.

روانشناسی پنهان همه‌چیزدان‌ها: چرا برخی فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند؟

همه ما در زندگی خود فردی را می‌شناسیم که همواره به بحث و اظهار نظر در مورد هر موضوعی علاقه‌مند است؛ حتی زمانی که تخصص یا دانش چندانی در آن حوزه ندارد. این رفتار معمولاً نه تنها آزاردهنده، بلکه گاهی خسته‌کننده است. برای اینکه بدانیم چرا برخی افراد این‌گونه رفتار می‌کنند، لازم است به چند مفهوم روانشناختی توجه کنیم که ریشه‌های این رفتار را توضیح می‌دهند.

واقع‌گرایی ساده‌لوحانه؛ چرا برداشت ما از واقعیت گاهی دقیق نیست؟

یکی از مفاهیمی که به درک رفتار همه‌چیزدان‌ها کمک می‌کند، پدیده‌ای به نام «واقع‌گرایی ساده‌لوحانه» (Naïve Realism) است. این مفهوم به گرایش طبیعی انسان‌ها برای فرض اینکه برداشت و ادراک آن‌ها از جهان دقیق و بی‌نقص است، اشاره دارد. به عبارت دیگر، افراد تصور می‌کنند که نگاه و فهم آن‌ها از واقعیت، بازتاب کامل و دقیق از دنیای واقعی است. اما واقعیت این است که همه چیزهایی که ما می‌پنداریم «می‌دانیم»، از فیلترهایی عبور کرده است که شامل تعصبات شناختی، میان‌برهای حسی و خاطراتی با بار احساسی می‌شود. این فیلترها باعث می‌شوند که درک ما از جهان با واقعیت فاصله داشته باشد، اما اکثر افراد این تفاوت را درک نمی‌کنند و فکر می‌کنند که برداشت آن‌ها دقیق است.

این تفاوت درک باعث می‌شود که وقتی با کسی مواجه می‌شویم که دیدگاهی متفاوت از ما دارد، تصور کنیم که آن فرد اشتباه می‌کند. برای بسیاری از افراد، این موضوع منجر به یک نیاز غیرقابل مقاومت برای اصلاح دیگران می‌شود؛ حتی اگر این اصلاحات به نوعی قصد خوبی داشته باشند، اما برای اطرافیان ناخوشایند و خسته‌کننده است.

توهم کفایت اطلاعات؛ چرا فکر می‌کنیم بیشتر از آنچه می‌دانیم، می‌دانیم؟

علاوه بر واقع‌گرایی ساده‌لوحانه، تعصب شناختی دیگری که ممکن است در رفتار همه‌چیزدان‌ها نقش داشته باشد، پدیده‌ای به نام «توهم کفایت اطلاعات» (Illusion of Information Adequacy) است. این پدیده به حالتی اشاره دارد که فرد با وجود داشتن اطلاعات ناکافی، تصور می‌کند که دانایی کافی برای قضاوت درست در مورد یک موضوع دارد. به طور مثال، اگر کسی ببیند که فردی هر روز صبح حالت تهوع دارد، ممکن است نتیجه بگیرد که او باردار است، در حالی که این حالت می‌تواند به دلایل دیگری مانند شیمی‌درمانی باشد.

در این مثال، فرد بر اساس اطلاعات ناکافی نتیجه‌گیری کرده و دچار توهم کفایت اطلاعات شده است. این ترکیب از توهم کفایت اطلاعات و واقع‌گرایی ساده‌لوحانه، باعث می‌شود که فرد گمان کند دانش و درک او از دیگران برتر است و بنابراین لازم است به اصلاح دیدگاه‌های دیگران بپردازد.

انگیزه‌های روانی پشت رفتار همه‌چیزدان‌ها؛ میل به کنترل و برتری

البته این تمام ماجرا نیست. همه ما تا حدی این تعصبات شناختی را تجربه می‌کنیم، اما همه‌چیزدان بودن رفتاری نیست که در همه افراد دیده شود. برخی افراد به دلیل حساسیت بیشتر به موقعیت اجتماعی و جایگاه خود، تمایل دارند که دیدگاه‌هایشان را به دیگران تحمیل کنند تا به نوعی احساس برتری و قدرت کنند. از آنجایی که ذهن انسان معمولاً میل به خودمختاری و کنترل بر محیط دارد، برخی افراد این نیاز به کنترل را با تلاش برای تحمیل نظراتشان بر دیگران برآورده می‌کنند.

اثر دانینگ-کروگر؛ چرا افراد با تخصص کم، خود را دانا می‌پندارند؟

در نهایت، یکی دیگر از تعصبات شناختی که در رفتار همه‌چیزدان‌ها نقش بسزایی دارد، «اثر دانینگ-کروگر» (Dunning-Kruger Effect) است. این اثر به این اشاره دارد که افرادی که شایستگی کافی در یک حوزه ندارند، توانایی خود را در آن حوزه بیش از حد ارزیابی می‌کنند. این افراد به دلیل کمبود درک عمیق، نمی‌توانند تشخیص دهند که کسی دانش و تخصص بیشتری نسبت به آن‌ها دارد و در نتیجه با اعتماد به نفس بالا در مورد موضوعات اظهار نظر می‌کنند.

اثر دانینگ-کروگر باعث می‌شود که اگر فردی به دفعات در موضوعات مختلف اظهار نظر کند و با اعتماد به نفس بالا در همه حوزه‌ها به بحث بپردازد، به مرور زمان خود را به عنوان کارشناس و آگاه به همه چیز بپندارد، در حالی که واقعیت خلاف این را نشان می‌دهد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

منبع
sciencefocus

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]