فیلم جعبه – خلاصه داستان، نقد و تحلیل – The Box 2009
کارگردان: ریچارد کلی
بازیگران: کامرون دیاز (نورما لوئیس)، جیمز مارسدن ( آرتور لوئیس)، فرانک لانگلا ( آرلینگتون استیوارد)، سام از استون (والتر لوئیس). ۱۱۳ دقیقه
جعبه به رغم جالب بودن فرض داستانیاش، فاقد طنز و هوشمندی اثر قبلی سازندهاش، دانی دارکو، است.
فیلم کم بودجه جعبه همچون یک قصهی علمی تخیلی سنتی شروع میشود اما دیری نمیگذرد که در چنان مسیرهای مختلف و عجیبی پیش میرود که حتی توضیح دادن آن ناممکن است. این مسیرهای مختلف طیف گستردهای را شامل میشوند؛ از کرهی مریخ و موجودات شبه زامبی و تئوریهای ژان پل سارتر دربارهی اراده آزاد انسان گرفته تا انگشتهای قطع شده و سیگنالهای رادیویی مرموز و سازمان فضانوردی آمریکا و اداره امنیت ملی آمریکا و تونلهای باد و قتل و جنایت و گارسنهای تنفرانگیز و کتابخانهی عجیب و یک غریبهی مرموز.
این غریبه مرموز آرلینگتون استیوارد (فرانک لانگلا) نام دارد؛ دانشمندی که تصور میشد کشته شده اما حالا مشخص شده زنده است. آرلینگتون که به سبب برخورد صاعقه با صورتاش چهرهای دفرمه دارد یک جعبهی چوبی را به در خانهی زن و شوهری به اسم نورما لوئیس (کامرون دیاز) و آرتور لوئیس (جیمز مارسدن) میآورد.
نورما در یک مدرسهی خصوصی درس زبان انگلیسی میدهد و از طرفداران سرسخت اندیشههای ژان پل سارتر، فیلسوف فقید فرانسوی، است. آرتور نیز در «ناسا» روی پروژههای موشکی کار میکند اما آرزوی فضانورد شدن را دارد. این زن و شوهر پسری به نام والتر سام از استون) دارند که حاضرند همه چیز خود را برای موفقیت وی در تحصیل و زندگی بدهند.
آرلینگتون همراه جعبه پیشنهادی هم برای آرتور و نورما اورده است. آنها اگر دکمهی بزرگ روی جعبه را فشار بدهند بلافاصله صاحب یک میلیون دلار پول بدون مالیات میشوند اما در ازای این پول یک آدمی، که هویتاش هم برای آرتور و نورما ناشناخته است، کشته خواهد شد این زن و شوهر ۲۴ ساعت فرصت دارند راجع به این پیشنهاد فکر کنند.
آرتور که از حیث شغلی با مشکلاتی در ناسا روبرو شده، بدجوری به این یک میلیون دلار نیاز دارد. نورما هم پیش خودش حساب میکند که با این یک میلیون دلار میتواند مشکل شهریه ثبت نام پسرش در دانشگاه را حل کند. در این میان فقط یک مشکل اخلاقی باقی میماند و آن کشته شدن آن آدمی است که آنها اصلا نمیدانند کیست و کجا زندگی میکند.
نورما و شوهرش خود را اینطور توجیه میکنند که شاید این آدم به بیماری سختی مبتلا شده و یا شاید هم خیلی پیر و مردنی باشد. نهایتا نورما دکمهی «جعبه» را فشار میدهد و همین باعث آغاز مجموعهای از فعل و انفعالهای زنجیرهای عجیب و غریب میشود…
ریچارد کلی فیلم جعبه را از روی داستان کوتاهی، تحت عنوان دکمه، دکمه، به قلم ریچارد متیسون منتشر شده در نشریه پلی بوی، سال ۱۹۷۳ ساخته است. در سال ۱۹۸۶ یکی از اپیزودهای منطقهی بین الطلوعین از روی همین داستان کوتاه جعبه، منتهی با یک پایانبندی متفاوت، ساخته شد.
متیسون تاکنون برای بیش از ۲۳ فیلم سینمایی و دهها سریال تلویزیونی، فیلمنامه نوشته و در حال حاضر سه فیلم سینمایی بر اساس نوشتههای وی در دست تولید است. متاسفانه ریچارد کلی نتوانسته فیلم قابل قبولی از روی داستان کوتاه جعبه ارایه کند. شخصیتهای فیلم به شدت دوبعدی و مقوایی از کار در آمدهاند. بعضی از این کاراکترها برچسب «قربانی احمق» و برخی دیگر برچسب «شرور ترسناک» را بر پیشانیهایشان دارند. واکنش منتقدان نسبت به فیلم متفاوت است. راجر ایبرت به رغم اذعان به مهمل بودن فیلم، آن را سرگرمکننده» خوانده و سه ستاره به است، ایبرت در توجیه ستارههایش نوشته است: «اگر شما بتوانید یک فیلم مهمل بسازید که تهیهکننده نباشد، پس این را باید یک پیروزی به شمار آورد! »