فیلم آبی بیکران – معرفی و بررسی و نقد – The Big Blue 1988
سال تولید : ۱۹۸۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پاتریس لودو
کارگردان : لوک بسون
فیلمنامهنویس : رابرت گارلند، مریلین گُلدین، ژاک مایول، مارک پریه و بسون، برمبنای داستانی نوشته بسون.
فیلمبردار : کارلو وارینی.
آهنگساز(موسیقی متن) : اریک سرا.
هنرپیشگان : رُزانا آرکت، ژان مارک بار، ژان رنو، پل شنار، سرجو کاستلیتو، ژان بوایز، مارک دوره، گریفین دان، کیمبرلی بک و پاتریک فونتانا.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه.
«ژاک مایول»، پسربچهای که در یکی از جزایر یونان زندگی میکند، کشش خاصی به اقیانوس دارد. او هر روز به شنا میرود و میتواند نفسش را برای مدت زمانی طولانی نگه دارد، و تنها پسربچهای ایتالیائی به نام «انتسو مولیناری» میتواند همراهیاش کند و اصرار هم دارد که با «ژاک» رقابت کند.
پدر «ژاک» در حین ماهیگیری با یک لباس غواصی ابتدائی غرق میشود و این حادثه تأثیر عمیقی روی «ژاک» میگذارد. بیست سال بعد، «انتسو» (رنو)، قهرمان غواصی جهان شده و قادر است بدون کپسول اکسیژن تا اعماق آب فرو رود. ولی هنوز هم در پی اثبات برتریاش نسبت به «ژاک» (بار) است، که حالا بهعنوان غواصی حرفهای و مستقل برای مؤسسههای تحقیقاتی کار میکند.
«ژاک» در مأموریتی در پرو، با «جوآنا کراس» (آرکت) – بازرس بیمه اهل نیویورک – آشنا میشود و «جوآنا» با پیدا کردن بهانهای به دنبال او به تائورمینا میرود؛ جائی که «ژاک» بر خلاف میلش قبول کرده با «انتسو» رقابت کند. این دو رقیب در حالی مستی، خود را در استخر هتل آزمایش میکنند، و «جوآنا» برای نجات جانشان مجبور به مداخله میشود. بعد هم در پروژه این دو برای برگرداندن دولفینی به دریا کمکشان میکند.
در جریان مسابقه، «ژاک» با اختلاف کمی برنده میشود و «انتسو» سوگند میخورد که دفعه بعد تلافی کند. «ژاک» و «جوآنا» به یونان باز میگردند ولی بهزودی «جوآنا» در مییابد که عشق «ژاک» به دریا و دولفینها خیلی قویتر است. «انتسو» که مصمم است عنوان قهرمانیاش را پس بگیرد، برخلاف توصیههای پزشکی در مسابقه بعدی شرکت میکند؛ «ژاک» تلاش میکند تا او را به سطح آب بیاورد، ولی دیر شده، و او جسد «انتسو» را رها میکند تا به اعماق برود.
آن شب، «جوآنا» که فهمیده باردار است، «ژاک» را میبیند که آماده شیرجه به اعماق میشود. او برای منصرف کردن «ژاک» تلاش میکند، ولی بالاخره تن میدهد. در اعماق تاریک آب، دولفینی برای خوشآمدگوئی «ژاک» آمده است.
سومین فیلم این کارگردان دوستداشتنی فرانسوی، ستایشی است از نوعی دلبستگی و شیفتگی نامتعارف و غیرعادی که به مرز جنون نزدیک میشود و زندگی دو انسان را سرتاسر دربر میگیرد. شاید تماشاگر در طول تماشای فیلم این شیفتگی را درک نکند یا با شخصیتهای فیلم همدلی نکند، ولی بعید به نظر میرسد که آنان را دیوانه فرض کند یا به نظرش مسخره بیایند.
فیلم برخلاف آثار هالیوودی و با وجود امکان بالقوه داستان، هرگز درگیر نمایش هیجان رقابت میان دو رقیب نمیشود (و برای دریافتن رویکرد متفاوت بسون به قصهاش، حتی نیازی به آن وایپ عجیب و غریب [کنار رفتن نمای قبلی به شکل باز شدن پرده تآتر] هم نیست) و به جای پرداختن به جزئیاتِ روش محاسبه عمق شیرجه رقبا، تلاش آنان را برای ارضای کشش مقاومت ناپذیر درونیشان به نمایش میگذارد (تنها چیزی که به زیبائی این فصل از فیلم خدشه وارد کرده، پرداخت ضعیف صحنه به آب رفتن شرکت کننده ژاپنی است که به شکلی دور از انظار، حالت مسخره کردن شرقیها را به خود میگیرد). ر
نو مثل همیشه خوب است، فیلمبرداری زیر آب (کار خود بسون و کریستین پترون) بسیار زیباست و صحنه پایانی، یکی از تأثیرگذارترین مرگهای تاریخ سینما را به نمایش میگذارد.
این نوشتهها را هم بخوانید