فیلم رستاخیزِ ماتریکس – نقد، بررسی و خلاصه داستان – The Matrix Reloaded 2003
فیلم ماتریکس ساخته برادران واچوفسکی، جهان سینما را به لرزه درآورد. این فیلم کوچک که با یک بودجه ۶۰ میلیوندلاری ساخته شده بود، چهار جایزه اسکار به دست آورد و میزان فروش آن از مرز نیم میلیارد دلار عبور کرد. بعد از چهار سال انتظار و بالا رفتن تب ماتریکس و سرایت سبک آن به بسیاری از فیلمهای آمریکایی، قسمت دوم این فیلم، با عنوان رستاخیز ماتریکس ساخته شد.
ماتریکس چیزی را به تماشاگر نشان میداد که او تا پیش از این هرگز مشابهاش را ندیده بود سبک و طراحی صحنههای اکشن فیلم از هر حیث نو و ابتکاری ارزیابی شد. حرف و مضمون فیلم هم گرچه خیلی نو و تازه نبود اما مورد توجه قرار گرفت: دنیای واقعی چیزی بیش از یک خیالِ زاده کامپیوتر نیست؛ یک دنیای واقعیت مجازی که از سوی ماشینها جعل و سرهم بندی شده تا انسانها را فریب داده و بدن آنها را به عنوان منبع انرژی برای خویش غارت کنند. برادران واچوفسکی حول چنین مضمونی، با اتکاء به قدرت حیرتآور تخیلشان، فیلمی سراپا متفاوت و منحصربه فرد خلق کردند.
اما تمامی تازگیها و بداعت های فوق، در قسمت دوم ماتریکس رنگ باخته است واچوفسکیها از یک بودجه گزاف 300 میلیونی برای خلق گریز پاترین و دست نیافتنیترین تخیلات خویش بهرهمند بودهاند. صحنههای اکشن رستاخیز ماتریکس گویای پول هنگفتی است که صرف جلوههای ویژه آن شده است و متأسفانه تنها برتری رستاخیز ماتریکس نسبت به برادر بزرگترش، همین جلوههای ویژه است. این صحنههای اکشن، به تناوب قطع میشود تا کاراکترهای فیلم حرفهای فاضلانه و فلسفی بزنند، امّا تکلف و تصنع موجود در این دیالوگها مانع میشود تا این حرفها را جدی بگیریم. فیلم در سطوح پایین خود، خالی و تهی از هر اندیشهای است. این کاراکترها حرفی برای گفتن و جلب توجه شما ندارند و به این ترتیب فقط باید در انتظار باشید تا حرفشان را بزنند، فاصلهای میان دو صحنه اکشن بیندازند و بعد هم بروند.
گرچه 4 سال از نمایش ماتریکس گذشته، امّا در کهکشانِ تحت کنترل ماشینها در فیلم رستاخیز ماتریکس فقط شش ماه گذشته است. در طی این مدت بعضاً به خاطر تلاشهای نئو (کیانا ریوز)، جمعیت اندک انسانهای ساکن در شهر مخفی و زیرزمینی «زیون» رو به افزایش گذاشته است. توجه ماشینهای حاکم به رشد جمعیت در این شهر جلب شده است و آن را خطری برای خویش میپندارند. آنها قصد دارند با اعزام یک نیروی ۲۵۰ هزارنفری از «سنتینلها» شهر زیون را در طی کمتر از ۷۲ ساعت به تسخیر خود درآورده و به این ترتیب. پایانی بگذارند بر رشد و تسخیر نوع بشر. در همین زمان که رهبران زیون خود را برای، جنگیدن آماده میکنند، مورفئوس (لارنس فیشبورن)، نئو و تیرینتی (کری-آن ماوس) را به ماتریکس بازمیگرداند تا به دیدار اوراکل (گلوریا فاستر) بروند. مورفئوس امیدوار است که از این طریق، نئو نحوه انجام رسالت خویش برای نجات نوع بشر را فرا بگیرد. در آنجا، نئو با تعدادی از رقبا و دشمنان تازه مواجه میشود. یکی از آنها مرو وینگیان (لمبرت ویلسون) مودب اما مرگبار، و همسر فریب کارش پرسفون (مونیکا بلوچی) است. مأمور اسمیت (هوگو ویوین) نیز در کنار اوست.
رستاخیز ماتریکس رضایت طرفداران ماتریکس را به دست آورده است، امّا قضاوت نهایی درباره این فیلم، موکول به عرصه قسمت پایانی تریلوژی ماتریکس است. قسمت دوم با توجه به فصل پایانی باز و گشوده است، عملاً فیلم ناقصی به شمار میرود. برخلاف تریلوژیهایی مثل سالار حلقهها که هر قسمت برای خود فیلم کاملی به شمار میرفت، قسمت دوم ماتریکس اثر ناقصی به شمار میرود.
رستاخیز ماتریکس در قیاس با فیلم نخست، توجه بیشتری را به طراحی لباسها و اکسسوار نشان داده، در داستانگویی نیز به عواملی که فیلم نخست را موفق از کار درآورد، تکیه کرده است؛ با این تفاوت که در فیلم حاضر، این رویکرد به دشواری و مرارت تحقق یافته است. کاراکترها نیز اضافه شدهاند؛ با اسامی برگرفته از اساطیر (پرسفون، نیوبه)، سینمای ژاپن (میفونه)، تاریخ اروپا (مرووینگیان) و… فصلهای اکشن، محور اصلی رستاخیز ماتریکس است اما جز سه فصل اکشن (به ویژه فصل پایانی)، بقیه تکراری و کمرمق از کار درآمدهاند. بخشی از این مشکل به سبب آسیبناپذیر بودن قهرمان اصلی است. وقتی میدانید که این سوپرمن سیاهپوش، در هیچ نبردی بازنده بیرون نمیآید، طبیعتاً از میزان تاثیرگذاری این صحنهها کاسته میشود. از این حیث، صحنههای نبرد یاران آسیبپذیر نئو، یعنی ترینیتی و مورفئوس، و پرهیجانتر از کار درآمده است. با این وصف، رستاخیز ماتریکس به تمام و کمال رضایت دوستداران اکشن را جلب میکند و آنها را از بابت پولی که برای خرید بلیت پرداختهاند پشیمان نمیکند.