فیلم سه روز بعدی – خلاصه داستان، نقد و بررسی – The Next Three Days 2010
فیلمنامهنویس و کارگردان: پل هگیس بازیگران راسل کرو (جان برنان)، الیزابت بنکس (لارا برنان)، برایان دنهی (جورج برنان)، لیام نیسن (دیمون بنینگتون)، اولیویا وایلد (نیکول). ۱۳۳ دقیقه. درجه نمایشی:. PG-13
((دنیا پر از بیعدالتی است/ و بسیار کارها که پیش روست/ و چه اندک زمانی که در اختیار داریم / این است زندگی)) تنیسن
سه روز بعدی با توجه به بازیگران و کارگردان صاحب نام و اسکاریاش توقعات و انتظارات فراوانی را باعث شده بود. اما حالا که فیلم به روی پرده آمده، میبینیم که عملا توان پاسخگویی به این انتظارات را ندارد، تماشاگر از فیلمی که پل هگیس کارگردان فیلمهای قدرتمندی همچون تصادف و در درهٔ الا و نویسندهٔ فیلم موفقی مثل عزیز میلیون دلاری نوشته و کارگردانی کرده – توقع بیشتری دارد؛ به ویژه آن که بازیگر کارکشتهای مثل راسل کرو نقش اصلی این فیلم را بازی میکند. راسل کرو، بازیگر محبوب سردبیر مجلهمان و همین طور بنده، در فیلم سه روز بعدی نقش یک استاد دانشگاه در رشتهٔ زبان انگلیسی را بازی میکند که در عرض فقط چهار دقیقه تبدیل به یک قهرمان مصمم اکشن میشود کرو در نقش استاد دانشگاه خیلی خوب و پذیرفتنی است و ای کاش تا پایان فیلم کسوت استادی را از تن به درنمیآورد و به شکل دیگری همسر زندانیاش را از زندان بیرون میکشید.
فیلم به محض اینکه علائم و نشانههایی از گلادیاتور بازیهای راسل کرو را آشکار میکند، بخش عمدهای از موثق بودن خود را از دست میدهد. البته سه روز بعدی به عنوان یک فیلم هیجانانگیز قابلیتهای خاص خودش را دارد اما آدم به این میاندیشد که از زوج هگیس و کرو میشد فیلمی به مراتب بهتر ساخت. سه روز بعدی بازسازی فیلم فرانسوی هر چیزی برای او (۲۰۰۸) است. راسل کرو و الیزابت بنکس در این فیلم نقشهای یک زوج اهل پیتسبورگ آمریکا، به نامهای جان برنان و لارا برنان، را بازی میکنند. این دو صاحب فرزند پسری هستند که در مدرسه تحصیل میکند. جان استاد دانشگاه است و شوهر خوبی برای همسر و پدر خوبی برای فرزندش است. اما تنها در طی یک شب، زندگی این خانوادهی خوشبخت زیر و رو میشود. صبح روز بعد مأموران پلیس از راه میرسند و همسر جان را به اتهام قتل با خود میبرند. جان میداند که همسرش نه مرتکب قتل شده و نه اساسا میتوانسته که مرتکب قتل شود. اما شواهد و مدارک چیز دیگری میگویند.
لارا از فرصت و انگیزه لازم برای جنایت برخوردار بوده و از همه مهمتر اینکه قطراتی از خون مقتول روی لباس را به جا مانده است. جان سعی میکند که به کار تدریس و رسیدگی به وضعیت فرزندشان ادامه دهد. او اصولا آدم معقول و آرامی است اما دستگیری و محکومیت همسرش خشم شدیدی را در وی برانگیخته است جان ابتدا امیدوار است که دادگاه تجدیدنظر به برائت همسرش رأی بدهد اما این اتفاق رخ نمیدهد، سپس، جان مطلع میشود که همسرش طی سه روز آینده از زندان کوچک ایالتی به زندان بزرگ فدرال انتقال پیدا خواهد کرد. جان تصمیم میگیرد از این مهلت سه روزه استفاده کند و همسرش را به هر ترتیبی که هست از زندان بیرون بکشد. نقشهٔ او این است که داخل زندان شده و لارا را همراه خود بیرون بیاورد. حالا چطور یک استاد اتوکشیدهٔ دانشگاه در طرفه العینی مبدل به یک مرد اکشن بزن بهادر میشود، این مقولهای است که جناب پل هگیس زیرسیلی در کرده و اصلا به روی مبارک خودشان نیاورده.
باری، جان از طریق یک آدم خبره (لیام نیسن) که مقدار زیادی تجربه در دخول غیر قانونی به زندانها و بیرون کشیدن زندانیها از درون زندان داشته، توصیههای لازم را دریافت میکند و سپس سری به دنیای زیرزمینی پیتسبورگ میزند و اسلحهٔ لازم را تهیه میکند و نهایتا هم دست به کار اجرای نقشهاش میشود. ما از طرف دیگر، لارا را داریم که در داخل زندان دستخوش افسردگی و نومیدی شده. پسر لارا رفتار خوبی با مادر زندانیاش ندارد و لارا تصور میکند که کاری هم از دست شوهرش ساخته نیست و در نتیجه او باید تمامی عمر خود را در پشت میلههای زندان بگذراند.
یک نکتهای که در فیلم سه روز بعدی توجه تماشاگر را جلب میکند این است که آیا لارا واقعا بیگناه است؟ چند صحنهٔ سیاه و سفید فلش بک (بازگشت به گذشته) در فیلم وجود دارد که این ظن و گمان را در ذهن تماشاگر تقویت میکند که نکند لارا واقعا مرتکب قتل شده. با توجه به صحنههای بعدی، این آشفتگی برطرف میشود اما تماشاگر احساس میکند که فیلم به او دروغ گفته و به اصطلاح فریباش داده. فیلم میتوانست از نقطهٔ نگاه یک شخصیت دیگر، آن صحنههای فلش بک را نشان میداد و در این صورت مشکلی پیش نمیآمد اما وقتی POV خود فیلم میشود، تماشاگر احساس فریب خوردگی میکند و این اصلا چیز خوبی نیست.
فیلم سه روز بعدی فیلم بدی نیست. فیلم در مرحلهٔ اکشن خود با نوعی کندی و آهستگی پیش میرود، کندیای که برای نشان دادن جزئیات پر و پیمان نقشهٔ جان ضروری بوده است. اما این کندی ملالآور نیست برای اینکه جزئیات نقشهٔ جان جالب است و توجه تماشاگر را معطوف خود میکند. سه روز بعدی فیلم سرگرمکنندهای است اما احیانا بعد از پایان فیلم، به این فکر میافتید که حیف این همه استعداد و توان که این جوری تلف شده. آدم دوست دارد راسل کرو و الیزابت بنکس را در یک فیلم اریژینال ((پل هگیسی)) ببیند و نه در یک فیلم فرار از زندان این جوری.
منبع: نشریه دنیای تصویر