیدا کنند، اما موفق نمیشوند. سه جوان زمانی ناامیدتر میشوند که متوجه میشوند غذا ندارند و هوا هم رو به سردی گذاشته و هیچکس متوجه گمشدن آنان نشده است. آنان هر شب با شنیدن جیغ و صداهای ترسناک مطمئن میشوند کسی در تعقیبشان است و خیلی زود نگران از دست دادن زندگیشان میشوند…
19- فیلم بیمار روانی – Psycho
سال تولید : ۱۹۶۰
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : جوزف استفانو، برمبنای رمانی نوشته رابرت بلاک
هنرپیشگان : آنتونی پرکینز، جانت لی، ورا مایلز، جان گاوین، مارتین بالسام، جان مکاینتایر، لون تاتل، سایمن اوکلند، فرانک آلبرتسن و پاتریشا هیچکاک.
“ماریون کرین” (لی) به امید تسهیل کار ازدواجش با “سام لومیس” (گاوین) پولهای کارفرمایش را میدزد و از شهر محل سکونتش خارج میشود و بین راه در “هتل بیتس” که جوانی بهنام “نورمن” (پرکینز) ادارهاش میکند، به استراحت میپردازد. “نورمن” به او میگوید که همراه مادر از لحاظ روانی نامتعادلش در خانه کنار هتل زندگی میکند. شب هنگام، “ماریون” که از کار خود پشیمان شده، پیش از خواب به حمام میرود و زیر دوش ـ ظاهراً به دست مادر “نورمن” ـ به قتل میرسد…
21- فیلم درخشش – The Shining
سال تولید : ۱۹۸۰
کارگردان : استنلی کوبریک
فیلمنامهنویس : دایان جانسن و کوبریک، برمبنای رمانی نوشته استیون کینگ
هنرپیشگان : جک نیکلسن، شلی دووال، دانی لوید، اسکاتمن کرادرز، باری نلسن، فیلیپپ استون و جو تورکل.
یک نویسنده به نام «جک تورنس» (نیکلسن) برای گفتوگو جهت تصدی شغل نگهداری از هتل دورافتاده «اُوِرلوک» که در زمستان خالی از مشتری است، به آنجا میرود. هنگام گفتوگو، مدیر هتل، «اولمن» (نلسن)، به او میگوید که «گریدی» (استون)، نگهبان قبلی، ظاهراً به دلیل انزوای طولانی مدت دچار جنون شده و همسر و دو دختر دو قلویش را کشته است. در خانه، «دانی» (لوید)، پسر کوچک «جک» به مادرش، «وندی» (دووال)، میگوید که «دوست» کوچکش، «تونی»، مایل نیست به این هتل برود و «دانی» بعدها تصاویر هولناکی از دوقلوها میبیند. در روز تعطیلی هتل، خانواده «تورنس» از راه میرسند، در حالی که کارکنان هتل آماده میشوند تا آنجا را ترک کنند. آشپز سیاهپوست هتل، «هالوران» (کرادرز)، در مییابد که «دانی» هم مثل خود او نیروی ادراک فراحسی (تلألو) دارد که او را از وقایع خشونتآمیز گذشته هتل آگاه میکند. او به «دانی» هشدار میدهد که به اتاق دویست و سی و هفت نرود. یک ماه بعد «جک» که هر روز آشفتهتر میشود، توانائیاش را برای نوشتن از دست میدهد و با همسرش با خشونت رفتار میکند. وقتی توفان خطوط تلفن هتل را قطع میکند، «وندی» از طریق رادیو از مأموران کمک میخواهد …
22- فیلم بچه رزمری – Rosemary’s Baby
سال تولید : ۱۹۶۸
کارگردان : رومن پولانسکی، برمبنای رمانی نوشته آیرا لوین.
فیلمنامهنویس : رومن پولانسکی، برمبنای رمانی نوشته آیرا لوین
هنرپیشگان : میا فارو، جان کاساوتیس، روت گوردون، سیدنی بلکمر، ماریس اوانز، رالف بلامی، آنجلا دوریان، پتسی کلی و الیشا کوک.
“رزمری” (فارو) و “گای” (کاساوتیس) “وودهاوس” زوج جوانی هستند که به آپارتمان تازهشان اسبابکشی میکنند. آن دو به زودی با “مینی” (گوردون) و “رومن” (بلکمر) “کاستوت”، زن و شوهر مسن و غیرعادی همسایه صمیمی میشوند. “رزمری” باردار میشود و آرامآرام از روی نشانههای مختلف به این تصور میرسد که “کاستوتها”ی شیطانپرست با فریفتن همسرش، او را وسیله به دنیا آوردن فرزند شیطان کردهاند. نوزاد متولد میشود، اما به او میگویند که مرده به دنیا آمده است. سرانجام “رزمری” از راه مخفی بین دو آپارتمان، به خانه “کاستوتها” میرود و فرزندش را میبیند…
23- فیلم سکوت برهها – THE SILENCE OF THE LAMBS
سال تولید : ۱۹۹۱
کارگردان : جاناتان دمی
فیلمنامهنویس : تد تالی، بر مبنای رمانی نوشتهٔ توماس هریس
هنرپیشگان : جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، اسکات گلن، تد لوین، آنتونی هیلد، لارنس ا.بانی و دان براکت
̎ کلاریس استارلینگ̎ (فاستر)، دانشجوی جوان آکادمی پلیس، مأموریت مییابد در مورد قتلهای زنجیرهای و فجیع دختران جوانی که پوستشان پس از قتل کنده شده، از دکتر روانپزشک آدمخواری به نام ̎هانیبال لکتر̎ (هاپکینز) که در زندان است، اطلاعاتی کسب کند. ̎دکتر لکتر̎ اطلاعات سربسته و ناقصی به ̎کلاریس̎ میدهد و …
24- فیلم هالووین – Halloween
سال تولید : ۱۹۷۸
کارگردان : جان کارپنتر
هنرپیشگان : دانلد پلیزنس، جیمی لی کورتیس، نانسی لومیس، تونی موران، ویل سندین، پ. ج. سولز، چارلز سایفرز، کایل ریچاردز، برایان اندروز و جان مایکل گراهام
سال 1963. در یکی از شهرهای کوچک ایلینویز، دختری بهدست برادر شش سالهاش، «مایکل» (سندین) به قتل میرسد. پانزده سال بعد، «دکتر لومیس» (پلیزنس) که معتقد است روح شیطان در کالبد «مایکل» (موران) تجسم یافته، به محض آن که جلوی در تیمارستان محل نگهداری او توقف میکند و از اتوموبیل پیاده میشود، «مایکل» به جایش سوار میشود و میگریزد. روز هالووین، «لاری» (کورتیس) هنگام ترک مدرسه با هم کلاسیهایش، «آنی» (لومیس) و «لیندا» (سولز)، متوجه نگاههای مزاحم غریبهای میشود. همان شب، «لیندا» و دوستش، «باب» (گراهام) به دست «مایکل» به قتل میرسند. بهزودی «لاری» خود را در دام «مایکل» گرفتار میبیند. حالا «لاری» با «مایکل» درگیر میشود، هم زمان «دکتر لومیس» از راه میرسد و چندین گلوله به «مایکل» شلیک میکند. اما وقتی نگاه میکند اثری از جسد «مایکل» نمیبیند.
25- فیلم ارّه ۲ – SAW II
سال تولید : ۲۰۰۵
کارگردان : دارن لین باوسمن
هنرپیشگان : توبین بل، شونی اسمیت، دَنی والبرگ، اریک کنوسن، فرانکی گ.، گلن پلامر و لی وانل
̎اریک ماتیوز̎ (والبرگ) کارآگاه پلیسی است که پس از کشف جنایتی بیرحمانه و وحشتناک، متقاعد شده که ̎قاتل جیگساو̎ (بل) دوباره دست به کار شده و اعمال هولناکش را از سر گرفته است. حدس ̎ماتیوز̎ درست از آب درمیآید ولی آن قاتل زبردست، به طرز آشفتهکنندهای، راحت به دام میافتد. معلوم میشود که ̎جیگساو̎ مایل است به زندان بیافتد تا مأموران پلیس دیگر به دنبالش نگردند و بدین ترتیب او بتواند یک بار دیگر آدمهائی را که از دیدگاه او، مرزهای قابل قبول اخلاقی را زیر پا گذاشتهاند، تنبیه کند. اما بهجای گیر انداختن دو نفر در یک سرداب کثیف و وادار کردنشان به رقابتی وحشتناک برای به چنگ آوردن آزادیشان، اینبار ̎جیگساو̎ هشت نفر را محبوس کرده و آنان باید جسم و روح خود را تحت شکنجه قرار دهند تا به عدالتی که ̎جیگساو̎ دنبالش است، دست یابند.
26- فیلم ضبط – [Rec] – 2007
کارگردان: خائومه بالاگوئرو، پاکو پلازا
بازیگران: خاویر بوتت[نینیا مدیروس]، مانوئلا برونچود[آبوئلو]، مارتا کاربونل[ خانم ایزکوئیردو]، کلودیا فونت[جنیفر]، وینسنته گیل[پلیس]، ماریا ترزا اورتگا[آبوئلا]، پابلو روسو[مارکوس]، خورخه سرانو[سرجیو]، فران تراز[مانو]، مانوئلا ولاسکو[آنخلا]، کارلوس وینسنته[گیوم]، دیوید ورت[الکس].
نیمه شب، ایستگاه آتش نشانی شهری کوچک. آنخلا گزارشگر تازه کار تلویزیون به همراه فیلمبردارش برای تهیه گزارشی از نحوه کار آتش نشان ها به آنجا آمده است. پس از آشنایی با اهالی ایستگاه، ناگهان خبر تقاضای کمک از سوی زنی مسن که در آپارتمان خود به دام افتاده، دریافت می شود. اکیپی کوچک برای کمک راهی می شود و آنخلا که موقعیت را مناسب یافته، با آنها همراه می شود. وقتی به آپارتمان می رسند با اهالی ساختمان روبرو می شوند که در هال ورودی ساختمان تجمع کرده اند. چون سر و صداهایی هراس انگیزی از آپارتمان مورد نظر به گوش می رسد. آتش نشان ها به همراه مامور پلیسی که در محل حضور یافته، در آپارتمان را شکسته و وارد آنجا می شوند. به نظر می رسد زنی که داخل آپارتمان به دام افتاده، دچار حمله عصبی نیز شده است. تلاش مامور پلیس برای کمک به او منتهی به حمله پیرزن شده و با کمک دندان هایش مقداری از گوشت صورت و گردن او را می کند.
همه هراسان می شوند و زمانی که با حمله دوم پیرزن مواجه می شوند، پلیس دوم برای متوقف کردن او دست به سلاح می برد. بازگشت آنها به همراه پلیس زخمی به ورودی آپارتمان، با رسیدن مامورین پلیس و نیروی ویژه به محل حادثه همزمان می شوند.
27- فیلم سحرگاه مردگان – DAWN OF THE DEAD
سال تولید : ۲۰۰۴
کارگردان : زاک اسنایدر
فیلمنامهنویس : جیمز گان، برمبنای فیلمنامهای نوشتهٔ جرج رومرو
هنرپیشگان : سارا پالی، وینگ رامس، جیک وبر، مکهای فیفر، تای برل، مایکل کلی، کوین زگرز و لیندی بوت
طاعونی ناشناخته و کشنده به جان ساکنان کرهٔ زمین افتاده و مردگان از ا ین پس مرده باقی نمیمانند. جسدهائی که حسرت وعدهٔ غذای بعدشان را میخورند و فکر سیر کردن خود با گوشت موجودات زنده آنها را به حرکت و جنبوجوش واداشته، حالا به دنبال همان تک و توک موجودات زندهٔ باقیمانده به راه افتادهاند. ̎آنا کلارک̎ (پالی) فردای پس از این حوادث شوم و در حالیکه با وحشت و درد از خانهٔ خود در حومهٔ ویسکانسین فرار کرده، به گروه کوچکی از موجودات زنده برمیخورد. این گروه، از جمله عبارتند از: ̎کنت̎ (رامس)، افسر پلیس کمحرف؛ ̎مایکل̎ (وبر)، فروشندهٔ وسائل الکترونیک؛ ̎آندره̎ (فیفر) جوان زبل و وارد به چموخم زندگی شهری و همسر باردارش. این گروه به یک دژ اواخر قرن بیستمی ـ یک مرکز خرید شیک و مدرن در حومهٔ شهر که به حال خود رها شده ـ پناه میبرند. در حالیکه دنیای خارج از آن مجتمع به جهنمی تبدیل شده و ارتش فزایندۀ مردگان زندهٔ در حال فروپاشی و تجزیه، بهطور خستگیناپذیر سعی دارند در آن مجتمع رخنه کنند، بازماندهها با این مردگان زنده و با یکدیگر و نیز با ترسها و وحشتها و سوءظنهایشان مبارزه میکنند…
28- فیلم روانی آمریکایی – American Psycho
سال تولید : ۲۰۰۰
کارگردان : مری هرون
فیلمنامهنویس : گینیویر ترنر و هرون، برمبنای رمانی نوشته برت ایستن الیس
هنرپیشگان : کریستیان بیل، ویلم دافو، جارد لتو، جاش لوکاس، سامانتا ماتیس، مت راس، ریس ویدرسپون، کلوئه سوینیی، بیل سیج و ترنر.
̎پاتریک بیتمن̎ (بیل) جوانی اهل نیویورک و خوش سرولباس است که هیبت او نمونهٔ نوعی جوانان دهه ۱۹۸۰ آمریکا و بیانگر شاخصها و ارزشهای آن دوران است. او به تمام کلوبهای سرشناس رفت و آمد دارد و مخارج زندگیاش را از کار در والاستریت تأمین میکند. شم اقتصادی او برای سرمایهگذاری عالی است و رفتاری دوستانه و مؤدبانه با دیگران دارد، ولی در مراوداتش با آنان حد و مرزها را نگه میدارد. اما در پشت این چهره، یک هیولا نهفته است. ̎بیتمن̎ شبها کار واقعیاش را شروع میکند و به شکار و کشتن ولگردها و زنان خیابانی میپردازد. اما نه نامزدش، ̎اویلین̎ (ویدرسپون)، نه محبوبهاش، ̎کورتنی̎ (ماتیس) و نه منشیاش، ̎جین̎ (سوینیی) از زندگی دیگر او خبر دارند. حتی ̎کارآگاه دانلد کیمبال̎ (دافو) هم در اطلاعاتش مربوط به ̎بیتمن̎ گمراه شده است. تا این که ̎بیتمن̎ با ̎پل آلن̎ (لتو) آشنا میشود…
29- فیلم حلقه – THE RING
سال تولید : ۲۰۰۲
کارگردان : گور وربینسکی
فیلمنامهنویس : ارن کروگر، برمبنای فیلمنامهٔ هیروشی تاکاهاشی از رمانی نوشتهٔ کوجی سوزوکی
هنرپیشگان : نیومی واتس، مارتین هندرسن، دیوید دورفمن، برایان کاکس، جین الکساندر و لینزی فراست
نوار ویدوئویی مرموزی در شهری در شمال غربی اقیانوس آرام، دست به دست میچرخد. نوار، پر از تصاویر عجیب و غریب و ترسناک است که تماشاگران پس از تماشای آن، پیامی تلفنی دریافت میکنند که به ایشان هشدار داده میشود که هفت روز بعد میمیرند. تعدادی نوجوان که نوار را طی تعطیلاتشان در کلبهای کوهستانی تماشا کردهاند، این تهدید را شوخی میگیرند ولی همانطور که ادعا میشد ناگهان همگی در یک شب جان خود را از دست میدهند. ̎ریچل کلر̎ (واتسن)، عمهٔ یکی از آن نوجوانان بخت برگشته، روزنامهنگاری است که تصمیم گرفته در این زمینه تحقیق کند و به همین منظور به اتفاق پسر نوجوانش، ̎آیدان̎ (دورفمن) به غرب سفر میکند (̎آیدان̎ بچهٔ آشفتهحالی است که این اواخر، نقاشیهای شوم و عجیب و غریبی از تصورات ذهنیاش کشیده است). ̎ریچل̎ موفق میشود کلبه را در میانهٔ جنگل پیدا کند و خودش نوار را تماشا کند. پس از آن، همان پیام شوم را دریافت میکند و متوجه میشود که باید در فاصلهٔ همان یک هفته، معمای نوار را حل کند و نقاب از چهرهٔ فرد یا افراد پیِ آن را بردارد. ̎ریچل̎ به سراغ نامزد سابقش، ̎نوآ̎ (هندرسن) میرود که متخصص تکنولوژی ویدئویی است…
30- فیلم کلاورفیلد – Cloverfield – 2008
کارگردان: مت ریوز.
بازیگران: لیزی کاپلان[مارلنا]، جسیکا لوکاس[لیلی]، تی. جی. میلر[هاد]، مایکل اشتال-دیوید[راب هاوکینز]، مایک وگل[جیسن هاوکینز]، اودت یوستمن[بث مک اینتایر]، مارگوت فارلی[جن]، تئو روسی[آنتونیو]، برایان کلاگمن[چارلی]، کوین یو[کلارک]، لیزا لاپیرا[هیدر].
پنج دختر و پسر نیویورکی در شب جشن تولد یکی از دوستان شان شاهد حمله هیولایی عظیم الجثه و ناشناخته به شهر خود می شوند.
یکی از آنان با استفاده از دوربین مینی دی وی خود حوادث قبل و هنگام بروز فاجعه را ضبط کرده و این نوار بعدها تبدیل به یکی از اسناد وزارت دفاع ایالات متحده شده است. ما نیز با مشاهده این نوار شاهد شادی ها، هراس ها، تلاش آنان برای نجات یکی از دوستان خود، روابط عاشقانه میان دو نفر از آنها و سرانجام از میان رفتن شان می شویم…
31- فیلم داستان دو خواهر – A Tale of Two Sisters (2003)
کارگردان: کیم جی وون
بازیگران: ایم سو-جونگ- مون گیون یانگ – یوم جئونگ آه – کیم کپ سو
دو خواهر بعد از اینکه مدتی را در بیمارستان روانی بستری بوده اند، به خانه ی پدرشان و نامادری شان باز می گردند. در آنجا علاوه بر تحمل رفتارهای نامتعادل و خشن نامادری شان، متوجه حضور یک روح مرموز نیز می شوند…
این فیلم بر اشاره مستقیم به یک بیماری روحی- که عملا بسیاری از انسانها گرفتار آن هستند و خود از آن بی خبرند- بنا میشود. شخص، بنا به دلائلی نمیتواند با شخص مورد تنفر خود، رو در رو و درگیر شود. پس از درون خود، از او شخصیتی ضعیف و منفی خلق میکند و از او انتقام میکشد. اما آن هنگام که آثار این بیماری به صورت فیزیکی بروز میکند، او به حدی دچار این توهم است که در چند مورد دیگران را دیوانه میخواند و آنها را از اینکه از وقایع بی خبرند سرزنش میکند.
این نوشته را هم بخوانید:
فیلمهای خوبی که بین سالهای 2000 تا 2010 دوست داشتم
32- فیلم ستون فقرات شیطان – THE DEVIL’S BACKBONE
سال تولید : ۲۰۰۱
کارگردان : گیرمو دل تورو
هنرپیشگان : ادواردو نوریگا، ماریزا پارهدس، فدریکو لوپی، فرناندو تیلوه، ایرنه بیسدو و خونیو والورده
در سال ۱۹۳۹ و پس از سه سال جنگ داخلی در اسپانیا، ملیگراهای دست راستی به رهبری ̎ژنرال فرانکو̎، نیروهای جمهوریخواه چپگرا را عقب میرانند و بیش از پیش کشور را به سلطهٔ خود در میآورند. ̎کارلوس̎ (تیلوه)، پسربچهای ده ساله، فرزند یک قهرمان جنگی جمهوریخواه، به یتیمخانهای در منطقهای دروافتاده سپرده شده است. یتیمخانه را زنی خشک ولی باملاحظه به نام ̎کارمن̎ (پارهدس) و ̎پروفسور کاسارس̎ (لوپی)، مردی مهربان، مدیریت میکنند که هر دوشان به آرمانهایِ از دسترفتهٔ جمهوریخواهان تعلق خاطر دارند. اما ̎کارلوس̎ ـ با وجود رفتار مهربانانهٔ ̎کارمن̎ و ̎پروفسور̎ و بهرغم موفقیت تدریجیاش در برابر بچهقلدرِ یتیمخانه ـ هیچوقت در محیط جدید زندگیاش احساس آرامش نمیکند. دلایل این موضوع، یکی وجود سرایدار بدجنس یتیمخانه (نوریگا) است و یکی دیگر حضور شبح یکی از ساکنان قبلی یتیمخانه به نام ̎سانتی̎. از ورود ̎کارلوس̎ به یتیمخانه مدت زمان کوتاهی نگذشته که شبح به سراغش میآید و هر شب با صدای ترسناکی زمزمه میکند: ̎بسیاری از شما خواهید مرد̎. و گوئی همینها نیز برای وحشتزده کردن ساکنان یتیمخانه کافی نیست که بمب منفجرنشدهای را نیز در محوطهٔ باز یتیمخانه پیدا میکنند که هنوز تیکتیک میکند. در حالیکه ساکنان یتیمخانه به خاطر دورافتادگی، دستشان از همه جا کوتاه است و نیروهای ̎فرانکو̎ نیز به سرعت به پیشرویهایشان ادامه میدهند، پیشبینی شبح به طرز هولناکی درست به نظر میرسد.
33- فیلم برو بیرون – Get Out (2017)
کارگردان: جوردن پیل
بازیگران: دنیل کالویا- الیسون ویلیامز – برادلی وایتفورد – کلب لندری جونز – استیون روت – کیت استنفیلد – کاترین کینر
برو بیرون پدیده اکران بهار سال ۲۰۱۷ لقب گرفته بود و به عنوان یکی از تحسین شدهترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما شناخته میشود. فیلم با استقبال خیرهکننده منتقدین و تماشاگران همراه بوده و توانسته بود تحسین منتقدان را به خاطر فضاسازی، کارگردانی، نویسندگی و بازیگری دریافت کند.
در نودمین دوره جوایز اسکار، فیلم در چهار رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد که توانست جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را به خود اختصاص دهد.
کریس واشینگتن، عکاس سیاهپوستی است که خودش را برای ملاقات با خانواده دوست دختر سفیدپوستش، رز آرمیتیج آماده میکند. در خانه خانواده رز در حومه بالا ایالت نیویورک، برادر رز، جرمی، پدرش دین (جراح مغز و اعصاب) و مادرش میسی (هیپنوتیزم درمانگر) حرفهای بدی دربارهٔ سیاه پوستان میزنند. کریس شاهد رفتار عجیب پیش خدمتت سیاهپوست خانه، جورجینا، و سرایدر آنجا، والتر، نیز هست.
وقتی کریس خوابش نمیبرد، میسی یک جلسه هیپنوتیزم درمانی را به او پیشنهاد میکند تا اعتیادش به سیگار نیز خوب شود. کریس در حالت خلسه بیان میکند که در کودکی یک نفر مادرش را زیر گرفت و فرار کرد و او بابت این مسئله عذاب وجدان دارد. صبح روز بعد، او گمان میکند که اتفاقات دیشب رؤیا بوده تا اینکه با اشارههای والتر متوجه واقعیت میشود. جورجینا نیز «تصادفاً» موبایلش را از برق میکشد و باتری آن تمام میشود.
چندین سفیدپوست ثروتمند به دورهمی سالانه خانواده آرمیتیج میآیند. آنها هیکل کریس و سیاه پوستانی چون تایگر وودز را تحسین میکنند …
34- فیلم اتاق کار دکتر کالیگاری – DAS KABINETT DES DR. CALIGARI
سال تولید : ۱۹۲۰
کشور تولیدکننده : آلمان
کارگردان : روبرت وینه
فیلمنامهنویس : کارل مایر و هانس یانوویتس، بر مبنای داستانی نوشته خودشان
هنرپیشگان : ورنر کراوس، کنراد فایت، فریدریش فهئر، لیل داگوفر، هانس هاینتس فون تواردوسکیو رودولف کلاین روگه
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۴۶۸۲ فوت. صامت
سال ۱۸۳۰. “دکتر کالیگاری” (کراوس) وارد شهر کوچکی در آلمان میشود و نمایشی در یک بازار مکاره به راه میاندزد. همزمان قتلهائی اتفاق میافتد. در نمایش “کالیگاری”، خوابگردی بهنام “سزار” (فایت) پیشگوئی میکند. از جمله در شبی که “آلن” (تواردوسکی)، “فرانسیس” (فهئر) و “جین” (داگوفر) (دو دانشجو و دختری که هر دو دوست میدارند) به دیدن نمایش آمدهاند، طالع “آلن” را میبیند و پیشبینی میکند که او به زودی خواهد مرد. در همان شب، “آلن” به قتل میرسد. “فرانسیس” که به کل قضایا مشکوک شده است در حینی که “سزار”، “جین” را میرباید سر میرسد. در تعقیب و گریزی، “سزار” از حال میرود و میمیرد. با پیگیری ماجرا روشن میشود که “سزار” دیوانهای فراری از یک تیمارستان بوده و “کالیگاری”، دکتری از همان تیمارستان که با سوءاستفاده از قدرتش بیمارش را وامیداشته است دست به جنایت بزند. اما این پایان داستان نیست. چون مشخص میشود تمام فیلم از زبان “فرانسیس”، که دیوانهای در یک تیمارستان است، تعریف میشده. “سزار” و “جین” ساکنان دیگر تیمارستان هستند و “دکتر کالیگاری” ریاست تیمارستان را بهعهده دارد!
35- فیلم ما – Us (2019)
کارگردان: جوردن پیل
بازیگران: لوپیتا نیونگو – وینستون دوک -الیزابت ماس – یحیی عبدالمتین دوم – آنا دیوپ
در تابستان سال ۱۹۶۸ ، دختر جوانی به نام آدلاید به همراه پدر و مادرش به سانتا کروز در تعطیلات می رود . در تالار ساحل سانتا کروز ، او سرگردان و وارد یک شهربازی می شود ، جایی که در سالن آینه ها با یک همزاد از خودش روبرو می شود . و با ترس فرار میکند. سال ها بعد او بزرگ شده و همراه همسرش و فرزندانش دوباره به آنجا نقل مکان میکنند و آنجا با اتفاقاتی ترسناک روبرو میشوند…
36- فیلم نوسفراتوی خون آشام – Nosferatu: Phantom Der Nacht
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : فرانسه و آلمانغربی
محصول : ورنر هرتسوگ.
کارگردان : هرتسوگ، برمبنای رمان دراکولا نوشته برام استوکر و فیلمنامه نوسفراتو، یک سنفونی وحشت نوشته هنریک گالین.
هنرپیشگان : کلاوس کینسکی، ایزابل آجانی، برونو گانتس، رولان توپور و والتر لادنگاست.
«جاناتان هارکر» (گانتس)، توسط کارفرمایش، «رنفیلد» (توپور) به ترانسیلوانیا فرستاده میشود تا قرارداد خرید املاکی را با «کُنت دراکولا» (کینسکی) ببندد. از آنجا که مردم محلی حاضر نیستند کالسکهای به او اجاره دهند، مجبور میشود مرحله آخ این سفر چهار هفتهای را پیاده برود و «کنت» استقبال گرمی از او میکند. اما ظاهر عجیب «کنت»، علاقهاش به خون، و به هیجان آمدنش از دیدن تکچهره «لوسی» (آجانی)، همسر «جاناتان»، او را پریشان میکند؛ به هرحال قرارداد اجاره ملکی را در نزدیکی منزل خودش در ویسمار برای او تنظیم میکند. «جاناتان» کابوس میبیند که «دراکولا» خونش را میمکد و با خواندن کتابی درباره خونآشامان وحشتش بیشتر میشود. تا اینکه شبی میبیند «دراکولا» تابوتهائی را بار کالسکه میکند و میفهمد که قصد سفر به ویسمار را دارد، و به هر ترتیبی که هست از قلعه میگریزد…
37- فیلم یک مکان ساکت – A Quiet Place (2018)
کارگردان: جان کرازینسکی
بازیگران: امیلی بلانت -جان کرازینسکی – میلیسنت سیموندز – نوآ جوپ
داستان فیلم در آینده رخ میدهد و دورانی را به تصویر میکشد که هیولاهایی ناشناخته زمین را به تسخیر خود درآوردهاند و کوچکترین صدایی میتواند آنان را به سوی انسان کشانده و سبب نابودی شان شود. در این داستان لی (جان کرازینسکی) و اِوِلین (امیلی بلانت) و فرزندانشان حضور دارند. خانوادهای که کاملاً در سکوت مطلق قرار دارند و تمام مواردی که باعث میشود صدایی تولید شود و امنیت خانواده به خطر بیفتد را نیز زیر نظر دارند تا اشتباهی رخ ندهد. حال این خانواده در تمام طول مدت زندگی خود باید هر کاری را بدون هیچ صدایی انجام دهند؛ وگرنه توسط این موجودات شکار میشوند.
38- فیلم مرد نامرئی – The Invisible Man (2020)
کارگردان: لی ونل
نویسنده: لی ونل بر پایه مرد نامرئی اثر اچ.جی. ولز
بازیگران: الیزابت ماس – الیور جکسون-کوهن – آلدیس هاج – استورم رید – هریت دایر -مایکل دورمن -بندیکت هاردی سم اسمیت
سیسیلیا کاس در رابطه ای خشن با شوهر فیزیکدان خود، آدریان گریفین گیر افتاده ولی یک شب با دیازپام او را بیهوش کرده و با کمک خواهرش، امیلی، فرار میکند. سیسیلیا پیش دوست دوران کودکی خود، کارآگاه جیمز لنیز و دختر نوجوانش، سیدنی، مخفی میشود. در ظاهر آدریان خودکشی میکند و در وصیت نامه اش ۵میلیون دلار برای سیسیلیا به جای میگذارد تا توسط برادرش، تام، به او برسد. سیسیلیا بعد از چند اتفاق عجیب، حس میکند کس دیگری در خانه هست و به جیمز زنگ میزند؛ ولی او میگوید که این تصورات بخاطر آسیبهای روحی او است. سیسیلیا در طول مصاحبه کاریش، متوجه میشود که محتویات رزومه کاریش گم شده و غش میکند. دکتر میگوید که سطح بالایی از دیازپام در بدن او پیدا شدهاست. در حمام، سیسیلیا بطری را پیدا میکند که با آن آدریان را بیهوش کرد…
39- فیلم عروس فرنکنشتاین – THE BRIDE OF FRANKENSREIN
سال تولید : ۱۹۳۵
کارگردان : جیمز ویل
فیلمنامهنویس : ویلیام هرلبات و جان بالدرستن، بر مبنای رمانی نوشتهٔ مری شلی
هنرپیشگان : بوریس کارلوف، کالین کلایو، والری هابسن، السا لنچستر، ارنست تسیگر، ا.پ. هگی، یونا اوکانر، گاوین گوردون، رجینالد بارلو و داگلاس والتن
شبی توفانی در ژنو، ̎مری شلی̎ (لنچستر) ادامهٔ داستان ̎فرانکنستاین̎ را برای ̎پرسلی شلی̎ (والتن) و ̎لرد بایرون̎ (گوردون)، تعریف میکند: مخلوق (کارلوف) موفق به گریز از دست گروه تعقیبکنندگان خشمگین میشود. در جنگل با پیرمردی نابینا (هگی) آشنا میشود که به او اصول اولیهٔ زندگی را میآموزد. اما وقتی نزدیکان پیرمرد به دیدن او میآیند، مخلوق باز مجبور به فرار میشود. تا اینکه به دکتر ̎پرتوریوس̎ (تسیگر)، دانشمند خبیث، بر میخورد. ̎پرتوریس̎ هم مثل دکتر ̎هنری فرانکنشتاین̎ (کلایو) روی موضوع حیات بخشیدن به مردگان کار میکرده اما در این کار توفیقی نیافته است. ̎پرتوریوس̎ از ̎فرانکنشتاین̎ میخواهد که با او برای خلق مخلوقی مؤنث همکاری کند و همدمی برای مخلوق قبلی بیافریند. ̎فرانکنستاین̎ پیشنهاد او را نمیپذیرد و ̎پرتوریوس̎ مخلوق را وا میدارد تا نامزد ̎فرانکنستاین̎، ̎الیزابت̎ (هابسن) را برباید. حالا، ̎فرانکنشتاین̎ به اجبار، آفرینش مخلوقی مؤنث (لنچستر) را میپذیرد. در پایان، مخلوق که از جلب محبت همتای مؤنثش ناامید شده، با منهدم کردن برج آزمایشگاه ̎فرانکنشتاین̎، خود، ̎عروس̎اش و ̎پرتوریوس̎ را مدفون میکند.
40- فیلم بابادوک – The Babadook (2014)
کارگردان: جنیفر کنت
بازیگران: اسی دیویس – نوحا ویسمن -دنیل هنشال – هیلی مکلهینی -باربارا وست – بن وینسپیر
آملیا وانک یک زن بیوه با پسر شش سالهاش ساموئل زندگی میکند. او شوهر خود (اسکار) را در یک تصادف از دست دادهاست. ساموئل شروع به نمایش رفتارهای نامنظم میکند و در برابر یک هیولای خیالی، سلاحهایی را میسازد و بیخواب میشود. ساموئل به خاطر بردن سلاحهای خود به مدرسهاش اخراج میشود. یک شب مادر ساموئل کتابی را برایش میخواند، به نام آقای بابادوک. با عنوان هیولایی انساننما، رنگپریده و با انگشتان بلند. ساموئل اعتقاد دارد بابادوک واقعی است و تداوم او باعث میشود کا آملیا برای راحتی او، شبها نخوابد. پس از آن اتّفاقات عجیبی رخ میدهد؛ در باز میشود به طرز مرموزی صداهای عجیب و غریبی شنیده میشود و آملیا در غذای خود، خردهشیشه پیدا میکند. ساموئل بابادوک را مقصر این اتّفاقات میداند. آملیا کتاب را از بین میبرد و…
41- فیلم فانوس دریایی – The Lighthouse (2019)
کارگردان: رابرت اگرز
نویسنده: رابرت اگرز -مکس اگرز
بازیگران: رابرت پتینسون -ویلم دفو
دو مرد که یکی از آنها ملوانِ کارکشته و باتجربهای به اسم توماس ویک (ویلیام دفو) و دیگری جوانِ تازهوارد و کمتجربهای به اسم افریم وینزلو (رابرت پتیسون) است، باید به مدتِ چهارهفته از یک فانوس دریایی که روی جزیرهی دورافتادهی بسیار کوچکی قرار دارد مراقبت کنند. از اینجا به بعد این دو نفر روی اعصاب یکدیگر راه میروند، با جنون دست به یقه میشوند و اوضاعشان حسابی عجیب میشود…
42- فیلم موروثی – Hereditary (2018)
کارگردان : آری استر
بازیگران: تونی کولت – گابریل بیرن – الکس ولف – آن داود – میلی شاپیرو
در زمانیکه بزرگ خاندان گراهام فوت می کند، دخترش، آنی، احساس می کند که او همچنان در بین خانواده آنها حضور دارد و به طرز عجیب و غریبی با دختر آنی، یعنی چارلی، انس گرفته است. به این ترتیب، در حالیکه تمام خانواده تحت تهدید یک نیروی فراطبیعی قرار دارد، آنی باید در میان تاریکی ها کاوش کند و از سرنوشت به ارث رسیده ی شوم خود فرار کند. این فیلم در ژانرهای درام، ترسناک، معمایی و هیجان انگیز قرار می گیرد.
43- فیلم حمله ربایندگان جسد (جسم) – Invasion Of The Body Snatchers
سال تولید : ۱۹۷۸
کارگردان : فیلیپ کافمن
فیلمنامهنویس : و. د. ریکتر، برمبنای رمانی نوشته جک فینی
هنرپیشگان : دانلد ساترلند. بروک آدامز، لنرد نیموی، ورونیکا کارترایت، آرت هیندل للیا گُلدونی، کوین مکارتی، جف گُلدبلوم و دان سیگل.
«ماتیو بنِل» (ساترلند)، بازرس بهداشت عمومی در سن فرانسیسکو، وقتی از دستیارش، «الیزابت» (آدامز) میشنود که دوستش، «جفری» (هیندل) دیگر آن آدم سابق نیست، میکوشد تا آرامش کند. «بِنِل»، «الیزابت» را به مهمانیای میبرد که به افتخار روانشناس مشهور، «دیوید کیبنر» (نیموی) برپا شده است. در آنجا آنان دوست «بِنِل»، «جک» (گُلدبلوم)، شاعری را که منتقد افراطی آثار «کیبنر» است ملاقت میکنند. وقتی «الیزابت» مشکلش را به «کیبنر» میگوید، او این مسئله را هذیان ذهن هیستریائیِ کسی ارزیابی میکند که از روابط عاطفی گریزان است. کمی بعد «جک» و همسرش، «نانسی» (کارترایت) با مشاهده خروج انساننمائی از پیلهای عظیم میگریزند. «بِنِل» برای نجات «الیزابت» که شاهد تسخیر جسم «جفری» توسط انساننمائی مثل او است، خانهاش میرود. انسان نماها آرام آرام شهر را تسخیر میکنند …
44- فیلم بگذار فرد درست وارد شود – Let the Right One In (2008)
کارگردان: توماس آلفردسن
نویسنده: جان آیویده لینکوئیست بر اساس رمانی از خودش
بازیگران: کار هیدهبرانت، لینا لیندرسن
اسکار پسر 12 ساله دختری به نام الی را میشناسد. در اطراف خانه اسکار قتلهای فجیعی رخ داده و افرادی به سختی به قتل میرسند. قاتل در حین قتل یکی از افراد بازداشت شده و مشخص میشود قاتل پدر الی بوده که برای دختر خونآشامش قتل انجام داده تا خون مقتولین را برای دخترش بیاورد.
فیلم سرو صدای زیادی کرده به نوعی که در فیلمهای برتر سایت IMDB با امتیاز بالای 8.3 در میان 250 فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفته است. یلم سعی دارد روی روابط انسانی و کمبودهای عاطفی انسان در جامعه مدرن غربی زوم کرده و لذا از هیجان بیمورد و تلاش برای استفاده از رویدادهای کاذب برای جذب مخاطب اجتناب میکند.
45- فیلم او تعقیب میکند – It Follows (2014)
کارگردان: دیوید رابرت میچل
بازیگران: کیر گیلکریست – مایکا مونرو
ماجرا با دختری جوان به نام “جی” شروع می شود که پس از رابطه با پسری به نام “هیو” وجود شخص یا چیزی را احساس میکند که مدام به دنبال تعقیب و گریز اوست تا او را به قتل برساند. هیو به او میگوید که آن شخص یا چیز پس از یک رابطه به او سرایت کرده است و جی اگر میخواهد چیزی که او را تعقیب میکند دست از سر او بردارد باید …
46- فیلم خانه او – His House (2020)
کارگردان: رمی ویکس
بازیگران: وونمی موساکو – ساپ دیریسو – مت اسمیت
یک زوج جوان پناهنده بعد از اینکه بهطرز وحشتناک و هولناکی از سودان جنوبیِ جنگزده فرار کردند، توانستند خود را به یک شهر کوچک انگلیسی برسانند. آنها که در تلاش هستند تا با زندگی جدید خود وفق پیدا کنند، متوجه میشوند که یک نیروی شیطانی و غیرقابل توضیح در زیر زمین در حال تکان میخورد و قصد دارد که آنجا را به نابودی بکشاند.
47- فیلم شب مردگان متحرک – Night of the Living Dead (1968)
کارگردان: تام ساوینی
فیلم شب مردگان زنده به کارگردانی تام ساوینی در سال 1990 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور آمریکا است و در زانر وحشت طبقه بندی میشود. یک گروه بزرگ از پنسیلوانیایی ها در یک خانه در مزرعه ای قدیمی پناه میگیرند. برای اینکه از هیولاهای تشنه به خون و آدمخواری که سواحل شرقی ایالات متحده را ویران می کنند در امان بمانند.
فیلم شب مردگان متحرک به کارگردانی تام ساوینی در سال 1990 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور آمریکا و در ژانر وحشت و هیجان انگیز میباشد. در این فیلم تونی تاد، پاتریشیا تالمن، تام تولس، مککی اندرسون , ویلیام باتلر ییتس به هنرمندی پرداختهاند.
48- فیلم چشمان بدون چهره – Eyes Without a Face (1959)
کارگردان: ژرژ فرانژو
بازیگران: پیر براسور – Edith Scob – آلیدا والی – ژولیت مانیل
شبی درست در خارج از شهر پاریس، خانمی سوار ماشین که از کنار خشکی کنار رودخانه میگذشت، جنازهای را درون رودخانه رها میکند. بعد از اینکه جنازه بازیابی میشود، دکتر ژنسییر، جنازه را شناسایی میکند و او شباهتی میان این جنازه و بازمانده دخترش کریستین که صورتش (که به شدت تخریب شده بود و از شکل افتاده بود) در یک تصادف که قبل از ناپدیدشدنش رخ داده و مقصر آن پدرش بود، مشاهده میکند. دکتر ژنسییر در یک خانه بزرگ که همجوار کلینیک او هم است، همراه با یک سری سگ ژرمن شپرد که در قفس هستند و سگ های بزرگ دیگر، زندگی میکند. در پی خاکسپاری کریستین، دکتر ژنسییر و دستیارش لووئیس، زنی که پیشتر آن جنازه را دور انداخته بود، به خانه بازمیگردند که کریستین واقعی آنجا پنهان شده بود. بدن متعلق به خانمی جوان بود که در اثر تلاش ناموفق دکتر برای پیوند صورت او به شمایل دخترش، مرده بود. دکتر ژنسییر قول داده بود که صورت کریستین را بازیابی کند و اصرار داشت که او ماسک به صورت بزند تا از شکل افتادگی صورت او پوشانده شود…
49- فیلم انزجار – Repulsion (1965)
کارگردان: رومن پولانسکی
بازیگران: کاترین دنو، ایان هندری، جان فریزر
کارول (که نقش او را دنوو ۲۰ ساله بازی میکند) زن جوان بلژیکی است، که در یک آرایشگاه کار میکند. او از لحاظ روحی دختر آشفته و پریشانی است و نسبت به مردان احساس بدی دارد. حتی با پسری که شدیداً به او علاقه دارد، نمیتواند ارتباط برقرار کند. او در لندن به همراه خواهرش هلن (فرنوکس) زندگی میکند؛ در حالی که بهشدت گوشهگیر و خجالتی است. هنگامی که هلن برای گذراندن تعطیلات تنهایش میگذارد، خودش را در آپارتمانشان محبوس میکند و به مرور اسیر ترسهای جنونآور و پارانویایی خودش میگردد.
مدتی را در خانهٔ خواهرش در تنهایی میگذراند ولی این تنهایی او را دچار فشارهای شدید روانی میکند. بهطوری که در رویاهایش مورد تجاوز قرار میگیرد. این آشفتگی در زندگی روزمرهاش وارد میشود و موجب ارتکاب قتلهایی میشود. قتلهایی که برای رهایی خود از دست متجاوزان انجام میدهد.
50- فیلم ساحره – The Witch (2015)
کارگردان: رابرت اگرز
بازیگران: آنیا تایلر جوی – کیت دیکی – رالف اینسون
فیلم در انگلستان جدید اتفاق میافتد، حدود سال 1630 – دهها سال قبل از این که جادوگر بدنام، زوج “ویلیام” و “کاترین” را ( بازیگران سابق “بازی تاج و تخت” رالف اینسون و کیت دیکی ) محک بزند و این زوج به علت گناه نامعلومی از شهرشان رانده شوند. همه چیزی که ما میدانیم این است که ویلیام کمی در اعتقاداتش پایبند بوده و با همسرش مجبور شدهاند که زندگی را با پنج فرزندشان دوباره از نو بسازند. با تمام این شرایط زندگی شرافتمندانهای دارند. تا این که کوچکترین فرزندشان ناپدید میشود. بزرگترین دخترشان “تاماسین” (با بازی آنیا تیلور-جوی ) هنگام دزدیدن بچه توسط یک جادوگر در نزدیکی یک جنگل شبحوار شاهد ماجرا بوده است. به محض این که فاجعه رخ میدهد خانواده به جستجو مشغول و از “تاماسین” شروع میکنند.
51- فیلم میزبان – Host (2020)
کارگردان: راب ساوج
بازیگران: هیلی اسقف – جما مور – اما لوئیز وب – رادینا دراندووا – کارولین وارد – تدی لینارد -سیلان باکستر
دخترِ جوانی به اسم هِیلی جلسهی تصویری آنلاینی از طریقِ نرمافزار «زوم» ترتیب داده است که طی آن، او و پنج نفر از دوستانش از خانههای جداگانهی خودشان به زنی به اسمِ سِیلان میپیوندند؛ سِیلان یک احضارکنندهی ارواح است که پذیرفته است به هِیلی و دوستانش برای ارتباط برقرار کردن با دنیای مُردگان کمک کند…
52- فیلم کلبه میان جنگل – The Cabin in the Woods (2011)
کارگردان: درو گودارد
بازیگران: کریستن کانلی -انا هاچیسن
پنج دانشجوی کالج با یک ماشین کاروان به مقصد کلبهای در اعماق جنگل و منطقهای پرت و دور افتاده حرکت میکنند: بچه درس خوان سیاهپوستی به نام هولدن، دختری به نام جولز، مارتی جوانی فیلسوف مسلک، کرت پسر خوش تیپ و جذاب گروه و در نهایت دختر مثبت و سر به زیر گروه. بعد دانا نوشته شومی از یک دفتر خاطرات پاره پاره را میخواند که به صورت سرنوشت پیش روی آنها در ادامه دنبال میشود …
53- مرد نامرئی – THE INVISIBLE MAN
سال تولید : ۱۹۳۳
کارگردان : جیمز ویل
فیلمنامهنویس : فیلیپ وایلی و ر.س.شریف، بر مبنای رمانی نوشته هـ.ج.ولز
هنرپیشگان : کلود رینز، گلوریا استوارت، ویلیام هاریگان، هنری تراورز، یونا اوکانر، جان کارادین و والتر برنان
بیگانهای مرموز، با دستهائی پوشیده در دستکش، چهرهای که به تمامی باندپیچی شده و عینک سیاهی بر چش، وارد یک روستای کوچک انگلیسی میشود. اهالی، او را شیمیدان سختکوشی میپندارند که پی کشف فرمولی تازه است. اما او در واقع کسی جز “دکتر گریفین” (رینز) نیست که مدتی پیش از این، محلولی شیمیائی که توانائی نامرئی کردن اشیاء و جانداران را دارد، کشف کرده است. “گریفین” در حرکتی جنونآمیز با آزمایش دارو روی خود، نامرئی میشود و پس از آن با ناامیدی، نامزدش (استوارت) را ترک میکند تا داروئی خنثیکننده بیابد. اما آرامآرام دچار جنون خودبزرگبینی میشود و نقشه سلطه یافتن بر جهان را در سر میپروراند و برای رسیدن به این هدف، با کارهائی چون از خط خارج کردن قطارها، دستبرد زدن به بانکها و قتل افراد، ایجاد رعب و وحشت میکند. سرانجام در جریان تعقیب و گریزی با اهالی روستا، جای پایش روی برف باعث لو رفتن او میشود و با شلیک گلولهای، در حالیکه دوباره مرئی شده، از پا درمیآید.
54- فیلم آن- It (2017)
کارگردان: اندی موسکیتی
فیلمنامهنویس چِیس پالمر -کری فوکوناگا – گری دابرمن بر پایه «آن» اثر استیون کینگ
بازیگران: جیدن لیبرهر -فین ولفهارد – بیل اسکاشگورد -سوفیا لیلیس -کرک اسودو
زمستان سال ۱۹۸۸ در شهر دری، پسر بچهای به نام جُرجی به برادر خود بیل اصرار میکند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود اما بیل که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج میبرد قبول نمیکند و جرجی تنهایی بیرون میرود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب میبرد. جرجی به دنبال قایق خود میرود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد میکند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را پنیوایز معرفی میکند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، میخواهد از آن مکان برود ولی پنیوایز به جرجی حمله کرده و دستش را قطع میکند و سپس او را با خود به درون فاضلاب میبرد.
چندین ماه از این اتفاق میگذرد و ماجراها از تابستان ۱۹۸۹ دنبال میشود. بیل به خاطر اتفاقی که برای برادرش افتاده از طرف خانوادهاش طرد شده و اوقات خودش را تنها در میان اعضای باشگاه بازندگان که دوستان بسیار صمیمیاش هستند تجربه میکند. بیل که هیچوقت مرگ برادرش را قبول نکرده و گمان میکند او گم شدهاست تصمیم میگیرد که در طول تابستان به دنبال برادرش برود …
55- فیلم شماره ۱۰ خیابان کلاورفیلد – 10 Cloverfield Lane (2016)
کارگردان: دان تراختنبرگ
بازیگران: مری الیزابت وینستد -جان گودمن – جان گلگر جونیور
«میشل» که بعد از مشاجره با نامزدش خانه را ترک کرده با ماشین دچار سانحه میشود. روز بعد در اتاقی دربسته به هوش میآید در حالی که مرد فربهی که خود را هوارد مینامد ادعا دارد کره زمین مورد حمله موجودات فضایی قرار گرفته و او میشل را از مرگ نجات داده است. بعد از دیدن «امت» که بازماندهٔ دیگری است کمی از تردیدهای میشل کاسته میشود اما وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم میشود.
56- فیلم زیر سایه – Under the Shadow (2016)
کارگردان: بابک انوری
نویسنده: بابک انوری
بازیگران: نرگس رشیدی – آوین منشادی – بابی نادری – ری هراتیان – آرش مرندی
وقایع فیلم «زیر سایه» در دهه ۱۹۸۰ در اوج دوران جنگ ایران و عراق در تهران رخ میدهد. فیلم، ماجرای مادر جوانی به نام شیده (با بازی نرگس رشیدی) و دختر خردسال او، درسا، (آوین منشادی) است که در غیاب پدر خانواده که پزشک جبهه جنگ است، خانهشان مورد اصابت موشکی قرار میگیرد که عمل نمیکند و منفجر نمیشود.
درسا پس از این واقعه دچار مشکلات شدید روحی میشود و شیده، پس از مشورت با همسایهها به این نتیجه میرسد که این موشک عمل نکرده در واقع طلسم نفرین شدهای است که ارواح بدنهاد یا «جن»هایی که با باد سفر میکنند آن را به همراه آوردهاند تا روح «درسا» را تسخیر کند.
57- فیلم پرندگان – The Birds
سال تولید : ۱۹۶۳
کارگردان : هیچکاک
فیلمنامهنویس : اوان هانتر، برمنبای داستانی نوشته دافنه دو موریه
هنرپیشگان : راد تیلر، تیپی هدرن جسیکا تندی، سوزان پلهشت، ورونیکا کارترایت و اتل گریفیس
سن فرانسیسکو. دختری ماجراجو و ثروتمند، “ملانی دانیلز” (هدرن)، در یک پرندهفروشی با وکیل جوانی بهنام “میچبرنر” (تیلر)، مقیم بودگابی، آشنا میوشد. سپس به بهانه این که دو مرغ عشق برای جشن تولد خواهر کوچک “میچ”، “کتی” (کارترایت)، هدیه ببرد، رهسپار بودگابی میشود. در آنجا، “ملانی” مورد حمله یک پرنده قرار میگیرد، سرش زخم برمیدارد و ناچار میشود شب را در خانه “آنی هیورث” (پلهشت)، آموزگاری محلی که دلباخته “میچ” است، سرکند. روز بعد، حمله پرندگان جدی میشود و “آنی” در گیرودار نجات شاگردان مدرسه جانش را از دست میدهد. اما حالا “ملانی” کاملاً خود را به “میچ”، مادر حسودش (تندی) و “کتی” قبولانده است. اوضاع شهر نیز از هر نظر بههم ریخته و تعدادی به قتل رسیدهاند. “ملانی” از ترس پرندگان، شبی سخت را در کنار “خانواده برنر” سپری میکند و سپیدهدم همگی موفق به فرار از محل میشوند.
58- فیلم شیون – The Wailing (2016)
کارگردان: نا هانگ-جین
بازیگران: کواک دو-وان – هوانگ جونگ-مین – جون کونیمورا – چون وو-هی – لی جانگ-ایان
تعدادی قتل مرموز در روستایی واقع در کوههای کره جنوبی رخ میدهد و تنها افرادی که از صحنه جنایت جان به در میبرند به جنون حالتی شبیه به آن مبتلا اند. افسر پلیسی ترسو و دست و پا چلفتی مامور میشود تا به این حوادث رسیدگی کند. در ابتدا پلیس این قتلها را با مصرف نوعی قارچ روان گردان مرتبط میداند، اما با ورود یک مرد ژاپنی، دختری سفید پوش، یک جن گیر و یک کشیش جوان ماجرا پیچیده تر از قبل نیز دنبال میشود.
59- فیلم آماده هستی یا نه – Ready or Not (2019)
کارگردان: مت بتینلی اولپین
بازیگران: سامارا ویوینگ – آدام برودی -مارک اوبراین -هنری چرنی – اندی مکداول
یک عروس جوان (با بازی سامارا ویوینگ) در یک سنت قدیمی و بسیار محترم به همسر خود (با بازی مارک اوبرایان) و خانواده ثروتمند و البته عجیب و غریب او (با بازی ادم برودی، هنری چنی و اندی مکداول) میپیوندد؛ سنتی که تبدیل به یک بازی کشنده میشود و در نهایت هر کسی که در این بازی حضور دارد، باید برای حفظ جان و بقای خود، با تمام وجود مبارزه کند.
60- فیلم آدمهای گربهنما – Cat People
سال تولید : ۱۹۴۲
کارگردان : ژاک تورنور.
هنرپیشگان : سیمون سیمون، کنت اسمیت، تام کانوی و جین راندولف.
“آلیور رید” (اسمیت)، در باغوحش سنترال پارکبا “ایرنا دوبروونا” (سیمون) آشنا میشود. “ایرنا” از دهکده زادگاهش در صربستان سخن میگوید و از جادوی سیاه “مارمالوکس” که معتقدانش میتوانستند خود را به گربه بدل کنند. “ایرنا” نگران است که شاید خون آن آدمهای گربهای هنوز در رگهای او باشد. آن دو با هم ازدواج میکنند و “آلیور” برای رفع نگرانیهای “ایرنا” میشود. “آلیور” به همکارش “آلیس” (راندولف) وضع “ایرنا” را میگوید و این ناراحتی و حسادت “ایرنا” را میانگیزد. “آلیس” دلباخته “آلیور” میشود و “ایرنا” سعی میکند با ارعاب او مانع نزدیکی بیشتر آن دو شود، با این همه “آلیور” عشقش به “آلیس” را نزد “ایزنا” اعتراف میکند. در اینجا شبح یک پلنگ “آلیور” و “آلیس” را وحشتزده میکند. “جاد” در تلاش برای اغوای “ایرنا” توسط آدمی گربهنما مضروب میشود و زخمی به آن میزند “ایرنا” نیز در باغوحش پلنگی را آزاد میکند و خودش میمیرد…
61- خانه مجسمههای مومی – House Of Wax
سال تولید : ۱۹۵۳
کارگردان : آندره د تات.
فیلمنامهنویس : کرین ویلبور، برمبنای نمایشنامهای نوشته چارلز ولدن
هنرپیشگان : وینسنت پرایس، فرانک لاوجوی، فیلیس کرک، کارولین جونز، پل پیسرنی، روی رابرتس، آنجلا کلارک، پل کاواناگ و چارلز برانسن.
نیویورک، اوایل قرن بیستم. “پروفسور هنری جارود” (پرایس) با موم مجسمههائی واقعنما از شخصیتهای تاریخی میسازد. موزهای که او با شراکت “ماتیو برک” (رابرتس) به راه انداخته از نظر مالی موفق نیست. “برک” سودجو میکوشد با آتشزدن موزه، مبلغ بیمه قابل توجه آن را بهدست بیاورد و پس از مضروب کردن “جارود” او را در ساختمان شعلهور رها میکند. “جارود” با صورت از شکل افتاده در اثر آتش، جان به در میبرد و کار خود را دوباره در مکانی دیگر آغاز میکند در حالی که اینبار او برای جلوه هرچه جاندارتر و گیراتر مجسمههایش از جسد آدمهائی که به دلیل شباهت به مشاهیر تاریخی، قربانی او شدهاند استفاده میکند و آنان را با موم میپوشاند. این راز مخوفی است که “سو آلن” (کرک)، آخرین هدف او، بدان پی میبرد. پیش از اینکه “جارود”، “سو” را مومیائی کند، پلیس سر میرسد و “جارود” طی درکیری به درون دیگ حاوی موم مذاب سقوط میکند.
62- فیلم دراکولا – DRACULA
سال تولید : ۱۹۳۱
کارگردان : تاد برانینگ
فیلمنامهنویس : گارت فورت، بر مبنای نمایشنامهای نوشته هامیلتن دین و جان بالدرستن از رمان دراکولا نوشته برام استوکر
هنرپیشگان : بلا لوگوسی، هلن چندلر، دیوید مترز، دوایت فرای و ادوارد وان اسلون
“رنفیلد” (فرای)، فروشنده املاک و مستغلات به ترانسیلوانیا میرود تا مقدمات فروش یک خانه بزرگ قدیمی و متروک انگلیسی را به بیگانهای مرموز بهنام “کنت دراکولا” (لوگوسی) فراهم کند. اما کنت به قالب اصلی خویش، خونآشامی ۵۰۰ ساله، درمیآید، “رنفیلد” را میگزد و او را برده خود میکند. سپس آن دو به لندن میآیند. به زودی “دراکولا” دل به دختر جوانی بهنام “مینا” (چندلر) میبازد و سودای ازدواج با او را در سر میپروراند. اما “جان هارکر” (منرز)، نامزد دختر و “پروفسور وان هلسینگ” (وان اسلون)، که عمرش را صرف شناخت و نابود کردن خونآشامها کرده، به مقابله با او برمیآیند…
63- فیلم مرده شریر – The Evil Dead
سال تولید : ۱۹۸۳
کارگردان : سام ریمی
فیلمنامهنویس : سام ریمی
هنرپیشگان : بروس کامبل، الن سندوایس، بتسی بیکر، هال دلریچ و سارا یورک.
نوع فیلم : رنگی، ۸۵ دقیقه.
پنج دانشجو هنگام گذراندن تعطیلی آخر هفته، به کلبهای متروک در اعماق جنگل میروند. در آنجا کتاب عجیبی را همراه یک نوار پیدا میکنند. پس از شنیدن نوار در مییابند که این کتاب کهن سومری درباره مردگان است. در نوار بعضی از افسونهای کتاب توضیح داده میشود. یکی از آنان به داخل جنگل میرود و در آنجا اهریمنان روحشن را تسخیر میکنند. او در بازگشت به کلبه به دوستانش حمله میکند و آرامآرام روح تکتک آنان را به تسخیر ارواح خبیث در میآورد. تنها «اش» (کامبل) باقی میماند تا با شیطان مبارزه کند…
64- فیلم بیگناهان – The Innocents
سال تولید : ۱۹۶۱
کارگردان : کلیتن
فیلمنامهنویس : ویلیام آرچیبالد، ترومن کاپوتی و جان مورتیمر، برمبنای رمانی نوشته هنری جیمز
هنرپیشگان : دبورا کار، مایکل ردگریو، پیتر واینگارد، مگز جنگینز، مارتین استیونز و پاملا فرانکلین.
انگلستان، اواخر قرن نوزدهم، مالک خانهای اربابی و بزرگ (رد گریو)، “دوشیزه گیدنز” (کار) را استخدام میکند تا معلم سرخانه برادرزادههایش “مایلز” (استیونز) و “فلورا” (فرانکلین) بشود. این دو کودک ابتدا معصوم بهنظر میرسند اما “گیدنز” آرامآرام متوجه میشود که وقایع مرموزی در خانه رخ میدهد و احتمالاً کودکان به تسخیر ارواح دو عاشق مرده در آمدهاند که قبلاً در آنجا به سر بردهاند. تلاش “گیدنز” برای نجات کودکان به پایان تراژیک میانجامد…
65- فیلم سوسپیریا – (Suspiria (1977
کاگردان: داریو آرجنتو
بازیگران: داریو آرجنتو – جسیکا پارکر – داریو نیکولودی – استفانیا کاسینی
فیلم در مورد دانشآموز جوان آمریکایی به نام سوزی بنیون است که برای ادامه تحصیلات هنری به آکادمی مشهوری در آلمان دعوت شده است. او که در یک شب طوفانی به مدرسه میرسد، شاهد فرار یک دختر از مدرسه است و پس از آن کسی در را برای او باز نمیکند. سوزی صبح فردای آن به مدرسه باز میگردد و کمکم با فضای مدرسه آشنا میشود. با پیشروی داستان، سوزی متوجه اتفاقات عجیبی میشود که در حال رخ دادن است و تاریخچه تاریک مدرسه برملا میشود.
در سال 2018 این فیلم با حضور نام تیلدا سوئینتون و تام یورک بازسازی شد.
66- فیلم کابوس در خیابان الم – A Nightmare on Elm Street (1984)
سال تولید : ۱۹۸۴
هنرپیشگان : جان ساکسن، رانی بلیکلی، هیتر لانگنکمپ، آماندا وایس، نیک کوری، جانی دپ، رابرت انگلاند، چارلز فلایشر، جوزف ویپ و میمی مهیر کریون.
چند نوجوان درمییابند که همگی کابوسهائی درباره شخصیتی مشترک بهنام «فردی کروگر» (انگلاند) میبینند. «کروگر» که وجود خارجی ندارد، قاتلی کریهالمنظر و بیرحم است که میتواند وارد کابوسهای این نوجوانان شود و تکتک آنان را به شکلی فجیع به قتل برساند. در این میان «نانسی» (لانگن کمپ)، دختر کلانتر شهر (ساکسن)، که قراراست یکی از قربانیان «کروگر» باشد، به «واقعی» بودن کابوسهای خود شک میبرد. «نانسی» در مییابد که «کروگر» در اصل قاتلی بچهکش بوده که سالها پیش چندین کودک را به شکلی فجیع به قتل رسانده و به دست والدین خشمگین کودکان در آتش سوزانده شده و حالا روح سعی میکند «کروگر» را از حیطه رویا خارج سازد و نابودش کند…
67- فیلم احیاگر – Re – Animator
سال تولید : ۱۹۸۵
کارگردان : استوارت گوردون
فیلمنامهنویس : دنیس پائولی، ویلیام نوریس و گوردون، برمبنای داستان هربرت وست – احیاگر نوشته هوارد فیلیپس لاوکرافت
هنرپیشگان : جفری کومز، بروس آبوت، باربارا کرامپتن، دیوید گیل، رابرت سمپسن، گری بلک، کارولین پوردی – گوردون، پیتر کنت، باربارا پیترز و ایان پاتریک ویلیامز.
«هربرت وست» (کومز)،دانشجوی دانشکده پزشکی، ماساچوست، سعی میکند نظریههای یکی از اساتید دانشکده پزشکی زوریخ را درباره برگرداندن مردگان به زندگی بهانجام رساند. او در این زمینه موفق به ساختن سرُمی میشود که تزریق آزمایشی آن بهمغز گربهای مرده باعث بازگشتش به زندگی میشود. پس از مدتی «وست» بهدلیل داشتن رابطه دوستانه با «مگان» (کرامپتن)، دختر رئیس دانشکده، اخراج میشود. «وست» همراه یکی از دوستانش سرم را به جنازهای تزریق میکند. جنازه پس از یافتن حیات مجدد، رئیس دانشکده را به قتل میرساند و حالا سرم به جنازه رئیس دانشکده تزریق میشود… ادامه این کار موجب برخاستن مردگان بسیاری از گور میشود که از احساسات انسانی تنها خشونت را میشناسند…
68- فیلم شبح اپرا – THE PHANTOM OF THE OPERA
سال تولید : ۱۹۲۵
کارگردان : روبرت جولیان
فیلمنامهنویس : ریموند شراک و الیوت کلاوسن، بر مبنای رمانی نوشته گاستون لورو
هنرپیشگان : لان چینی، مری فیلیپین، نورمن کری، آرتور ادموند، اسنیتس ادواردز، ادموند کارو، ویرجینیا پیرسن و چستر کانکلین
در زیرزمینهای اپرای پاریس، موسیقیدان از ریختافتادهای بهنام “اریک” (چینی) زندگی میکند. او به “کریستین” (فیلیپین)، یکی از خوانندگان ذخیره اپرا، دل میبندد. و برای اینکه مقدمات پیشرفت “کریستین” را فراهم بیاورد برای “کارلوتا” (پیرسن)، ستاره اپرا در اجراء جدیدی از “فاوست”، نامههای تهدیدآمیز مینویسد تا نقش خود را به “کریستین” واگذار کند. زمانیکه “کارلوتا” به تهدیدها اعتنائی نمیکند. “اریک” باعث سقوط چلچراغ عظیم سالن میشود. به زودی “کریستین” بهعنوان خواننده اول به شهرت میرسد و حالا “اریک” او را با خود به زیرزمین اپرا میبرد و راز دلش را بازمیگوید؛ اما اجازه میدهد تا “کریستین” بار دیگر به “بالا” بازگردد. سپس در جریان یک بالماسکه، “کریستین” ماجراهایش با “اریک” را برای محبوبش، “رائول” (کری) تعریف میکند؛ بیخبر از اینکه “اریک” با لباس مبدل در همان نزدیکیها است و صحبتهای او را میشنود. “اریک”، “کریستین” را میرباید و به زیرزمین میبرد. اما اینبار “رائول” و “لودو” (کارو)، یکی از مأموران مخفی پلیس، برای نجات “کریستین” وارد عمل میشوند…
69- فیلم مرد گرگنما – The Wolf Man
سال تولید : ۱۹۴۰
کارگردان : جرج واگنر
هنرپیشگان : کلود رنیز، لان چینی جونیر، اولین آنکرز، رالف بلامی، وارن ویلیام، پاتریک نولز، ماریا اوسپنسکایا و بلا لوگوسی.
“لارنس تالبوت” (چینی جونیر) دانشجوی جوان انگلیسی به خانه اجدادیاش در ترانسیلوانیا باز میگردد. او در یک شب مهتابی برای قدمزدن از خانه بیرون میرود و وقتی حمله یک گرگنما (لوگوسی) به دختری جوان را میبیند، با گرگنما درگیر و گزیده میشود. در پی آن احساس میکند که آرامآرام خود به گرگنما بدل میشود. رازش را با “مالهوا” (اوسپنسکایا)، پیرزنی کولی که در اصل مادر همان گرگنمائی است که او را مجروح کرده، در میان میگذارد. زن به او میگوید که تنها وقتی به حالت انسانیاش باز خواهد گشت که با گلوله با یک شیء نقرهئی از پا درآید. “تالبوت” که دیگر به گرگنما تبدیل شده، در شبهائی که ماه کامل است به قربانیانش حمله میکند تا اینکه عاقبت با ضرباتی که پدرش (رینز) با عصای سرنقرهئی خود به او وارد میسازد، از پا درمیآید.
70- فیلم تئاتر خون – Theatre Of Blood
سال تولید : ۱۹۷۳
کارگردان : داگلاس هیکاکس
هنرپیشگان : وینسنت پرایس، دایانا ریگ، ایان هندری، میلو اوشی، هاری اندروز، کورل براون، رابرت کوت
پس از مرگ مرموز دو منتقد تآتر، «جرج» ماکسول (هوردرن) و «هکتور اسنایپ» (د. پرایس). «بازرس بوت» (اوشی) و «پراگراین» (هندری) منتقد به این نتیجه میرسند که احتمالاً «ادوارد لاینهارت» (و. پرایس) بازیگر «شکسپیری» که همه تصویر میکردند. مرده، برای انتقام از انجمن منتقدان تآتر لندن بازگشته است. اعضای این انجمن با دادن جایزه به یک بازیگر دیگر او را تحقیر کردهاند. «لاین هارت» قتلهایش را بر مبنای نمایشنامههائی انجام میدهد که بازیهاش در آنها مورد انتقاد قرار گرفته است. او «تروِر دیکمن» (اندروز) را خلاص میکند و «هوریس اسپروت» (لو) را وقتی در بستر کنار همسرش خوابیده، گردن میزند. در حالی که پلیس تلاش جدی برای پیدا کدن «لارینهارت» را آغاز کرده و به دقت مراقب دختر او، «ادوینا» (ریگ) است، دیگر منتقدان یکی پس از دیگر قربانی میشوند. پس از اینکه «سالومن پسالتری» (هاوکینز) به کشتن همسرش ترغیب میشود، تنها خود «دولین» در صحنه باقی میماند …
71- فیلم میزری – MISERY
سال تولید : ۱۹۹۰
کارگردان : راب رینر
فیلمنامهنویس : ویلیام گلدمن، بر مبنای رمانی نوشتهٔ استیون کینگ
فیلمبردار : باری سانفلد
هنرپیشگان : جیمز کان، کتی بیتس، ریچارد فارنزوورت، فرانسس استرن هیگن، لورن باکال، گراهام جارویس و جولیپین
پل شلدون (کان) پس از تمام کردن شخصیترین رمانش، در منطقهٔ کوهستانی کلرادو در کولاک برف تصادف میکند. ̎آنی ویلکس̎ (بیتس) که قبلاً پرستار بوده، ̎طرفدار شمارهٔ یک̎ رمانهای عاشقانهٔ ̎شلدون̎ و قهرمانش، ̎میزری̎ است، او را نجات میدهد. ̎ آنی̎ از ̎شلدون̎ که به شدت مصدوم شده مراقبت میکند ولی وقتی ̎شلدون̎ به خاطر قدردانی به ̎ آنی̎ اجازه میدهد آخرین دستنوشتهاش را بخواند، از ماجراهای داستان به هیچوجه خوشش نمیآید. از سوی دیگر، ̎مارشا سیندل̎ (باکال)، کارگزار ادبی ̎شلدون̎ از ̎کلانتر باستر̎ (فارونزوورت) میخواهد که ̎شلدون̎ را پیدا کند. ̎ آنی̎ که از مردن ̎میزری̎ در انتهای داستان ناراضی است، ̎شلدون̎ را مجبور میکند دست نوشتهاش را بسوزاند و یک رمان دیگر بنویسد، پلیس اتومبیل تصادفی ̎شلدون̎ را پیدا میکند و در رسانهها اعلام میشود که ̎شلدون̎ کشته شده است؛ ولی کلانتر مشکوک است.
ژانر وحشت در سینما چیست و چه کارکردی دارد؟
نوشته علیرضا کاوه
«هیچ فیلمی نیست که منحصرا آن را متعلق به یکگونه بدانیم و هیچ مشخصاتی از یکگونه وجود ندارد که شمولیتی مطلق برای همهٔ آثار منتسب به آن به دست دهد.» و اگر جز این میبود هنر سینما به راهی دیگر میرفت و در کلیشهها و فقدان خلاقی معنی مییافت. چنانچه به ترکیب بالا همچون بسیاری از نظریهپردازان گونه معتقد باشید به دشواری کار ساختارگراها و نشانهشناسان، و همچنین اهمیت بررسیهایشان و جاودانگی مطالعاتشان باور خواهید داشت. مدلی که از سوی محققان برجستهای چون پراپ، استروس، وفرای ارائه شد هرگز از بررسیهای پیرامون گونه تا بدان حد دور نشد که تمام شده بدانیمش. همچون فروید که روانشناسان مخالف او هم از روش خودش برای نفی ساختاری که در بررسیهایش پایه گذاشت، بهره گرفتند؛ نافیان مدل ساختارگرایی در مطالعات پیرامون گونه معترفند که خواندن آثار ایشان همواره جذاب، حیرتانگیز و فراموش نشدنی است. هرچه کوشیدم نتوانستم از تاثیر قصههای پریان (و مطالعات پیرامون آن توسط ولادیمیر پراپ) برگونه وحشت یا اهمیت رمانس آن گونه که نورتروپ فرای بدان پرداخت و هم ریشه با گونه سینمایی وحشت مینماید به سادگی گذر کنم و البته به این دو در گونه فانتزی به شکل جدیتری خواهیم پرداخت، ولی در اینجا به ارتباطگیری هر تک اثرگونه وحشت با گونههای دیگر اشاره کنم و این ارتباط فارغ از لحن این آثار است. و باید تاکید کرد که چنین شرایطی در هیچگونهٔ دیگری حتی ملودرام هم سابقه ندارد.
به نظر میرسید باید همچون کمدی، ابتدا بحث را از حواشی دور کنیم و مشخص سازیم که مبنای بحث ما در اینجا این نیست که به ترسیدن بینندگان محوریت ببخشیم یا به سراغ علل ترس، یا مطالعات شبه اگزیستانسیالیستی پیرامون هراس بپردازیم. باید دقت کرد که واکنش ترس در بسیاری از آثار و لحظات سینمایی در ما ایجاد میشوند و اگر با این نظر که انگیزهٔ هر واکنشی را در انسان، ترسهای وی میشناسند هم نظر باشیم، بخش اندکی از فیلمها باقی میمانند که بدون نگرانی در پیش روی ما تداوم مییابند: شاید تنها آثار تجریدی، چرا که فرایند ایجاد اطمینان که در ارتباطگیری آثار کمدی بحث شد بهطور طبیعی باید نافد وجهی از دلهره باشند که به یک ایمان و مطلقیت و سرخوشی حاصل از آن راهنمایان شوند.
ترس واکنشی است که هیچ انسانی از انتساب آن به خود خوشحال نخواهد شد. معمولا وقتی طرف مقابل میخواهد کسی را به انجام کاری تحریک کند، از او سوال میکند: «مگه میترسی؟» و احتمالا منتظر است که جواب بشنود: «نه، میخوای…» فیلسوفان اگزیستانسیالیست در مطالعات انسان شناسانهٔ بیبدیلشان نشان دادند که انکار ترس امری واهی است و آنچه از آن به اراده یاد میکنیم در شجاعانهترین وجه عملیاش چیزی جز مقابله با ترسی بزرگ نیست. و هراس از زیستن عنصری انکار نکردنی است. بحث را باید به محور عنصری هراسانگیز، ناپیدا، محسوس، جذاب و نابود نشدنی پیش ببریم؛ و سینمای وحشت از همین نقطه و از حفظ همین شباهت با زندگی هر روزه خلق میشود والا دیدن آن هیولاتی پشمالو و هراسآور چه لذتی باید داشته باشد؟
این ترس از زیستن منحصر به جهان بیرونی نیست، و اتفاقا بیشتر درونی است. مهمترین عنصر در زندگی ما همان چیزی که از خویشتن بدان یاد میکنیم، در سینما و در سختترین آزمونها، هراسآورترین موجود برای هر کدام ما به شمار آمد. آنجا که عاشقانه به هیولایی دل بستیم و یا از قهرمان زیبارویمان خواستیم که شیفتهٔ او بماند، به دنبالش برود و حد اقل از او نترسد، آیا خود را قضاوت نمیکردیم؟1 یا آنجا که در پنهان ماندن سیاهکاریها و تباهکاریهای وی آرزومندانه به تصویر دل بستیم. کاش میشد که برای همیشه پوشیده میماند؟ واکنشی که در دفاع یا حمایت از عنصر وحشتآفرین از خود بروز میدهیم.
فارغ از بحث همذات پنداری که نحوهٔ ارتباط فردی ما با قهرمان هر اثر را روشن میسازد و معمولا در زیباییشناسی به ایدهآل ترین شکل ارتباط اثر سینمایی با بیننده تعبیر میشود، گونه وحشت به حدی ما را در خود، و فارغ از حضور دیگران در سالن فرو میبرد که شنیدن یک صدای جانبی در داخل سالن با شدت ما را به خود میآورد آن هم با حالت ترس زود هنگام از صحنهٔ «آشکارگی» که انتظارش را میکشیم. اگر موزیکال و کمدی را اوج حس همراهی با گروه بدانیم و نماد آن را سهیم کردن دیگران در شادیمان با هل دادنشان یا زدن بر روی دست و پای بغل دستی در سالن بشناسیم. در وحشت راهی کاملا خلاف این را خواهیم رفت و حتما خاطرات کودکی خود را به یاد داریم که در لحظهٔ ورود هیولا بر صفحهٔ تلویزیون سر به زیر پتو فرو میبردیم: احتمالا برای یافتن تنهایی مطلق.
از این حیث گونه وحشت نقطه مقابل گونه موزیکال است.
گونه وحشت تنها گونهای است که فیلمی را به اشتراک با گونههای دیگر نمیگذارد و البته این را متفاوت از تأثیر اینگونه بر گونههای دیگر بدانید و همچنین تأثیرگذاریاش از آنها. منظور این است که اگر فیلمی ملودرام را میتوان جنگی، و سترن، جنایی و حتی کمدی به شمار آورد در مورد گونه وحشت، این غیر ممکن است؛ در اینجا قصد نقد بر اثر با ارزش فیل هاردی 2 را نداریم ولی به حساب آوردن فیلمهایی چون پروفسور دیوانه (جری لویس، 1963) فقط به دلیل استفاده از مایههای گونه وحشت بیمورد است والا با نگاه مسامحهنگری باید کلیه آثار جنایی را، وحشت به شمار آورد و همه متفقتد که چنین چیزی امکانپذیر نیست. هر فیلم از اینگونه، ابتدا وحشت است و بعد شبیه به اثری در گونهٔ دیگر و اگر اثری هست که آن را وسترنی وحشتآور به شمار آوردهاند از حس و لحن حاکم بر گونه وحشت در آن نشانی نمیبینیم. فیلمهایی وحشت را تنها در تار عنکبوتها و شومینههای خاموش، سقفهای بلند، حیوانات وحشی، پیرمردان قوزکرده، دندانهای تیز یا چشمهای از حدقه بیرونزده جستجو نکنید، حس خاصی در پس یک اثر نظیر آنچه در تصویر دوریانگری (لوین،1945) هست ما را به هراس وا میدارد: احتمالا ایدهٔ مهم اینگونه، جاودانگی. عنصر خطرناک پنهان شده هم که به دنبالش آمدهایم یا در تعقیب ماست، دوستش داریم و ازش میترسیم تنها در دراکولا، نوسفراتو و خون آشامها نیست، جلوهای از آن را در ماهی فیلمی از شاهکار داستانی همینگوی مییابم: پیرمرد و دریا (استورجس، 1958) ماهیای که ریشهٔ فیلم آروارهها (اسپیلبرگ،1977) را باید در آن جستجو کرد.
گونه وحشت از این زاویه به مهمترین گونهٔ سینمایی تبدیل میشود. با الهام از آموزههای نشانهشناسان و ساختارگرایان بزرگ، استروس، فرای و پراپ، بررسی هرگونه را ملزم به ریشهیابی وجوه آن در اسطورهها خواهیم یافت و هرگز بررسی گونهای، از این سایهٔ عظیم و بررسیهای حیرتانگیز آن رهایی نیافت. در سینما ریک آلتمن در دو کتاب شاهکارش 3 به ما نشان داد که ساختارگرایان در بیاعتنایی به بررسی هدفمند نحوی/معنایی مرتکب اشتباهی بزرگ شدهاند، اشتباهی نابخشودنی به این دلیل که همواره برای یافتن ریشهها درون ساختاری ثابت را کاویدهاند و به مسیر تکاملی آن در گذر زمان بیتوجه بودهاند. شاید از دید بسیاری بررسی گونه سینمایی منهای توجه به شیوهٔ آلتمن و پیش از او ناقص باشد و این مقال هم بدین نکته واقف است. اما آنچه در بررسی آلتمن، به جهت محوریت بخشیدن به موزیکال، رخ میکند، در محوریت دادن به وحشت رنگ میبازد. زمانی که اثری از گونه وحشت را مورد بحث قرار میدهیم نه به آنچه در گذشته داشتهایم، و نه به مسیر تکاملی که در نظرمان محتمل مینماید، بلکه مطلقا به آنچه در پیش رویمان است نظاره میکنیم. اگر هر اثر از یکگونه با خطوطی به مرکزیتی یا ریشهای وصل میشوند، در وحشت به تشعشعاتی میپیوندد که جلوهای از آینده را روشن میکنند. اینجاست که پدیدارشناسی پل ریکور و پدیدارشناسی حرکتی 4 مطرح میشود. او بود که یونگ و استروس را در بررسیها مورد مداقه قرار داد و به ما آموخت که بررسی گونهای، نگاه به آینده و اسطورههای آتی است و این مجزا از ریشهیابی کهن الگوها است. در واقع الگوهای جدیدی وجود دارند که آن را در بررسی هرمونتیکها و برای یافتن افق معنایی متن گم کرده بودیم. فیلسوف معاصر به بررسی آثار ما بعد مدرن (پسامدرن و پست مدرن را با نهایت احتیاط بر روی کاغذ نوشتم) حتما باید از زاویهای از منظر گونهها نظاره کند و در این میان و در این شکل بررسی حیرتانگیز، بیتردید گونه وحشت سینمایی از تمامی گونههای ادبی، سینمایی و تمامی مدیوم رسانهها مهمتر است. اینجاست که حتی نوابغ نقد نیز به خطا میروند: اشاره به مقالات ضعیف رابین وود در کتاب هالیوود از ویتنام تا ریگان (1985) پیرامون گونه وحشت که قبل از هر چیز اشکالات بررسی تماتیک پیرامون گونه را به ما میآموزند.
در گونه وحشت بیش از تمامی گونهها ما آینده نظاره میکنیم و این رجحان اینگونه را از آثار افسانه علمی و فانتزی برجسته میکند. شاید امروزه آدمهایی که وسایل فنی و الکتریکی و الکترونیکی خاص به خود میبندند آن اندازه که در دههٔ 50 وحشتآور بودند، ترسناک یا عجیب نباشند، چرا که با تلفنهای همراه، گوشیها و رایانههایی که با خود حمل میکنیم چیزی از دشمنان سانتو کم نداریم که وقتی سانتو این وسایل را در مسابقه کشتی کج از ایشان جدا میکرد، دود میشدند: اشاره به سریالی با قهرمانی نقابدار که با دانشمندی دیوانه مبارزه میکرد و مردههای زندهشده توسط او را شکست میداد؛ متأسفانه نام فیلم را از یاد بردهایم.
به همین دلیل دنبالهسازی در گونه وحشت مهم است. بیش از هرگونهٔ دیگر ما شاهد قسمتهای 2،3 و…در گونه وحشت بودهایم و تنها آثار فانتزی و اندک موارد ماجراییهای دههٔ 80 و 90 از این حیث با وحشت قابل رقابتند. واقعا کسی میتواند تعداد دنبالهها بر خون آشامها را شماره کند؟ هر اثر وحشت سینمایی بیش از آنکه به ما بیاموزد چه میزان تأثیری از ادبیات گوتیک را در آن مییابیم، به ما یادآوری میکند که دنیای پیش رویمان که هرگز تصورش را نداریم به چه شکل خواهد بود؛ یا حد اقل قسمت بعدی ای (احتمالا) در راه است که ما قطعا نمیتوانیم سازوکار آن را پیشبینی کنیم و این هراسآورترین لحظات زیستن ما را به تصویر میکشد، از آنچه نمیدانیم، نمیتوانیم حدسش بزنیم و قطعا وجود دارد میهراسیم.
در گونه وحشت، آلمانیها به خصوص در سالهای اولیه مهمند. بسیاری از آثار وحشت اولیه را در مکتب اکسپرسیونیسم مییابیم و شاید بیارتباط نیست که آلمانی، وجدآمیز و هراسناک به زمان و آینده مینگرد، و همیشه در فلسفهٔ خود همچون نظارهگری میماند: ابرمرد (نیچه)، یا بروز سنتزی از تضاد دیالکتیک بین تز و آنتیتز (هگل) و یا «پایان متافیزیک» هایدگر، نشانگر تمایل این فیلسوفان به آینده است: خدایی که پیش روست و به سمت ما میآید و نه آنکه ما را آفرید و در پشت سر ماست؛ نظاره به امروز تنها با هدف یافتن آینده.
دانشجوی پراگی (استلان ریه،1913) را بسیاری نخستین فیلم بلند و بهطور کلی اولین اثر هنری در حوزهٔ سینما، که قدرت رقابت با دیگر مدیومها را دارد، به شمار آوردهاند: به این معنی که پیوستگی، انسجام، کارکرد بصری و روایت سینمایی در آن متولد میشود. این فیلم تحت تأثیر فاوست (گوته)، تصویر دوریانگری (اسکار وایلد) و ویلیام ویلسن (ادگار آلنپو) ساخته شد.
این اثر که نخستین، از گونه وحشت به شمار آمده است، همراهی و اهمیت اینگونه را در هویت بخشیدن به سینما یادآوری میکند. هرچند که صدا در آن غایب است اما صحنهپردازی، نور، بازی و مهمتر و در سطحی بالاتر از تمامی اینها میزانس را با خود به سینما آورد. بااینحال گونه وحشت عرصهٔ ویژهای است که هم از میان مجموعه فیلمها و هم از بین کارگردانانش ما را به نقطهٔ خاصی میبرد. از بین فیلمهای خدایان سینما تنها معدود مواردی، ملک الموت بونوئل (1962)، روانی هیچکاک (1960)، ساعت گرگ و میش برگمان، مرگ خسته لانگ (1921)، concience The Avenging گریفیث (1914) و du Docteur Cordelier Le Testament رنوار (1959) در شمار آثار گونه آمدهاند که به زعم برخی همانقدر مرتبط با گونهٔ وحشتند که از آن فاصله میگیرند. از بین کارگردانانی که در برآوردن سلیقه و اقبال عمومی شهرهاند و معمولا به کارگردانان استودیویی مشهورند کمتر کسی در ساخت اینگونه ذوقآزمایی کرده است [یک فیلم از ویکتور فلمینگ، دکتر جکیل و آقای هاید (1941)، و دو فیلم از مایکل کورتیز، دکتر X (1932) و اسرار موزه و کس (1933)]. این عرصهای است که استادان گونهها نیز در آن غایبند: هاوارد هاکس، آنتونیمان، کینگ ویدور، رائول والش و وینسنت مینهلی هرگز اثری در گونه وحشت ارائه نکردند. آن هم که کاری از شمار وحشت در بین آثار گونهاش دارد، از جمله فیلمهای مهم گونه از نساخته است: کوبریک و درخشش (1980). تنها 5 میماندژاک تور نور که از جمله کارگردانان برجسته گونههاست و چندین وحشت باارزش نیز دارد [از جمله من با یک زامبی ملاقات کردم (1943)] و این امر او را خاص میکند که شایستهٔ بررسی جداگانهای برای یافتن ارتباط دنیای شخصی و گونهای است؛ و بالاخره ژرژملییس، رویاساز بزرگ، که اولین لحظات سینمای وحشت را به او نسبت دادهاند و همچنان مهمترین از میان پیش از گریفیثها: اثر دو دقیقهای La Manoir du Diable (1896).
از سوی دیگر کارگردانان مهم گونه وحشت یا در گونههای دیگر فیلمی مهم نساختهاند یا درجه اهمیتش به اندازه کارهای وحشتشان نیست و آها را معمولا به دلیل آثار گونه مذکور بررسی میکنیم: تاد برانینگ، جیمز ویل، وس کریون، جان کارپنتر، راجر کورمن، ژرژفرانژو، ویلیام کسل، ترنس فیشر، داریو آرجنتو، جرج رومرو، ماریو باوا، الکساندر فرهدا، نیکلاس روگ، رابرت فلوره، دیوید کراننبرگ، لری کوئن و اینها همگی حکایت از اهمیت گونه وحشت و خاص بودنش دارد.
و فیلمسازهایی وجود دارند که فضاهای فیلمهایشان بیهیچ صحنهٔ ترسناکی در شمار گونهٔ وحشت یا با بهرهمندی از این حس آمده است: رومن پولانسکی [با آثار فوق العادهای چون بچه رزمری (1968)، ماه تلخ (1992)…]، هانری ژرژ کلوزو [با بینظیرهایی چون مزدترس (1952) شیطان صفتان (1955) و…] و دیوید لینچ [با کابوس گونههایی چون مخمل آبی (1986)…]. گونه وحشت در بین هفت گونهٔ مهم سینما، جنایی، کمدی، وسترن، ملودرام، موزیکال و فانتزی، در دیرترین زمان اوج میگیرد: کوششهای سینمایی در اینگونه تا دههٔ 70 به لحاظ تعداد برابری میکند با فیلمهای دههٔ 70 تا میانهٔ دههٔ 80. هرچند گونهٔ مهمی چون جادهای در اواخر دههٔ 60 به منصهٔ ظهور میرسد اما بسیاری معتقدند که جز برخی موارد، آثار اولیهٔ وحشت، که بعضا در شمار آثار برجستهٔ تاریخ سینما هم هستند، تنها مراحل تکوین گونه را طی کردهاند و حقیقتا تفکیک رنگیهای وحشت از سیاه و سفیدها و همچنین ناطقها از صامتها ما را به دو دنیای جداگانه میبرد و آن وحدتی که مثلا در گونه کمدی هست اینجا زایل میشود. در مورد صدا که مشخص است، در مورد رنگ هم، خون و دود در دو شاخهٔ مورد اشاره از گونه وحشت اساسا عناصری با هویت دیگر میشوند که روشن است از مهمترین هایند. خون را تنها در وجهی که در صحنههای خشونتبار دارد نبینید؛ کارکرد آن بسیار متنوع است مثلا وحشتآفرین باید آن را بخورد تا زنده بماند و اگر این نقص در وجود او نبود، انسانی محترم میبود!؛ یا اینکه خون آدم زنده را به کسی تزریق میکنند و اینکه بطور کلی نمایندهٔ حیات است. بر این مبنا گونه وحشت تنها گونهای است که آثار بعدیاش از قبلیها مهمتر میشوند یا مهمتر جلوه میکنند و متفاوت میشوند و بیدلیل نیست که جنگیر (فرید کین،1973) به شکل غافلگیرکنندهای در شمار پرفروشترینها میایستد؛ و روانی به cult تبدیل میشود. هرچند که ایدههای اصلی، چون هویت و تبدیل شدن، علم شرآفرین (و به ویژه «برق»)، تسری یافتن ناملایمات (بیماریها و…)، رقابت با خداوند و عواقب آن، یکی است. تولیدات کشورها هم عجیب است، مثلا مکزیکیها در گونه از ژاپنیها مهمترند یا آلمانیها دردوره اول مهمند و بعد به هالیوود پست میکنند: ادگار ج.اولمر، کارل فرویند (هم در کارگردانی و هم در فیلمبرداری)…البته کشورهای فراوانی در اینگونه آثار قابل تأمل دارند: بخصوص کشورهای صاحب سینما هالیوود، آلمان، انگلیس، ایتالیا، ژاپن، فرانسه (بخصوص اگر کارهای لویی فویاد را هم در این شمار بیاوریم)…بررسی نقش سینمای کشورهای در گونهها میتواند بررسی منحصر بفردی باشد که حوصلهای دیگر میطلبد: مثلا اهمیت آلمانیها در تکامل پورنور؛ یا اینکه چرا سینمای شوروی در وحشت تا این حد کمرنگ است، مگر روسها از رویارویی هراسی ندارند؟ یا آنقدر دارند که جرأت بیانش را نمییابند؟
ایدهٔ مهم در گونه وحشت «ملاقات» است. اهمیت ملاقات، دیدار، رویارویی با ناشناخته، یا پنهان شدن یا وحشتناک. این ملاقات «منظر» ی است. خانهٔ وحشتآفرین، یا آنجا که به سراغ قهرمان ما میآید، در واقع نقطهٔ تکاملی است برای روبرو شدن با آنچه همچون منظری پیش روی ما قرار میگیرد. به همین دلیل هرچه از حضور آن خانههای قصر مانند و متروکه و خالی که بر بالای بلندی، تپه، کوه و دور از شهر در فیلمهای جدید کم میشود، و فیلمها خانوادگیتر یا تینایجری و جوان پسند میشوند. اهمیت تلویزیون به عنوان منظری که قهرمان ما بدان نظاره میکند بیشتر میشود. به یاد بیاوریم صحنههای بساری را که ناگهان برنامهٔ تلویزیونی که قهرمان ما به تنهایی یا در گروهی آن را میبیند به دلیل رعدوبرق، یا قطع برق و از اینگونه برفکی میشود و ما مثلا میفهمیم که خطری وجود دارد و قهرمان ما که آمادهٔ نظاره است، مثلا به پشت پنجره میرود و بیرون را نگاه میکند که معمولا ما به در خانه، که حدفاصل آن با ساختمان را باغ یا حیاطی پر کرده است، با لبهٔ دیوار خانه نگاه میکنیم، جایی که احتمالا کلاغی بر روی آن مینشیند یا گربهای از روی آن عبور میکند و ما انتظار داریم که کسی از لبهٔ دیوار بالا بیاید، یا حضوری را که از پایین به بالا پدیدار میشود، ببینیم.
از بحث «ملاقات» به بسیاری نکتهها میرسیم. اهمیت مومیایی (که صورتش پوشیده است)، مرد نامریی (که تا لباس نپوشد نمیبینیمش) و خانه ارواح [گروه بدون حضور افراد اصلی، که در دیگران (2001) توسط آلخاندرو آمنابار به زیبایی معکوس شده است]. گروههای گونه وحشت انباشته از افراد یا موجودات زنده یا زنده شوندهای است که دیده نمیشوند: تابلوهایی، که حرکت میکنند یا چیزی از آنها بیرون میآید، مجسمهها، آینهها که از درون آنان میتوان عبور کرد یا خود را به شکل دفرمه در آن دید؛ و سایهها که وجه دوم شخصیتهای پیش روی دوربینند اینگونه مهم میشوند: پیش از «ورود» میبینیمشان، بعد از مرگ قهرمان سایهاش زنده است و…و این به مرور جای خود را به گروههایی داده است که وحشتآفرین یا قاتل زنجیرهای (Serial-Killer) یکی از آنهاست و ما نمیدانیم که کدامشان است، با ایشان در مهمانی است، سر میز مینشیند و شام میخورد و همه از هم میترسند، برق میرود و یکی کم میشود، اما منظر همچنان مهم است. در وحشت و به دلیل برجستگی عنصر نظارهگری و ملاقات، چهرهپردازان مهمترین عوامل فنی میشوند، بزرگانی چون فیل لیکی، روی آشتن و جک پیرس…و شمایلها را در عجیبترین و غیر قابل تکرارترین تصاویر میبینیم، لان چینی از این حیث درصدر است، گرگ میشود، هیولا میشود تا آن حد که چهره اصلی شمایلها را به یاد نمیآوریم: بزرگانی چون کریستوفرلی، پیتر کوشینگ، بلالوگوسی، بوریس کارلوف، وینسنت پرایس، باربارا استیل… و بحث گونه وحشت تولیدات استودیویی به این دلیل مهم میشوند که این آثار معمولا تولید یک گروه ثابت از کادر فنی بودهاند و آثار یونیور سال، همر فیلمز و همکاری وال لیوتن با RKO از شمار مهمترین این همکاریهایند. این همکاریها معمولا براساس داستانهای گوتیک و نوشتههای نویسندگان بزرگی چون ادگار آلنپو (به ویژه با گروه راجر کورمن و با بازی وینست پرایس)، مری شلی، رابرت لویی استیونسون (داستانی را به جز دکتر جکیل و مستر هاید در تاریخ سینما سراغ دارید که این همه ساخته شده باشد) برام استوکر، هربرت جورج ولز، اسکار وایلد یا اثر فراموش نشدنی شبح اپرا (نوشتهٔ گاستون لورو) و…
به راستی «ملاقات» وحشتآفرین و زن زیبارو از فوق العادههای تاریخ سینما است، آن مبادی آداب شدنش، اینکه زن از او نمیترسد، یا میترسد و چیزی نمیگوید، یا میترسد و ما میخواهیم خود را راضی کنیم که اگر نترسد خطری او را تهدید نمیکند یا جیغ میزند و همه میرسند و ما میبینیم که وحشتآفرین مظلوم و محجوب ما! رفته است. بهطور کلی در وحشت ما مرتب میخواهیم همه چجیز را با واقعیت هماهنگ کنیم، در هیچگونهای ما اینسان از قرادادهای گونهای پرهیز نمیکنیم حتی در فانتزی که قراردادهای گونه را اصلا به عنوان دنیایی غیر واقعی میپذیریم. در گونه وحشت ما دوست داریم به خود بگوییم همه چیز عادی است و این یک ملاقات ساده است و انشاء الله به خیروخوشی تمام میشود: پرندگان (هیچکاک،1963) با الهام از این سنت، پایانی تکرار نشدنی یافته است که قهرمانان با ماشین به آرامی از میان خیال پرندگان بر روی زمین نشسته عبور میکنند و ما که نگران پرواز آنها یا به عبارت بهتر حرکت از پایین به بالای آنها هستیم و مرتب خود را دلداری میدهیم، هرچند که این ملاقات در نظر ما آخرین دیدار نیست: احتمال بلند شدن پرندگان شاید در قسمتی دیگر. حرکت از پایین به بالای مذکور را که هیچ وقت اتفاق نمیافتد، مقایسه کنید با تمام حرکتهای از بالا به پایین، بخصوص نوکهایی که به صورت تیپی هدرن میزنند. وحشتآفرینان مثل همیشه زیبارو را دوست دارند که میگذارند برود.
البته پرندگان در آثار وحشت سابقه دارند، ولی ما عادت داریم که آنها را در شکل مثلا خفاش ببینیم که تا قهرمان در را باز میکند، میپرند و به آسمان میروند و از آخرین پنجره نزدیک سقف به بیرون میروند، و قبل از آن احتمالا از جولی قهرمان ما میگذرند و او را نظاره میکنند. یا جغدهایی که آرام در جایی نشستهاند و با چشمهای متحرک درشتشان نگاه میکنند: اهمیت حیوانات؛ گرگها، سگها، میمونها، عظیم الجثهها، گربهها، حشرات… چرا پایانهای فیلمهای وحشت را باور نداریم؟ و این متفاوت از امیدواری در پایانهای ملودرامها و اطمینان از پایانهای وسترن و احتمال ماجراجویی دیگر در پایانهای فانتزی است. ما پایانهای فیلمهای وحشت را جدی نمیگیریم چون دوست داریم ملاقات را داشته باشیم و جالب است که اغلب همین اتفاق میافتد و در سریالها در قسمت بعدی و در فیلمها در نوبت بعدی دوباره ملاقات اتفاق میافتد و این در شرایطی است که باید پایان وحشت بیش از هرگونهٔ دیگری ما را آرام میکند. در وحشتهای «قبلی» در پایان فیلم ما امیدوار به این بین رفتن وحشت، شاهد اتمام کنش هستیم، در «بعدی» ها ما اصلا میبینیم که عنصر وحشتآفرین آسیبندیده یا مسأله ادامه دارد. در هر دو حالت فرقی نمیکند پایان گونهٔ وحشت برای ما بیاهمیت است. دیدار با بیگانهها و عجیب الخلقهها در بعضی آثار وحشت آشکارا مورد اشاره قرار میگیرند. عنوانی یک سری فیلم در اینگونه که برخی توسط کارگردانان برجستهای هم ساخته شدهاند اصلا بیگانه است:1-ریدلی اسکات 2-جیمز کامرون 3 دیوید فینچر 4-جوئل شوماخر. در بین تمامی دنبالهسازیها در گونههای دیگر مورد مشابهی نیافتهاند. بیگانهها و اسرارآمیزها در گونههای دیگر نظیر ماجرایی و فانتزی هم دیده میشوند و این ظرافتی است که بسیاری از فیلمها را از گونه وحشت خارج میکند و دوست دارم کارهایی را که قهرمانان وحشت باهم روبرو میشوند هم از این شمار بدانم: گودزیلا و کینگ کنگ، فرانکنستین و دراکولا، پارک ژوراسیک (اسپیلبرگ) هم در نظرم از گونه وحشت دور میشود.
«هر دیداری غیر قابل تحمل و تصور اما اجتنابناپذیر و دوستداشتنی است، حتی رویارویی با خویشتن». این ایدئولوژی مرکزی گونه وحشت، ایدهٔ اصلی در آیین فیلم دیدن هم هست: هر فیلم وحشت را چرا با وجود همهٔ دلهرهها، کابوسسازیها و بیخوابیها دوباره میبینیم و با شوق به سراغ قسمتهای بعدیاش میرویم. آیا چشم فرضی سازندهٔ گونهها برای جلوگیری از هر «دیدار غیرقابل تحملی» نبوده است که حلقهای وسیع از شباهتها و تکرارها را برای مجموعهٔ فیلمها تجویز کرده؟ و آیا باز همین چشم فرضی، نمایندهٔ ما/بیندگان، در طی سالها هر فیلمی را به عرصهای منحصر فرار نخوانده است تا دوستداشتنی بودن، منحصر به فرد بودن و البته اجتنابناپذیر بودن دیدار را حفظ کند. و راز گونهها اینجاست. اینجاست که آشکار میشود گونه وحشت فقط محصول ترسهای سازندگانشان نیست.6 عنصر ملاقات و دیدار، در شخصیتهای بیگانگان انسانی فیلمهای وحشت نیز نمود دارد. مثلا در حملهٔ ربایندگان جسم (سیگل،1956) وحشتآفرینان از کرهای دیگر آمدهاند و با افسانه علمی مرتبط است. لحنی از آثار وحشت به خصوص آنجا که وحشتآفرین از کشور یا ملیت دیگر میآید با گونه جاسوسی نسبت دارد. قهرمان اثر جاسوسی و تهدید او را شبیه به بیماریای که شهری را دربرمیگیرد ببیند.
با این حال جالب است که یک نفر سرخپوست یا بومی قبیلهای وحشی در اثر وحشت با وجود آنکه اصلا سر و صدای آنان را ندار، تنهاست و اتفاقا خیلی هم آرام راه میرود، از خیل سرخپوستان و بومیان فیلمهای وسترن و جنگلی وحشتناکتر است. بخصوص آنجا که آتش روشن میکند و در آن گیاهان خشک شدهای میریزد و ورد میخواند یا کتابی که دارد و از آن راهنمایی میگیرد: کتاب یا سنگ نوشته و بطور کلی عنصر نوشتاری از عناصر مهم اثر وحشت است. در برخی موارد کتابی هست که میتوان به کمک آن یا با استفاده از چیزی با همین اعتبار و با کمک رمزی یا پژوهشی پیرامون مسألهای کهن یا سنتی به آیینی برای نابودی وحشتآفرین دست یافت، نظیر طالع نحس (ریچارد دانر،1976) عنصر ملاقات به وضوح هم مرتبط است، مثلا کینگ کونگ یک گوریل است اما به شهر میآید و واضح میشود یا پیرمردی از جایگاه خود بیرون میآید و احتمال وقوع خطری را آشکار میکند یا حشرهای به دلیلی بزرگ میشود و حالا وحشتناک جلوه میکند و همه اینها پیش از وحشتناکی هم وجود داشتهاند و این ملاقات، در اثر وضوح است که مهم است. عنصر ملاقات و دیدار در گونه وحشت کلید یافتن دلیل اهمیت اینگونه در دهههای بعد از 60 است که عناصر ارتباطیای چون تلویزیون، کامپیوتر، ماهواره و خود سینما بسیار فراگیر میشوند و پیش روی منظری بودن اصلا از آن حالت غیر عادی به آیینی ثابت، و غیر قابل انکار و اجتنابناپذیر تبدیل میشوند و از یاد نبریم که اولین واکنش سنتی در هر جامعهای خطا دانستن و قبیح برشمردن رسانههای دیداری است. چرا از دیدارها میهراسیم؟ البته در دهههای بعد از 60 میلادی، وقایع عجیب بسیاری پیش روی بشر قرار میگیرند. بشر در آرزوی دیرین خود در رفن به کره ماه کامیاب است و این منظر تازهای است. یا وقایع سیاسی/اجتماعی بعد از جنگ دوم و مهاجرت ملیتهای مختلف به اروپا و غرب و محاصره شدن غریبها با آدمهایی که زندگی و دنیایشان در سفرنامههای مارکوپولووار منظری برای ایشان بود و حالا به دیدارهای هر روزه با این بیگانگاه اجبار مییافتند. بعد از مهمترین عنصر، ملاقات، که ابعاد گستردهای دارد، مثلا آن را در وحشت ساکنان یک شهر از روبرو شدن با چند مورچه هم میتوان دید، به عناصر دیگر گونه وحشت که بسیار متنوعند میرسیم و برخی را بحث میکنیم: -حفرهها: گودال، قبر، غار، چاه، دهان باز قهرمانان.
-مایعات از عناصر مهم گونهاند: خون، شراب، باران، آب، محلولهایی که دانشمندان دیوانه درهم میآمیزند و بخار میکنند، مایعات ناشناختهای که از موجودات عجیب ترشح میشوند و موجب میشوند که چیزی به قهرمانان دیگر تسری کند، تزریقات که مرده را زنده میکند (و خود این دوباره زنده شدن از مهمترین ایدههای وحشت است) و…
-شیشهها و ایدهٔ شکستن: بطری، پنجره و…
-نور و تاریکی: قهرمانانی که از نور میترسند و قهرمانانی که منتظر روشناییاند؛ فانوسها، تلألوها، انعکاسها، آتش و بطور کلی نورهای کمسو… -صداها: ناقوس، جیغ و فریاد، زوزه، غرش، ضربه به در… -ویژگیهای مکانی: دیوارها، طبقات، اتاقها، درها، حیاط و داخل خانه؛ بطور کلی هراس از اینکه قهرمان میتواند از دیوار عبور کند، از پنجره به داخل بیاید، از لوله بخاری، از درون آتش عبور کند و موارد بسیار اینچنین که حیات و مکان را در ارتباط باهم قرار میدهند: بیرون و درون؛ در جاهایی نظیر گورستان، کلیسا، قصرها، قلعهها و خانههایی با اتاقهای متعدد که معمولا تاریخچهای دارند مثلا ساکن قبلی هم خودش را کشته است… -تکرارها و شباهتها: در وحشت همچون کمدی تکرار مهم است اما با تفاوتهایی؛ مثلا ایدهٔ بازگشتن وحشتآفرین و تکرار شرایطی که سابقه دارد؛ یا رفتن و برگشتن متوالی قهرمانان، که جا میخورند، میترسند، منصرف میشوند و یا مصمم میشوند؛ اینکه اصلا حضور وحشتآفرین را با شباهتهایش با موارد قدیمی درمییابیم و اینجاست که کشیش به کتابی یا قهرمان به اسنادی در کتابخانه و یا پیر دانایی رجوع میکند.
در گونه وحشت حرکت از پایین به بالا مهمر است: خط افقی پایین کادر و ورود وحشتآفرینی از پایین به بالای کادر. به همین جهت خونآشام از تابوت بیرون میآید، یا هیولا از دریا، یا مورچهها از زیر خاک، از زخم داخخل دست،…
حرکات از پایین کادر به سمت بالا بسیارند مثلا قهرمانی که از خواب میپرد و از حالت افقی روی تخت به صورت نشسته میبینیمش و احتمالا نشان از کابوسی یا وقوع حادثهای وحشتناک دارد. اشاره به حرکت از پایین به بالا به خطوط به هم مرتبط است. مثلا خانه وحشتآفرین یا همان «منظر» از پشت کوهها یا از دل ابرها بیرون زدن است و نوکتیز است. یا عنصر درخت که در این فیلمها مهم است و نوعی حرکت از پایین به بالای خطوط را به نمایش میگذارد و مثلا قهرمان میفهمد که اگر درخت را قطع کند مشکل حل میشود، اما صبح درخت دوباره سر جای خودش است. -بهطور کلی اشیای نوک تیز و شکافی که ایجاد میکنند در گونه وحشت مهمند: دندانهای دراکولا؛ صاعقه، که به شکل نیزهای بر زمینه ثابت و یکدست شب فرود میآیند؛ جرقههای الکتریکی؛ مشعلها که نورشان سیاهی را میشکافد؛ خنجری که باید حتما به قلب کنت فروبرود تا او را بکشد؛ یا میلههایی که زمینهٔ یکدست آسمان را در بروز میشکافند و در دل آنجای میگیرند؛ یا نوک و پر پرندگان؛ شاخکهای حشرات بزرگ شده؛ پنجههای حیوانات وحشی؛ صحنههای یکدست گورستان با صلیبهای از زمین بیرون آمده؛ پاروها که سطح آرام آب رودخانه را میشکافند…
عنصر حرکت در گونه وحشت فقط منحصر به حرکات از پایین به بالا نیست، حرکتهای افقی و از بالا به پایین هم هستند، حرکتهای از بالا و پایین معمولا سرعت بیشتری از موارد دیگر دارند: مثلا صاعقه، باران یا میلهای که همچون مجازاتی به طرفه العینی فرود میآید و قهرمان را میکشد یا آنجا که وحشتآفرین کسی را از بلندی به پایین میاندازد. در میان حرکتها، حرکتهای افقی در کادر در گونه وحشت از همه کندترند، مثلا قهرمان، دکمهای را فشار میدهد و دری به آرامی کنار میرود (مقایسه کنید با همین وضعیت در گونهٔ فانتزی و افسانه علمی)، یا خزندگان و حشراتی که آرامآرام و به تعداد کثیر در کادر پیش میآیند و کندی حرکت و نظمشان رعب خاصی ایجاد میکند: رژهٔ سربازان در گونهٔ جنگی و صلابتش، نه وحشتآفرینی از همین جا ریشه میگیرد. همینطور رشد عجیب گیاهی بر روی سطح زمین یا اندام قهرمانی به دام افتاده که وقوع آرامش، تأثیر ترسناکتری دارد. حرکات دوار نیز کند و آرام است: پلهها مارپیچ که قهرمانان آرامآرام و با احتیاط از آن بالا میروند؛ چرخهای گاریی که به زحمت و توسط چند نفر به زور پیش برده میشود؛ آسیابها و حرکت کند پرهها و گردونههایشان؛ گویها و… -بهطور کلی در ریتم کند و فراگیری سریع، حسی از وحشت هست مثلا صدای پای موجود عظیم الجثه که نشان میدهد فقط چند قدم برداشت و به سرعت بر بالای کادر و تصویر ساختمانهای شهر کلهاش را میبینیم و با دست، ساکنان شهر را که میگریزند، میگیرد. این حرکت کند را با خاطرهٔ حرکتهای سریع قهرمانان کمدی مقایسه کنید. ریتم کند ابعاد وسیعی دارد مثلا حرکت آرام انگشتان هم نشانهٔ حیات است هم ترس و دلهره ایجاد میکند.
ریتم کند به نقطهگذاری و تمهید فید در سینمای وحشت موجودیتی جدای ملودرام و جنایی میدهد: مثلا وحشتآفرین بالاخره ظاهر میشود و تصویر، آرام بر روی چهرهٔ او میرود. گویی تحمل این ملاقات را نداریم و سریع هم ازآنروی برنمیگردانیم، که کات باشد. بعد از این، تصویر دوباره در جایی دیگر باز میشود و ما مثلا در روزنامهای میخوانیم یا در دفتر کارآگاه پلیس میشنویم که مثلا قتلها یا ناپدیدشدنها و کلا اتفاقات عجیب و غریب فرضا از دو مورد شدند سه مورد، و این تفاوت اندک و پیشروی آرام وحشتآفرین ترسناکتر از بمبی است که در اثر جنگی، جماعتی کثیر را میکشد و این پیشروی اعداد، حد اکثر مثلا به هفت (فینچر،1997) میرسند و همیشه قهرمان نقش مقابل وحشتآفرین یه جایی آن را متوقف میکنند؛ بیش از اینش قابل تحمل نیست: اهمیت اعداد.
این کندی و اندکی و کوچکی که اغراق شده یا قوی شده یا تکثیر شده، بزرگ شده، یا پنهان و مدفون شده فقط محدود به وحشتآفرین نیست. به همین دلیل کودکان از مهمترین عناصر وحشتند و در هیچگونهای ما کثرت و تمرکز و محوریت این چنینی برای ایشان نمییابیم، شاید فقط در سری کارهای کودکانه مدرسهای یا محلهای نظیر آلفا آلفا بتوان مورد مشابهی یافت. الزاما هم این کودکان نباید قربانی شوند یا محل حلول روح شیطان باشند، مثلا به خواب (از عناصر مهم گونه) میروند و مادر جوانشان گریه میکند. از این حیث میانگین سنی گروههای فرضی در گونهها را اگر حساب کنیم و باهم قیاس کنیم، باید پایینترین رقم را برای وحشتها در نظر گرفت: کودکان و تینایجرها به کنار، بیشتر قهرمانان فیلمهای وحشت جوانان یا زوجهای جوان هستند و طبیعتا اینطوری است که مثلا زنی زیبا میتواند توسط شوهرش حمایت شود، یا حتی وحشتآفرین هم درست است که چند صد سال عمر دارد اما به نظر سی و چند ساله میرسد یا در موردی با وجود آنکه سنش زیاد است با شیطان پیمان بسته و جوان مانده است، پیرمردها و پیرزنها در وحشت به دلیل امکانی که پیری برای دفرمگی اندامی و صورت ایشان و همچنین تغییر صدا و خندههای عجیب به ایشان میدهد بیشتر در نقش پیشکار وحشتآفرین که موذیاند و آرام در را باز میکنند و قهرمان را به گودالی هل میدهند. و در مواردی زمینههای طنزآمیز ایجاد میکنند: مقایسه کنید با پیشکاران قهرمانان آثار ماجرایی نظیر بتمن و زورو که بیشتر حالت دلسوز، مادرانه یا پدرانه دارند و اقتدار و رازآمیز بودن قهرمان را برای ما تأمین میکنند.
بطور کلی پیشرفت زمان در گونه وحشت آنقدر محسوس یا مؤثر نیست و اصلا متوقف کردنش یا تأثیر بر روندش و معکوس کردنش از جمله ایدههای مهم گونه است. در واقع زمان و تغییراتی که به وجود میآورد در گونه وحشت جلوهای از زندگی هرروزه است که با مظاهر تمدن، مترادفش میدانیم، و مقاومت در برابر آنکه در تنبیه یا سرکوب و وقوع عقوبت گناه متبلور است. گونه وحشت به انسانها آموخت که عنصر طبیعت به حدی برای ما جدی است که ما بعد الطبیعه را چه در قالب مذهب و چه در قالب خرافات برای مقابله با آن برگزیدهایم.
تمدن و شهرنشینی را هم که بزرگترین مقابلهٔ انسان با طبیعت و سلطهٔ آن بوده است، بر خود گناهی نابخشودنی میداند که حال مستحق عقوبتی است و عنصری ما بعد الطبیعی که فکر میکردیم نابود شده و میتواند همان وجه معنوی درونی باشد، دوباره به دیدار ما میآید و این دیدار همانقدر ترسناک است که دوستداشتنی، محتمل و اجتنابناپذیر که بالاخره یک روزی میآمد. به همین خاطر بسیاری از وحشتآفرینان صاحب مقام و منزلتند مثلا از اشرافند، یا معصوم و بیتقصیرند مثل مخلوقات دانشمندان دیوانه؛ یا اصلا روح یکی از اقوام فامیلیاند که همه دوستشان دارند و در توطئهای یا غفلتی یا حادثهای کشته شده که مرگ او برای همه دردناک هم بوده و حالا برای انتقام برگشته و ما هم انگار در طول فیلم دوست داریم به او بگوییم که بابا اینها تقصیری ندارند و او هم که گوش نمیدهد. این دوستداشتنی و محترم و فامیل و…که فکر میشده از شرش خلاص شدهاند جلوهای همان چیزی است که در دنیای صنعتی کشته شده مثلا معنویت؛ خداوند؛ طبیعت ذهنیات، توهمات؛ خویشتن و بازگشت به آن: اینجاست که به اهمیت نمای P.O.V در گونه میرسیم. گونه وحشت به ما یاد داد که همهٔ ما یکجوری خرافاتی هستیم، حتی در مبارزه با خرافات.
منظور از خرافات تعبیری عام است و نه الزاما تحقیرگر یا توهینآمیز یا وسیلهٔ کوته بین شمردن انسانها. منظور عبارتی است که در تمامی آیینهایی که پیش میگیریم، بدان رجوع میکنیم و فقط در احضار ارواح یا فالگیری یا مراسم مذهبی نمود ندارد، اینکه همهٔ ما فکر میکنیم تکنولوژی و ارتباط ما را به سمت سعادت میبرد، باوری خرافی است (باز هم تأکید میکنم به معنایی بجز معنای کنایی، که در مقابل باورهای تحقیقپذیر، تجربی، علمی، حسی و…میایستد) یعنی حاصل هیچ نکتهٔ قطعی از میان «راههای شناختی» ما نیست و اتفاقا بعضی تحقیقات نشان میدهند که این تمایل و پیگیری زمینهٔ خسران بشر را پدید آورده، هیچیک از این دو باور، استواریی ندارند چرا که اساسا مفهوم سعادت و نمود بیرونیاش نامشخص است و هر توصیهٔ منجر به کنشی برای رسیدن به سعادت باور خرافی خواهد بود. درست است که ما در طی زمان قدرت را به شکلی ملموس از انحصار دیکتاتورها (با دموکراسی)، جادوگران ( با علمی کردن باورهای مذهبی)، پیشگوها (با فلسفه و هنر) و سرمایهداران (با سوسیالیسم) خارج کردهایم. اما آن را به چه موجودیتی بخشیدهایم؟ به هویتی موهوم در پس آمار (اعداد)، مونیتور (منظر)، اسطوره (ارواح مردگان) و پزشکان (نگاه کنید به بحث فوق العادهٔ میشل فوکو که نشان میدهد در دورهٔ مدرن، پزشکان از هر اقتداری حتی از سوی روحانیان، سیاستمداران، منطق، دانشمندان و حتی تملک جنسی زن و شوهر نسبت به یکدیگر، فراترند) که گویی همان دکترهای دیوانهٔ گونهٔ وحشتند با همان تزریقات، وسایل ترسناک، همان عینکها و لبخندهای پذیرایشان پیش روی ما، و جراحیهای عجیب و غریب بر روی چهرههایمان که زیبا بمانیم یا اضافه کردن فلزهایی با کارکرد مکانیکی یا الکترونیکی به انداممان برای آنکه ادامه بدهیم یا به عبارت بهتر زنده بمانیم یا با تحقیقات ژنتیک (اشاره به شبیهسازی انسان)؛ گویی در گونهٔ وحشت آیندهٔ بشر پیشگویی شده است.
به راستی ما عناصری از گونهٔ وحشت نیستیم که جرأت نصب عکسی از زیبارویی را نداریم اما اسامی کوچهها و تصاویر پوسترهایمان را به کسانی سپردهایم که دیگر در بین ما نیستند و معتقدیم همواره زندهاند. گونه وحشت مجموعهٔ تصاویری است که پیشرو داریم و به سراغمان خواهند آمد و درست خلاف آنکه ساختارگرایان در جستجوی تصاویر پیشینی در گونهها بودند و درست هم صفت سینما که بتهای جدید و سلوک نوین زیستنمان را پیش رویمان گذاشت.
The others و ۱۴۰۸ هم میتونستن تو این فهرست باشن
دیگران یادم بود توی فهرست باشه. نمیدونم چرا جا افتاد. بعدا به روز رسانی میکنم. 1408 رو دوست نداشتم!
حس ششم هم جالب بود و می تونست در لیست باشد