علایم و نشانههای روانپزشکی
علایم (symptoms) تجربیات ذهنی بیمار هستند، در حالی که نشانهها (signs) توسط پزشک مشاهده میشوند مانند بیقراری بیمار سندرم مجموعهای از علایم و نشانهها است
تعریف علایم و نشانههای روانپزشکی
تفکر انتزاعی (abstract thinking): مشخصه این نوع تفکر، توجه به بخشهای اصلی و درک ویژگیهای مشترک است، مانند تفکر سمبولیک.
acalculia: ناتوانی در محاسبه که ناشی از اضطراب یا اختلال در تمرکز نباشد. در اختلالات نورولوژیک و اختلالات یادگیری دیده میشود.
بیارادگی (abulia): کاهش تکانه برای انجام کار و فکر کردن همراه با بیتفاوتی نسبت به عواقب انجام کار
acrophobia: به ترس از بلندی گفته میشود.
adiadocholinesia: ناتوانی در انجام حرکات سریع متناوب که در اختلالات نورولوژیک و ضایعات مخچه دیده میشود.
adynamia: ضعف و خستگیپذیری که در افسردگی دیده میشود.
aerophagia: بلع بیش از حد هوا که در اختلال اضطرابی دیده میشود
. affect: تظاهر بیرونی خلق است.
ageusia: فقدان حس چشایی که در افسردگی و اختلالات نورولوژیک دیده میشود.
aggression: پرخاشگری که در اختلالات نورولوژیک، اختلالات لوب تمپورال، اختلالات کنترل تکانه، مانیا و اسکیزوفرنی دیده میشود.
agitation: اضطراب شدید همراه با بیقراری حرکتی
agnosia: ناتوانی در فهم محرکهای حسی که با نقائص مسیرهای حسی قابل توجیه نیست. این اصطلاح همچنین در مواردی به کار میرود که به علت بار هیجانی که یک موضوع دارد، اطلاعات مربوط به آن از بین رفته است. این حالت در اسکیزوفرنی، افسردگی، اختلالات اضطرابی و اختلالات نورولوژیک به کار رفته است.
agoraphobia: ترس پاتولوژیک از مکانهای باز یا محیطهای شلوغ خارج خانه
akathisia: احساس ذهنی بیقراری حرکتی که موجب حرکت کردن مداوم میشود. ممکن است عارضه اکستراپیرامیدال داروهای ضد جنون باشد. ممکن است با بیقراری سایکوتیک اشتباه شود.
akinetic mutism: فقدان حرکت و گفتار در فردی هوشیار که چشمان خود را حرکت میدهد. در وضعیتهای کاتاتونیک و افسردگی دیده میشود.
alexia: ناتوانی در فهم کلمات نوشته شده که علت آن اختلال بینایی نیست.
alexithymia: آگاه نبودن نسبت به هیجانات یا خلقیات و ناتوانی در توصیف آن که در زمینه افسردگی، سوءمصرف مواد و PTSD دیده میشود.
alogia: ناتوانی در سخن گفتن به دلیل اختلال ذهنی یا دمانس ambivalence: وجود همزمان دو تکانه متضاد نسبت به یک شیء یا شخص که در اسکیزوفرنی، وضعیتهای مرزی و اختلال وسواسی – جبری (OCD) مشاهده میشود.
amnesia: ناتوانی کامل یا نسبی در به یادآوردن خاطرات گذشته که ممکن است علت ارگانیک (amnestic disorder) یا هیجانی (dissociative amnesia) داشته باشد
analgesia: احساس بیدردی که در حین هیپنوتیسم یا در اختلالات تجزیهای دیده میشود.
anhedonia: فقدان علاقه به فعالیتهای طبیعی و خوشایند و دوری از آنها که در افسردگی دیده میشود.
anosognosia: ناتوانی در شناخت نقص جسمی مانند اینکه بیمار فلج بودن اندام خود را انکار میکند.
apathy: کاهش هیجان که با جداافتادگی و بیتفاوتی همراه است و در اسکیزوفرنی و افسردگی دیده میشود.
aphasia: أختلال در فهم گفتار یا صحبت کردن که ناشی از ضایعات مغزی است.
aphonia: از دست دادن صدا که در اختلالات تبدیلی دیده میشود.
appropriate affect: حالت هیجانی که با عقیده، فکر و گفتار همراه خود همخوانی دارد.
apraxia: ناتوانی در انجام فعالیتهای حرکتی ارادی و هدفمند که ناشی از فلج یا اختلال حسی و حرکتی نیست.
astasia abasia: در این حالت فرد میتواند در حالت نشسته یا خوابیده پاهایش را به طور طبیعی حرکت دهد ولی نمیتواند به طور طبیعی بایستد یا راه برود.
astereognosis: این حالت با ناتوانی در شناخت اشیا از طریق لمس مشخص میشود و در اختلالات نورولوژیک دیده میشود.
asyndesis: در این اختلال زبانی، بیمار موضوعات یا تصاویر نامربوط را به هم ارتباط میدهد. این حالت معمولا در اسکیزوفرنی دیده میشود.
intrapsychic ataxia: همخوانی نداشتن احساسات با افکار که در اسکیزوفرنی و OCD شدید دیده میشود.
attention: توجه روی فعالیتها که در اضطراب و اختلال افسردگی مختل میشود.
auditory hallucination: توهم شنوایی که شایعترین توهم در روانپزشکی است. aura: احساس هشداردهندهای مانند اتوماتیسم، ناراحتی اپی گاستر، احساسات شناختی یا حالات خلقی که معمولا پیش از تشنج بروز میکند یا پدیدهای حسی که پیش از شروع سردرد میگرنی روی میدهد
autistic thinking: تفکر خودمحور و براساس ذهنیت و نه واقعیت که در اسکیزوفرنی و اختلالات اوتیستیک دیده میشود.
bizarre delusion: باور نادرستی که بسیار عجیب و دور از ذهن است مانند اینکه فرد معتقد است مهاجمین فضایی الکترودهایی در داخل سرش کار گذاشتهاند. این هذیانها در اسکیزوفرنی دیده میشود.
blackout: فراموش کردن رفتارهایی که افراد الکلی حین مستی انجام میدهند.
thought blocking: توقف ناگهانی جریان فکر پیش از آن که بحث پایان یابد. ذهن بیمار ناگهان خالی از فکر میشود و به یاد نمیآورد که در حال گفتن چه چیز بوده یا قرار بود چه چیزی را بگوید. با حواس پرتی اشتباه نشود. thought blocking در اسکیزوفرنی و اضطراب شدید شایع است.
blunted affect: در این حالت تغییرپذیری خلق شدیدا کاهش یافته است. یکی از علایم اسکیزوفرنی است.
bradylalia: کندی غیرطبیعی گفتار که در افسردگی شایع است.
bruxism: دندان قروچه که معمولا هنگام خواب بروز میکند و در اختلال اضطرابی دیده میشود.
Catalepsy: در این حالت فرد وضعیتی را که در بدنش گرفته حفظ میکند. waxy flexibility نیز نامیده میشود. در موارد شدید اسکیزوفرنی کاتاتونیک دیده میشود.
Cataplexy: از دست دادن ناگهانی تون عضلانی که موجب ضعف و بیحرکتی میشود. اغلب در وضعیتهای هیجانی بروز میکند و به دنبال آن فرد میخوابد. به صورت شایع در نارکولپسی دیده میشود.
Catatonic excitement: فعالیت حرکتی کنترل نشده و هیجانی که در اسکیزوفرنی کاتاتونیک مشاهده میشود. بیماران در شرایط کاتاتونیک ممکن است ناگهان هیجانزده و دست به خشونت زنند.
Catatonic posturing: بیمار به طور ارادی برای مدتی طولانی در وضعیتی نامتناسب و عجیب قرار میگیرد. گاهی به طور ناگهانی به برانگیختگی کاتاتونیک (catatonic excitement) تغییر میکند.
Catatonic rigidity: وضعیت حرکتی ثابت که نسبت به تغییر مقاوم است.
Catatonic stupor: در این حالت بیمار چنان بیحرکت است که گویی در استوپور قرار دارد ولی وی هوشیار است و به خوبی از محیط اطراف خود آگاه است.
Cerea flexibilitas: حالتی که در آن میتوان شخص را به وضعیت خاصی در آورد و فرد در آن وضعیت باقی میماند. هنگامی که پزشک اندامهای فرد را حرکت میدهد احساس میکند که از موم ساختهاند، لذا به آن waxy flexibility نیز میگویند. نوعی catalepsy است و در اسکیزوفرنی دیده میشود.
Chorea: حرکات بدون هدف ناگهانی، پرشی و غیرارادی که در بیماری هانتینگتون دیده میشود.
حاشیه پردازی (Circumstantiality): در این حالت فرد پیش از پرداختن به موضوع اصلی به جزئیات غیرضروری و افکار نامتناسب میپردازد. این اختلال در اسکیزوفرنی، اختلالات وسواسی و دمانس دیده میشود.
تداعی آوایی (Clang association): در این حالت ارتباط جملات به جای اینکه براساس معنی کلمات باشد، براساس هم آوایی آنهاست. اغلب در مانیا و اسکیزوفرنی دیده میشود.
Claustrophobia: ترس از فضاهای بسته مانند آسانسور
Clouding of Consciousness: اختلال در هوشیاری که در دلیریوم، دمانس و اختلال شناختی روی میدهد.
Cluttering: اختلال در روانی کلام به صورت ریتم سریع و بینظم که مانع فهم کلام میشود.
Coma vigil: کمایی که به نظر میرسد فرد خوابیده است ولی میتوان وی را تحریک کرد. (akinetic mutism)
Command automatism: در این حالت که همراه کاتالپسی است، بیمار از دستورات دیگران پیروی میکند. Command hallucination: در این حالت فرد احساس میکند مجبور است از دستورات اطاعت کند و نمیتواند در مقابل آنها مقاومت کند.
Compulsion: نیاز پاتولوژیک در انجام تکانه و بروز اضطراب در صورت مقاومت در برابر آن
Concrete thinking: تفکر ساده و کودکانه در مورد مسائل، اتفاقات و تجربیاتی که روی میدهد. این افراد فاقد توانایی تعمیم دادن هستند. این طرز تفکر در اسکیزوفرنی دیده میشود.
افسانه بافی (Confabulation): در این حالت فرد بخشهای فراموش شده حافظه را با افسانه بافی پر میکند و در سندرمهای فراموشی دیده میشود. باید از دروغ گویی افتراق داده شود.
Constricted affect: کاهش شدت احساسات که نسبت به blunt شدن خفیفتر است.
Coprolalia: بیان غیر ارادی کلمات زننده و مستهجن که در اسکیزوفرنی و سندرم توره دیده میشود.
deja entendu: فرد احساس میکند چیزی را که میشنود، قبلا شنیده است.
deja pense: فرد احساس میکند، هر فکری تکرار فکری در گذشته است.
deja vu: فرد احساس میکند، موقعیت جدیدی را که با آن مواجهه شده قبلا دیده است
delusion: باور نادرستی که مبنای آن تفکر نادرست در مورد واقعیتهای بیرونی است و با وجود دلایل منطقی بر علیه آن فرد بر باور خود پایدار میماند. البته باید این باور از نظر فرهنگی نیز قابل قبول نباشد.
delusion of control: بیمار معتقد است اراده، افکار یا احساسات وی توسط نیروهای خارجی کنترل میشوند.
هذیان بزرگمنشی (delusion of grander): فرد تصور اغراقآمیزی از اهمیت، قدرت یا هویت خود دارد.
هذیان بیوفایی (delusion of infidelity): این هذیان بیشتر در مردان دیده میشود و این افراد معتقدند همسر آنها وفادار نیست. هذیان jealousy یا سندرم اتلو نیز نامیده میشود.
هذیان گزند و آسیب (delusion of persecution): بیمار معتقد است مورد تعقیب و آزار قرار دارد. شایعترین هذیان است.
هذیان فقر (delusion of poverty): بیمار معتقد است تمام داراییهای خود را از دست داده یا از دست خواهد داد.
هذیان انتساب (delusion of reference): فرد معتقد است سایرین در رفتار خود به وی اشاره دارند و در مورد وی صحبت میکنند، حتی معتقد است گوینده رادیو یا تلویزیون در مورد وی صحبت میکنند.
(delusion of self accusation ): اعتقاد نادرست به گناه که در افسردگی سایکوتیک دیده میشود.
depersonalization: احساس غیرواقعی بودن خود یا بخشی از خود که در شرایط پر استرس، خستگی، اسکیزوفرنی، اختلال مسخ شخصیت (depersonalization disorder) و اختلال شخصیتی اسکیزوتایپال دیده میشود.
خروج از خط (derailment): انحراف تدریجی یا ناگهانی جریان فکر بدون توقف آن. گاهی مترادف سستی تداعیها (loosening of associations) به کار میرود.
derealization: احساس تغییر واقعیت و محیط اطراف که در اسکیزوفرنی، حملات پانیک و اختلالات تجزیهای (dissociative disorder) دیده میشود.
واقعیتگریزی (dereism): فعالیت ذهنی غیر عادی که واقعیات را در نظر نمیگیرد و مشخصه اسکیزوفرنی است.
detachment: دور شدن از روابط بین فردی و فقدان درگیری عاطفی
devaluation: مکانیسم دفاعی که در آن فرد خصوصیات بسیار منفی را به خود یا دیگران نسبت میدهد. در افسردگی و اختلال شخصیت پارانوئید دیده میشود.
مهارگسیختگی (disinhibition): آزادی بیشتر در عمل براساس نیازهای درونی و بدون در نظر گرفتن محدودیتهای فرهنگی و اخلاقی. مهارگسیختگی ممکن است ناشی از اثر مهاری الکل بر کورتکس باشد.
اختلال جهتیابی (disorientation): اختلال در آگاهی نسبت به زمان، مکان و شخص که مشخصه اختلالات شناختی است.
جابجایی (displacement): مکانیسم دفاعی ناخودآگاه که در آن هیجان از شخص، موضوع یا وضعیتی که غیر مقبول و ناراحتکننده است به شخص، موضوع یا وضعیتی منتقل میشود که برای فرد قابل قبولتر است و ناراحتی کمتری ایجاد میکند. در فوبیاها دیده میشود.
dissociation: یک مکانیسم دفاعی ناخودآگاه است که در آن یک گروه از فرایندهای ذهنی یا رفتاری فرد از سایر فعالیتهای روانی او جدا میشوند و در اختلالات تجزیهای و تبدیلی دیده میشود.
حواس پرتی (distractibility): ناتوانی در تمرکز و حواس پرتی با هر اتفاق غیر مرتبط با محیط حالت رویاگونه (dreamy state): این حالت که معمولا در اختلالات لوب تمپورال دیده میشود، حالتی رویاگونه به مدت چند دقیقه همراه با توهم است.
dyskinesia: دشواری در انجام حرکات که در اختلالات اکستراپیرامیدال دیده میشود. dyslexia: فردی که پیش از این میتوانسته نوشتهها را بخواند، اکنون در این زمینه مشکل دارد. این مشکل ارتباطی با هوش بیمار ندارد.
dysmetria: اختلال در توانایی تخمین زدن فاصلهها که در اختلالات نورولوژیک دیده میشود.
dysphasia: دشواری در درک گفتار (receptive dysphasia) یا دشواری در استفاده از زبان گفتاری expressive) dysphasia)
dysphoria: احساس ناخشنودی و یا ناراحتی که در افسردگی و اضطراب دیده میشود.
dysprosody: از دست دادن آهنگ طبیعی کلام که در افسردگی شایع است.
dystonia: انقباض آهسته و پایدار عضلات که منجر به یک انحراف وضعیتی مانند تورتیکولی و شکلک درآوردن میشود. ممکن است عارضه مصرف داروهای ضد جنون باشد.
echolalia: تکرار کلمات یا عبارات فرد دیگر که در اسکیزوفرنی به ویژه نوع کاتاتونیک دیده میشود.
elation: احساس سرخوشی، پیروزی و رضایت که در مانیا دیده میشود.
elevated mood: خلقی که خوشایندتر از معمول و همراه با احساس اعتماد به نفس و لذت است و لزوما پاتولوژیک نیست.
هیجان (emotion): وضعیت احساسی که دارای اجزای روانی، جسمی و رفتاری است و تظاهر بیرونی آن عاطفه (affect) است.
ناپایداری هیجانی (emotional lability): پاسخ دهی هیجانی بیش از حد که به سرعت تغییر میکند.
erotomania: باور هذیانی مبنی بر اینکه شخصی از سطح اجتماعی بالاتر عاشق وی شده است. در خانمها شایعتر است و سندرم Clerambault نیز نامیده میشود.
euphoria: احساس شدیدأ خوبی که با واقعیت تناسبی ندارد و در مصرف اپیوئیدها، آمفتامین یا الکل بروز میکند.
exaltation: احساس سرخوشی و خود بزرگ بینی شدید expansive mood: ابراز احساسات بدون محدودیت که در مانیا و اختلال هذیانی خود بزرگ بینی دیده میشود.
flat affect: در این حالت نشانههای تظاهرات عاطفی وجود ندارد یا بسیار خفیف است.
پرش افکار (flight of ideas): توالی سریع افکار یا گفتار پراکنده که محتوای آن به سرعت تغییر میکند و ممکن است بیربط باشد. در مانیا دیده میشود.
floccilation: در این حالت فرد اشیایی مانند لباس را بدون هدف برداشته و دوباره مرتب میکند. به طور شایع در دمانس و دلیریوم دیده میشود.
folie a deux: بیماری روانی مشترک بین دو نفر که معمولا سیستم هذیانی مشترک است. در صورتی که سه نفر را درگیر کند به آن folie a trios میگویند. نام دیگر آن Shared psychotic disorder است.
اختلال شکل تفکر (formal thought disorder): شامل سستی تداعیها و نئولوژی که در اسکیزوفرنی دیده میشود.
free floating anxiety: اضطراب شدید، پایدار و فراگیر که محدود به فکر، موضوع یا اتفاق خاصی نیست. در اختلالات اضطرابی و گاهی در اسکیزوفرنی دیده میشود. fugue: نوعی اختلال تجزیهای که در آن فرد دچار فراموشی شده، مهاجرت میکند و با هویت جدیدی (نام، خانواده و شغل جدید زندگی میکند.
formication: توهم لمسی به صورت احساس حرکت حشرات روی پوست که در مصرف کوکائین و در دلیریوم ترمنس ممکن است دیده شود.
glossolalia: کلمات دست و پا شکسته غیرقابل فهم که در اسکیزوفرنی دیده میشود.
بزرگ منشی (grandiosity): احساس داشتن اهمیت، قدرت و دانایی به صورت اغراقآمیز که در اختلالات هذیانی و مانیا دیده میشود.
سوگ (grief): تغییر متناسب خلق و عاطفه به دنبال از دست دادن عزیزان احساس گناه (guilt): احساس گناه در افسردگی افزایش مییابد و در اختلال شخصیت ضداجتماعی وجود ندارد. توهم (hallucination): درک حسی در غیاب هرگونه محرک خارجی حسی
Hallucinosis: در این حالت فرد بدون هیچگونه اختلال هوشیاری، توهم دارد.
Holophrastic: استفاده از یک کلمه برای بیان مجموعهای از عقاید که در اسکیزوفرنی دیده میشود
. Hyperalgesia: حساسیت بیش از حد به درد که در اختلال سوماتوفرم دیده میشود.
Hypermnesia: قدرت بیش از حد حافظه که گاهی در اختلال وسواسی جبری، برخی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و دورههای مانیا دیده میشود و میتواند توسط هیپنوتیسم دیده شود.
Hyperpragia: فکر کردن و فعالیت ذهنی بیش از حد که در دورههای مانیا دیده میشود.
Hypervigilance: توجه بیش از حد به محرکها که در حالت هذیانی یا پارانوئیدی دیده میشود.
Hypnagogic hallucination: توهمی که در هنگام به خواب رفتن روی میدهد و به تنهایی پاتولوژیک نیست.
Hypnopompic hallucination: توهمی که در هنگام بیدار شدن از خواب روی میدهد و به تنهایی پاتولوژیک نیست.
Hypochondriasis: نگرانی بیش از حد در مورد ابتلا به یک بیماری جدی بدون شواهد تأییدکننده.
عقاید انتساب (Idea of reference): در این حالت فرد حوادث و وقایع محیط را به خود نسبت میدهد. بیشتر در بیماران پارانوئیدی دیده میشود. گاهی ممکن است در حد هذیان باشد.
عاطفه نامناسب (inappropriate affect): حالت احساسی که با عقیده، تفکر یا گفتار فرد نامتناسب است و در اسکیزوفرنی دیده میشود.
بیربطی (incoherence): ارتباط بیقاعده و غیرقابل درک بین جملات با کلمات که در اسکیزوفرنی دیده میشود. فرم شدید آن Word salad نامیده میشود.
بینش (insight): آگاهی داشتن نسبت به وضعیت خود Illusion: برداشت ادراکی نادرست از محرک بیرونی
Intropunitive: معطوف کردن خشم به سمت خود که معمولا در بیماران افسرده دیده میشود.
Irritable mood: خلق تحریکپذیر که در آن فرد به سادگی ناراحت و خشمگین میشود.
amais Vu: حالت رویاگونه که در آن موقعیت واقعی که تجربه شده است، به نظر نا آشنا میآید
. Kleptomania: وسواس رفتاری غیر طبیعی برای دزدیدن
La belle indifference: این حالت که در اختلالات تبدیلی دیده میشود، با بیتفاوتی فرد نسبت به ناتوانی مشخص میشود.
Labile affect: عاطفه ناپایدار که مشخصه آن تغییرات سریع و ناگهانی و نامتناسب با محرکهای خارجی است.
Labile mood: نوسان خلق بین مانیا و افسردگی با اضطراب
Laconic speech: این حالت که فقر گفتار (poverty of speech) نیز نامیده میشود، با کاهش حجم گفتار خودبخودی مشخص میشود و در افسردگی، اسکیزوفرنی و اختلالات ذهنی ارگانیک دیده میشود.
Localized amnesia: از دست دادن بخشی از حافظه که مربوط به تجارب خاص است. آمنزی lacunar یا patch نیز نامیده میشود و در dissociative allnesia دیده میشود.
Logorrhea: گفتار فراوان، با فشار، مفهوم و غیرقابل کنترل که در دورههای مانیا دیده میشود.
سستی تداعیها (loosening of association): ارتباط منطقی و قابل درکی بین جملات وجود ندارد. در اسکیزوفرنی دیده میشود.
تفکر جادویی (magical thinking): تفکر عجیب و غریب و دور از واقعیت که در آن افکار، گفتار و اعمال دارای قدرت ایجاد یا پیشگیری هستند.
تمارض (malingering): تظاهر کردن به بیماری به منظور رسیدن به هدف خاص
manipulation: حالتی که در آن بیمار ماهرانه پزشک را به سمتی که خود میخواهد، هدایت میکند. این حالت در افراد دارای شخصیت ضد اجتماعی شایع است.
mannerism: حرکات تکراری کلیشهای و غیرارادی
Metonymy: این اختلال گفتار در اسکیزوفرنی شایع است. در این حالت فرد از کلمه یا جملهای استفاده میکند که به کلمه یا جمله مناسب نزدیک است. به عنوان نمونه به جای اینکه بگوید «غذا خوردم» میگوید «منوی غذا را خوردم» |
Mood congruent delusion: هذیان متناسب با محتوای خلق مانند هذیان گناه در افسردگی
Mood congruent hallucination: توهمی که محتوای آن با خلق همخوانی دارد، مانند اینکه فرد افسرده ممکن است صدایی بشنود که به وی میگوید فرد بدی است و فرد مانیک ممکن است صدایی بشنود که به او میگوید تو فرد قدرتمندی هستی
Mutisin: صحبت نکردن Negativism: مخالفت کلامی یا غیر کلامی در مقابل پیشنهادات دیگران که معمولا در اسکیزوفرنی کاتاتونیک دیده میشود و در آن بیمار در برابر تلاشدیگران مقاومت میکند یا برعکس کاری را که از وی خواسته میشود، انجام میدهد.
واژهسازی (Neologism): کلمات جدیدی که فرد به کار میبرد و قابل فهم نیست. اغلب در اسکیزوفرنی دیده میشود. ممکن است فرد از ترکیب دو کلمه، کلمهای جدید و بیمعنی ایجاد کرده باشد.
Nihilistic delusion: هذیانی افسرده، مبنی بر اینکه جهان در معرض نابودی است.
Obsession: تکانه، فکر یا عقیدهای تکرار شونده و غیرارادی که از ذهن فرد (نه محیط بیرون) منشأ میگیرد و نمیتوان با منطق و استدلال آن را از ناخودآگاه حذف کرد.
توهم بویایی (Olfactory hallucination): ممکن است ناشی از اختلال لوب تمپورال باشد.
عقیده بیش بها داده شده (Overvalued idea): باور یا عقیده نادرست که با منطق منافاتی ندارد. شدت و طول مدت آن کمتر از هذیان است.
Paramnesia: أختلال حافظه که در آن خیال و واقعیت با هم اشتباه میشود. این حالت در هنگام رویا دیدن و در انواعی از اسکیزوفرنی و اختلالات روانی ارگانیک دیده میشود. در این حالت deja Vu و deja entendu دیده میشود که ممکن است گاهی در افراد سالم نیز بروز کند.
هذیانهای پارانوئید (paranoid delusions): شامل هذیان گزند و آسیب، هذیان انتساب، کنترل و بزرگانگاری است.
Paraphasia: در این گفتار غیر طبیعی، یک کلمه به جای کلمه دیگری که از نظر آوایی و دستوری شبیه آن است، به کار میرود. این حالت در آفازی ارگانیک و اسکیزوفرنی دیده میشود.
Perseveration: تکرار یک پاسخ به محرکهای مختلف مانند تکرار یک پاسخ کلامی در جواب سؤالات مختلف که در اختلال شناختی و اسکیزوفرنی دیده میشود
Posturing: وضعیتهای بدنی عجیب و ثابت که بیمار به مدت طولانی در آنها قرار میگیرد.
فقر محتوای گفتار (Poverty of content of speech): گفتاری که از نظر کمی طبیعی ولی فاقد محتوا است.
فقر گفتار (poverty of speech): محدودیت در میزان گفتار فرد
گفتار پرفشار (pressured speech): گفتار سریع، بلند و افزایش یافته که در مانیا، اسکیزوفرنی و اختلالات شناختی دیده میشود.
فرافکنی (projection): نوعی مکانیسم دفاعی ناخودآگاه است که در آن شخص عقاید، تفکرات، احساسات و تکانههای ناخوشایند خود را به دیگران نسبت میدهد.
Prosopagnosia: ناتوانی در تشخیص چهرههای آشنا با وجود طبیعی بودن حدت بینایی و هوشیاری
Pseudocyesis: فردی که باردار نیست، علایم و نشانههای بارداری را بروز میدهد.
Pseudodementia: در افسردگی و در اختلال ساختگی دیده میشود.
دلیل تراشی (rationalization): مکانیسم دفاعی ناخودآگاه که در آن رفتارها، تکانهها و احساسات غیرقابل قبول به صورت منطقی توجیه شده و قابل تحمل میشوند. واکنشسازی (reaction formation): مکانیسم دفاعی ناخودآگاه که در آن فرد رفتاری را انتخاب میکند که نقطه مقابل خواسته یا تکانههای واقعی وی میباشد.
recall: فرآیندی که در آن خاطرات ذخیره شده به سطح خود آگاه میآید.
regression: در این مکانیسم دفاعی فرد گونهای رفتار میکند که برای سنین پایینتر و مراحل ابتدایی تکامل مناسب است. در بسیاری از اختلالات روانی از جمله اسکیزوفرنی دیده میشود.
repression: در این مکانیسم دفاعی تکانه یا هیجانات اضطرابآور به ناخودآگاه فرستاده میشود.
Ritual: نوعی آداب که در 0CD شخص جهت کاهش اضطراب انجام میدهد.
Rumination: اشتغال ذهنی مداوم و وسواسی در مورد یک موضوع
Somatic delusion: هذیان مربوط به کارکرد بدن
Somatic hallucination: توهمی که در آن فرد اتفاقات جسمی را در درون بدن خود حس میکند.
Stereotypy: تکرار کلیشهای و مداوم گفتار یا یک فعالیت فیزیکی که در اسکیزوفرنی کاتاتونیک دیده میشود.
والایش (Sublimation): نوعی مکانیسم دفاعی که در آن تکانهها یا تمایلات غیرقابل قبول به تکانهها و رفتارهای قابل قبول در جامعه تبدیل میشود.
Suppression: کنترل آگاهانه عقاید، احساسات و تکانههای غیر قابل قبول (تفاوت آن با repression این است که repression یک مکانیسم دفاعی ناخودآگاه است).
Systematic delusion: گروهی از هذیانها که مربوط به یک موضوع واحد است.
Tangentiality: نوعی گفتار که در آن فرد در حاشیه موضوع اصلی سخن گفته و از موضوع اصلی منحرف میشود و گاهی سخنان غیر مرتبط با موضوع میگوید.
Thought broadcasting: احساس اینکه افکار فرد در فضای اطراف پخش میشود.
Thought withdrawal: هذیانی مبنی بر اینکه افکار فرد توسط افراد یا نیروهای خارجی از ذهنش برداشته میشوند.
Thought insertion: هذیانی مبنی بر اینکه افراد با نیروهای خارجی افکاری را در سر فرد میکارند.
Thought latency: فاصله زمانی بین یک فکر و ابراز زبانی آن که در اسکیزوفرنی افزایش و در مانیا کاهش مییابد.
Trailing phenomenon: نوعی ادراک غیرطبیعی که در سوء مصرف مواد توهمزا ایجاد میشود و در آن اشیای در حال حرکت به شکل تصاویر منقطع و جدا از هم دیده میشوند.
Twirling: این علامت در کودکان مبتلا به اوتیسم دیده میشود و در آن کودک به سمتی که سرش برگردانده میشود، میچرخد.
Verbigeration: تکرار بیمعنی و استرئوتایپی کلمات یا عبارات که در اسکیزوفرنی دیده میشود. نام دیگر آن cataphasia است
Waxy flexibility: حالتی که در آن هر حالتی که به بدن بیمار داده میشود، در همان حالت میماند. نام دیگر آن Catalepsy است
Word approximation: استفاده از کلمات معمولی به صورت غیر معمول که در آن فرد با قوانین متمول کلمهسازی کلمات جدیدی میسازد، مانند hand shoes به جای gloves یا time measure به جای Clock (با نئولوژیسم اشتباه | نشود که در آن ریشه کلمه مشخص نیست).
Word salad: ترکیبی از کلمات یا عبارات که نامربوط و نامفهوم است. در اسکیزوفرنی پیشرفته دیده میشود.