زندگینامه آل کاپون و شرح جنایتهای او تا محاکمه و زندان و مرگ
آلفونس گابریل کاپون (/kəˈpoʊn/؛ 17 ژانویه 1899 – 25 ژانویه 1947)، که گاهی با نام مستعار صورت زخمی “Scarface” شناخته میشود، یک گانگستر و تاجر آمریکایی بود که در دوران ممنوعیت مشروبات الکلی به عنوان یکی از بنیانگذاران و رئیس سازمان توزیه غیرقانونی به شهرت رسید.
سلطنت هفت ساله او به عنوان یک رئیس جنایت زمانی به پایان رسید که او در 33 سالگی به زندان رفت.
کاپون در سال 1899 در شهر نیویورک از مهاجران ایتالیایی به دنیا آمد. او در نوجوانی به باند پنج پوینت ملحق شد و در اماکن جرایم سازمانیافته مانند فاحشهخانهها درگیر شد. در اوایل دهه بیست سالگی، او به شیکاگو نقل مکان کرد و محافظ جانی توریو، رئیس یک سندیکای جنایی بود که به طور غیرقانونی الکل عرضه میکرد و از طریق اتحادیه سیسیلیا از نظر سیاسی محافظت میشد. درگیری با باند نورث ساید در ظهور و سقوط کاپون مؤثر بود. توریو پس از اینکه افراد مسلح نورث ساید نزدیک بود او را بکشند، بازنشسته شد و کنترل را به کاپون سپرد. کاپون کسب و کار مشروبفروشی را از طریق ابزارهای خشونتآمیز فزاینده گسترش داد، روابط سودآور دوجانبه او با شهردار ویلئام هیل تامپسون و پلیس شهر به این معنی بود که او از مجریان قانون در امان به نظر میرسید.
ظاهراً کاپون از توجه لذت میبرد، مانند تشویق تماشاگران هنگام حضور در بازیها. او به مؤسسات خیریه مختلف کمک مالی میکرد و بسیاری او را “رابین هود امروزی” میدانستند. با این حال، قتل عام روز سنت ولنتاین، که در آن هفت رقیب باند در روز روشن به قتل رسیدند، به وجهه عمومی شیکاگو و کاپون لطمه زد، و باعث شد تا شهروندان با نفوذ از دولت کنترل او را درخواست کنند و روزنامهها کاپون را “دشمن عمومی شماره 1” لقب دهند.
مقامات فدرال قصد زندانی کردن کاپون را داشتند و او را به 22 فقره فرار مالیاتی متهم کردند. او در سال 1931 به پنج فقره اتهام محکوم شد. در طول یک پرونده بسیار تبلیغاتی، قاضی اعترافات کاپون در مورد درآمد و مالیاتهای پرداخت نشده خود را که در جریان مذاکرات قبلی (و در نهایت ناموفق) برای پرداخت مالیاتهای دولتی که بدهیاش بود، به عنوان مدرک پذیرفت. او مجرم شناخته شد و به 11 سال زندان فدرال محکوم شد. او پس از محکومیت، تیم دفاعی خود را با کارشناسان حقوق مالیاتی جایگزین کرد و با حکم دیوان عالی کشور زمینههای تجدیدنظر او تقویت شد، اما در نهایت درخواست تجدیدنظر او شکست خورد.
کاپون در اوایل دوران محکومیت خود علائم نوروسیفلیس را نشان داد و پیش از آزادی پس از تقریباً هشت سال حبس، به طور فزایندهای ناتوان شد. در 25 ژانویه 1947 بر اثر ایست قلبی پس از سکته درگذشت.
کاپون در 17 ژانویه 1899 در محله بروکلین شهر نیویورک، نیویورک به دنیا آمد. والدین او مهاجران ایتالیایی، گابریله کاپون (1865-1920) و ترزا کاپون (متخلص به رایولا، 1867-1952) بودند. پدرش آرایشگر و مادرش خیاطی بود که هر دو در آنگری، یک کمون کوچک در خارج از ناپل در استان سالرنو به دنیا آمدند. خانواده کاپون در سال 1893 با کشتی به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند و ابتدا از فیومه (ریجکای امروزی، کرواسی)، شهری بندری در اتریش-مجارستان آن زمان عبور کردند. خانواده در خیابان نیروی دریایی 95، در بخش Navy Yard بروکلین، شهر نیویورک مستقر شدند. گابریل کاپون در یک آرایشگاه مجاور در خیابان پارک 29 کار میکرد. وقتی آل 11 ساله بود، او و خانوادهاش به 38 میدان گارفیلد در پارک اسلوپ، بروکلین نقل مکان کردند.
گابریل و ترزا هشت فرزند دیگر داشتند: وینچنزو کاپون که بعداً نام خود را به ریچارد هارت تغییر داد و مأمور ممنوعیت در هومر، نبراسکا شد. رافائل جیمز کاپون، همچنین با نام رالف “بطری” کاپون، که مسئولیت صنعت نوشیدنی برادرش را بر عهده گرفت. سالواتوره «فرانک» کاپون، ارمینا کاپون که در یک سالگی درگذشت، ارمینو «جان» کاپون، آلبرت کاپون، متیو کاپون و مافالدا کاپون. رالف و فرانک با آل کاپون در امپراتوری جنایتکار او کار کردند. فرانک تا زمان مرگش در 1آوریل 1924 این کار را انجام داد. رالف در اوایل شرکتهای بطریسازی (اعم از قانونی و غیرقانونی) را اداره میکرد تا اینکه در سال 1932 به دلیل فرار مالیاتی به زندان افتاد.
کاپون به عنوان یک دانشآموز موفق بود اما با قوانین مدرسه کاتولیک سختگیرانه خود مشکل داشت. تحصیلات او در ۱۴ سالگی پس از اخراج به دلیل ضربه زدن به صورت معلم زن به پایان رسید. او در مشاغل عجیب و غریب در اطراف بروکلین کار میکرد، از جمله یک فروشگاه آب نبات و یک سالن بولینگ. از سال 1916 تا 1918 بیسبال نیمه حرفهای بازی میکرد. به دنبال آن، کاپون تحت تأثیر گانگستر جانی توریو قرار گرفت که او را به عنوان یک مربی در نظر گرفت.
کاپون در 30 دسامبر 1918 در سن 19 سالگی با مای ژوزفین کوفلین ازدواج کرد. او کاتولیک ایرلندی بود و در اوایل همان ماه پسرشان آلبرت فرانسیس “سانی” کاپون (1918-2004) را به دنیا آورد. آلبرت در کودکی بیشتر شنوایی خود را در گوش چپ از دست داد. کاپون زیر 21 سال سن داشت و والدینش باید کتباً با این ازدواج موافقت میکردند. به هر حال، این دو علیرغم سبک زندگی جنایتکارانه، ازدواج خوشبختی داشتند.
شهر نیویورک
کاپون در ابتدا با باندهای کوچکی که شامل Junior Forty Thieves و Bowery Boys بودند درگیر شد. او سپس به بروکلین ریپرز و سپس به گروه قدرتمند Five Points Gang مستقر در منهتن پایین پیوست. در طول این مدت، او توسط همکار، فرانکی ییل، متصدی بار در یک سالن رقص جزیره کونی و سالنی به نام مسافرخانه هاروارد، استخدام و راهنمایی شد. کاپون در حین کار کردن درب به طور ناخواسته به زنی توهین کرد و برادرش فرانک گالوچیو سه بار با چاقو به سمت چپ صورتش زد. زخمها منجر به نام مستعار “Scarface” شد که کاپون از آن متنفر بود. تاریخی که این اتفاق افتاده است با ناهماهنگی گزارش شده است. وقتی از کاپون عکس گرفته شد، قسمت چپ صورتش را مخفی کرد و گفت که جراحات ناشی از جراحات جنگی است. نزدیکترین دوستانش او را “اسنورکی” مینامیدند که اصطلاحی برای کمد تیز است.
شیکاگو
در سال 1919، کاپون به دعوت جانی توریو، که توسط رئیس جنایی جیمز “بیگ جیم” کولوسیمو به عنوان مجری وارد شد، شهر نیویورک را به مقصد شیکاگو ترک کرد. کاپون در شیکاگو در فاحشه خانه شروع کرد، جایی که تصور میشود محتملترین راه برای ابتلای او به سیفلیس است. کاپون از آلوده شدن در مراحل اولیه آگاه بود و احتمالاً استفاده به موقع از سالوارسان میتوانست عفونت را درمان کند، اما ظاهراً هرگز به دنبال درمان نبود. در سال 1923، او یک خانه کوچک در خیابان پریری جنوبی 7244 در محله پارک مانور در ضلع جنوبی شهر به قیمت 5500 دلار آمریکا خریداری کرد. به گزارش شیکاگو دیلی تریبون، هواپیماربای جو هوارد در 7 مه 1923 پس از تلاش برای دخالت در تجارت آبجو کاپون-توریو کشته شد. در سالهای اولیه دهه، نام او در صفحات ورزشی روزنامهها ظاهر شد که در آن به عنوان یک مروج بوکس معرفی میشد. توریو پس از قتل کولوسیمو در 11 مه 1920، که کاپون مظنون به دست داشتن در آن بود، امپراتوری جنایتکاران را به دست گرفت.
توریو رهبری یک گروه جنایتکار سازمان یافته ایتالیایی را بر عهده داشت که بزرگترین گروه در شهر بود و کاپون دست راست او بود. او از کشیده شدن به جنگ باندها محتاط بود و سعی کرد بر سر قلمرو بین گروههای جنایتکار رقیب مذاکره کند. گروه کوچکتر شمال ساید به رهبری دین اوبانیون تحت فشار برادران جنا که با توریو متحد شده بودند قرار گرفت.
در یک اقدام سرنوشت ساز، توریو قتل اوبانیون را در گل فروشی خود در 10 نوامبر 1924 ترتیب داد. این امر هیمی وایس را در رأس باند قرار داد که توسط وینسنت دروچی و باگز موران حمایت میشد. وایس از دوستان نزدیک اوبانیون بود و شمال سایدرز انتقام گرفتن از قاتلان او را در اولویت قرار داد.
آل کاپون «زمانی که بین شیکاگو و ملک خود در فلوریدا در میامی در حال سفر بود، مرتباً از RyeMabee در مونتیگل، تنسی بازدید میکرد».
در دوران ممنوعیت در ایالات متحده، کاپون با قاچاقچیانی در کانادا درگیر بود که به او در قاچاق مشروبات الکلی به ایالات متحده کمک کردند. وقتی از کاپون پرسیده شد که آیا روکو پری را میشناسد که به عنوان “پادشاه قاچاقیهای” کانادا شناخته میشود، او پاسخ داد: “چرا، من حتی نمیدانم کانادا در کدام خیابان است. ” با این حال، منابع دیگر ادعا میکنند که کاپون مطمئناً از کانادا بازدید کرده است، جایی که برخی از مخفیگاهها را در آنجا نگهداری میکرد، اما پلیس سواره سلطنتی کانادا میگوید که “شواهدی وجود ندارد که او تا به حال پا به خاک کانادا گذاشته باشد. ”
در ژانویه 1925، کاپون در کمین قرار گرفت اما آسیبی ندید. دوازده روز بعد، توریو در حال بازگشت از یک سفر خرید بود که چندین گلوله به او شلیک شد. پس از بهبودی، او عملاً استعفا داد و کنترل را به کاپون، 26 ساله سپرد، که رئیس جدید سازمانی شد که آبجوسازیهای غیرقانونی و شبکه حملونقلی را که به کانادا میرسید، با حمایت سیاسی و اجرای قانون میپذیرفت. او به نوبه خود توانست از خشونت بیشتری برای افزایش درآمد استفاده کند. مؤسسهای که از خرید مشروب از او امتناع میکرد، اغلب منفجر میشد و حدود 100 نفر در چنین بمبگذاریهایی در دهه 1920 کشته شدند. رقبای کاپون را مسئول افزایش فاحشه خانهها در شهر میدانستند.
کاپون اغلب از اعضای محلی جامعه سیاه پوست در عملیات خود کمک میگرفت. میلت هینتون و لیونل همپتون، نوازندگان جاز، عموهایی داشتند که برای کاپون در ساوت ساید شیکاگو کار میکردند. کاپون که از طرفداران جاز نیز بود، یک بار از جانی دادز، نوازنده کلارینت، خواست تا شمارهای را بنوازد که دادز نمیدانست. کاپون یک اسکناس 100 دلاری را به نصف تقسیم کرد و به دادز گفت که نیمی دیگر از آن را پس از یادگیری دریافت خواهد کرد. کاپون همچنین دو محافظ فرستاد تا ارل هاینز پیانیست جاز را در یک سفر جادهای همراهی کنند.
کاپون در کت و شلوارهای سفارشی، سیگار برگ، غذا و نوشیدنی لذیذ و همراهی زنانه زیاده روی کرد. او به ویژه برای جواهرات پر زرق و برق و گران قیمتش شناخته شده بود. پاسخهای مورد علاقه او به سؤالات مربوط به فعالیتهایش این بود: “من فقط یک تاجر هستم و به مردم آنچه میخواهند میدهم”; و “تمام کاری که انجام میدهم برآوردن یک خواسته عمومی است. ” کاپون به یک شهرت ملی و نقطه صحبت تبدیل شده بود.
او پس از استفاده از رشوه و ارعاب گسترده برای تصاحب انتخابات شورای شهر (مانند انتخابات شهرداری سیسرو در سال 1924) در سیسرو، ایلینویز مستقر شد و این امر هدف قرار دادن او را برای شمال سایدرز دشوار کرد. راننده او شکنجه شده و به قتل رسیده بود و تلاشی برای جان ویس در حلقه شیکاگو صورت گرفت. در 20 سپتامبر 1926، باند نورث ساید از ترفندی در خارج از مقر کاپون در مسافرخانه هاثورن استفاده کرد تا او را به سمت پنجرهها بکشاند. افراد مسلح سوار بر چندین اتومبیل سپس با مسلسل تامپسون و تفنگ ساچمهای به سمت پنجرههای رستوران طبقه اول تیراندازی کردند. کاپون آسیبی ندید و خواستار آتش بس شد، اما مذاکرات شکست خورد. سه هفته بعد، در 11 اکتبر، ویس در خارج از دفتر مرکزی گل فروشی سابق O’Banion در شمال سمت کشته شد. صاحب رستوران هاثورن دوست کاپون بود و او در ژانویه 1927 توسط موران و دروچی ربوده و کشته شد. گزارشهای ارعاب کاپون تا جایی معروف شد که ادعا شد برخی از شرکتها، مانند سازندگان Vine- Glo، از تهدیدات کاپون به عنوان یک تاکتیک بازاریابی استفاده میکند.
دشمنی با آیلو
در نوامبر 1925، آنتونیو لومباردو به عنوان رئیس اتحادیه سیسیلینا، یک جامعه خیرخواه سیسیلی-آمریکایی که توسط گانگسترها فاسد شده بود، انتخاب شد. جو آیلو خشمگین، که خود خواهان این موقعیت بود، معتقد بود کاپون مسئول صعود لومباردو بود و از تلاشهای غیرسیسیلیایی برای دستکاری در امور درون اتحادیه ناراحت بود. آیلو تمام روابط شخصی و تجاری خود را با لومباردو قطع کرد و با او و کاپون وارد اختلاف شد. آیلو با چندین دشمن دیگر کاپون، از جمله جک زوتا، که با هم خانههای معاون و قمار را اداره میکرد، متحد شد. آیلو برای از بین بردن لومباردو و کاپون نقشه کشید و از بهار 1927 چندین بار تلاش کرد تا کاپون را ترور کند.
در یک موقعیت، آیلو به سرآشپز جوزف «دیاموند جو» کافه بلا ناپولی اسپوزیتو، رستوران مورد علاقه کاپون، پول پیشنهاد کرد تا در سوپ کاپون و لومباردو اسید پروسیک بریزد. گزارشها نشان میدهد که او بین 10000 تا 35000 دلار پیشنهاد داده است. درعوض، سرآشپز نقشه را در معرض دید کاپون قرار داد، او با اعزام مردانی پاسخ داد تا یکی از فروشگاههای آیلو را در خیابان دیویژن غربی با شلیک مسلسل ویران کنند. بیش از 200 گلوله در 28 می1927 به نانوایی برادران آیلو شلیک شد و برادر جو آنتونیو زخمی شد. در طول تابستان و پاییز 1927 تعدادی از قاتلانی که آیلو برای کشتن کاپون استخدام شده بودند، خودشان کشته شدند. از جمله آنتونی روسو و وینسنت اسپیکوزا بودند که آیلو به هر یک از آنها 25000 دلار برای کشتن کاپون و لومباردو پیشنهاد داده بود. آیلو در نهایت برای هر کسی که کاپون را حذف کند، 50 هزار دلار جایزه تعیین کرد. حداقل 10 مرد مسلح سعی کردند جایزه آیلو را تصاحب کنند، اما در نهایت کشته شدند. رالف شلدون، متحد کاپون، تلاش کرد هم کاپون و هم لومباردو را به خاطر پاداش آیلو بکشد، اما شبکه اطلاعاتی فرانک نیتی، سرسپردهٔ کاپون از این معامله مطلع شد و شلدون را در مقابل یک هتل وست ساید شلیک کرد، اگرچه او نمرد.
در نوامبر 1927، آیلو کمینهای مسلسلآمیز را در مقابل خانه لومباردو و یک مغازه سیگارفروشی که کاپون در آن رفت و آمد میکرد، سازماندهی کرد، اما این نقشهها پس از یک اطلاعات ناشناس که باعث شد پلیس به چندین آدرس یورش برده و آنجلو لامانتیو، مرد مسلح میلواکی و چهار مرد مسلح دیگر آیلو را دستگیر کند، خنثی شد. پس از اینکه پلیس رسیدهای آپارتمانها را در جیب لامانتیو کشف کرد، او اعتراف کرد که آیلو او را برای کشتن کاپون و لومباردو اجیر کرده است و پلیس را به دستگیری خودش آیلو و آوردن او به ایستگاه پلیس خیابان کلارک جنوبی رساند. کاپون پس از اطلاع از دستگیری، نزدیک به دوجین مرد مسلح را فرستاد تا بیرون ایستگاه نگهبانی دهند و منتظر آزادی آیلو باشند. مردان هیچ تلاشی برای پنهان کردن هدف خود در آنجا انجام ندادند و خبرنگاران و عکاسان برای مشاهده قتل مورد انتظار آیلو به صحنه شتافتند.
اتحادهای سیاسی
قهرمانان سیاست شیکاگو مدتها با روشهای مشکوک و حتی «جنگهای» تیراژ روزنامهها همراه بودند، اما نیاز غرفهداران به داشتن حفاظت در شهرداری سطح بسیار جدیتری از خشونت و فساد را معرفی کرد. عموماً کاپون تأثیر قابل توجهی در پیروزی ویلئام هیل تامپسون جمهوری خواه دارد، به ویژه در رقابت شهرداری در سال 1927، زمانی که تامپسون برای یک شهر باز کمپین کرد و زمانی اشاره کرد که سالنهای غیرقانونی را بازگشایی خواهد کرد. چنین اعلامیهای به کمپین او کمک کرد تا حمایت کاپون را به دست آورد و ظاهراً او مبلغ 250000 دلار از گانگستر را پذیرفت. در رقابت شهرداری در سال 1927، تامپسون با اختلاف نسبتاً کمی ویلئام امت دیور را شکست داد. ماشین سیاسی قدرتمند شهرستان کوک تامپسون جامعه ایتالیایی غالباً منطقهای را تحت تأثیر قرار داده بود، اما این موضوع با خواستگاری بسیار موفق او از آمریکاییهای آفریقایی تبار در تنش بود.
یکی دیگر از سیاستمداران، جو اسپوزیتو، رقیب سیاسی کاپون شد و در 21 مارس 1928، اسپوزیتو در تیراندازی در مقابل خانهاش کشته شد. کاپون به حمایت از تامپسون ادامه داد. در روز رایگیری در 10آوریل 1928، در روز رایگیری در 10آوریل 1928، در به اصطلاح Pineapple Primary، جیمز بلکاسترو بمب افکن کاپون، در بخشهایی که مخالفان تامپسون از آن حمایت میکردند، هدف قرار گرفت و باعث مرگ حداقل 15 نفر شد. بلکاسترو متهم به قتل وکیل اکتاویوس گرانادی، یک آمریکایی آفریقایی تبار بود که نامزد تامپسون برای رایگیری آمریکاییهای آفریقایی تبار را به چالش کشید و در روز رایگیری توسط اتومبیلهای افراد مسلح در خیابانها تعقیب شد و سپس به ضرب گلوله کشته شد. چهار پلیس در میان افرادی بودند که به همراه بلکاسترو متهم شدند، اما پس از انصراف شاهدان کلیدی از اظهارات خود، تمامی اتهامات لغو شد. نشانهای از نگرش مجریان قانون محلی نسبت به سازمان کاپون در سال 1931 زمانی که بلکاسترو در تیراندازی زخمی شد، رخ داد. پلیس به روزنامه نگاران بدبین پیشنهاد کرد که بلکاسترو یک اپراتور مستقل است.
گزارشی در سال 1929 توسط نیویورک تایمز، کاپون را به قتل دستیار دادستان ایالتی ویلئام اچ. مکسویگین در سال 1926، قتل رئیس بازپرس بن نیومارک و مربی سابق فرانکی ییل در سال 1928 مرتبط کرد.
قتل عام روز سنت ولنتاین
به طور گستردهای تصور میشد که کاپون مسئول دستور کشتار روز ولنتاین در سال 1929 بوده است، علیرغم اینکه در زمان قتل عام در خانه خود در فلوریدا بود. این قتل عام تلاشی برای از بین بردن باگز موران، رئیس باند شمال ساید بود و انگیزه این طرح ممکن است این واقعیت باشد که مقداری ویسکی گران قیمت که به طور غیرقانونی از کانادا از طریق رودخانه دیترؤیت وارد شده بود، در حین انتقال به کوک ربوده شده بود. شهرستان، ایلینوی
موران آخرین بازمانده از افراد مسلح شمال بود. جانشینی او به این دلیل به وجود آمد که پیشینیان تهاجمی مشابه وی، وایس و وینسنت دروچی، در خشونتی که پس از قتل رهبر اصلی دین اوبانیون انجام شد، کشته شدند.
مردان کاپون برای نظارت بر عادات و حرکات اهداف خود، آپارتمانی را در روبروی انبار و گاراژ باربری در 2122 خیابان کلارک شمالی، که به عنوان مقر موران عمل میکرد، اجاره کردند. در صبح روز پنج شنبه، 14 فوریه 1929، دیدهبانان کاپون به چهار مرد مسلح که در لباس افسران پلیس ظاهر شده بودند، علامت دادند که «حمله پلیس» را آغاز کنند. پلیس قلابی هفت قربانی را در امتداد دیوار ردیف کرد و به همدستانی که به مسلسل و تفنگ ساچمهای مجهز بودند علامت داد. موران در میان قربانیان نبود. عکسهای قربانیان کشته شده عموم را شوکه کرد و به تصویر کاپون لطمه زد. در عرض چند روز، کاپون احضاریهای برای شهادت در مقابل هیئت منصفه بزرگ شیکاگو به اتهام نقض قوانین ممنوعیت فدرال دریافت کرد، اما او مدعی شد که برای حضور در آن چندان خوب نیست. در تلاش برای پاکسازی چهره خود، کاپون به خیریهها کمک مالی کرد و یک آشپزخانه سوپ در شیکاگو در دوران رکود را حمایت کرد.
کشتار روز سنت ولنتاین منجر به نارضایتی عمومی در مورد اتحاد تامپسون با کاپون شد و عاملی بود در پیروزی آنتون جی. سرماک در انتخابات شهردار در 6آوریل 1931.
دشمنی با آیلو به پایان میرسد
کاپون در درجه اول به این دلیل معروف بود که به مردان دیگر دستور میداد کارهای کثیف او را برای او انجام دهند. در ماه مه 1929، یکی از محافظان کاپون، فرانک ریو، نقشه سه تن از افرادش، آلبرت آنسلمی، جان اسکالیس و جوزف گیونتا را که توسط آیلو متقاعد شده بودند تا کاپون را خلع و اداره شیکاگو را بر عهده بگیرند، کشف کرد. بعداً کاپون مردان را با چوب بیسبال مورد ضرب و شتم قرار داد و سپس به محافظان خود دستور داد به آنها شلیک کنند.
دیر بایر، همراه با نویسندگان و مورخانی مانند ویلئام الیوت هازلگرو، صحت این ادعا را زیر سؤال بردهاند. بایر این سؤال را مطرح کرد که چرا “سه قاتل آموزش دیده میتوانند ساکت بنشینند و اجازه دهند این اتفاق بیفتد”، در حالی که هزلگرو اظهار داشت که کاپون “به سختی تحت فشار قرار میگرفت تا سه مرد را با چوب بیسبال تا سر حد مرگ کتک بزند” در عوض او به یک مجری اجازه میداد قتلها را انجام دهد. . با این حال، علیرغم ادعاهایی مبنی بر اینکه این داستان برای اولین بار توسط نویسنده والتر نوبل برنز در کتابش در سال 1931 با نام «سوار یک طرفه: دنباله قرمز باندهای شیکاگو از ممنوعیت تا جیک لینگل» گزارش شد، مکس آلن کالینز و آ. برد شوارتز زندگینامه نویسان کاپون نسخههایی را پیدا کردهاند. داستان در پوشش مطبوعاتی اندکی پس از جنایت. کالینز و شوارتز پیشنهاد میکنند که شباهتهای میان نسخههای گزارششده داستان نشاندهنده مبنایی در حقیقت است و این که Outfit عمداً داستان را پخش میکند تا شهرت وحشتناک کاپون را افزایش دهد. جورج مایر، یکی از همکاران کاپون، همچنین ادعا کرد که هم شاهد برنامهریزی قتلها و هم خود واقعه بوده است.
در سال 1930، با اطلاع از ادامه توطئه آیلو علیه او، کاپون تصمیم گرفت تا سرانجام او را از بین ببرد. در هفتههای قبل از مرگ آیلو، افراد کاپون او را به روچستر، نیویورک دنبال کردند، جایی که او از طریق استفانو ماگادینو، رئیس خانواده جنایی بوفالو، ارتباط داشت و نقشهای برای کشتن او در آنجا داشتند، اما آیلو قبل از اجرای نقشه به شیکاگو بازگشت. آیلو که از نیاز مداوم به مخفی شدن و قتل چندین نفر از مردانش عصبانی شده بود، در شیکاگو آپارتمان خزانه دار اتحادیه سیسیلیایی، پاسکواله “پتسی پرستو” پرستوگیاکومو در خیابان کولمار 205 در شیکاگو در 23 اکتبر، در در حال خروج از ساختمان Prestogiacomo برای ورود به یک تاکسی، یک مرد مسلح در پنجره طبقه دوم روبروی خیابان شروع به تیراندازی به Aiello با یک مسلسل کرد. گفته میشود که آیلو حداقل 13 بار مورد اصابت گلوله قرار گرفته است، قبل از اینکه از پلههای ساختمان پایین بیاید و در گوشهای حرکت کند و سعی کند از خط آتش خارج شود. در عوض، او مستقیماً به سمت تیربار دومی که در طبقه سوم یک بلوک آپارتمانی دیگر قرار داشت حرکت کرد و متعاقباً به ضرب گلوله کشته شد.
مداخله فدرال
در پی کشتار روز سنت ولنتاین، والتر استرانگ، ناشر روزنامه شیکاگو دیلی نیوز، تصمیم گرفت از دوستش رئیس جمهور هربرت هوور درخواست مداخله فدرال برای جلوگیری از بیقانونی شیکاگو کند. او تنها دو هفته پس از تحلیف هوور، ملاقاتی محرمانه در کاخ سفید ترتیب داد. در 19 مارس 1929، استرانگ به همراه فرانک لوش از کمیسیون جنایات شیکاگو و لرد بل، پرونده خود را به رئیس جمهور ارائه کردند. در کتاب خاطرات هوور در سال 1952، رئیس جمهور سابق گزارش داد که استرانگ استدلال میکند: “شیکاگو در دست گانگسترها بود، پلیس و قضات کاملاً تحت کنترل آنها بودند، … که دولت فدرال تنها نیرویی است که توانایی شهر برای اداره خود را دارد. بلافاصله دستور دادم که تمام سازمانهای فدرال روی آقای کاپون و متحدانش تمرکز کنند. ”
آن جلسه حمله چند سازمانی را به کاپون آغاز کرد. وزارت خزانه داری و دادگستری برنامههایی را برای تعقیب مالیات بر درآمد علیه گانگسترهای شیکاگو تدوین کردند و یک تیم کوچک و نخبه از ماموران اداره ممنوعیت (که اعضای آن شامل الیوت نس بود) علیه غارتگران مستقر شدند. در شهری که به فساد عادت داشت، این قانونگذاران فساد ناپذیر بودند. چارلز شوارتز، نویسنده روزنامه شیکاگو دیلی نیوز، آنها را دست نیافتنیها نامید. برای حمایت از تلاشهای فدرال، استرانگ مخفیانه از منابع روزنامه خود برای جمعآوری و به اشتراکگذاری اطلاعات در مورد لباس کاپون استفاده کرد.
در 27 مارس 1929، کاپون هنگام خروج از دادگاه شیکاگو پس از شهادت به هیئت منصفه بزرگ که در حال بررسی نقض قوانین ممنوعیت فدرال بود، توسط ماموران FBI دستگیر شد. او به دلیل تظاهر به بیماری برای جلوگیری از ظاهر شدن زودتر به توهین به دادگاه متهم شد. در 16 مه 1929، کاپون در فیلادلفیا، پنسیلوانیا، به دلیل حمل یک سلاح مخفی دستگیر شد. در 17 می1929، کاپون توسط هیئت منصفه بزرگ متهم شد و محاکمهای در برابر قاضی دادگاه شهری فیلادلفیا، جان ای والش برگزار شد. پس از اعتراف وکیل خود، کاپون به یک سال زندان محکوم شد. در 8 آگوست 1929، کاپون به زندان ایالت شرقی فیلادلفیا منتقل شد. یک هفته پس از آزادی در مارس 1930، کاپون به عنوان “دشمن عمومی” شماره یک در لیست غیر رسمی کمیسیون جنایات شیکاگو که به طور گسترده تبلیغ شده بود، ثبت شد.
درآوریل 1930، کاپون به اتهام ولگردی هنگام بازدید از ساحل میامی دستگیر شد. فرماندار به کلانترها دستور داده بود که او را از ایالت بیرون کنند. کاپون مدعی شد که پلیس میامی به او غذا و آب رد کرده و خانوادهاش را تهدید به دستگیری کرده است. او به دلیل این اظهارات به شهادت دروغ متهم شد، اما پس از یک دادگاه سه روزه در ماه ژوئیه تبرئه شد. در ماه سپتامبر، یک قاضی شیکاگو حکم بازداشت کاپون را به اتهام ولگردی صادر کرد و سپس از تبلیغات برای رقابت با تامپسون در انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان استفاده کرد. در فوریه 1931، کاپون به اتهام اهانت به دادگاه محاکمه شد. در دادگاه، قاضی جیمز هربرت ویلکرسون برای تقویت بازجویی از پزشک کاپون توسط دادستان مداخله کرد. ویلکرسون کاپون را به شش ماه محکوم کرد، اما او تا زمانی که در دادگاه تجدید نظر به دلیل محکومیت توهینآمیز بود، آزاد ماند.
در فوریه 1930، سازمان کاپون با قتل جولیوس روزنهایم، که به مدت 20 سال به عنوان خبرچین پلیس در سازمان شیکاگو خدمت میکرد، مرتبط بود.
گفته میشود، میبل واکر ویلبراند، دستیار دادستان کل آمریکا، تاکتیک متهم کردن چهرههای جنایتکار آشکارا ثروتمند به فرار مالیاتی فدرال را بر اساس سبک زندگی مجلل آنها ایجاد کرده است. در سال 1927، دادگاه عالی در مورد ایالات متحده علیه سالیوان حکم داد که این رویکرد از نظر قانونی درست است: درآمد غیرقانونی به دست آمده مشمول مالیات بر درآمد است.
کلید محکومیت کاپون در مورد هزینههای مالیاتی، مخارج او نبود، بلکه اثبات درآمدش بود و با ارزشترین شواهد در این زمینه از پیشنهاد او برای پرداخت مالیات سرچشمه میگرفت. رالف، برادرش و یک گانگستر به تنهایی، در سال 1930 به دلیل فرار مالیاتی محاکمه شد. رالف 18 ماه بعد را پس از محکوم شدن در یک دادگاه دو هفتهای که ویلکرسون ریاست آن را بر عهده داشت، در زندان گذراند. آل کاپون به دنبال اجتناب از سرنوشت مشابه، به وکیل خود دستور داد تا وضعیت مالیاتی خود را منظم کند، و اگرچه این کار انجام نشد، وکیل او در بیان درآمدی که کاپون مایل بود برای سالهای مختلف مالیات بپردازد، اعترافات مهمی کرد و درآمد 100000 دلاری را پذیرفت. به عنوان مثال برای سالهای 1928 و 1929. از این رو، بدون هیچ تحقیقی، نامهای از سوی وکیلی که برای کاپون کار میکرد، به دولت داده شده بود که درآمد مشمول مالیات کلان خود را برای سالهایی که مالیات پرداخت نکرده بود، اعطا کرده بود. در 13 مارس 1931، در یک هیئت منصفه مخفی، کاپون به فرار مالیاتی بر درآمد در سال 1924 متهم شد. در 5 ژوئن 1931، کاپون توسط هیئت منصفه فدرال به 22 مورد فرار از مالیات بر درآمد از سال 1925 تا 1929 متهم شد. او با قرار وثیقه 50 هزار دلاری آزاد شد. سپس کاپون به دلیل 5000 تخلف از قانون Volstead (قوانین ممنوعیت) متهم شد.
در 16 ژوئن 1931، در ساختمان فدرال شیکاگو در دادگاه ویلکرسون، کاپون به فرار مالیات بر درآمد و 5000 نقض قانون Volstead به عنوان بخشی از یک معامله 2 + 1/2 سال حبس برای دادخواست محکومیت خود اقرار کرد. با این حال، در 30 ژوئیه 1931، ویلکرسون از اجرای قرارداد اقرار خودداری کرد و وکیل کاپون اقرار گناه را لغو کرد. در روز دوم محاکمه، ویلکرسون تصور کرد که نامه 1930 به مقامات فدرال را میتوان به عنوان مدرک پذیرفت و اعتراضاتی را که یک وکیل نمیتوانست برای موکلش اعتراف کند، رد کرد. ویلکرسون بعداً کاپون را فقط در مورد اتهامات فرار مالیاتی محاکمه کرد زیرا او تشخیص داد که آنها بر اتهامات قانون Volstead اولویت دارند.
بعداً از شواهد دیگری مانند شهود و دفاتر اسناد و مدارک زیادی ساخته شد، اما اینها به جای بیان آن، به شدت بر کنترل کاپون دلالت داشتند. وکلای کاپون که به توافقی که ویلکرسون از اجرای آن امتناع میکرد تکیه کرده بودند و به همین دلیل ساعتها فرصت داشتند تا برای محاکمه آماده شوند، دفاع ضعیفی انجام دادند که بر این ادعا متمرکز بود که اساساً تمام درآمد او به خاطر قمار از دست رفته است. بدون در نظر گرفتن این موضوع بیربط بود، زیرا ضررهای قمار فقط از برندههای قمار کسر میشد، اما هزینههای کاپون که بسیار فراتر از آن چیزی بود که درآمد ادعاییاش میتوانست تأمین کند، کاهش یافت. ویلکرسون اجازه داد که مخارج کاپون در طولانی مدت ارائه شود. دولت کاپون را به فرار 215000 دلاری مالیات بر درآمد مجموع 1038654 دلار در طول دوره پنج ساله متهم کرد. کاپون در 17 اکتبر 1931 به دلیل پنج فقره فرار مالیاتی مجرم شناخته شد و یک هفته بعد به 11 سال زندان فدرال محکوم شد، 50000 دلار به علاوه 7692 دلار برای هزینههای دادگاه جریمه شد و مسئول پرداخت 215000 دلار به علاوه سود مالیاتهای معوقه وی شد. . اهانت به حکم دادگاه همزمان اجرا شد. وکلای جدیدی که برای نمایندگی کاپون استخدام شدند، کارشناسان مالیاتی مستقر در واشنگتن بودند. آنها بر اساس حکم دادگاه عالی مبنی بر اینکه فرار مالیاتی کلاهبرداری نبوده است، یک دادنامه تسلیم کردند، که ظاهراً به این معنی بود که کاپون به اتهامات مربوط به سالهایی محکوم شده بود که در واقع خارج از محدودیت زمانی برای پیگرد قانونی بودند. با این حال، یک قاضی قانون را به گونهای تفسیر کرد که زمانی که کاپون در میامی گذرانده بود از سن جرایم کسر شد و بدین ترتیب درخواست تجدیدنظر در مورد محکومیت و حکم کاپون رد شد.
کاپون در مه 1932 در سن 33 سالگی به زندان آتلانتا فرستاده شد. پس از ورود به آتلانتا، کاپون رسماً به سیفلیس و سوزاک تشخیص داده شد. او همچنین علائم ترک اعتیاد به کوکائین را داشت که استفاده از آن تیغه بینی او را سوراخ کرده بود. کاپون در کار زندان خود یعنی دوختن کف کفش به مدت هشت ساعت در روز مهارت داشت، اما نامههای او به سختی منسجم بود. او به عنوان شخصیتی ضعیف تلقی میشد، و از عمق برخورد با همزندانیان قلدری که هم سلولیاش، محکوم باتجربه رد رودنسکی، میترسید که کاپون دچار خرابی شود. رودنسکی قبلاً یک جنایتکار کوچک در ارتباط با باند کاپون بود و خود را تبدیل به محافظ کاپون کرد. محافظت آشکار توسط رودنسکی و سایر زندانیان، اتهاماتی را از سوی زندانیان کمتر صمیمی برانگیخت و این ظن را برانگیخت که کاپون تحت درمان ویژه قرار دارد. هیچ مدرک محکمی پیدا نشد، اما بخشی از منطق انتقال کاپون به زندان فدرال آلکاتراز که اخیراً در سواحل سانفرانسیسکو افتتاح شد، در اوت 1934 بود. در 23 ژوئن 1936، کاپون توسط یکی از هموطنان آلکاتراز زخمی شد و به طور سطحی زخمی شد. زندانی جیمز سی لوکاس.
به دلیل رفتار خوب خود، کاپون اجازه داشت در گروه زندان آلکاتراز، جزیرههای راک، که به طور منظم کنسرتهای یکشنبه را برای سایر زندانیان برگزار میکرد، بنجو بزند. کاپون همچنین آهنگ “Madonna Mia” را با تنظیم خود به عنوان ادای احترام به همسرش Mae رونویسی کرد.
در آلکاتراز، افول کاپون به طور فزایندهای آشکار شد، زیرا نوروسیفلیس به تدریج قوای ذهنی او را فرسایش داد. تشخیص رسمی سیفلیس مغز او در فوریه 1938 انجام شد. او آخرین سال محکومیت خود را در آلکاتراز در بخش بیمارستان گذراند، گیج و سرگردان. کاپون دوره خود را در 6 ژانویه 1939 در آلکاتراز به پایان رساند و برای گذراندن دوران محکومیت خود به دلیل اهانت به دادگاه به مؤسسه اصلاحی فدرال در ترمینال آیلند در کالیفرنیا منتقل شد. او در 16 نوامبر 1939، پس از درخواست تجدیدنظر همسرش به دادگاه، به دلیل کاهش تواناییهای ذهنیاش، آزاد شد.
عواقب شیکاگو
تأثیر اصلی محکومیت کاپون این بود که او بلافاصله پس از زندانی شدن از رئیس بودن دست کشید، اما کسانی که در زندانی شدن کاپون دخیل بودند، آن را بهعنوان تضعیف شدید سندیکای جرایم سازمانیافته شهر به تصویر کشیدند. رئیس زیرمجموعه کاپون، فرانک نیتی، پس از آزادی از زندان در مارس 1932، به عنوان رئیس Outfit به عهده گرفت و همچنین به اتهام فرار مالیاتی محکوم شد. به دور از شکسته شدن، اما بدون اینکه توسط پلیس شیکاگو مشکلی ایجاد شود، اما در سطحی پایینتر و بدون خشونت آشکاری که حکومت کاپون را مشخص کرده بود، ادامه یافت. پس از لغو ممنوعیت، جنایات سازمانیافته در شهر از جایگاه پایینتری برخوردار بود، و پس از مشاهده بدنامی کاپون، او را پایین آورد، تا حدی که بین نویسندگان درباره اینکه چه کسی واقعاً کنترل را در دست داشت و چه کسی یک شخصیت برجسته بود، اتفاق نظر وجود نداشت. رئیس جلو”. روسپیگری، دزدی در اتحادیههای کارگری و قمار بدون انجام تحقیقات جدی به پولسازان جرایم سازمان یافته در شهر تبدیل شدند. در اواخر دهه 1950، ماموران FBI سازمانی را کشف کردند که توسط ستوانهای سابق کاپون رهبری میشد که بر جهان اموات شیکاگو حکومت میکرد.
برخی از مورخان حدس میزنند که کاپون یک هفته قبل از آزادی ادوارد جی اوهر به دلیل کمک به دادستانهای فدرال در محکوم کردن کاپون به جرم فرار مالیاتی، دستور قتل او را در سال 1939 صادر کرد، هرچند نظریههای دیگری برای مرگ اوهر وجود دارد.
بیماری و مرگ
کاپون به دلیل نارسایی سلامتی خود در 16 نوامبر 1939 از زندان آزاد شد و برای درمان فلج سیفلیسی به بیمارستان جانز هاپکینز در بالتیمور مراجعه کرد. جانز هاپکینز به دلیل شهرت نامطلوبش از درمان او امتناع کرد، اما بیمارستان یونیون مموریال مایل بود او را به عنوان بیمار بپذیرد. کاپون به خاطر مراقبت دلسوزانهای که دریافت کرد و دو درخت گیلاس گریان ژاپنی را در سال 1939 به بیمارستان یونیون مموریال اهدا کرد سپاسگزار بود. پس از چند هفته مراقبت سرپایی و بستری، در 20 مارس 1940، کاپون بسیار بیمار بالتیمور را ترک کرد و به محل زندگی خود رفت. عمارت در جزیره پالم، فلوریدا. در سال 1942، پس از شروع تولید انبوه پنی سیلین در ایالات متحده، کاپون یکی از اولین بیماران آمریکایی بود که توسط این داروی جدید درمان شد. اگرچه برای او خیلی دیر بود که آسیب وارده به مغزش را معکوس کند، اما پیشرفت بیماری را کاهش داد.
در سال 1946، پزشک و روانپزشک بالتیمور او را معاینه کردند و به این نتیجه رسیدند که کاپون ذهنیت یک کودک 12 ساله دارد. او آخرین سالهای زندگی خود را در عمارت خود در جزیره پالم فلوریدا گذراند و با همسر و نوههایش وقت گذراند. در 21 ژانویه 1947، کاپون سکته کرد. او به هوش آمد و شروع به بهبود کرد، اما به برونکوپنومونی مبتلا شد. او در 22 ژانویه دچار ایست قلبی شد و در 25 ژانویه در محاصره خانوادهاش در خانهاش، کاپون پس از از کار افتادن قلبش در نتیجه آپوپلکسی درگذشت. جسد او یک هفته بعد به شیکاگو منتقل شد و یک تشییع جنازه خصوصی برگزار شد. او ابتدا در قبرستان مانت الیوت در شیکاگو به خاک سپرده شد. در سال 1950، بقایای بقایای کاپون، همراه با بقایای پدرش، گابریل، و برادرش، فرانک، به قبرستان کوه کارمل در Hillside، ایلینوی منتقل شد.
کاپون یکی از بدنامترین گانگسترهای آمریکایی قرن بیستم است و موضوع اصلی مقالات، کتابها و فیلمهای متعددی بوده است. به ویژه، از سال 1925 تا 1929، مدت کوتاهی پس از نقل مکان به شیکاگو، او از وضعیت بدنامترین اوباش کشور برخوردار بود. او تصویر خاصی از خود در رسانهها پرورش داد که او را به موضوعی جذاب تبدیل کرد. شخصیت و شخصیت او از زمان مرگش در ادبیات داستانی به عنوان الگویی برای اربابان جنایتکار و متفکران جنایتکار مورد استفاده قرار گرفته است. تصویر کلیشهای از یک اوباش که کت و شلوار راه راه پوشیده و فدورا کج شده بر اساس عکسهای کاپون است. لهجه، رفتار، ساختار چهره، قد و قامت بدنی و تقلید نام او برای گانگسترهای متعددی در کمیک، فیلم، موسیقی و ادبیات استفاده شده است.
این نوشتهها را هم بخوانید