فیلم ضایعات جنگ – معرفی و خلاصه و نقد – Casualties of War (1989)

سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کلمبیا
کارگردان : برایان دِ پالما
فیلمنامه‌نویس : دیوید ریب، برمبنای کتابی نوشته دانیل لانگ.
فیلمبردار : استیون بروم
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه
هنرپیشگان : مایکل جی. فاکس، شان پن، دان هاروی، جان رایلی، جان لگوئیزامو و توی توله.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.

سال 1974. مرد جوانی به نام «اریکسن» (فاکس) با دیدن چهره دختری به یاد جنگ ویتنام می‌افتد. اینکه چه‌گونه «گروهبان میزرو» (پن) نجاتش می‌دهد. روز بعد یگان «میزرو»، هدف شبیخون ویت‌کنگ‌ها قرار می‌گیرد و آنان یک عملیات تجسسی گسترده را آغاز می‌کنند. در یکی از دهکده‌ها «میزرو» دستور می‌دهد یک دختر ویتنامی (توله) را گروگان بگیرند. «اریکسن» تلاش می‌کند تا دختر را آزاد کند، اما یکی از اعضای گروه متوجه می‌شود. هنگامی که یکی از سربازها قصد کشتن دختر را می‌کند، «اریکسن» تیری شلیک و ویتنامی‌ها از حضور آنان باخبر می‌شوند. سرانجام دختر ویتنامی به طرز فجیعی به قتل می‌رسد و «اریکسن» هنگام بازگشت علیه یگان خود شهادت می‌دهد. در دادگاه نظامی همه آنان به استثنای «اریکسن» به حبس محکوم می‌شوند.

کنایه فیل که در راهروی زیرزمینی و خفه مترو آغاز می‌شود و در فضای باز و هوای آفتابی روز استعفای ریچارد نیکسن به پایان می‌رسد، مثل بسیاری از فیلم‌های ژانر «جنگ ویتنام»، کوششی ساده‌لو حانه در جهت تبرئه سربازان آمریکائی و در عوض محکوم کردن سیاستمداران در شکل‌گیری این جنگ خونین است. فیلم‌نامه فیلم برمبنای ماجرائی واقعی که به صورت پاورقی در نیویورکر در دهه 1970 چاپ شده، نوشته شده است. موسیقی موریکونه به یادماندنی‌ترین نکته فیلم است.


داستان از ویکی پدیا:

داستان به صورت فلش بک از مکس اریکسون، یک کهنه سرباز ویتنام ارائه می‌شود.

ستوان ریلی دسته سربازان آمریکایی خود را در یک گشت شبانه رهبری می‌کند. پس از افشای یک سرباز وحشت‌زده موقعیت آن‌ها توسط ویت کنگ (VC) مورد حمله قرار می‌گیرند. در حالی که از جناح جوخه محافظت می‌کند، اریکسون می‌افتد زیرا بالای یک تونل VC در زیر او قرار می‌گیرد. رهبر گروه اریکسون، گروهبان تونی مزرو، اریکسون را از سوراخ بیرون می‌کشد و در نهایت، جوخه از جنگل عقب نشینی می‌کند.

جوخه در خارج از یک روستای رودخانه‌ای در ارتفاعات مرکزی استراحت می‌کند. هنگام استراحت و شوخی، یکی از دوستان Meserve، Specialist 4 “Brownie” Brown، زمانی که ویت کنگ به آن‌ها کمین می‌کند کشته می‌شود. مرگ براونی تأثیر بزرگی بر مزرو دارد. جوخه به پایگاه خود بازگردانده می‌شود. سرباز کلاس اول آنتونیو دیاز به عنوان اپراتور رادیویی جایگزین وارد می‌شود.

Meserve که به دلیل اینکه تیم او برای مدت طولانی از مرخصی محروم شده است، ناامید شده است، به تیم دستور می‌دهد یک دختر ویتنامی را ربودند. اریکسون شدیداً مخالفت می‌کند، اما مزرو، سرجوخه توماس ای. کلارک و سرباز درجه یک هربرت هچر او را نادیده می‌گیرند. قبل از پیاده شدن گروه پنج نفری، اریکسون نگرانی‌های خود را با نزدیک‌ترین دوستش، روآن، بیان می‌کند. هنگام شب، جوخه وارد دهکده‌ای می‌شود و یک دختر ویتنامی به نام تران تی اوآنه را میرباید.

همانطور که تیم در میان کوه‌ها قدم می‌زند، دیاز شروع به تجدید نظر در مورد تجاوز به تران می‌کند و از اریکسون می‌خواهد که از او حمایت کند. جوخه و تران در نهایت به یک هوچی متروکه پناه می‌برند، جایی که اریکسون توسط مزرو، کلارک و هچر مورد تهدید قرار می‌گیرد. دیاز ناگهان تسلیم فشار می‌شود و اریکسون را در مخالفت با این عمل تنها می‌گذارد. Meserve اریکسون را مجبور می‌کند تا بیرون نگهبانی کند در حالی که مردان دیگر به طور متوالی به تران تجاوز می‌کنند.

در سپیده دم، به اریکسون دستور داده می‌شود که از تران محافظت کند در حالی که بقیه تیم در نزدیکی پل راه آهن مشرف به انبار تدارکات رودخانه ویت کنگ قرار می‌گیرند. اریکسون از طریق اعمال محبت‌آمیز خود موفق می‌شود اعتماد ترن را جلب کند و آماده می‌شود تا به AWOL برود و ترن را به خانواده‌اش بازگرداند. با این حال، مزرو، کلارک را می‌فرستد تا اریکسون و تران را به سمت پل ببرد تا اریکسون بتواند نقشه‌اش را اجرا کند.

مزرو به دیاز دستور پشتیبانی هوایی نزدیک برای حمله به انبار می‌دهد و سپس به دیاز دستور می‌دهد که تران را با چاقو بکشد. قبل از اینکه دیاز بتواند او را بکشد، اریکسون تفنگ خود را به هوا شلیک می‌کند و آن‌ها را در معرض دید ویت کنگ‌های مجاور قرار می‌دهد. در میان آتش سوزی، ترن سعی می‌کند فرار کند. اریکسون سعی می‌کند او را نجات دهد، اما Meserve او را متوقف می‌کند و او را با قنداق تفنگش به زمین می‌اندازد. اریکسون با درماندگی تماشا می‌کند که کل تیم چندین بار به ترن شلیک می‌کند تا اینکه او از روی پل سقوط می‌کند و جان خود را از دست می‌دهد.

پس از نبرد، اریکسون در یک بیمارستان صحرایی در پایگاه از خواب بیدار می‌شود. او در نهایت به روآن برخورد می‌کند و همه آنچه را که اتفاق افتاده به او می‌گوید. روآن به اریکسون پیشنهاد می‌کند که ریلی و فرمانده گروه کاپیتان هیل را ببیند. ریلی و هیل هر دو ترجیح می‌دهند موضوع را دفن کنند، اما هیل، که از تصمیم اریکسون برای فشار دادن این موضوع عصبانی شده بود، تصمیم می‌گیرد از شر اریکسون خلاص شود و دستور می‌دهد او را به واحد موش‌های تونلی منتقل کنند. سایر مردان تیم مزرو نیز همگی مجدداً منصوب خواهند شد.

اریکسون پس از فرار از تلاش برای کشتن او در توالت با یک نارنجک (ساخته شده توسط کلارک)، به چادر هجوم می‌آورد و با بیل به صورت کلارک می‌کوبد و به مِسرو یادآوری می‌کند که کشتن او غیرضروری است، زیرا هیچ‌کس به کاری که انجام داده‌اند اهمیت نمی‌دهد. . مسرو با لرزش اریکسون را مسخره می‌کند و می‌گوید که او دیوانه است و اریکسون می‌رود.

اریکسون سپس با یک کشیش ارتش در یک بار ملاقات می‌کند و آنچه را که در حین گشت زنی رخ داده است را شرح می‌دهد. کشیش نیز به نوبه خود آن را گزارش می‌کند و تحقیقاتی را آغاز می‌کند. چهار مردی که در تجاوز و قتل شرکت داشتند در دادگاه نظامی محاکمه می‌شوند: مزرو 10 سال کار سخت و مرخصی غیر شرأفتمندانه دریافت می‌کند، کلارک به حبس ابد محکوم می‌شود و هچر و دیاز به ترتیب 15 و 8 سال کار سخت دریافت می‌کنند.

در پایان فیلم، اریکسون از یک کابوس بیدار می‌شود و خود را در خط ترانزیت J-Church در سانفرانسیسکو می‌بیند، تنها چند صندلی از یک دانش‌آموز ویتنامی-آمریکایی که شبیه تران است. او در پارک دولورس پیاده می‌شود و روسری خود را فراموش می‌کند و باعث می‌شود اریکسون به دنبال او بدود تا آن را برگرداند. همانطور که او از او تشکر می‌کند و روی می‌زند، او به ویتنامی او را صدا می‌کند. او حدس می‌زند که او را به یاد کسی می‌اندازد و او خواب بدی دیده است. آن‌ها راه خود را ‌می‌روند و اریکسون تا حدودی آرام می‌شود.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]