امپراتور ژاپن -هیروهیتو- چگونه درگذشت و چه بیماریای داشت؟
هیروهیتو یا امپراتور شووا (زادهٔ ۲۹ آوریل ۱۹۰۱ – درگذشتهٔ ۷ ژانویه ۱۹۸۹) یکصد و بیست و چهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود و تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را پسر آسمان میخواندند.
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او با آدولف هیتلر و بنیتو موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم، با فشار و تحریک دولتمردانش، دستور حمله به مستعمرات انگلستان و فرانسه در جنوب شرقی آسیا را برای آزادسازی آنها صادر کرده و در سال ۱۹۴۱ (مجدداً با فشار دولتمردان قدرت طلبش) فرمان بمباران بندر پرل هاربر آمریکا را داد.
پس از شکست آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ ژاپن، دستور عقبنشینی از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیروهیتو نپذیرفت. سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای هیروشیما و ناگازاکی ژاپن پرتاب کرد. این اقدام آمریکا ضربهٔ سختی بر پیکرهٔ امپراتوری ژاپن وارد آورد، هیروهیتو با مشاهدهٔ این اوضاع به فکر تسلیم شدن افتاد. قدرت طلبان و نظامیان علیه وی کودتا کردند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفت و ژاپن تسلیم شد. چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند.
پیام اعلام تسلیم از هیروهیتو که از رادیو پخش شد.
در محاکمهٔ سران ژاپن بواسطه گزارش ژنرال مک آرتور ایالات متحده آمریکا، هیروهیتو تبرئه شد، اما از آن پس منزوی شد و در مسائل سیاسی کشور به هیچ عنوان دخالت نکرد و به یک مقام تشریفاتی مبدل گردید.
دکتر ناصر صفایی نائینی کانادا
هیروهیتو آخرین امپراتور ژاپن بود که”مظهر خداوند”تلقی میشد و ملتش او را از صمیم قلب دوست داشتند و تا آخرین روز زندگانیش احساسی مملو از بیم و احترام را نسبت به آن حفظ کرده بودند.
پس از جنگ، دشمنان چنین برداشتی را نسبت به او نداشتند حتی عدهای برچسب متفاوتی بر او زدند و او را جنایتکار جنگی خواندند. بعد هم خیلی خوشحال شدند که او تاج و تخت را با نجات از عواقب جنایتکاران جنگی معاوضه کرد.
او را امپراتور Showa مینامیدند دوران او با سرشار بودن امید و آرزو برای ارشاد و صلح شروع شد ولی اینطور نشد. در دوران فرمانرواییاش کشور با رکورد اقتصادی بزرگی روبرو شد، جنگ جهانی دوم را تحمل کرد، هیروشیما و ناگازاکی با بمب اتمی بمباران شدند و بالاخره شکست خوردند و به کلی منهدم گشتند. معذ الک هیروهیتو یکصد و بیست و چهارمین امپراتور ژاپن زنده ماند و برای چهل و چهار سال دیگر کشور را اداره کرد و نشان داد که یکی از بزرگترین رجال بازمانده قرن بیستم میباشد. تحصیلات اولیه او درباره دنیای قدیمی ژاپنیها بود. معلم اولیه او Maresuke Nogi نام داشت که یک ژنرال پروزمند پیاده نظام در جنگهای روس و ژاپن بود و یک سامورایی محسوب میشد. Nogi همراه با چند معلم دیگر که همه پیرو کنفوسیوس بودند امپراتور آینده را در راستای منشهای شهریاری و محسنات ژاپنیهای قدیمی تحت تعلیم قرار دادند. وقتی هیروهیتو یازده ساله شد دروس او تحت نظر یک نظامی خشن دیگر به نام ادمیرال توگو ادامه پیدا کرد. در سال 1923 وقتی این شاهزاده جوان بر لیموزین سلطنتی سوار بود مورد سوء قصد قرار گرفت ولی گلوله به او اصابت نکرد و از خطر جست. در سال 1924 با وجود مخالفت مشاورینش هیروهیتو با پرنسس نگاکو ازدواج میکند که از قرار از نظر ژنتیکی احتمالا وارث کوری در مقابل رنگها بود. در سال 1926 امپراتور پیر درمیگذرد و هیروهیتو به تخت مینشیند. شینتو مذهب ملی ژاپن در آن زمان بر این باور قرار داشت که امپراتور جنبه الوهیت دارد و بر مبنای همین باور هیروهیتو به عنوان Arahitogami یعنی”مظهر خداوند”مورد پرستش واقع شد و او را خلف مستفیم Amaterasu یعنی”الهه خورشید”دانستند.
در سال 1937 ژاپن با حمله به چین به یکی از بدترین دورانهای خودش قدم گذاشت. این اقدام توسعهطلبانه به اقدامات بسیار قساوتآمیزی مانند قتل عام نانکینگ منتهی شد. هیروهیتو که مردی گوشهنشین و محجوب بود احتمالا صلح را ترجیح میداد ولی فاقد جرأت و جسارت و بردباری و استقامتی بود که برای اعمال منظور خودش لازم داشت. ژنرالهای ارتش همچنین هیأت دولت جنگطلب او را وادار کردند وارد جنگ جهانی دوم شود. فتوحات اولیه او در پرل هاربور-سنگاپور و فیلیپین سبب شد با موجی از خوشحالی عمومی روبرو شود ولی تمام اینها پس از نبرد”میدوی”و مقاومت سرسختانه ولی بیهوده ژاپنیها در Iwojima و Okinawa تغییر کرد. در سال 1945 مشاورین هیروهیتو از او خواستند که به جنگ پایان دهد. احتمالا با تأخیر در این امر او مرتکب اشتباه بزرگی شد. او از ژنرالهایش خواست برای بدست آوردن پیروزی دیگری تلاش نمایند تا شاید بدینوسیله بتواند جنگ را با شرایط بهتری پایان دهد. ایالات متحده و متفقین نیز متقابلا هیروشیما و ناگازاکی را با بمب اتمی بمباران کرده و به بمباران شهرهای دیگر نیز ادامه دادند. مجموعه این اقدامات سبب شد که یک و نیم میلیون ژاپنی دیگر نیز از بین بروند. تسلیم غیر قابل اجتناب شد. در سپتامبر سال 1945 هیروهیتوی کوچک اندام در نهایت بیرغبتی و در حالیکه ملبس بجامه رسمی صبحگاهی بود با ژنرال دوگلاس مک ارتور فاتح جنگ روبرو شد. پس از امضای اسناد تسلیم، هیروهیتو میخواست که استعفا بدهد ولی ژنرال مک ارتور معتقد بود که وجود او مطمئنا بر روند اشغال صلحآمیز ژاپن تأثیر مثبت خواهد گذارد.
اعلامیه پوتسدام در سال 1945 حکایت از محاکمه جنایتکاران جنگی میکرد تا کسانی را که به ملت ژاپن دروغ گفته و آنها را به جنگ کشاندند و به این ترتیب خائن خائن شناخته میشوند پاکسازی شوند. در این ارتباط برمبنای اینکه چه کسی را و چگونه باید تعقیب نمود متفقین چند دسته شدند. هیروهیتو برمبنای سیاست امریکائیها و توصیه ژنرال مک ارتور از کشانده شدن به دادگاه جنایتکاران جنگی توکیو که توسط دول فاتح بین سالهای 1946-1948 برقرار بود برکنار ماند. بسیاری از دولتمردان ژاپنی از چنین امتیازی برخوردار نبودند مثل توجو نخست وزیر ژاپن که به مرگ محکوم شد. در اول ژانویه سال 1946 امپراتور اقدام شگرفی نموده و رسما این برداشت غلط را که امپراتور جنبه الوهیت دارد محکوم کرد و به این ترتیب به یک پادشاه مشروطه تغییر شکل داده و شروع کرد به اطراف و اکناف مملکت مسافرت نماید. به این ترتیب روحیه مردم خود را تقویت کرد، همه را به بازسازی کشور تشویق و کمک کرد تا ژاپن بتواند مجددا اقتصاد خود را شکوفا نماید. او حتی به صورت یکی از دولتمردان بر المپیک توکیو در سال 1964 ریاست نمود.
مسافرتهای موفقیتآمیزی نیز به خارج از ژاپن انجام داد از جمله در سال 1971 به اروپا رفت و در سال 1975 به امریکا مسافرت نمود و در آنجا مورد پذیرایی جرالد فورد رئیس جمهوری امریکا قرار گرفت، در یک مسابقه فوتبال امریکایی حضور بهم رساند و بازدیدی هم از دیسنی لند نمود.
کاری را که هیروهیتو با علاقمندی وافری انجام میداد مطالعه درباره بیولوژی دریایی بود. او متخصص ماهری در مورد زیست مدوزها (Jellyfish) به شمار میرفت به طوری که چندین جلد کتاب در آن باره تألیف کرده است. احتیاج مبرمی به محیط آرام داشت و رفتار او در اجتماع بسیار معصومانه بود. یکبار وقتی او را اشتباها به اطاقی راهنمایی کردند که خالی بود و معمولا هنگام بازدیدهای مقامات از آن استفاده میشد خیلی مودبانه گفت”خیلی جالب و مطبوع بود ما میبایستی مراسم تشریفاتی بیشتری مانند این داشته باشیم.”
تا سال 1987 سلامتی هیروهیتو کاملا خوب بود تا اینکه در آن سال از درد شکم و حالت تهوع و استفراغ شکایت کرد. در رادیوگرافی، انسدادی در قسمت دوازدهه تشخیص داده شد. پزشک دربار پس از مشاوره تصمیم میگیرد عمل جراحی انجام شود. البته این موضوع بسیار هیجانانگیزی بود زیرا بنابر سنتها بدن امپراتور ژاپن بود که تحت عمل جراحی بزرگی قرار میگرفت.
تیمی از دانشکده پزشکی دانشگاه توکیو به ریاست دکتر Morioka Yasuhiko در تاریخ 22 سپتامبر سال 1987 امپراتور را تحت عمل جراحی قرار میدهد و غدهای غیر قابل عمل را در ناحیه دوازدهه و لوز المعده مشاهده میکند. ناچار راهی بین دوازدهه و ژژونوم (روده کوچک) برقرار میشود تا محتویات معده از آن راه بگذرد. به این ترتیب یک درمان موقت تسکینی انجام میگیرد. در آزمایش نسجشناسی تشخیص یک ادنوکارسینوم دوازدهه قطعی میشود. از این ببعد سیاست با پزشکی تداخل پیدا میکند. پزشکان هیروهیتو تصمیم میگیرند بیماری امپراتور را که جز سرطان چیز دیگری نبود از مردم پنهان کنند این بود که به جای سرطان، ورم مزمن لوز المعده را عنوان میکنند. حتی خود امپراتور را هم در جریان همین تشخیص مصلحتی قرار دادند. ولی تنها و تنها فرزند وی ولیعهد آکی هیتو را آنهم به طور خصوصی از تشخیص واقعی و پیش آگهی بیماری امپراتور آگاه ساختند. پاتولوژیستی که با تیم پزشکان امپراتور همکاری داشت یعنی دکتر Urano Yoshifumi با پنهانکاری موافق نبود و معتقد بود که مخفی کردن واقعیت از مردم کار غلطی است. خود او به سرطان کبد مبتلا و در حال مرگ بود لذا احساسات او ممکن است نوعی پیشداوری باشد. در 15 ژانویه سال 1988 فقط روز قبل از مرگ خودش، Urano تشخیص واقعی بیماری امپراتور را در یک مصاحبه با بنگاه سخنپراکنی ژاپن فاش کرد. تنها شرط او برای انجام این مصاحبه این بود که فقط پس از مرگ امپراتور آنرا پخش نمایند.
امپراتور پس از عمل مبتلا به پنومونی و اختلال عمل کلیهها میشود ولی این عوارض خوب میشوند و وی از بیمارستان مرخص میگردد ولی وزن بدن وی مرتبا کاهش مییابد عاقبت در سپتامبر 1988 دچار خونریزی بسیار شدیدی از ناحیه معدی- رودهای میشود به طوری که در پی آن کمخونی شدید، یرقان و نارسایی کلیوی بروز مینماید. در 111 روز بعدی امپراتور پیوسته بستری بوده و در اطاق خواب خود در طبقه دوم قصر سلطنتی که به منظور حفاظت با خندقی احاطه شده است بسر میبرد. در تمام مدت 24 ساعت پنج پزشک و هفت پرستار بر بالین او حضور داشتند. مشروح علایم حیاتی امپراتور یعنی حرارت، نبض، فشار خون، تزریقات و ترانسفوزیون سه بار در روز به اطلاع عمومی میرسید تقریبا به همان اندازهای که در امریکای شمالی گزارش هواشناسی و یا آمارهای ورزشی منتشر میشود.
در 24 سپتامبر 1988 روزنامه آساهی شینبون موفق شد به توضیحات”اورانو”پاتولوژیست دسترسی پدا کند و مقالهای در خصوص سرطان امپراتور منتشر نمود. دربار آنرا تکذیب کرد و مردم علیه روزنامهای که در نهایت بیرحمی شایعاتی درباره امپراتور منتشر نموده تظاهرت خشم الودی کردند. همانطور که حال امپراتور رو به وخامت میرفت پزشکان او هم از اقدامات غیر ضروری مانند جراحی مجدد، دیالیز، هیپرالیمانتاسیون یا شیمی درمانی خودداری کرده و به درمانهای محافظهکارانه و تزریق خون اکتفا نمودند. سرانجام در هفتم ژانویه در سال 1989 هیروهیتو در سن 87 سالگی دار فانی را وداع میگوید. مردی که کشوری را اداره میکرد و به تمام مسائل محرمانه آگاه بود هرگز تنوانست دریابد که علت مرگ خودش چه بوده است. اولین اعلامیه رسمی دربار ژاپن درباره ابتلای امپراتور به سرسان فقط بعد از مرگش منتشر شد. مراسم تدفین هیروهیتو در 24 فوریه سال 1989 انجام گرفت. مطابق گزارشات رسیده دست کم پنج مرد اقدام به خودکشی کردند تا به دنبال امپراتور رفته باشند. Junshi نوعی خودکشی آداب پرستانه است که مرئوسین برای اینکه به دنبال ارباب خود به دنیای زندگی بعد از مرگ بروند جان خود را میگیرند. هر پنج نفر یادداشتهایی از خود باقی گذاشتند که به گونه بسیار واضحی نیت خود را ابراز داشته بودند. یک شعر هایکو (اشعار سه سطری) که توسط یکی از این مردان سروده شده است روحیه آنها را به خوبی تحلیل کرده است:”زندگی من با امپراتور پیوند خورده بود و اکنون خوشحالکنندهترین وظیفه من این است که در این سفر طولانی تا خانه آخرتش همراه او بروم”.
مرگ هیروهیتو ضمنان نشان داد که در کشورهای مختلف رفتاری که در مراحل پایانی بیماری با بیماران میشود تا چه اندازه متفاوت است. بیش از 50 درصد اطبای ژاپنی ترجیح میدهند بدخیم بودن بیماری را به بیمارانشان اطلاع ندهند. دلیل آنها این است که نمیخواهند روحیه بیمارشان را با مطلع کردن آنها از مرگ قریب الوقوعشان خراب نمایند همچنین معتقداند چنین رفتاری در چنین موقعیتی ابدا غیر اخلاقی نیست. پزشک معالج عملا در چنین حالاتی بیمار را از وخامت بیماریش مطلع نمیکند ولی آنرا برای خانواده بیمار بهطور مشروح بیان میکند و بعد، هر دو یعنی هم پزشک و هم خانواده بیمار آنرا مخفی مینمایند. پزشک غالبا به بیمار وعده میدهد او به زودی بهبود خواهد یافت این همان تاکتیکی بود که برای امپراتور نیز اجرا شد. یعد از مرگ هیروهیتو دکتر”تاکاگی”طبیب دربار گفت “ما به این نتیجه رسیدیم که افشار سرطان امپراتور هیچگونه فایدهای ندارد معذالک من میدانم که در ایالات متحده آمریکا مباحثات قابل توجهی در مورد حقوق بیماران برای دانستن تشخیص واقعی بیماریشان در بین است. برحسب تجربیات بالینی من این مطلب سبب میشود بیمار از نظر روحیه و روان تحت فشار قرار گیرد و مضطرب شود و معتقدیم که هیچ خاصیتی بر آن مترتب نیست. امپراتور راجع به بیماریش هیچگونه سؤالی از من نکرد و من توضیح دادم که بهتر است امپراتور همه چیز را به واگذار کنند. او حقیقتا مانند یک امپراتور رفتار کرد. با توجه به مطالب بالا هرگاه Urano بیماری امپراتور را در مصاحبه با بنگاه سخنپراکنی ژاپن مطرح نکرده بود ملت ژاپن هرگز از چنین واقعهای آگاه نمیشد.
مساله دیگری که در مورد درمان هیروهیتو قابل بحث است تعریف لغت”درمان محافظهکارانه” است. Takagi میگوید: با توجه به سن زیاد امپراتور و قوای بدنی ایشان ما تصمیم گرفتیم از درمانهای تهاجمی احتراز شود و سعی ما بر این بود که تا آنجا که ممکن باشد او به روند زندگی طبیعی خودش ادامه دهد. البته همه با این روش موافق نیستند. در بازنگری مورد هیروهیتو عدهای معتقد شدهاند که ترانسفورزیونهای بیوقفه جز اینکه سبب شدند امپراتور مدت 111 روز دیگر به یک زندگی جهنمی ادامه دهد خاصیت دیگری نداشتند. با مرگ امپراتور Showa عصر آخرین”خداوندگار”ژاپن نیز بسر رسید. در مدت 26 سال سلطنتش او بر ملتی حکومت کرد که خود را به اوج قدرت نظامی رساند و سپس در عمق شکست و تسلیم، سرنگون شد. مرور زمان بسیاری از دردها را تسکیم میدهد. امروز عدهای به خاطر نمیآورند و یا دست کم سعی میکنند سرنوشت نامطلوب امپراتور را فراموش کنند و خوشبختی کنونی را غنیمت میشمارند.
امپراتور هیروهیت تاریخ قرن بیستم مملکتش را با دو شعر هایکو اینگونه بیان میکند: در سال 1946 که کشورش در حال خرابی بود قاطعانه نوشت: “در زیر سنگینی برف زمستان شاخههای درخت کاج خم میشوند ولی نمیشکنند.”
در سال 1987 او خوشبینتر میشود:
“سال به سال همانطور که کشور ما از آثار جنگ زدوده میشود درختان سیکویا بلندتر میشوند.”