فیلم بروسِ قدرتمند – نقد، بررسی و خلاصه داستان – Bruce Almighty 2003
جیمکری بروس قدرتمند، جیم کری سالهای سال پیش نیست. حالا کمدیهای فیزیکی و میمیکهای صورت او، زورکی و تصنعی به نظر میرسد. کری در بروس قدرتمند انواع کلکها و خلبازیها را درمیآورد، اما دیگر از آن شور و شوق سابق خبری نیست. انگار این کارها را میکند، زیرا جیمکری است و پول گرفته و این کارها را انجام بدهد. مشکل دیگر، همراه کردن استعداد کمیک کری با جلوههای ویژه پر زرق و برق است، ترکیبی که چندان جواب نداده است.
جیمکری در فیلم بروس قدرتمند در قالب بروس نولان ظاهر میشود. بروس در شبکه تلویزیونی کانال ۷ بوفالو به عنوان گزارشگر درجه دوم کار میکند او به اتفاق نامزد خوب و مهربانش، گریس (جنیفر انیستون) در یک آپارتمان نقلی خوب زندگی میکنند. گریس نیز مدیریت یک مهدکودک را برعهده دارد. زندگی بورس، عیب و ایراد چندانی ندارد اما وی زندگی خود را «متوسط» ارزیابی میکند و از آن گلهمند است.
یکی از روزها، بدشانسیهای بسیاری گریبان بروس را میگیرد. او در این روز خاص، کار خود را از دست میدهد، با اتومبیل خود تصادف میکند و از ارازل و اوباش کتک مفصلی میخورد. بروس که از این همه بدشانسی شکایت دارد، شروع میکند به گلایه کردن از قادر مطلق و در کمال تعجب، قادر مطلق که مورگان فریمن نقش او را بازی میکند، ناگهان در برابر بروس ظاهر میشود. قادر مطلق بعد از معرفی خود به بروس، میگوید که گلایهها و نفرینهای او را شنیده و از آنجا که قصد دارد برای یک تعطیلات ضروری مدتی به مرخصی برود، لذا تصمیم گرفته برای مدت کوتاهی تمامی قدرتهای خود را به بروس منتقل کند تا وی با مشکلات این مجموعه بزرگ آشنا شود. بروس با خوشحالی و تعجب این پیشنهاد را میپذیرد و ابتدا به شکل خودخواهانه ای از این قدرتهای بیانتها استفاده میکند.
برای مثال در یک لحظه رمانتیک با نامزدش، کره ماه را به سمت خود میکشد غافل از این که این تغییر و تحول سبب بروز زمین لرزه در آبهای ژاپن میشود. و یا در یک اقدام دیگر، کاری میکند که ۴۰۰ هزار نفر در لاتاری شهر بوفالو برنده شوند که این اقدام نیز سبب یک شورش بزرگ میشود. بروس که آرزوی حرفهایاش، تبدیل شدن به یک والتر کرونکایت (معروفترین گزارشگر تلویزیونی آمریکا) دیگر است به این هدف خود نیز میرسد. اما بروس درپایان ماجرا، پی میبرد که برخوردار شدن از این قدرت و پاسخگویی به نیازهای معنوی و مادی انسانها چه کار خطیر و دشواری است. و همچنان یاد میگیرد که برای حل مسائل و مشکلات خویش باید بر روی داشتههای خویش حساب کند نه قدرتها و تواناییهای دیگر.
به قول یکی از منتقدان «از فکر اولیه فیلم میشد دهها سناریوی خوب، از درام و تراژدی گرفته تا کمدی، خلق کرد اما سه فیلمنامهنویس فیلم، بدترین سناریوی ممکن را نوشتهاند. آنها نازلترین و بیربطترین بهرهگیری ها از قدرت مطلق را برای کاراکتر اصلی قصه تدارک دیدهاند.»
یک ایراد دیگر فیلم، طراحی صحنه آنست. این طراحی صحنه به شدت مصنوعی و قلابی است. شهری که قصه فیلم در آن روی میدهد، باید حالتی رئال داشته باشد تا این فانتزی پر طول و تفصیل با جلوهگری و تاثیرگذاری بیشتری در آن به وقوع بپیوندد. غیر رئال درآوردن صحنههای شهر، از بار فانتزی کمدی به شدت کاسته است. برخی از منتقدان از حیث مضمون شباهتهایی میان بروس قدرتمند با فیلم قدیمی فرانک کاپرا، چه زندگی محشری، یافتهاند. اما این شباهتها تنها در سطح بیرونی است ظاهرا در هر دو فیلم، جیم کری و جیمز استوارت در پی کشف ارزشهای واقعی خویش هستند. اما بروس قدرتمند برخلاف فیلم کاپرا، یک قصه به اصطلاح پریانی است که با جلوههای ویژه، زرق و برقی فراوان و دلقکبازی آکنده شده و نهایتاً نیز از پای درآمده است. و جدای از این، هنگامیکه به شوخیهای هرزهدار بروس قدرتمند فکر میکنیم، مقایسه آن با فیلم چه زندگی محشری توهین به فرانک کاپرا و جیمز استوارت تلقی میشود.