فیلم ماری آنتوانت – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Marie Antoinette 2006
انقلاب فرانسه یکی از فرازهای مهم و سرنوشت ساز تاریخ جهان است. داستانها و ماجراهای این انقلاب به حدی گسترده و جالب است که میتوان از روی آن کتابها و فیلمهای متعددی ساخت و احتمالا دراماتیکترین لحظه در تاریخ این انقلاب، اعدام ملکه ماری آنتوانت و شوهرش لویی شانزدهم در سال ۱۷۹۳ میلادی با استفاده از دستگاه گیوتین است.
ماری آنتوانت که در فیلم نقش وی را کریستین دانست بازی میکند، خواهر امپراتور اتریش بود. او در ۱۴ سالگی به فرانسه فرستاده میشود تا با ولیعهد ۱۶ ساله فرانسه، لویی شانزدهم (جیسون شوارتزمن) ازدواج کند. هدف از این ازدواج این بود که خاندان سلطنتی فرانسه صاحب یک وارث مذکر برای تاج و تخت سلطنتی شود.
در آن دوران روابط میان فرانسه و همسایگانش خصمانه بود و مردم به ویژه از اتریشیها نفرت داشتند. ماری آنتوانت ۱۴ ساله با یک کالسکه مجلل قدم به خاک فرانسه میگذارد. به محض ورود به فرانسه: از وی خواسته میشود که لباسهایش را عوض کند تا از تمامی متعلقات اتریشیاش رها شود.
به این ترتیب ماری آنتوانت وارد دربار فرانسه، در کاخ ورسای میشود. او در روزها و هفتههای نخستین ورودش به فرانسه در برابر مراسم او آئینهای پر زرق و برق و بعضا عجیب و غریب دربار فرانسه واکنش نشان میدهد. اما به مرور زمان از مقاومت ماری کاسته میشود و او خود را با این وضعیت جدید تطبیق میدهد.
پنج سال بعد لویی شانزدهم پادشاه فرانسه میشود ماری آنتوانت حالا به عنوان مادر و ملکه از موقعیت مستحکمتری برخوردار است. او از مراسم دریار، لباسهای زیبا و جواهرات گران قیمت لذت میبرد و تسلط فراوانی بر پادشاه دارد. اما دوران شادخواری و شادکامی ملکه و پادشاه در پی بروز انقلاب به لحظات پایان خود نزدیک میشود. در تاریخ آمده است که ماری آنتوانت زن ابله و کم عقلی بود اما یک نوع قدرت لجوجانه داشت و پادشاه کاملا زیر نفوذ او بود.
او حتی بیش از شوهرش لویی به حق الهی سلطنته معتقد بود و از مردم عادی نفرت داشت. مردم فرانسه حتی پس از شروع انقلاب هم درباره موضوع سلطنت با تغییر آن نظر روشنی نداشتند اما لویی و ماری آنتوانت با رفتار ابلهانهشان برقراری جمهوری را مسلم ساختند. مردم فرانسه در زمان لویی شانزدهم در فقر کامل به سر میبردند، دهقانان فرانسه نه فقط برای غذا ملکه برای زمین هم گرسنه بودند. بر اپر بقایای وضع فئودالی هنوز زمین در دستاشراف و مالکان بود و قسمت عمده درامد زمینها به جیب آنها میرفت. در چنین وضعی، پادشاه و ملکه غرق در ولخرجی و اسراف بودند و پول بیشتری را برای دربار طلب میکردند. به این ترتیب، ماری آنتوانت عملا تبدیل شده بود به نمادی از مالیاتگیریهای اجباری، به عبارت دیگر فرانسویها از این ملکه که از نظر آنها اجنبی و دشمن فرانسه بود، نفرت داشتند و عاقبت همسر وی را با گیوتین از بدن جدا کردند.
متأسفانه در فیلم ماری آنتوانت، ساخته سوفی کاپولا، هیچ نشان و خبری از وقایع فوق نیست. حداقل انتظار از فیلمی درباره ماری آنتوانت تصویری از فرانسه پیش از انقلاب است، اما فیلم به این انتظار پاسخ مثبت نمیدهد، دوربین کابولا عمدتا در دربار فرانسه باقی میماند و علاقهای به مردم عادی و دنیای بیرون کاخ ندارد (درست مثل خود ماری آنتوانت که از مردم عادی» متنفر بود!)
البته تماشای کریستین دانست و همراهاناش در حالی که لباسهای شیک و جالب بر تن دارند و در ورسای در حال حرکتاند، چندان بد و ناگوار نیست، اما اگر تماشاگر خواهان چیزی بیشتر از این زرق و برق ظاهری باشد، قطعا از فیلم ماری آنتوانت سرخورده خواهد شد. دو فیلم قبلی کاپولا، خودکشی باکرهها و سرگشته درترجمه، فیلمهای پرمغز و محتوایی بودند اما ماری آنتوانت پوک و توخالی به نظر میرسد.
فیلم بیشتر شبیه به داستان دختر نوجوانی است که وارد دبیرستان جدید شده و در این محیط تازه باید با شایعات و رقبای گوناگون دست و پنجه نرم کند و این انگار حکایت خود سوفی کاپولاست که در ۲۰ سالگی به عنوانک هنرپیشه ایفای نقش مهمی را در فیلم پدر خوانده ۳ قبول کرد. اما ما از یک فیلم تاریخی، انتظار و توقع بیشتری داریم.
درک شخصیت ماری آنتوانت بدون شرح و بیان شرایط سیاسی و اجتماعیای که وی را احاطه کرده بود، ناممکن است. بسیاری از حوادث تاریخی مهم در زندگی ماری آنتوانت (مثلا ماجرای گردنبند که برای وی بدنامیگستردهای به بار آورد با توطئههای دربار و…) در فیلم نادیده گرفته شده است.
این احساس وجود دارد که فیلمساز آنچنان شیفتی زرق و برقهای دربار فرانسه بوده که نکات اصلی را فراموش کرده. در بسیاری از لحظات فیلم ماری آنتوانت عملا کاری برای انجام دادن و حرفی برای گفتن ندارد. کاپولا از درگیر شدن بیشتر با موضوع اجتناب کرده. دیالوگها کوتاه و مختصر است. انگار فیلمساز نمیخواسته که دیالوگ سبب انحراف توجه تماشاگر از دبدبه و کبکبه دربار فرانسه شود. اجتناب کاپولا از درگیر شدن در صحنههای پیچیده، و اتخاذ رویکرد سر راست و بسیار ساده، فیلم را از پرداختن به ظرایف و دقایق موضوع محروم کرده است. ماری آنتوانت حتی عملا فاقد یک طرح داستانی است، زن جوان خام و ناشی میباید راه خود را درک دنیای گیج کننده هر چند لوکس و مرفه باز کند. این همه طرح داستانی ماری آنتوانت است؛ طرح داستانی کوچکی که در داخل قاب طلایی شیک جا داده شده است، اشکال اصلی سوفیا کاپولا در ماری آنتوانت این است که او از درک رابطه میان «تاریخ» و «شخصیت» عاجز است.